eitaa logo
"کنجِ حرم"
271 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
111 فایل
اِشتیاقے‌ڪه‌بہ‌دیدارِتودارَد‌دِلِ‌مَن دِلِ‌مَن‌دانَدومَن‌دانَم‌ودِل‌دانَدومَن حرفی سخنی؟! https://harfeto.timefriend.net/16818490554574 #شروطمون @shorotoinsohbata
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 به قلم آیناز غفاری نژاد کپی به شرط گذاشتن نام نویسنده... طبق حرفی که آیه زده بود ، تقریبا بعد از گذشت بیست دقیقه به دوکوهه رسیدیم. نگاهی به اطراف انداختم مثل شلمچه سراسر خاک بود و تفاوت چندانی نداشت ، البته از نظر من ! آراد و بنیامین از ماشین پیاده شدند و من هم به تبع از اونها پیدا شدم. آیه رفت که وسایل هاشو از صندوق عقب در بیاره من هم در این حین به طرف آراد که یکم اون ورتر ایستاده بود رفتم... _ ببخشید . به عقب برگشت و با دیدن من اخمش یکم غلیظ تر شد و سرشو پایین انداخت. _ خواستم ازتون تشکر کنم. این مدت زیاد بهتون زحمت دادم . واقعا شرمنده . + خواهش میکنم. از لحن سردش به شدت جا خوردم . یکم دلخور شدم ولی به روی مبارکم نیاوردم ... به سمت آیه رفتم و همراه با اون به طرف چادر ها حرکت کردم. با دیدن مژده و بهار به سمتشون دویدم . مژده رو در آغوش گرفتم و به خودم فشردمش . به بهار دست دادم و اون رو هم در آغوش گرفتم. بهار با لبخند گرمی گفت = وای مروا ! میدونی از دیروز تا حالا دلم هزار راه رفت ؟ ترسیدم برات مشکلی پیش بیاد ، ولی خداروشکر انگار چیز مهمی نبوده . حال و احوالتو مدام از بنیامین میپرسیدم. خواستم جوابشو بدم که این بار مژده گفت: × راست میگه مروا خیلی نگرانت شدیم . از طرفی هیچ شماره ای از خانوادت نداشتیم که بهشون اطلاع بدیم حداقل از نگرانی در بیان. چون گوشیت هم خاموش بود ، گفتم شاید نگران بشن. خانواده ؟ کدوم خانواده ؟! ایناهم دلشون خوشه ها ! لبخند دندون نمایی زدم و گفتم. _ همون جور که به آیه جان هم گفتم ، بنده تا شوهر نکنم ، ناکام از این دنیا نمیرم . و بعد هم همگی شروع کردیم به خندیدن. _ بچه ها اگر میخواید دوباره خون دماغ بشم وکارم به بیمارستان بکشه، هنوز اینجا بایستید . = زبونتو گاز بگیر دختر . زبونمو تا حد امکان بیرون آوردم و گاز آرومی ازش گرفتم. _ بفرما بهار خانوم اینم گاز . خنده ای کرد و گفت. = خدا نکشتت ! داشتیم به سمت چادر ها حرکت میکردیم که با صدای آراد متوقف شدیم. سر به زیر سلامی به جمع کرد و گفت. ~خانم محمودی لطفا چند لحظه همراهم بیاید. مژده عذر خواهی از ما کرد و چشمی به اون گفت و همراه آراد به راه افتاد. یعنی با مژده چی کار داره ؟! مگه من و آیه مسئول هماهنگی خواهران نشدیم ؟ پس چرا صداش زد ؟ به تو چه مروااااا ، به تو چهههه ؟ اصلا چی کارته ؟! کلافه سرمو تکون دادم و به راهم ادامه دادم. ادامه دارد... 🍃💚🍃💚🍃
4 پــارتــ تقـدیم نـگـاهــ قـشـنـگتـونـــ♥️
یکی‌باانگشترعقیق‌مخ‌دخترمردم‌رو‌میزنه.. یکی‌هم‌دست‌وانگشترروباهم‌جامیزاره💔
نࢪو قرار حیدࢪ بمانـ کناࢪ حیدࢪ..💔!
یعنی پاۍ ولایت بمانیم تا شهادت همچون حضرت مادر فاطمه زهرا سلام‌الله علیها ..
علیکم السلام 🌱✨
¹ممنون 🙂💔 ²به نام خدا مدیر گروه هستم به امید شهادت در رکاب امام زمان 🌿🙂
میگفت: بھ‌ جاے‌ اینڪہ‌ عڪس‌ خودتون‌ بذارید پروفایل‌ تـٰا‌‌بقیہ‌ با‌ نگاه‌ بہ‌ گناه‌ بیوفتن •• یہ‌ تلنگر قشنگ‌ بزار ッ ڪہ‌ با‌ دیدنش‌ بہ‌ خودشون‌ بیان و‌خیلے‌ راست‌ میگفت🌹🌱 ‌‌
1_1135451717.mp3
3.31M
‌●━━━━─🎵💔─── ⇆ ‌‌‌ㅤ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤ
😔💔
مانده‌ام بر دل تو میخ در آتش زده است یـا دل سوخته‌ات خـون به دل آهن کرد؟
『∞🖤🌱∞』 - راهِ حق ، جز طریق فاطمھ نیست .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.!🌿 سلام‌برآن‌کسی‌که‌خداوند شفارا‌درخاک‌قبراوقرارداد ...
. میگفت:دستۍ ڪه گھوارتُ تڪون میده، زمزمہ‌‌ےِ لبش دنیاتُ زیر و رو میڪنه دعاےِ خیرش رو دست ڪم نگیـر ..! - - سلطـان‌غـم‌مـادࢪ🚶🏿‍♂!
دوستان پیشنهاد بدید براتون چی بزارم؟💔🙂 https://eitaa.com/mmaahhyyaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﴾🌿‌͜͡🖇﴿ أحیاناً كان علي یُخاطب فاطمة قائلاً یا کُل مَنیتي.. گاھ علے؏، فاطمہ ۜ را اینگونه خطاب می کرد؛ "ای همهٔ آرزوۍ من ...." ‌‌‌‌‌‌‌ 🥀 '
۱۵ روز دیگر.....🖤 میشود ۲سال😭
‹🌻💛› ‌ - - مِیخـوآست‌تـو‌رآه‌ِجَھـٰاد‌گُمنـٰام‌‌شـہ🚶🏻‍♂..! وَلـۍاَز‌گُذآشـتَن‌عَڪس‌خـودِش‌وَڪآراے‌خِیر؎ ڪه‌میڪُنہِ‌تُو‌پروفـٰایل‌و‌اِستـوریش‌ بَـرآ؎اِینڪه‌بِیشـتَر‌دیدھِ‌بِشہ‌و‌َ اَزطَـرَف‌ِبَقـیہ‌تَحسـین‌بِشہ🖐🏻ـ! هَـم‌نَتـونِست‌بگـذَرهِ🍂!ـ🚶🏻‍♂..! ‌- - 🐣⃟📒¦⇢
داشتن از کوچه رد میشدن... مادرش براش بستنی خرید :) رسیدن خونه که مادرش بهش گفت: چرا بستنیتو نخوردی؟ گفت: بستنیمو تو استینم قایم کردم بستنی آب شد ولی دل بچه های کوچه آب نشد! شهید غلامرضا پیچگ🌱 🥀 ازشهدا‌بیاموزیم🍂
...💔'!
"کنجِ حرم"
...💔'!
مےپرد هر شب حسن (؏) از خواب ، مےگوید : پدر ! خواب مےدیدم دوباره مادرم را مےزدند💔'! [ 🥀 ]
😔" ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه؛ گردنت رامی شکست ، آنجا اگر عباس بود 💔 😔"
¹ممنون🙂💔 ²چشم🌿🌸 ¾شما اخه چکار به سن من دارید؟ من سن م رو بگن همچی حل میشع؟
¹ممنون🌱 ²رفقا کانالشون رو یاری کنید 🍀 ³ممنون که درک میکنید 🙂💔
هر‌ کلیکش‌ تویِ پرونده‌‌یِ اعمالمون‌ ثبت‌ میشه.. هرچی‌نوشتیم؛ دیدیم‌،شنیدیم! فضایِ مجازی رو میگم! احتمال اینکه فکر کنیم چون فضا مجازیه میتونیم هرطوری که دوست داریم رفتار کنیم و اتفاقی هم نمیوفته مطلقا اشتباهه!