eitaa logo
مطالب مفید (معرفی کانال)
173 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
275 فایل
۱. مطالب مفید ، قابل بایگانی #بایگانی ۲. معرفی کانال با هشتگ #معرفی_کانال دسترسی به هشتگها https://eitaa.com/mofid_m/3773
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کانال روشنگری‌🇵🇸
🌸 داستان آیت الله شفتی و دعای سگ گرسنه نمی دانم نام آیت الله شفتی را شنیده اید یا خیر؟ اما داستان جالب و آموزنده ای است. یکی ازعلمای ربانی قرن دوازدهم مرحوم سید محمد باقر رشتی معروف به حجه الاسلام شفتی است که از مجتهدین برازنده و پرهیزکار بود، او بسال 1175 ه-ق درجرزه طارم گیلان دیده به جهان گشود و بسال 1260درسن 85سالگی در از دنیا رفت و مرقد شریفش درکنار مسجد سید اصفهان، معروف ومزار علاقمندان است. وی درمورد نتیجه ترحم، و فراز و نشیب زندگی خود، حکایتی شیرین دارد که دراینجا می آوریم: حجه السلام شفتی درایام تحصیل خود در نجف و اصفهان به قدری بود که غالبا لباس او از زیادی وصله به رنگهای مختلف جلوه می کرد، گاهی ازشدت گرسنگی و ضعف غش می کرد، ولی فقر خود را کتمان می نمود و به کسی نمی گفت. روزی درمدرسه علمیه اصفهان، پول نماز وحشتی بین طلاب تقسیم می کردند، وجه مختصری از این ناحیه به اورسید، چون مدتی بود گوشت نخورده بود، به بازار رفت و با آن پول جگر گوسفندی را خرید و به مدرسه بازگشت، درمسیر راه ناگاه درکنار کوچه ای چشمش به سگی افتاد که بچه های او به روی سینه او افتاده وشیر می خوردند، ولی از سگ بیش ازمشتی استخوان باقی نمانده بود و از ضعف، قدرت حرکت نداشت. حجه الاسلام به خود خطاب کرده وگفت: اگر از روی انصاف داوری کنی، این برای خوردن جگر از تو سزاوارتر است، زیرا هم خودش و هم بچه هایش گرسنه اند، از این رو جگر را قطعه قطعه کرد و جلو آن سگ انداخت. خود حجه السلام شفتی نقل می کند: وقتی که پاره های جگر را نزد سگ انداختم گویی اورا طوری یافتم که سربه آسمان بلند کرد و صدائی نمود، من دریافتم که او درحق من دعا می کند. ازاین جریان چندان نگذشت که یکی از بزرگان، از زادگاه خودم شفت مبلغ دویست تومان برای من فرستاد وپیام داد که من راضی نیستم از عین این پول مصرف کنی، بلکه آن را نزد تاجری بگذار تا با آن تجارت کند و از سود تجارت، از او بگیر و مصرف کن. من به همین سفارش عمل کردم، به قدری وضع مالی من خوب شد که ازسود تجارتی آن پول، مبلغ هنگفتی بدستم آمد و با آن حدود هزاردکان وکاروانسرا خریدم و یک روستا را در اطراف محلمان بنام گروند به طور دربست خریداری نمودم، که اجاره کشاورزی آن هرسال نهصد خروار برنج می شد، دارای اهل و فرزندان شدم و قریب صد نفر از در خانه من نان می خوردند، تمام این ثروت و مکنت بر اثر ترحمی بودکه من به آن سگ گرسنه نمودم، و او را برخودم ترجیح دادم. منبع: اقتباس ازکتاب صدویک حکایت ص 158 👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از سراج منیر
╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲ 🤩این طــرح بسیـار عالــی است👇🏻 من توی یکی از خیابانهای مرکز خرید بودم که همیشه از نظر زبانزد بود! یه حرکت بسیار خوب و موثّر👌 در مـورد امـر به معـروف و نهـی از منڪر دیدم که خوبــه اگــر در همهٔ محلات و شهرها اجرا بشــه🙂 🌿 در محله اشون، یک تیم امــر به معــروف، تشکیل داده بودند، متشکل از خانمهای محجبه (از گروه‌های سنی مختلف، از دختر ۱۰ ساله محجبه تا خانم های جوان و میانسال محجبه) و آقایان مذهبی (جوان و میانسال) به همــراه امام جماعـت مسجــدشون و یک پلیـس آقا و یک پلیـس خانم نیروۍ انتظامـی که مجموعا حدود ۱۵ نفرے میشدن! ✅ اینها راه افتاده بودند و یکی یکی به مغازه ها میرفتند و اول به فروشنده ها میدادند که حجابشون رو رعایت کنند و حتی میدادن که دفعه‌ۍ بعد اگر مراجعه کنند و فروشنده بدحجاب باشه، مغازه دار میشه و مغازه میشه! 🌱بعد هم به تک تک مشترے هاۍ بدحجاب تذکر میدادند که حجابشون رو رعایت کنن! 💫خیلی جالب بود، چون تعداد امــر به معــروف و نهــی از منڪر کنندگان زیاد بود، میدیدم که بدحجاب ها دیگه جرات فحاشی نداشتن و اکثراً خودشون رو جمع کردند!😁 و اون معدود افرادی هم که بی ادبی میکردند و میگفتند که شماها برین دزدا رو بگیرین و اختلاسها رو جمع کنین، بلافاصله اون آقا و خانم های محجبه که تیم همراهشون بودند، شروع میکردند به پاسخ‌ های مودبانه دادن و این جمله رو مرتب تکرار میکردند که شما هم دارین با بدحجابی رو زیرپا میگذارین و اینم نوعی دزدی حیا و عفت است مملکت اسلامی هست و همه موظف به رعایت موازین و قوانین شرعـی هستند و دیگه اون خانمهای بدحجاب چیزی نمیگفتند و اکثراً خودشونو جمع و جور میکردند! واااااقعا تاثیر رو حس میکردم، من که پشت سرشون بودم میدیدم که همه بد حجاب ها شروع کردن به جمع کردن و داخل کردن موهاشون و گرفتن جلوی مانتوهاشون!!!😃 🤲 ان شاءالله با اجراۍ این طرح‌ها بشه جلوی ولنگارۍ بدحجابها گرفته بشه. . 💎مرکز تخصصی آموزش و احیای واجب فراموش شده...