eitaa logo
مفلحون
751 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.4هزار ویدیو
177 فایل
مفلحون؛ رسانه رستگاری ارتباط با ادمین @Allawi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا نیایی گره‌ها باز نشود..💚 👤 احساسیِ «گره کار بشر» تقدیم نگاهتان ◾ 🆔https://eitaa.com/moflehoon
03.mp3
11.36M
آیه ۵ سوره قصص و ظهور امام زمان(ع) استاد ملكی در این سوال پرسمان قرآنی به آیه ۵ سوره قصص می پردازند و درباره رابطه آن با امر ظهور امام زمان(ع) پاسخ می دهند. (ع) 🆔 @moflehoon
- ناشناس.mp3
2.24M
🔰 آیا عمر طولانی امام زمان عج با علم ناسازگاره؟ 🖌 پادکست شماره ۳۹ 🆔 @moflehoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 تاریخ، درباره ولادت امام زمان عج چی میگه؟ 📚 الفصل فی الملل و الاهواء و النحل(۷۷/۴) و سیر اعلام النبلاء ط رسالة (۱۱۹/۱۳) 🖌 پادکست شماره ۴۰ 🆔 @moflehoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 غیبت امام زمان (عج)، ساخته شیعیان یا فرهنگی ریشه‌دار ؟ 📚 معجم الأدباء (۱۲۸۴/۳) ؛ البدء و التاریخ (۱۲۷/۵) 🆔 @moflehoon
هدایت شده از فطرس مدیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺حکایت ملا‌علی رشتی چه شود به چهرهٔ زرد من نظری برای خدا کنی که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی مادرم همیشه میگفت: ما شیعه‌ها امام زنده‌ای داریم که کنیه‌اش اباصالح است، با خودم عهد کردم به ایشان پناه‌ میبرم اگه مشکلم برطرف شد به مَسلک مادر دربیایم… روایت یاقوت، روغن فروش اهل حله رو در قسمت جدید برنامه شرف تشرف بشنوید. 📌نسخه با کیفیت این برنامه را در آپارات و یوتیوب ببینید. ➖➖➖➖➖➖ ▫️فطرس‌مدیا :: جایی برای دانستن 🌐 @fotrosmediatv
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرمول گره‌گشای مشکلات کره زمین... 👤 زیبای «گره‌گشای مشکلات» با سخنرانی آیت‌الله تقدیم نگاهتان ▫️ 🆔 @moflehoon
- ناشناس.mp3
2.24M
🔰 آیا عمر طولانی امام زمان عج با علم ناسازگاره؟ 🖌 پادکست شماره ۳۹ 🆔 @moflehoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نشانه‌هایی از که به ابوالادیان میگن 👤 زیبای «نشانه‌های امام بعدی» با سخنرانی استاد تقدیم نگاهتان 🆔 @moflehoon
وارث - حاج‌مجتبی رمضانی.mp3
10.09M
🔊 📝 وارث 👤 حاج‌مجتبی ▫️ رسانه 🆔 @moflehoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 ویژه ؛ می‌خوانیم که بیا! امّا برای آمدنش کاری نمی‌کنیم 😢💔 ◽ رسانه 🆔 @moflehoon
دلم گرفته برایت - حاج‌مهدی رسولی .mp3
3.18M
🔊 📝 دلم گرفته برایت 👤 حاج‌مهدی 📌 ؛ دلم گرفته برایت زبان ساده عشق است سلیس و ساده بگویم دلم گرفته برایت ◽️ 🆔 @moflehoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 ویژه ؛ 📝 کسی که سَر در لاک تعلق‌ها و بت‌ها دارد.... ◽ رسانه 🆔 @moflehoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزی او می‌آید و تکیه به دیوار حرم می‌زند... 💔 👤 دلنشینِ «او می‌آید» با نوای کربلایی‌محمدحسین تقدیم نگاهتان دانلود صوت کامل ◽ 🆔 @moflehoon
ظلم به سر می‌رسد ای یار - کربلایی‌محمدحسین پویانفر.mp3
5.46M
🔊 📝 ظلم به سر می‌رسد ای یار 👤 کربلایی‌محمدحسین رسانه 🆔 @moflehoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام بر قلب حزین حسینِ زمان...💔 👤 زیبای حسین زمان» با روضه‌خوانیِ مرحوم‌شیخ‌احمد تقدیم نگاهتان ▪️ 🆔 @moflehoon
❤️‍🔥 من عاشق خدا و گشته‌ام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمی‌رود، تا اینکه به معشوق خود یعنی «الله» برسم. 📚بخشی از وصیتنامه شهید فهمیده 📸 تصویرسازی با هوش مصنوعی ▪️ سالروز شهادت حسین فهمیده رسانه 🆔 @moflehoon
... ادامه ماجرای محضر عجل الله فرجه 🔹 ايشان پرسيد، چه قدر وقت براي صحبت كردن دارم؟ عرض كرديم: هر قدر طول بكشد، مانعي ندارد. سپس ايشان به تفصيل، ماجراي بيماري و شفا يافتن خود را بدين سان بيان كرد: 🔹بسم الله الرحمن الرحيم. اسم: عبد الرحيم. فاميل: مشهدي. اسم پدر: محمد تقي. ساكن خراسان رضوي. بنده [در سال ۱۳۵۵ شمسي] مبتلا شدم به ناراحتي دندان. به چند پزشك مراجعه كردم. همه محوّل كردند به دانشگاه علوم پزشكي مشهد. از شدّت ناراحتي مجبور شدم به دانشگاه علوم پزشكي مشهد _ كه در پارك ملت مشهد است _ مراجعه كردم. نشستم تا نوبتم شد. 🔹 مأموري آمد مرا برد و رسيدگي كردند. گفتند: بايد دو آمپول تزريق شود تا آماده گردد. دو آمپول تزريق كردند. پس از نيم ساعت آمدند و دست به صورتم زدند. گفت: حالا آماده است. لباس تنم كردند و بردند زير دست يك پزشك و او دندان را كشيد. 🔹 بنده زاده هم پزشك است به نام محمود بلورساز. ربع ساعت بعد، آقاي پزشك به پسرم گفت: كيستي در دهان ايشان پيدا شده است كه خطرناك است. با ايشان صحبت كنيد كه اگر صلاح مي‌دانيد، الآن كه در اتاق عمل است، آن كيست را هم برداريم. بنده اشاره كردم كه بلامانع است. آقاي دكتر دستور داد چيزهايي كه لازم بود، گرفتند و آوردند. مرا روي تخت خواباندند و [با جرّاحي، ] كيست را برداشتند. . . . 🆔 @moflehoon
ادامه ماجرای حاج عبدالرحیم محضر عجل الله فرجه قسمت پایانی: 🔹 سپس به مطلبي كه آقا شيخ عباس قمي در مفاتيح در مورد مسجد جمكران نقل كرده، اشاره كرد و به من گفت: عهد كن چهل شب چهارشنبه به جمكران مشرّف شويد. تو كه هركجا رفتي، خوب نشدي. يك كاري من گويم، انجام بده. اگر نتيجه نداد كه ثواب مي‌بَري و اگر نتيجه داد، خدا را شكر كن، و آن اين است كه چهل شب چهارشنبه برو مسجد جمكران و متوسل شو» [۱] اگر خداوند صلاح بداند، شفا عنايت مي‌فرمايد. 🔹 من راهنمايي ايشان را پذيرفتم و برنامه خود را طوري تنظيم كردم كه چهل هفته مرتب از مشهد به جمكران بروم. به همين جهت، هميشه بليط هواپيما و اتوبوس براي چند هفته داشتم، كه اگر از طريق هواپيما امكان پذير نبود، با اتوبوس مشرّف شوم و برنامه رفتنم تا چهل هفته ادامه داشته باشد، و اگر قطع شد، از نو شروع كنم. 🔹 در هفته سي و ششم، يا سي و هفتم، شب چهارشنبه مشغول اعمال مسجد جمكران بودم. سر به سجده گذاشتم براي صد صلوات. يك مرتبه ديدم هياهويي بلند شد كه «آقا [امام زمان عجل الله تعالي فرجه] مشرّف شدند». 🔹 من در حال سجده نمي دانستم وظيفه من چيست؟ نذر خود را رها كنم و درك فيض محضر آقا را بنمايم، يا برنامه خود را ادامه دهم؟ با خود گفتم: وظيفه من اين است كه به عهد و نذر خود عمل كنم كه آن، واجب تر است. صلوات من تمام شد. بلند شدم در نماز آقا شركت كردم و به تشهّد ايشان رسيدم. 🔹 وقتي كه خواستند تشريف ببرند، جمعيت هجوم آوردند. من توانايي نداشتم. بلند شدم و تكيه به ديوار دادم. وقتي به من رسيدند، حالم منقلب بود. وقتي چشمشان به من افتاد، با شدّتي عجيب و غريب فرمودند: «حاجت تو برآورده شد. بلند سلام كن!». سلام كردم و تمام شد. 🔹 اما آن هيبت و شدّتِ بيان، مرا از حال برد. به زمين افتادم. ديگر هيچ چيز متوجه نشدم. اطرافيان، خيال كردند حالت غشوه بر من مستولي شده و شروع كردند به آب پاشيدن. به حال آمدم. آن جا نشستم تا آرامش پيدا كردم. تا طلوع آفتاب، حدود يك ساعت طول كشيد. و بعد، از مسجد خارج شدم؛ ولي برنامه آمدن به مسجد جمكران را تا كامل شدن چهل شب چهارشنبه، ادامه دادم. 🔹 با عنايت و توجهات مولا، قدرت سخن گفتن به من بازگشت. به همين جهت، وقتي به مشهد بازگشتم، عهد كردم آنچه را دارم، تقديم كنم. محلّي داشتم در مقابل بازار رضا به نام پاساژ موسي (فعلي) كه داراي ده هزار متر بناي ساختمان و يكصد و هشتاد مهمانپذير بود. 🔹 اين بنا را كه در پنج طبقه و دو طبقه همكف آن تجاري با يكصد و هشتاد باب مغازه، به انضمام كليه نيازمندي‌هاي زائران و مستأجران احداث شده بود، به خيريه انصار الحجه به مديريت آقاي سميعي واگذار نمودم. خدا را سپاس گزارم كه هم نعمت «قدرت تكلم» به من بازگشت و هم اين رحمت و سعادت نصيب من شد» [كه به زيارت مولايم نايل شدم]. 🔹 سؤال: قيافه ايشان چگونه بود؟ آقاي بلورساز: قد بلند، موها گندمگون، شانه‌ها پهن، محاسن بلند و گندمگون، ابروها پيوسته، پيشاني بسيار باز و برافروخته، بدن تنومند و معمّم. سؤال: سنّ ايشان چه قدر بود؟ آقاي بلورساز: حدود ۴۵ _ ۵۰ سال، از نظر من. 🔸 قسمتي كه ميان گيومه است، از نقل آية الله صافي _ كه مورد تأييد آقاي بلورساز قرار گرفت _ افزوده شد. 📚کتاب خاطرات آموزنده، محمدی ری شهری، ص۲۰ 🆔 @moflehoon
💠 توفیق نوکری ائمه علیهم السلام 🔹 شیخ عباس قمی: شايسته ديدم در ذيل احوال اصحاب حضرت صادق عليه السّلام اين روايت را نقل كنم و اين باب را به آن ختم كنم: 🔹 نقل است كه حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام را غلامى بود كه هرگاه آن حضرت سواره به مسجد مى‌رفت، آن غلام همراه بود. چون آن حضرت از استر پياده مى‌گشت و داخل مسجد مى‌شد آن غلام استر را نگاه مى‌داشت تا آن جناب مراجعت كند. 🔹 اتّفاقا در يكى از روزها كه آن غلام بر در مسجد نشسته و استر را نگاه داشته بود، چند نفر مسافر از اهل خراسان پيدا شدند. يكى از آن‌ها رو كرد به او گفت: اى غلام! ميل دارى كه از آقاى خود حضرت صادق عليه السّلام خواهش كنى كه مرا مكان تو قرار دهد و من غلام او باشم و به جاى تو بمانم و مالم را به تو بدهم‌؟ و من مال بسيار از هر گونه دارم. تو برو و آن مال‌ها را براى خود قبض كن و من به جاى تو اينجا بمانم‌؟ 🔹 غلام گفت: از آقاى خود خواهش مى‌كنم اين را. پس رفت خدمت حضرت صادق عليه السّلام و عرض كرد: فدايت شوم، مى‌دانى خدمت مرا نسبت به خودت و طول خدمتم را، پس هرگاه حقّ تعالى خيرى را براى من رسانيده باشد، شما منع آن خواهيد كرد؟ 🔹 فرمود: من آن را به تو خواهم داد از نزد خودم و از غير خودم منع مى‌كنم تو را. پس غلام قصّۀ آن مرد خراسانى را با خود براى آن جناب حكايت كرد. حضرت فرمود: اگر تو بى‌ميل شده‌اى در خدمت ما و آن مرد رغبت كرده به خدمت ما، قبول كرديم ما او را و فرستاديم تو را. 🔹 پس چون غلام پشت كرد به رفتن، حضرت او را طلبيد و فرمود: به جهت طول خدمت تو در نزديك ما، يك نصيحتى تو را بنمايم، آن وقت مختارى در كار خود، و آن نصيحت اين است كه: 🔹 چون روز قيامت شود حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آويخته و چسبيده باشد به نور اللّه، و امير المؤمنين عليه السّلام آويخته باشد به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، و ائمه عليهم السّلام آويخته باشند به امير المؤمنين - صلوات اللّه عليه - و شيعيان ما آويخته باشند به ما. پس داخل شوند در جايى كه ما داخل شويم و وارد شوند آنجا كه ما وارد شويم. 🔹 غلام چون اين را شنيد عرض كرد: من از خدمت شما جايى نمى‌روم و در خدمت شما خواهم بود، و اختيار مى‌كنم آخرت را به دنيا، و بيرون رفت به سوى آن مرد. مرد خراسانى گفت: اى غلام! بيرون آمدى از نزد حضرت صادق عليه السّلام به غير آن رويى كه با آن خدمت آن حضرت رفتى‌؟ غلام، كلام آن حضرت را براى او نقل كرد و او را برد آن خدمت آن جناب، حضرت قبول فرمود ولاء او را و امر فرمود كه هزار اشرفى به غلام دادند. 🔹 اين فقير «عبّاس قمى» خدمت آن حضرت عرض مى‌كنم كه: اى آقاى من! من تا خود را شناخته‌ام خود را بر در خانۀ شما ديده‌ام و گوشت و پوست خود را از نعمت شما پرورده‌ام، رجاء واثق و اميد صادق كه در اين آخر عمر از من نگهدارى فرماييد، و از اين در خانه مرا دور نفرماييد. 📚 شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج2، ص180 (قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج1، ص390) علیه السلام علیه السلام 🆔 @moflehoon