🔅
امّا...
اعجاز ما همین است:
ما عشق را بهمدرسه بردیم
درامتداد راهرویی کوتاه
در آن کتابخانهی کوچک
تا باز این کتاب قدیمی را
که از کتابخانه امانت گرفتهایم
-یعنی همین کتابِ اشارات را-
باهم یکیدو لحظه بخوانیم
ما بیصدا مطالعه میکردیم
امّا کتاب را که ورق میزدیم
تنها
گاهی به هم نگاهی...
ناگاه
انگشتهای «هیس!»
ما را
از هر طرف نشانه گرفتند
انگار
غوغای چشمهای من و تو
سکوت را
درآن کتابخانه رعایت نکرده بود!
#قیصرامینپور
- کتابخانه مرکزی دانشگاه قم
🌴 @ModamQom
ای درخت آشنا
شاخههای خویش را
ناگهان کجا
جا گذاشتی؟
یا به قول خواهرم فروغ:
دستهای خویش را
در کدام باغچه
عاشقانه کاشتی؟
این قرارداد
تا ابد میان ما
برقرار باد:
چشمهای من به جای دست های تو!
من به دست تو
آب میدهم
تو به چشم من
آبرو بده!
من به چشم های بیقرار تو
قول میدهم:
ریشههای ما به آب
شاخه های ما به آفتاب میرسد
ما دوباره سبز میشویم!
#قیصرامینپور
- دیوارنوشتی درکوچهپسکوچههای شهرک قدس، قم