eitaa logo
کانون ادبی مدام
184 دنبال‌کننده
258 عکس
90 ویدیو
12 فایل
💠 کانون ادبی هنری مُدام🔅 🔹️دانشگاه قم🔹️ MDM-UQ 🔸️ 🌴 خیال‌انگیز و شورانگیز، مدام؛ اینجا صدا از ژرفای دل، صحبتی روح‌افزا و بهجت‌انگیز از هنر و ادبیات است، این آیینه‌خانه نامش مدام است... 🔸️
مشاهده در ایتا
دانلود
ز تخم اشک درآن آستان نیم نومید امید هاست مرا همچو باغبان درخاک صائب تبریزی 🌴 @ModamQom
در این شبی که روزنه‌ها تیرگی گرفت  ما را هنوز دیدهٔ امّید روشن است  پ ن: نقاشی کودکان بر روی کانتینرهای کنار ساختمان ویران‌شده‌ی متروپل 🌴@ModamQom
هر کبوتر که نشسته است دگر باز نگشت صحن تو خاصیت خانه شدن هم دارد جای آئینه و کاشی به خودت غرقم کن لطف تو از همه بیگانه شدن هم دارد 🌸 ولادت امام رضا (ع) مبارک باد 🌸 🌴@ModamQom
🔹 جهان صدا دارد، چندی‌ست از در و دیوار صدا های عجیب و آسمانی می‌شنوم، با چشم می‌شنوم، با گوش می‌بینم، مدتی است چشمانم می‌چرخد در به در دنبال وزن، می‌بینم تقریباً همه چیز دور و برم موزون است، اسم‌ها، کنیه‌ها، عنوان‌ها، تابلوها، کتاب‌ها، حتی نوشته‌ای ساده، یادداشت‌های معمولی، حتی کلمات روزمره که ساده از کنارشان می‌گذریم، خط خطی های بی‌هدف... جهان جان دارد، هر چیز زنده و مرده‌ای می‌تپد، من این را می‌بینم می‌شنونم، تازه این چیزی نیست، همه‌ی چیزها دارند حرف می‌زند، کلمه می‌گویند، از درخت و سنگ تا انسان... تازه فارسی هم حرف می‌زنند، گاه درس مقامات معنوی می‌خوانند گاه نکته توحید می گویند؛ مکاشفتی روح‌انگیز و حیرت‌انگیز است. به این رسیدم که دنیا خودِ شعر است، شهر پر از شعر است، حرف‌های عادی پر از شعر اند، شاعر خالق نیست، کاشف است، این رازق شعر است که واژه‌ها را روزی می‌کند، حقاً که رزّاق است؛ نگاه، از زمین و زمان دارد شعر می‌ریزد، شعر می‌چکد، کافی‌ست خوب دقت کنیم... یک بارقه‌ی کوچک از این خورشید نقش انداخته برصفحه ادراک، می‌گوید مفعولُ‌مَفاعِلَن‌فَعولن: سر تا سر عمر مثلِ سایه عشق است نهفته لایه لایه مرگ است مقدّمات و دنیا... دانشکده‌ی علومِ پایه 🌴 @ModamQom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشق شو اَر نه روزی کارِ جهان سر آید ناخوانده نقشِ مقصود از کارگاهِ هستی 🔹 شهید آیت الله دکتر بهشتی: عاشق شوید! 🔸 به‌مناسبت هفتم تیر 🌴 @ModamQom
🔅 دهم تیرماه بزرگداشت صائب تبریزی گرچه طوبی از جهان منشورِ رعنایی گرفت رتبه افکار صائب را مقامی دیگرست 🌴 @ModamQom
کانون ادبی مدام
🔅 دهم تیرماه بزرگداشت صائب تبریزی گرچه طوبی از جهان منشورِ رعنایی گرفت رتبه افکار صائب را مقامی دیگ
🔹  میرزا محمّدعلی متخلّص به  یا به قول استاد محمد قهرمان مولانا  بزرگترین غزلسرای قرن یازدهم هجری است. پدر او تاجری معتبر بود. خانواده صائب جزو هزار فامیلی بودند که به فرمان شاه عباس از تبریز به اصفهان کوچ کردند. صائب از خاک پاک تبریز است سعدی ار هست از گل شیراز ماهرويان بس که در هر کوچه جولان می کنند ماه نتواند شدن صائب در اصفاهان سفيد در آغاز جوانی به سفر حج مشرف شد و سپس راهی مشهد شد. شکرللّه که بعد از سفر حج صائب عهد خود تازه به سلطان خراسان کردم پس از بازگشت به اصفهان و مدتی اقامت در آنجا ، به هند سفر کرد و بعد از آن راهی هرات و کابل شد. صائب خط شکسته نستعلیق را به شیوه ای شیرین می نوشت و نسخه هایی از اشعار او با دست خط خودش به یادگار مانده است. صائب به شهادت معاصرانش مردی فرشته خو، کم آزار و متواضع بوده، تمام تذکره نویسان از محامد او سخن گفته اند. صائب بنا به خلق نرم و کریمانه‌ای که داشت از تمام شاعران قدیم و جدید به نیکی یاد کرده و از سخن آنان بهره گرفته است. کمال حافظ شيراز را ز صائب پرس که قدر گوهر شهوار جوهری داند صائب فسرده ايم، بيا در ميان فکن از قول مولوی غزل عاشقانه ای در دیوان وی با نام بیش از پنجاه شاعر بر می‌خوریم که او از شعر ایشان استقبال کرده و غزل‌های آنان را جواب گفته است. او دوست داشت که اهل سخن با هم مهربان باشند ، مست بیان یکدگر شوند و گل بوستان افکار تازه یکدگر باشند : خوش آن گروه که مست بیان یکدیگرند ز جوش فکر می ارغوان یکدیگرند نمی‌زنند به سنگ شکست ، گوهر هم پی رواج متاع دکان یکدیگرند سبک صائب به  سبک اصفهانی مشهور است که پس از او سبک هندی نامیده شد. او اسلوب معادله را بیش از شاعران دیگر به کار می برد و در اشعارش نازکی خیال و لطافت اندیشه و مضمون سازیهای ظریف و معانی بیگانه و باریک دیده می شود و در یک غزل از موضوعات مختلف سخن گفته است. سال های عمر او به استناد این بیت هشتاد یا متجاوز از هشتاد سال بود. دو اربعین به سر آمد ز زندگانی من هنوز در خم گردون شراب نیم‌رسم مقبره صائب در شهر اصفهان و در خیابانی که به نام او نامگذاری شده است قرار دارد. 🌴 @ModamQom
01. Piano and Violon.mp3
3.56M
Romance Waltz 🎻 اثر فرانتس شوبرت آهنگساز اتریشی آثار وی در سبک رمانتیک (Romanticism) است، این نابغه آهنگسازی تنها ۳۱ سال عمر کرد.
کانون ادبی مدام
Romance Waltz 🎻 اثر فرانتس شوبرت آهنگساز اتریشی آثار وی در سبک رمانتیک (Romanticism) است، این نابغه
🔹 _________________________ آسمان را...! ناگهان آبی است! از قضا یک روز صبح زود می بینی دوست داری زود برخیزی پیش از آنکه دیگران چشم خواب آلود خود را وا کنند پیش از آنکه در صف طولانی نان باز هم غوغا کنند در هوای پشت بام صبح با نسیم نازک اسفند دست و رویت را بشویی حوله ی نمدار و نرم بامدادان را روی هُرم گونه هایت حس کنی وسلامی سبز توی حوض کوچک خانه به ماهی ها بگویی سفره ات را وا کنی نان و پنیر و نور تا دوباره فوج گنجشکان بازیگوش بر سر صبحانه ات دعوا کنند دوست داری بی محابا مهربان باشی تازه می فهمی مهربان بودن چه آسان است... با تمام چیزها از سنگ تا انسان! دوست داری راه رفتن زیر باران را در خیابان های بی پایان تنهایی دست خالی بازگشتن از صف طولانی نان را در اتاقی خلوت و کوچک رفتن و برگشتن و گشتن لای کاغذ پاره ها نامه های بی سرانجام پس از عرض سلام... نامه های ساده ی باری اگر جویای حال و بال ما باشی... نامه های ساده ی بد نیستم اما... نامه های ساده ی دیگر ملالی نیست غیر از دوری تو... گپ زدن از هردری با هر در و دیوار بعد هم احوالپرسی با دوچرخه با درخت و گاری و گربه با همه، با هرکس و هرچیز هر کتابی را به قصد فال واکردن از کتاب حافظ شیراز تا تقویم روی میز آب پاشی کردن کوچه غرق در ابهام بوی خاک در طنین بی سر انجام تداعی ها... با فرود قطره قطره قطره های آب روی خاک سنگفرش کوچه ای باریک را از نو شمردن در میان کوچه ای خلوت رو به روی یک در آبی پا به پا کردن نامه ای با پاکت آبی -پاکت پست هوایی- بر دُم یک بادبادک بستن و آن را هوا کردن یادگاری روی دیوار و درخت و سنگ روی آجرهای خانه خط نوشتن با نوک ناخن روی سیب و هنداونه قفل صندوق قدیم عکس های کودکی  را باز کردن ناگهان با کشف یک لحظه از پس گرد و غبار سالهای دور باز هم از کودکی آغاز کردن روی تخت بی خیالی روی قالی تکیه بر بالش در کنار مادر و غوغای یکریز سماور گیسوان خواهر کوچکترت را با سر انگشتان گیجت شانه کردن وانار آبداری را توی یک بشقاب آبی دانه کردن امتداد نقشهای روی قالی را با نگاهی بی هدف دنبال کردن جوجه ی زرد و ضعیفی را که خشکیده توی خاک باغچه با خواندن یک حمد و سوره چال کردن فکر کردن فکر کردن در میان چارچوب قاب بارانْ خورده ی اسفند خیرگی از دیدن یک اتفاق ساده در جاده دیدن هر روزه ی یک عابر عادی مثل یک یاد آوری در سراشیب فراموشی مثل خاموشی ناگهانی مثل حس جاری رگبرگهای یک گل گمنام در عبور روزهای آخر اسفند حس سبزی، حس سبزینه! مثل یک رفتار معمولی در آیینه! عشق هم شاید اتفاقی ساده و عادی است! (۱۳۳۸ - ۱۳۸۶) 🌴 @ModamQom