بسمربالزهرا...
صلّـياللّهعلـیكِیافاطمه الزهرا... 💔
آقاجان ️...
به درازا نمی کشید غیبتتان ،
اگر درد نبودنتان دلمان را میلرزاند!!
ما را ببخش که اینهمه یاد شما نبودیم....
اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
@modafehh
دوشنبہ: ناهار :سـالار زیـنب؛سیـدالشـهدا(درود خدا بر ان ها باد)
شـام :زیـنت عبادتــ کنندگـان ؛امام سـجاد(درود خـدا بر او باد)
┅═══✼ @modafehh ✼═══┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #بغض_آقا
🔹 آقاجان شما جانِ مادرت بغض نکن...
💐 بحق فاطمه زهرا(س) اللهم عجل لولیک الفرج و احفظ قائدنا
#مهدی_رسولے #بازنشر
@modafehh
#کلام_شهید ✨
+ کارۍ ڪه انجام میدهید ،
حتی نایستید که کسی بگوید
خستـــه نباشیــــد . . .
از همان درِ پشتی بیرون بروید
چون اگر تشڪر ڪنند ،
تو دیگر اجرت را گرفتهاۍ
و چیزی برای آن دنیایت نمۍماند..
#شهیدتهرانۍمقدم🕊
@modafehh
هرکسی میتونه براشون فاتحه قرائت بکنه .✨
@modafehh
گریه ام میگیرد
وقتی میبینم انقدر که
حواس تو به من هست
حواس من به تو نیست.....
#ازیادهمهخواهیرفتجـــزخدا
#منخدارادارم
@modafehh
همـهدنـیامو بگـیر،
نگـیـر ازم نِگـاهِـتُ:(💔
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
┅═ 🖤🥀🖤 ═┅
@modafehh
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#پـارٺ_شصت
نموندی دخترکت رو ببینی؟
مگه عاشق دختر نبودی؟
مگه چند سال انتظاراومدنشو نکشیدی؟
حاال که داره میاد تو کجا رفتی؟
کجا رفتی آخه؟ منَ تنها نمیتونم هدی دخترت چند روزه تکون نمیخوره نمیتونم از پس زندگی بربیام! نخورده ها!
صورتش رو صورت مردش گذاشت...
تپش نداشت، سرد بود و خاموش!
َ
دست روی قلب مردش چسباند. به دنبال امید
َسرش را خم کرد و گوشش را به قلب مردش
َ میگشت، به دنبال صدای قلب مردش میگشت.
آه کشید...
مردش رفته بود! هیچ امیدی نبود.
یک نگاه دیگر مرا مهمان کن.. یک نگاه دیگر!
"کجا مرد من؟ دخترت هواتو کرده آقای پدر! دخترت دلتنگ نوازشه...
َ
رفتی مرد من
وقتِ بابا گفتناشه... پاشو مهدی! پاشو آقا! قلبم جون زدن دخترت دلتنگ ، دختر دل
نداره آقا! دستام جون نداره! بدون تو نفس کشیدن سخته!
زندگی بدون تو درد داره!
آیه رو تنها گذاشتی؟ بهشت و تنها تنها برداشتی؟ من چی؟ چطور به تو برسم؟ قرار ما پرواز نبود! قرار ما پا به پای هم بود! نه بال
پرواز و پریدن تنها! شهادتت مبارک..."
رها هق میزد! حاج علی میشنید، اشک میریخت.
صدرا نگاه به صورت مردی داشت که خوب میدانست چه کسی استــ
مردی که حاال میدانست که روزهای زیادی را کنارش گذرانده بود. میدانست اصالتا هیچ شناختی از او نداشته.
"شهادتت مبارک همرزم!"
آیه که بلند شد، همه بلند شدند. خانه را سکوت فرا گرفته بود. گویی همه مسخ وداع آیه بودند...
َ هدی را بست، مردان کاله حاج علی که خم شد و صورت سیدم سبز، بار دیگر شهید را روی دوش بلند کردند.
مسیح و یوسف با چند همکار خود مشغول صحبت بودند. چقدر سخت است که رفیق از دست بدهی و ندانی! ندانی همرکاب که بودی و وقتی رفت، بدانی چه کسی را از دست داده ای؛ حتی فکرش را هم نمیکردند سر از تشییع همکاری درآورند که روز قبل بحث آن بود....
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#پـارٺ_شصت_یک
یوسف و مسیح هم راهی قم شدند... ساعت سه بعدازظهر بود که به قم رسیدند.
صدا گلزار شهدا را پر کرده بود:
از شام بلا، شهید آوردند / با شور و نوا، شهید آوردند...
جمعیت زیادی آمدند... ارتش شهید آورده بود. مارش که نواخته میشد قلبها میلرزید.
شهید روی دوش همرزمانش به سمت جایگاه شهدا
میرفت. صدای ضجه های زنی میآمد... فخرالسادات طاقت از کف داده بود، فقط چند سنگ قبر آنطرف مردش را به خاک سپرده بودند. حالا پسرش را، پارهی تنش را کنار پدر میگذاشت!
چه کسی توان دارد با فاصله ی چندسال، همسر و مادر شهید شود؟
َ آیه سخت راه میرفت. ردش بود. دلش سبک شده تمام طول راه را با مردش بود، اما پاهایش سنگین بود. تمام بار زندگی را روی دوشش احساس
میکرد؛
کاش میشد همینطور سرد هم شده، کنارم بمانی! توان در خاک گذاشتنت را ندارم!"
رها سمت راستش بود و دست در بازوی آیه داشت.
دستی نزدیک شد و زیر بازوی دیگرش را گرفت. آیه نگاه گرداند. سایه بود:
_توئم اومدی؟
_تسلیت میگم! به محض اینکه فهمیدیم اومدیم، با دکتر صدر و دکتر مشفق اومدیم.
آیه لبخند غمگینی روی لبانش نشست. "نگاه کن مرد من ببین هنوز هنوز دل به دل هم میدهند و دل میسوزانند خوبی کردن را بلدند!
به قبر که رسیدند، پایین قبر بر زمین افتاد. به درون قبر سیاه و تاریک نگاه کرد. قبری که سرد بود... قبری که تنگ بود... قبری که همه از سرازیریش میگفتند
وحشت مرده! آیه به وحشت افتاد! "خدایا...
مردم را کجای این زمین بگذارم؟! خدایا... امان! خدایا... امانم بده! امانم بده!
خدایا درد دارد این دانسته ها از قبر..
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#پـارٺ_شصت_دو
نماز میت را خواندند و جمعیت هر لحظه زیادتر میشدند. هرکس میشنید شهید آورده اند،سراسیمه خود را میرساند.
میآمد تا ادای دین کند! میآمد که بگوید قدر میدانم این از جان گذشتنت را!
وقتی سیدمهدی را درون قبر میگذاشتند، فخرالسادات از حال رفت، آیه رنگ باخت و نزدیک بود که درون قبر بیفتد. رها و سایه او را گرفتند.
زمزمه میکرد "یا حسین... یا حسین! به فریادش برس... تنهاش نذار! یا حسین!"
سرازیری قبر بود و رنگ پریدهی آیه، سرازیری قبر بود و نگاه وحشت زده ی ارمیا! سرازیری قبر بود و صدرایی که معصومه را میدید که از حال رفت بود و آیه ای که زیر لب تلقین میخواند برای مردش... عشقش فرق داشت یا مرگش؟!
حاج علی خودش نماز خواند بر جنازهی دامادش. خودش درون قبر رفت خودش تلقین خواند
و همنفس دخترش را در قبر خواباند... خودش تلقین خواند، لحد را گذاشت
و خاک ریخت... ترمه را که کشیدند، عکس روی قبر گذاشتند.
آیه نگاه به عکس خیره ماند و به یاد آورد:
_این عکسو امروز گرفتم، قشنگه؟
آیه نگاهی به عکس انداخت:
_این عکس وقتی شهید شدی به درد میخوره! خوب افتادی توش، اصلا تو لباس نظامی میپوشی خیلی خوشتیپ تر میشی!
سید مهدی خندید:
_یعنی اجازه دادی شهید بشم؟
آیه اخم کرد:
_نخیرم! بعد از صد و بیست سال من ، خواستی شهید شو و پشت چشمی نازک کرد.
آیه: "کاش زبانم لال میشد و نمیگفتم! کاش زبانم لال میشد..."
ارمیا چشم میچرخاند.
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
🙏#نماز_شب
به جان امام زمان عليه السلام قسم، خوب #خدایی داریم خوب خدایی داریم. مهربان، کریم، جواد. اگر #گرفتار هستی، برو در خانهاش و بگو: خدایا! آمدم، گدا آمد. بگو: خدایا! تو مُهر گدايی بر پیشانی من زدی و گفتي: 👇
يَأَيهَُّا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلىَ اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنىُِّ الْحَمِيد؛( فاطر: 15.)
اى مردم! شما [همگى] #نيازمند خداييد. و فقط خداوند است كه بىنياز و شايسته هر گونه حمد و ستايش است.
#گدا هم كه کارش گدايی است. بگو: آمدم در خانه ات. برو در خانه خدا و هر چه ميخواهی، از او بگیر. عزیز من! با کریمان نهنکارها دشوار نیست.
#شبتون بهشت🌱
@modafehh
بسمربالحسین...
صلّـياللّهعلـیكِیاابا عبدالله الحسین...
#یـامـهــدی_ادرکنی❣
چــه کــرده ایـم کـــه
آن آشـنا نــمــی آیـــد
پیامی از سـر کویـش
بـــه مــا نــمــی آیـــد
چــه کــرده ایــم، گره
خورده کارمان اینقدر
چــه کــرده ایــم کـــه
مشکل گشا نـمـی آیـد
#اللهـم_عجل_لولیڪ_الفرج🌸
@modafehh
سہ شنبہ: نـاهار :باقـر العلـوم؛ امام مــحمد باقـر ( درود خدا بـر او بـاد )
شـام: شیخ الائمہ؛ امـام صادق ( درود خـدا بـر او بـاد)
═✧❁🌷 @modafehh 🌷❁✧═
[ یاران!
شتاب کنید
که زمین
نه جای ماندن
که گذرگاه رفتن است. ]
#آسیدمرتضیآوینی
@modafehh
دل بود...
که از غافله مارا
عقب انداخت😔💔
@modafehh