#عکسوخاطراتشُهدا 🥀
✨اگر بمانید ضرر کردهاید
این #پل ، #پل #ارتباطی #فلزی #متحرک ما در #مقر_انرژی_اتمی است که روی رود خروشان #کارون نصب شده است و ارتباط #جاده اهواز - آبادان و #جاده اهواز-خرمشهر را برقرار میکند.
نزدیکیهای عصر یکی از روزهای سال ۱۳۶۳ اعلام شد دشمن بعثی در منطقه #پاسگاه_زید #پاتک شدیدی زده و باید نیروهای جدیدی برای استحکام خط پدافندی به نیروهای خطکش در حال #دفع_پاتک_دشمن هستند ، ملحق شوند.
#گردان ما چون از آمادگی خوبی برخوردار بود برای انجام این ماموریت انتخاب شد. همگی به سرعت تجهیزات تحویل گرفتیم و سوار اتوبوسها ، عازم منطقه مورد نظر شدیم. در بین راه #شهید_سید_باقر_علمی که از #طلبههای جوان و خوش فکر بود شروع به سخنرانی کرد و داستان #لیلی_و_مجنون را برای ما تعریف کرد. اینکه چگونه #لیلی ظرفهای آب مجنون را میشکست. (#کنایه از اینکه اگر ما اینجا هستیم و میخواهیم جانفشانی کنیم،صرفاً اینگونه نیست بلکه به خاطر این است که محبوب به ما نظر کرده و ما رو از میان تمام بندگانش برگزیده است و ما هم باید بر این لطف و کرامت الهی شاکر و سپاسگزار باشیم).
حرفهای سید باقر که تمام شد به نزدیکی منطقه رسیده بودیم ایشان جملهای گفت که هنوز پژواک این جمله مرا متاثر میکند:
بچهها بدانید که اگر به فعل #شهادت برسید ، خوش به حالتان و اگر بمانید ضرر کردهاید.
به راستی که خسران این فیض اعظم هیچگاه و با هیچ چیز قابل قیاس نیست.
#راوی: علی گلپور
#ماندگاران
#عکسوخاطراتشُهدا 🥀
آمبولانس متلاشی شد
عکس سنگر فرماندهی #گردان_حضرت_رسول در #پاسگاه_زید را میبینید. نوروز سال ۶۲ بود که #علی_تاجاحمدی با دوربین عکاسیاش آمده بود تا از ما و اتفاقات منطقه عکس بگیرد.
#تاجاحمدی عکسهای زیادی گرفت . به ما که رسید دوست داشت با جمع ما عکس یادگاری داشته باشد. ایستاد و یکی دیگر از دوستان از ما عکس گرفت. ایشان در همین منطقه بر اثر اصابت ترکش مجروح شد و برای انتقال به بیمارستان داخل #آمبولانس گذاشتنش اما #آمبولانس در بین راه مورد اصابت خمپاره دشمن قرار گرفت و #تازجاحمدی به #شهادت رسید. ضمناً #شهید_جلال_جلیلیفر هم در جمع ما است.
#راوی: جانباز فرج الله فصیحی رامندی
#ماندگاران
#عکسوخاطراتشُهدا 🥀
✨خمپاره در سنگر تدارکات
اینجا منطقه #پاسگاه_زید و بعد از عملیات #والفجر_مقدماتی است. ما حدود ۴ ماه در این منطقه مستقر بودیم. گردان ما یعنی #گردان_حضرت_رسول حدود ۳ کیلومتر از خط را تحت پوشش داشت و نیروهایش در آن مستقر بودند.
با توجه به اینکه بنده فرمانده گردان بودم مرتب در حال حرکت بودم و مسیر و نیروها را کنترل میکردم ، هیچ وقت یادم نمیرود در #عملیات_والفجر مقدماتی دشمن که متوجه عملیات ما شده بود ، شروع کرد به بمباران منطقه. در همین حال یک خمپاره ۱۲۰ به #سنگر_تدارکات ما اصابت کرد. تمام #کمپوتها و #کنسروها را تکه تکه کرد و مواد غذایی درون آنها بیرون ریخته شدند.
#آقای_صالحی به محض دیدن این صحنه بلند بلند فریاد زد: ای کاش این خمپارهها به قلب من میخورد.
بچهها وقتی این صحنه را دیدن روحیه خوبی گرفتند اما درست چند دقیقه بعد یک تیر به گردن یکی از رزمندگان خورد که ایشان هم فوراً دستش را روی گردنش گذاشت تا مبادا روحیه ما تضعیف شود و فریاد زد: برای سلامتی امام ، بلند صلوات بفرستید.
#راوی:جانباز فرج الله فصیحی رامندی
#ماندگاران