#داستان_تمام_زندگی_من
#قسمت_سی_نهم
-لروی ... هر چند با دیدن شما دو تا دلم برای خودم می سوزه اما حاضرم براتون مجلس عروسی بگیرم...
هنوز نفسم كامل بالا نیومده بود ... با ایما و اشاره به پدرم گفتم آرتا سر میز نشسته ... اما بدتر شد ... پدرم رو کرد به آرتا...
تو موافقی مادرت ازدواج کنه؟ ...
با ناراحتی گفتم ...
- پدر ... مکث کردم و ادامه دادم... -حالا چرا در مورد ازدواج من صحبت می کنید؟ .... من قصد ازدواج ندارم ... خبری هم نیست...
-لروی اومد با من صحبت کرد ... و تو رو ازم خواستگاری کرد... گفت یه سال پیش هم خودش بهت پیشنهاد داده و در جریانی ... و تو هم یه احمقی...
همون طور که سعی می کردم خودم رو کنترل کنم و زیر چشمی به آرتا نگاه می کردم ... با شنیدن کلمه احمق، جا خوردم... -آقای هیتروش گفت من یه احمقم؟...
نه ..... اون نجیب تر از این بود بگه . من دارم میگم تو یه احمقی ... فقط به احمق به چنین جوان با شخصیتی جواب منفی میده...
و بعد رو کرد به آرتا و گفت... مگه نه پسرم؟ ...
تا اومدم چیزی بگم ... آرتا با خوشحالی گفت ...
من خیلی لروی رو دوست دارم ... اون خیلی دوست خوبیه.... روز پدر هم به جای پدربزرگ اومد مدرسه ...
دیگه نمی فهمیدم باید از چی تعجب کنم ... اونقدر جملات عجیب پشت سر هم می شنیدم که ...
-آرتا!! ... آقای هیتروش، روز پدر اومد ... ولی قرار بود که...
ادامه دارد . . .
#داستان_تمام_زندگی_من
#قسمت_چهل
-من پدربزرگشم ... نه پدرش ... اون روز روزیه که بچه ها پدر و شغل اونها رو معرفی می کنن .... روز پیرمردهای بازنشسته که نبود ...
دیگه هیچ حرفی برای گفتن نداشتم ... مادرم می خندید ... پدرم غذاش رو می خورد ... و آرتا با هیجان از اون روز و کارهایی که لروی براش کرده بود تعریف می کرد ... اینکه چطور با حرف زدن های جالبش، کاری کرده بود که بچه های کلاس برای اون و آرتا دست بزنن ... و من، فقط نگاه می کردم ...
حرف زدن های آرتا که تموم شد .... پدرم همون طور که سرش پایین بود گفت ...
-خوب، جوابت چیه؟ ...
من بیشتر از هر چیز نگران آرتا بودم ... ولی لروی چنان محبت اون رو به دست آورده بود و باهاش برخورد کرده بود که در مدت این دو سال ... آرتا کاملا اون رو به عنوان یه دوست و یه پدر پذیرفته بود ... هر چند، احساس خودم هم نسبت به لروی همین طور بود ...
مهریه من، یه سفر کربلا شد ... و ما به همراه خانواده هامون برای عقد به آلمان رفتیم .... مرکز اسلامی امام على
"عليه السلام ... "
مراسم کوچک و ساده ای بود ... عکاس مون دختر نوجوان مسلمانی بود که با ذوق برای ما لوكیشین های عکاسی درست می کرد ... هر چند باز هم اخم های پدرم، حتی در برابر دوربین و توی تمام عکس های یادگاری هم باز نشد
ما پای عقدنامه رو با اسم های اسلامی مون امضا کردیم ... هر چند به حرمت نام هایی که خانواده روی ما گذاشته بود... اونها رو عوض نکردیم ...... اما زندگی مشترک ما، با نام علی و فاطیما امضا شد ... با نام اونها و توسل به نام های مبارک اونها...
#پایان
-أَلسَّلامُ عَلى شَهیدِ الشُّهَدآءِ
سلام بر شهیدِ شهیدان
🥀آقا سلام برغزل واشک ماتمت
💔برمسجدوحسینیه وروضه ودمت
🥀چندی گذشت درغم هجران اشک تو
💔پرمیکشیددل به هوای محرمت
💔🏴
🏴 | @modafehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅اثر عجیب شهادت امام حسین (علیه السلام)
🎙حجت الاسلام_عالی
#سخنرانی_بسیار شنیدنی
@modafehh
دوشنبہ: ناهار :سـالار زیـنب؛سیـدالشـهدا(درود خدا بر ان ها باد)
شـام :زیـنت عبادتــ کنندگـان ؛امام سـجاد(درود خـدا بر او باد)
┅═══✼ @modafehh ✼═══┅
AUD-20200420-WA0074.mp3
3.67M
🎙استاد شجاعی
❣صدای خدا رو می شنوی؟
داره عاشقانه و بیقرار، دعوتت می کنه!
📣حی...حی...حی الصلاه
بدووو...من منتظرم!
💓گوش کن...صدای خدا میاد
@modafehh
حاج اسماعیل دولابی :
از هر چيز تعريف کردند، بگو مال خداست و کار خداست
نکند خدا را بپوشانی و آن را به خودت يا به ديگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از اين نيست ...
اگر اين نکته را رعايت کنی، از وادی امن سر در میآوری!
🏴 | @modafehh
👤استاد #رائفی_پور
🖤 اگر میخواهید زندگیتان ماندگار شود، باید بینتان مودت به وجود بیاید...
#پس_از_ازدواج
@modafehh
4_5933927473283598572.mp3
10.17M
💔
یوم لا ینفع مال و بنون
جان زهرا تو کنار من بمون..
#سید_رضا_نریمانی
@modafehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه میخواید بدونید حضرت رقیه (س) تو خرابهها چی کشیده ماجرای وداع دختران شهید انصاری با پدرشون رو ببینید 😭
@modafehh
ناله هاي آتشين دارد مدينه
داغ زين العابدين دارد مدينه
مانده بر لب نغمه هاي دلنشينش
پاره پاره گشته قلب نازنينش
شهادت وارث نهضت عاشورا امام سجاد (ع) تسليت باد 🏴
🏴 | @modafehh
#امان_ازدل_زینب😭🖤
«ما رَاَیتُ اِلاّ جَمیلا»
برادرانش را کُشتند
خاندانش را آواره کردند
و خیمهی اَهلِ بیتش را آتش زدند
#زینب چه دید؟
که آنها ندیدند!
@modafehh
سلام بر خط به خط سلام هایت در زیارت ناحیه مقدسه؛
سلام بر اشک چشمانت که این شب ها خونین شده؛!
سلام بر قلب تنها و صبورت؛درست مثل عمه جانتان زینب س......
#یاایهاالعزیز
@modafehh
•••
بزرگم میگه↓
امـام حسین علیـهالسلام
تزریق خونِ خـداوند
بـه رگهایِ تـاریخ استــ !!
@modafehh
سہ شنبہ: نـاهار :باقـر العلـوم؛ امام مــحمد باقـر ( درود خدا بـر او بـاد )
شـام: شیخ الائمہ؛ امـام صادق ( درود خـدا بـر او بـاد)
═✧❁🌷 @modafehh 🌷❁✧═
#زیارتمجازی مزار مطهر شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی😍♥️
ازاینجابهگلزارشهدایکرمانواردشوید👇🏻
soleimany.ir/tour/
التماس دعا رفقآ🖇🍃
♥️•|@modafehh
🔰 سخننگاشت | محرم سال ۹۹ در تاریخ ماندگار شد
حفظ شور حسینی با رعایت محدودیتهای شدید
🔻از ملت عزیز ایران تشکر میکنم به خاطر حسن رفتارشان در دههی عاشورا که واقعاً امسال را به عنوان یک پدیده در تاریخ کشور ماندگار کرد. وجود محدودیتهای شدید ناشی از بیماری و انتشار بیماری و مراقبت از اینکه این انتشار انجام نگیرد، در عین حال حفظ شور حسینی و حفظ مجالس. ۹۹/۶/۱۱
🏷 ارتباط تصویری رهبر انقلاب با سی و چهارمین اجلاس مدیران و رؤسای آموزش و پرورش
💻 @modafehh