🌳 کسانی که در دِه زاده میشوند و در آن میبالند _آن هم یک دهِ سنّتی و کهنسال_ خیلی بیشتر در ایران به قوام میآیند تا آنان که زائیدهی شهر هستند. زمانی که من کودک بودم و دِهها هنوز دست نخورده بودند میبایست ایران را در دِه شناخت. بیابان و جوی آب، بیابانی که در آن لشکر سلم و تور گم شده بود و جوی آبی که تمدّنِ ایران در کنار آن ترکیب گرفته و در مسیرِ آن حرکت کرده بود.
سالهای اوّلِ زندگی من در دِه موجب گشت که ایران ذرّه ذرّه در وجودم نَشت کند، مانند بارانِ نرم که تا مغزِ استخوانِ زمین را میخیساند. ایرانِ فرتوتِ چند هزار ساله که پیوسته متغیّر بوده است و همیشه همان ایرانِ آفتابپرست، آتشپرست و سپس ایزد پرست، که هنوز که هنوز بود چون ماهِ نو را میدیدند چشم میبستند، دعا میخواندند و به روی محبوبی نگاه میانداختند؛ و چون شامگاه چراغ روشن میشد، بر آن سلام میکردند، و آتش نمیبایست در اجاقِ خانه خاموش شود. همهی اینها بر خود بارِ چند هزار ساله داشتند. حتّی گرمای تابستان و بوی بدِ کوچهها و حشراتی که در سکوتِ سنگینِ ظهر وِزوِز میکردند، یادآورِ ایرانِ کهنسال بودند که نسلهای متمادی در آن آمده و زندگی کرده و رفته بودند.
#روزها_جلداول
دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🌴 @ModamQom