eitaa logo
"کنجِ حرم"
271 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
111 فایل
اِشتیاقے‌ڪه‌بہ‌دیدارِتودارَد‌دِلِ‌مَن دِلِ‌مَن‌دانَدومَن‌دانَم‌ودِل‌دانَدومَن حرفی سخنی؟! https://harfeto.timefriend.net/16818490554574 #شروطمون @shorotoinsohbata
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 به قلم آیناز غفاری نژاد کپی به شرط گذاشتن نام نویسنده... آراد نگاهی بهم انداخت و دوباره مشغول جمع کردن وسایلاش شد . چه رویی داره این بشررررر !!! یه عذرخواهیم نمی کنه ! پسره ریشو! بی اعتنا بهش به سمت پذیرش حرکت کردم . _ سلام ، خسته نباشید . ببخشید نماز خونه کجاست ؟! +سلام ، سلامت باشید . انتهای همین راهرو سمت چپ . _‌ ممنونم . به طرف نماز خونه قدم برداشتم. به نمازخونه که رسیدم آروم درو باز کردم. و متوجه خانومی شدم که درست رو به روی در نشسته بود و چادر سیاهی روی سرش انداخته بود. آب دهنمو قورت دادم و به سمتش رفتم . توی کسری از ثانیه چادر رو از روی صورتش برداشتم و با تعجب بهش خیره شدم . آیه بود . توی تاریکی اتاق قرمزی چشماش به وضوح مشخص بود. با دیدن من... چند دقیقه توی شُک بود . بعدش محکم بغلم کرد و در حالی که گریه میکرد جملات نامفهومی رو گفت که اصلا متوجه نشدم . سعی کردم آرومش کنم ‌، در حالی که سفت در آغوشش گرفتم گفتم _ آیه جانم چرا گریه میکنی؟! با بغض گفت +مرواااااا... و دوباره شروع کرد به گریه کردن. از خودم دورش کردم و نشوندمش روی زمین ، از پارچی که روی زمین بود یه لیوان آب بهش دادم. احساس کردم کمی آروم شده دوباره خواست حرف بزنه که کنارش نشستم و دستشو توی دستام گرفتم. _‌چیشده؟ چرا اینقدر بی قراری میکنی ؟ دوباره چشمه اشکش جوشید. +مرواااا نمیدونی از صبح تا حالا چقدر نگرانت بودم اگه...اگه تو رو از دست...میدادم...هیچ وقت...خودمو...نمی...بخشیدم. شگفت زده، دستمو به سمت چشماش بردم و اشکاشو پاک کردم. -برای من گریه میکردی؟ با خنده گفتم. _ از قدیم گفتن بادمجونِ بم آفت نداره فرزندم. من تا شوهر نکنم،ناکام از این دنیا نمیرم. آیه در حالی که فین فین میکرد لبخندی زد و گفت ‌+‌به موقعش شوهرتم میدیم. حالا کی اینجوری خیست کرده ؟ با یادآوری لباس های خیسم ، لبخندی زدم و گفتم _شوهرت. + شوهر من !؟ مه...مهدی !؟ _ مهدی کیه؟ من آقای حجتی رو میگم. نکنه اسم اسم اصلیش مهدیه ؟ آیه با شنیدن حرفم پقی زد زیر خنده... خندش که بند اومد، گفت +مروا جونم ببین. آراد برادر منه ، امروز صبح هم همون لحظاتی که حالت بد شد ، گفتم که برادرمه. آقا مهدی هم.... به اینجای حرفش که رسید با خجالت سرشو پایین انداخت. خندیدم و گفتم. _ آقا مهدیم به احتمال زیاد خواستگارته . لپ هاش گل انداخت و همون جوری که سرش پایین بود گفت + آره. چند دقیقه توی همون حالت بود و بعد سریع سرشو بالا آورد و گفت. + صبر کن ببینم. آخه آراد که..... حرفشو خورد و خواست بحثو عوض کنه . + ول کن این حرفا رو دختر بلند شو لباستو عوض کن تا سرما نخوردی. رو به آیه گفتم. _ خب ساکمو بیار . + ساکتو که مژده برده !!!! مگه بهت نگفتم !؟ با یاد آوری این موضوع دستمو محکم به پیشونیم زدم و کلافه سرمو تکون دادم. _ ای وای !!!! آره گفتی ، حالا چی کار کنم ؟! با اینا که نمیشه برم ، لباسای خودمم که خونیه !!!! ادامه دارد ... 🍃💚🍃💚🍃
🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 به قلم آیناز غفاری نژاد کپی به شرط گذاشتن نام نویسنده... + ن... نه لباس های خودت ... وایسا از آراد بپرسم ببینم ساک منو آورده . _ ساک تو دیگه چرا ؟! + بهت لباس بدم دیگه ! _ آخه ... + آخه ماخه نداریم . سریع موبایلشو در آورد و با آراد تماس گرفت. + سلام داداش . نه نخوابیدم . میگم ساکمو آوردی ؟ آره همون ... خب کجاست ؟! آره پیشمه... خب ... باشه باشه اومدم. تماس رو قطع کرد و رو به من گفت. + مروا جان من برم ساکو بیارم ... زود میام. لبخندی زدم و تشکر کردم . هووووووف . چه غلطی کردیم اومدیما ! اون از ماجرای مرتضی . اون از تصادف ... اینم از این ماجرا. گوشیمم که نمیدونم کدوم گوریه ! مردم پدر و مادر دارن ، ما هم پدر و مادر داریم ... تو این مدت یه خبر خشک و خالی هم نگرفتن ، ولی از حق نگذریم بابا یک بار زنگ زد که جلوی حجتی ضایع شدم. هی خدا . شانسم که نداریم ... بعد از گذشت چند دقیقه محکم در باز شد و آیه نمایان شد. خندیدم و گفتم . _ شیری یا روباه ؟ + شیر عزیزم شیر ! _ بابا ایول . ساکشو زمین گذاشت . + لباس های من که اندازت هستن . هر کدومو خواستی بردار . _ لباس های خودم چی ؟ + اوناها که خونین عزیزم. حالا بیا ایناها رو بپوش . مانتوی و روسری قواره بلند و شلوار مشکی رو از ساکش در آورد . –آیه مگه قراره برم مجلس ختم ؟ ایناها که همش مشکیه ؟! +شرمنده دیگه لباس رنگ روشن همراه خودم نیاوردم. بگیر بپوش دیگه ! –خب اگه اشکالی نداره چند لحظه بیرون منتظر باش خواهر. یکم حیا دارم. آیه خنده ای سر داد و گفت +ببخشید حواسم نبود. چشم الان میرم. بیرون منتظر میمونم تا کسی نیاد داخل. -ممنون گلی. ادامه دارد ... 🍃💚🍃💚🍃
🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 به قلم آیناز غفاری نژاد کپی به شرط گذاشتن نام نویسنده... آیه رو فرستادم دم در تا مواظب باشه کسی نیاد داخل . هول هولکی لباس ها رو تنم کردم . یه مانتو مشکی خیلی ساده و البته بلند بود. بلندیش تا یکم پایین زانوهام بود. روسری قواره بلند مشکی هم سرم کردم ، خواستم موهامو بیرون بندازم که یاد اون مَرده افتادم . یک دفعه لرز عجیبی گرفتم... اوووف . حالا چی میشه مگه یه طره موعه دیگه ؟! با خودم گفتم : ولی خیلیا بخاطر همین یه طره موعی که تو میگی خون دادن ! بخاطر حجاب تو خون دادن ! سعی کردم به ندای درونم اهمیت ندم . خب خون نمیدادن . مگه ما مجبورشون کردیم. با دستم دو ، سه بار زدم توی سرم . هوووففف ‌، خسته شدم ... با خودم گفتم : مروا چیزیو به خودت تحمیل نکن !!! دوباره همه ی سوالاتی که راجب همچین مسائلی داشتم به سراغم اومدن ، سعی کردم بهشون فکر نکنم... موهامو محکم بالا بستم و روسری رو آوردم جلو . دستی به لباسام کشیدم و از نماز خونه خارج شدم . آیه و آراد در حال صحبت کردن بودن. آیه پشتش به من بود و منو نمی دید . اما آراد درست رو به روم بود ولی متوجه حضور من نشد. + آراد مامان و بابا خیلی نگرانت شدن. یه زنگ بهشون بزن. × چشم. رفتم جلوتر که با چشمای آبی آراد چشم تو چشم شدم. با دیدنم میخواست مثل همیشه سرشو پایین بندازه ،اما این بار این کارو نکرد . چند ثانیه به صورتم خیره موند که با غرغرهای آیه به خودش اومد و با لبخندی سرشو پایین انداخت. + آراد چته ؟ چرا مثل شیرین عقل ها میخندی و سرتو میندازی پای........... آیه با دیدن من حرفش نصفه نیمه موند. با ذوق به سمتم اومد و چندین بار محکم بغلم کرد و در همون حال گفت. + وایییییی مروا جون ، چقدر حجاب بهت میاد ،خوشگلم. تازه معنی نگاه ها و لبخند آراد رو متوجه شدم. به آراد بی اعتنایی کردم ولی جواب آیه رو با لبخند گرمی دادم. آراد با همون سر افتاده و لبخندی که خیلی بهش می اومد گفت × تا اذانو نگفتن من برم یه چیزی بخرم ، بخوریم . با اجازه. آیه نخودی خندید و گفت + به سلامت . فقط زیاد طولش نده ! × چشم ، یاعلی . اومدم خداحافظی کنم که رفت ... آیه دوباره با ذوق نگاهم کرد وگفت . + فقط یه چادر کم داریا ! خندیدم و گفتم . _ حرفشم نزن ! چیزیو بدون حساب و کتاب به خودم تحمیل نمیکنم ! خواست حرفی بزنه که گفتم. _ من تو اتاقی که بستری بودم یه کاری دارم. تو برو وضوخونه منم میام... باشه ای گفت . و منم سریع به سمت پذیرش حرکت کردم. ادامه دارد... 🍃💚🍃💚🍃
4 پــارتــ تقـدیم نـگـاهــ قـشـنـگتـونـــ♥️
آهای‌بچه‌شیعه! جمعستااااا . . . بشین‌حساب‌ڪتاب‌ڪن‌اگہ‌امروز‌آقا‌بیاد‌ روت‌میشه‌سرتو‌بالابگیری؟
السَّلامُ‌عَلَیْکَ‌یااَمیرَالمُؤمِنین
"کنجِ حرم"
السَّلامُ‌عَلَیْکَ‌یااَمیرَالمُؤمِنین
زیاد‌بہ‌آقا‌سلام‌بدیم؛ آخہ‌این‌روزا‌سلاماۍ‌آقا‌بۍ‌جواب ‌میمونہ..!💔
°° ـ شَـب‌هـٰاۍِجُمعِہ‌فـٰاطِمِہ‌بـٰاسوز‌و‌آھُ‌ زَمزَمہ‌آیَـد‌بہ‌دَشـت‌ڪَربـَلآ‌ گردَ‌دبہ‌‌دورِ‌قتلگـٰاھ !
💔🥀 دل گرفتگی روز جمعه به خاطر این است که امام زمان(عج) اعمال یک هفته شیعیان را بررسی میکنند و محزون میشوند، به سبب محزون شدن حضرت، ما هم غمگین میشویم...! آیت‌_الله_کشمیری(ره)
:)🌹 + در زندگی دنبال کسانی حرکت کنید که هرچــه به جنبه هاے خصوصی‌تر زندگی شان نزدیکتر شوید، تجـلی ایـــــمان را بیشتــر می‌بینید.⚡️🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هواشناسی اعلام کرد : هوای مهدی فاطمه را داشته باشید خیلی تنهاست💔 سلامتیش ⁵ صلوات ✋🏻🌱 خجالت نکش عزیز کپی کردنش عشق میخواد🙂
"کنجِ حرم"
«وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ» عقل واقعی آن است که انسان حق را بشنود، بپذيرد و پيروی کند تا از قهر الهی خود را نجات دهد سوره‌ ملک|آیه۱۰🪴
«وَإِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ ۚ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ» اگر ما به وظيفه‌ی خود عمل کنيم، ‌نبـايد از مشکلات بتـرسيـم، چـون خداوند، گشايـده‌ی مشکلات است سوره انفال|آیه٦۲🪴
پروانه ها نمیتونن بال‌هاشونو ببینن و خبر ندارن که چقدر زیبان ! شایـد تو هم یه پروانه‌ای، یا یه انسان فوق العاده؛ فـقـط خـودت نـمـیتـونـی ببینیش !🕵🏻‍♀💛' + خدا میدونه چقدر توانـایی داری :) خودتو دسته کم نگیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡أَلسَّلامُ‌عَلَیکَ‌یاعَلۍاِبنِ‌موسَۍأَلࢪّضآ♡ ♥️¦⇠²⁰ 🖐🏻¦⇠
صلوات‌خاصه‌امام‌رضاعلیه‌السلام: 🍃اللهّمَ‌صَلّ‌عَلی‌عَلی‌بنْ‌موسَی‌الرّضاالمرتَضی‌الامامِ التّقی‌النّقی‌وحُجَّّتکَ‌عَلی‌مَنْ‌فَوقَ‌الارْضَ‌ومَن‌تَحتَ‌الثری‌الصّدّیق‌الشَّهیدصَلَوةَ‌کثیرَةًتامَةًزاکیَةًمُتَواصِلةمُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه‌کافْضَلِ‌ماصَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍمِنْ‌اوْلیائِک🍃 ♥️¦⇠²⁰ ✋🏻¦⇠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤͜͡🥀 راستی‌حال‌توخوب‌است،خوشی‌بانویم؟! اثرزخمِ‌همان‌میخ‌درت‌هست‌هنوز؟ 🖤¦⇠ 🥀¦⇠
حتۍ‌اگر‌احساس‌بۍ‌نیازۍ‌داشتۍ دستت‌را‌بہ‌سوۍ‌اهل‌بیت‌بگیر..!🌱 اگر‌مشڪل‌هم‌نداشتۍ همیشہ‌وصل‌باش . .♥️ مخصوصا‌بہ‌مادرت‌زهرا‌ۜ فرزند‌نباید‌بیخیال‌مادر‌باشہ..:)
میدونید‌مشڪل‌ڪار‌ما‌چیہ؟! اینکہ‌ما‌نمیخاییم‌آدم‌خوبۍ‌باشیم‌! فقط‌میخاییم‌آدم‌خوبۍ‌بہ‌نظر‌‌بقیہ‌بیاییم‌ در‌نظر‌خد‌اچی!؟🙂💔 ‌‌
💔🏴🖤
🖤 به‌روضه‌ڪارندارم‌زمین‌کمےخیس‌است خداکندڪه‌کسےمادرش‌‌زمین‌نخورد:)!
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس✓
ممنون از صبوری شما عزیزان🙏🏻 در تایم تبادلات نه کانالی تایید میشه نه رد💥 هدف تبادل پیشرفت کانال هاست👊🏻 شرایط تبادلات: 1⃣کانالتون مذهبی باشه👌🏻 2⃣آمارتون +80 باشه🖐🏻 3⃣ در اینفو تب عضوباشید✌️🏻 جذب بستگی به بنر داره💯 +100جذب هم داشتم💣 برا اطلاع بیشتر از طرز کارم در اینفوتب عضو شید"سنجاقه"🔥 https://eitaa.com/joinchat/2046886010C514de53f6c بعد از مطالعه شرایط و طرز کار؛ اگر شرایط رو داشتید، پی وی در خدمتتونم✋🏻 💫@Makh8807💫
هدایت شده از ♡تبادلات گسترده گل نرگس«جمعه»♡
[••♥️••] ∞⇨… بسم ࢪب دختراݧ چادرے‌…🌸✨ روز خوب روزے نیست ڪه با قهوه یا چاے شروع بشه روز خوب روزیه ڪه با ‹‹لبخند›› تو شروع بشه •رفیق•🙃💞 . سلام سلام دنبال یه کانالی که داخلش به قول چادری گرافی و.... باشه؟ خب پس عجله کن و عضو این کانال شو 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3600154752C79228b59a3 👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻 یه‌نفربهش‌گفت‌: آخه‌تواین‌گرمابااین‌چادرمشکی چطوری‌میتونی‌طاقت‌بیاری؟! گفت‌: شنیدم‌آتش‌جهنم‌خیلی‌گرمتره...(: . 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 https://eitaa.com/joinchat/3600154752C79228b59a3 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
هدایت شده از ♡تبادلات گسترده گل نرگس«جمعه»♡
منبع‌‌عکس‌ھاۍ‌فول‌جذاب:)!♥️ ✉️📲. ‌هرچی‌پست‌تو‌کانالا‌میزارن‌تو‌اینه😹✌️🏽 . مطالب امام زماني 🌱..♤ مهدویت ^ رهبری؛ولایت○ ¿¿¿نمیپیوندین^^^^^^^^^^^^ • ⇩:)!😻🤞🏽 https://eitaa.com/joinchat/3397582952Ce10bce223a https://eitaa.com/joinchat/3397582952Ce10bce223a https://eitaa.com/joinchat/3397582952Ce10bce223a https://eitaa.com/joinchat/3397582952Ce10bce223a https://eitaa.com/joinchat/3397582952Ce10bce223a 😎🔥! ✌️🏽☄!
هدایت شده از ♡تبادلات گسترده گل نرگس«جمعه»♡
یه کانال اوردم که پر از پرفایل والپیپر و چیزای مذهبی هستش😍 پرفایل مذهبی رفیقانه صت و کلی چیز دیگه حتما عضو شو 🙂 ما با شما بهترین هستیم!!🍓 عضو شو دیگه کیوتم☺️🍓 بنرو بفرست برا دوستات😃🖐❤️ https://eitaa.com/joinchat/1699217557Cf571ae94a2
هدایت شده از ♡تبادلات گسترده گل نرگس«جمعه»♡
_سلام منتظر یوسف زهرا<ع>✨ خوبی؟ امیدوارم حال دلت خدایی باشه🙂 čhăšhm_bĕ_řăhě_ûøšøf_žăhřă میدونی لینک بالا مال کجاست؟🤔 جاییه که توش همه برای نزدیک تر شدن ظهور تلاش میکنن😄💫 میخوای یه قدم به ظهور نزدیک تر شیم؟ میخوای هر چه زودتر همه چی به خوبی و خوشی باشه؟ زود بزن روی لینک و بیا تا به ما توی عملی کردن ظهور کمک کنی🏃‍♂️ بدو دست تنهاییم کمک میخوایم❤ میخوایم به یوسف زهرا<ع> ثابت کنیم تنها نیست✨ زود باش بیا کمک بده🏃‍♂️ یا علی🌸 راستی ما چالش های ناب با جایزه خوبی داریم😁 میدونی جایزه مون چیه؟ شارژ 😃 پس دیگه لازمه بزنی روی لینک☺💥 منتظریما😉