▪️ #یا_زهرا
زیر باران #دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط #کوچه ناگهان دیدم
#زن همسایه بر زمین افتاد...
سیبها روی خاک غلطیدند
#چادرش در میان گرد و غبار
قبلا این صحنه را... نمیدانم
در من انگار میشود تکرار...
آه سردی کشید، حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه #گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
گفت: آرام باش! چیزی نیست
به گمانم فقط کمی #کمرم...
دست من را بگیر، گریه نکن
مرد گریه نمیکند پسرم!
چادرش را تکاند، با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بیتفاوت ما
نالههایش فقط تماشا شد
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن! این صدای روضهی کیست
طرف کوچه رفتم و دیدم
در و دیوار خانهای مشکی است
با خودم فکر میکنم حالا
کوچه ما چقدر تاریک است
گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه
راستی! #فاطمیه نزدیک است...💔
شاعر: حمید رضا برقعی
•┈✾🍀🌹🍀✾┈•
#آقامحمود_التماس_دعای_فرج_به_حق_حضرت_زهرا
@shahid_mahmoud_narimani