قــدم قــدم . . .🚶🏻♂
با یھ علم ! یھ شب میریم تو صحن زیباے حسن🌿!
#دوشنبہهایامامحسنی💚
عَجـیب
دلَـمحـرمِمیخـوآھَـد
نگآھـمِبھگُنبـدتِبآشـدو
پـروآزدلَـمدرصَحـنِوسَرآیَـتِ
ومَـنِبآشَـموگریھھـآیِنـاتَمـامَـمِ . . .ツ!
#اربابم_حسین ✨🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- نوڪرِحَسنیمـ¹¹⁸💚'!
#هوالعشق❤️
#رمان_خانم_خبرنگار_و_آقای_طلبه
#پارت_٢۴
😍🌸😍🌸😍🌸😍🌸😍🌸😍🌸😍
الان یک ماه از اون شب نحس میگذره و من هنوزم حالم بده...
همه متوجه تغییر رفتار یهوییم شدن... و غیر فاطمه هیچ کس دلیلشو نمیدونست...
علی هم خیلی سعی کرده بود از فاطمه بپرسه ولی اون هربار بحث و عوض کرده بود و جواب نداده بود...
هی.... دلم از همه عالم و آدم گرفته...
خدایا چی میشد محمدجواد رو میدیدم...
داشتم از گلدون های رو حیاط عکس میگرفتم که گوشیم همون لحظه زنگ خورد
مهدیه بود
_الو سلام آبجی
مندل:سلام عزیزم بهتری
_ممنون گلم بهترم
مندل: فائزه یه خبر خوش دارم
_چه خبری آجی
مندل: میخواستم تنهایی برم مشهد رفتم بلیط بگیرم که دلم گفت دوتا بگیر مطمئنم توهم به این سفر احتیاج داری... پایه ای دوتایی بریم؟
_وای جدی میگی؟ من مامان بابارو راضی میکنم که باهات بیام آجی فقط دعا کن
مندل: چشم عزیزم دعا میکنم اگه امام رضا بطلبه همه چیز درست میشه
_ان شالله
مندل: کاری نداری عزیزم
_نه آبجی بازم ممنون
مندل: خواهش عزیزم. بای بای
_یاعلی
خدایا مطمئنم الان تنها چیزی که میتونه آرومم کنه صحن حرم امام رضاس
آقا منم بطلب... خیلی دلم هواتو کرده...
برخلاف تصورم که فکر میکردم مامان اینا رضایت نمیدن یا با زور میدن همون دفه اولی که گفتم مامان اینا قبول کردن
البته شایدم چون حال بدمو میبینن میگن شاید اینجوری اروم شم...
توی سه روز تقریبا همه کارای سفر حل شد و فردا شب پرواز داریم به سمت مشهد
این اولین باره که میخوام با هواپیما سفر کنم و استرس دارم
°•°•°•°•°•°•°•°•☆♡•✾•♡☆•°•°•°•°•°•°•°•°
😍🌸😍🌸😍🌸😍🌸😍🌸😍🌸😍
#هوالعشق❤️
#رمان_خانم_خبرنگار_و_آقای_طلبه
#پارت_٢۵
😍🌸😍🌸😍🌸😍🌸😍🌸😍🌸😍
توی فرودگاه با همه خداحافظی کردیم و حالا تو هواپیما نشستیم
اول این دختره مهمانداره میزبانداره مهمانسراداره من چمیدونم چیزیه همین اومد کلی شکلک با این سن و سالش در آورد بعدم در طول پرواز با گوشی همراه صحبت نکنید و به علامت نکشیدن سیگار توجه کنید
_مهدیه
مندل:جانم
_من میترسم
مندل: ای بابا از چی
_از پرواززززز
مندل:نترس فقط لحظه بلند شدنش یکم استرس داره وگرنه به بالا دیگه هیچی متوجه نمیشی بگیر راحت بخواب
_واااای داره بلند میشه
_یا امام رضا
_یا پنج تن
_همه امام زاده ها
مندل: ای بابا دختر چقدر تو ترسویی تموم شد چشاتو بازکن
_بلند شدیم؟ مطمئنی؟ چشمامو باز کنم؟
مندل: اره بخدا آبرومونو بردی چشاتو بازکن دیگه
با شک اول یه چشممو بعد چشم دیگه مو باز کردم
_عه اول تموم شد این که اصلا ترس نداشت
مندل:نداشت و همچین کردی اگه داشت چیکار میکردی
_حالا ولش کن بزار من یکم استراحت کنم خیلی از ترس فشار بهم وارد شد خسته ام
مندل: وای تو هنوز اون عادت مزخرف خوابیدن تو طول راه رو داری
_عاره چه جورم تازه بیشترم شده(خمیازه) اصلا حرکت که میکنیم خواب میاد پیشم(خمیازه)
مندل: اه گندت بزنن بگیر بگپ الهی دیگه بلند نشی (این همه مهر و محبتشو من چجوری جبران کنم)
هنذفری رو گذاشتم تو گوشم و آهنگ امام رضا ۲ حامد رو پلی کردم و بعدم چشمامو بستم.
*کبوترم هوایی شدم...
ببین عجب گدایی شدم...
دعای مادرم بوده که...
منم امام رضایی شدم...
پنجره فولاد تو...*
آقا دارم بعد ۲ سال میام پیشت... چقدر دلم هواتو کرده...
😍🌸😍🌸😍🌸😍🌸😍🌸😍🌸😍
#هوالعشق❤️
#رمان_خانم_خبرنگار_و_آقای_طلبه
#پارت_٢۶
😍🌸😍🌸😍🌸😍🌸😍🌸😍🌸😍
نمیدونم کی خواب رفتم و چقدر در خواب ناز به سر بردم فقط یادمه با تکونای دست مهدیه بیدار شدم
_سلام
مندل:ساعت خواب پاشو رسیدیم خواهر هزار کیلومتر خواب بودی
_به به چه خوابی رو هوا
از هواپیما پیاده شدیم و به سالن فرودگاه اومدیم بعد تحویل ساک همون از فرودگاه بیرون اومدیم
مندل: فائز سوار تاکسی شو بریم هتل
_اوه اوه منو میخوای ببری هتل
من تاحالا هتل متل نرفتم که اینا به گروه خونی ما نمیخوره منو ببر یه مسافر خونه ای گوشه پارکی چیزی
مندل: حرف نزن سوار شو
با تاکسی های مخصوص فرودگاه رفتیم هتل اطلس
خیلی جای شیک و با کلاسی بود.
مهدیه از قبل یکی از اتاق هارو رزرو کرده بود اینترنتی.
رفت با خانومی که توی پزیرش هتل بود صحبت کرد و بعد با دوتا کلید اومد
مندل: بیا یکی نال تو اتاق ۳۱۳
_باشه ممنون
رفتیم بالا تو اتا دو تخته بود خیلیم شیک و عالی
_وای مهدیه من دل تو دلم نیست بیا زودتر بریم حرم
مندل: تو تاحالا خواب بودی هیچی نفهمیدی من خیلی خستم بزار باشه برای فردا صبح
_عه من میخوام الان که شبه برم کلی با امام رضا خلوت کنم و نماز صبحم حرم باشم
مندل: من خستم نمیام.
_پس من تنها میرم
مندل: اگه گم نمیشی باشه
_نه نترس
لباسامو عوض کردم یکم خراکی برداشتم و رفتم بیرون از هتل
اول خواستم پیاده برم ولی گفتم یهو دیدی گم شدم پس تاکسی گرفتم.
_آقا بی زحمت برید حرم
راننده:چشم
از پنجره ماشین خیابونارو نگاه میکردم.
مشهد توی شب خیلی قشنگه
مخصوصا گنبد و گل دسته آقا که الان از پشت پنجره ماشین رو به رو مه
راننده:خانم رسیدیم.
_ممنون.
کرایه رو حساب کردم و پیاده شدم.
از همون ورودی حرم دل تو دلم نبود
بعد از گشت وارد شدم
بالاخره بعد کلی جا به جایی وارد صحن صحن انقلاب شدم و اولین چیزی که منو تسخیر کرد سقاخونه اسمال طلا بود که تشنگی دل منو رفع میکرد
جایی که میگن خود بهشته اینجاست
اره اینجا خود بهشته...
گنبد طلایی امام رضا...
سقاخونه اسمال طلا...
پسنجره فولاد رضا....
هرچیزی که بهشت خدا داره اینجام هست...
چقدر آرومم اینجا... بخدا قسم که اینجا بهشته زمینه...
°•°•°•°•°•°•°•°•☆♡•✾•♡☆•°•°•°•°•°•°•°•°
😍🌸😍🌸😍🌸😍🌸😍🌸😍🌸😍
#هوالعشق❤️
#رمان_خانم_خبرنگار_و_آقای_طلبه
#پارت_٢٧
😍🌸😍🌸😍🌸😍🌸😍🌸😍🌸😍
ضریح و زیارت کردم و بیرون اومدم.
حال دلم کنار امام رضا خوبه... خیلی خوبه...
دوباره اومدم روی صحن و یه گوشه نشستم بعد خوندن چند رکعت نماز و زیارت نامه امام رضا گوشیمو چک کردم.
اووووه توی تلگرام کلی پیام داشتم
فاطی گلی
داداش علی
سحر
عاطی
و......
اوه حالا اگه من سفر نبودم هیچ کدوم یادی ازم نمیکردن
حوصله هیچ کسو نداشتم ولی مگه میشه جواب فاطمه رو ندم... فاطمه ای که دوستم بود...
زن داداشم شد....
حالام خواهرمه....
و چه بسا از خواهر مهربون تره برام...
نوشته دلش برام تنگ شده و عکس از حرم میخواد
از گنبد اقا عکس گرفتم و براش فرستادم.
ولی آفلاینه... آخی آبجیم خوابه
آقاجون.... ای امام غریب.... شنیدم میگن هرکس تورو به جان جوادت قسم بده دست شو رد نمیکنی....
آقاجون تورو به جان جوادت اگه قراره این عشق بلندم کنه و خدا نزدیک من به محمدجوادم برسم... اگرم قراره زمینم بزنه و از خدا دورم کنه کاری کن برای عشقش برای همیشه ازدلم بره....
تا اذان صبح فقط گریه و دعا کردم بعدم نمازمو خوندم
از شدت گریه هام سرم داشت منفجر میشد بلند شدم برگردم هتل... از قدمی که بر میداشتم یه زوج دست تو دست هم مشغول زیارت بودن..
امام رضا یعنی میشه یه روزی من و محمدجوادم.....
وقتی سوار تاکسی شدم خورشید داشت طلوع میکرد صحنه خیلی قشنگی بود...
هنذفریم تو گوشم بود و صدای آهنگ امام رضا ۱ حامد بغضمو بیشتر میکرد...
*نشون به این نشونه.... صدای نقاره خونه.... من و به تو میرسونه.... ببین دلم خونه....*
زیر لب با صدای آروم و پر از بغض گفتم خدایا دیگه اسراری ندارم هرچه که تو صلاح و مصلحت میبینی و اولین قطره اشک بغض شکستم جاری شد....
😍🌸😍🌸😍🌸😍🌸😍🌸😍🌸😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اے آفتاب زهرا،
عجل علی ظهورک
تنهای شهر و صحرا،
عجل علی ظهورڪ❥
#امام_زمان
May 11
به دوتا ادمین کار بلد و فعال نیاز دارم شرط زیادی ندارم فقط با اعضا خیلی خوش برخوردhttps://eitaa.com/mmaahhyyaa
#مدیر
👤 توییت استاد #رائفی_پور
#یه_مومن هیچوقت قدرت و ثروت رو مبنایی برای احترام گذاشتن و توجه به مردم قرار نمیده مثلاً اگر به رئیس یه اداره بیشتر از مسئول دفترش یا آبدارچی و رانندهاش احترام میگذاری مراقب باش!
نفاق داره تو وجودت ریشه میکنه…
🌿
گر چه دوریم زِ چشمانِ تو اما صنما
دائم الفکر بـه دیدار تـو میپردازیم...
#دهه_فجر ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 سلامتی VS بیماری
👤 حجتالاسلام عالی
{ يَـا مَنْ يُعـِزُّ مَنْ يَشـَاء }
ای آنکــه عـزیـز مےڪند
هر ڪسے را که بخواهد
#جوشن_ڪبیر
#دهه_فجر
🌸دهه فجر انقلاب اسلامی گرامیباد
🌷امام خمینی(ره):
نهضت ایران نهضتی بود که خدای تبارک و تعالی در آن نقش داشت.
🌷امام خامنه ای:
جبهه باطل در حال شکست و عقب نشینی است. پیشروی تدریجی جبهه حق نسبت به گذشته بسیار قابل توجه است و سرانجام با ظهور امام زمان(عج) ، غلبه حق به صورت مطلق تحقق خواهد یافت. (۵ آذر ۱۳۷۹)
🖤🖤🖤🖤🖤
❤️❤️❤️❤️❤️
چفیہ...
پرچمـ...
چـادر🖤...
همہ از یڪ خانواده اند...🙃
امــا
چفیہ بر دوش شـهدا ❤️
پرچم بہ دست رزمـندگان✌️
و چادر برسَرِ توست اے خواهر...:)
🖤🖤🖤🖤🖤
❤️❤️❤️❤️❤️
آنچه درباره مرجع تقلید باید بدانید👇🏻
مرجع تقلید مجتهدی است که گروهی از شیعیان در مسائل فقهی بر اساس فتاوای او عمل میکنند و وجوهات شرعی را در اختیار او قرار میدهند. مرجعیت، بالاترین مقام مذهبی در بین شیعیان دوازده امامی است. این مقام، انتصابی نیست و معمولا شیعیان با پرس و جو از روحانیان و عالمان دینی، کسانی را که صاحب این صلاحیت باشند، شناسایی میکنند. مهمترین شرط احراز این جایگاه، برتری علمی نسبت به سایر مجتهدان است. پیروان مرجع تقلید نیز مُقَلِّدان او خوانده میشوند. نظرات فقهی مراجع تقلید در کتابی با نام رساله توضیح المسائل منتشر میشود.
با توجه به گستره جغرافیایی تشیع، در هر دوره معمولا چندین مجتهد عهدهدار این منصب بودهاند و در موارد معدودی، فقط یک نفر در بین اکثریت شیعیان جهان به عنوان مرجع تقلید عام وجود داشته است. این افراد معمولا با عناوین احترامآمیزی همچون آیت الله العظمی و آیت الله نام برده میشوند. بیشترین مراجع تقلید ساکن عراق در شهرهای (نجف، کربلا و سامرا) بودهاند و مراجع ساکن ایران در شهرهای (قم، مشهد، اصفهان و تهران) زیستهاند.
از نامدارترین مراجع تقلید متأخر میتوان به محمدحسن نجفی مشهور به صاحب جواهر، شیخ مرتضی انصاری، سید محمدحسن شیرازی (صاحب فتوای تحریم تنباکو)، آخوند خراسانی، عبدالکریم حائری یزدی، سید ابوالحسن اصفهانی، سید حسین بروجردی، سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم خویی و سید روح الله خمینی (بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران) اشاره کرد.
مراجع تقلید شیعه معمولا دارای نفوذ فراوانی در بین مردم بودهاند و گاه نظرات آنان در حوزه مسائل اجتماعی و سیاسی و فرهنگی، تحرکاتی در بین پیروان آنان ایجاد کرده است. جنگ علیه روسیه، قیام تنباکو، نهضت مشروطه و انقلاب اسلامی در ایران همچنین انقلاب عشرین در عراق را میتوان جزء مهمترین تاثیرات مراجع تقلید شیعه عنوان کرد.