eitaa logo
مفلحون
742 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.4هزار ویدیو
177 فایل
مفلحون؛ رسانه رستگاری ارتباط با ادمین @Allawi
مشاهده در ایتا
دانلود
. . . 🔹 به پزشك‌هاي ديگري در تهران، اصفهان و شيراز مراجعه كردم كه نتيجه اي نداشت، تا اين كه روزي به تهران آمده بودم. در مسجد امام، نمازم را فُرادا [با حديث نفس] خواندم. پس از نماز، انقلابي در من پيدا شد. 🔹 مشغول اعمال خود بودم كه ديدم سيّدي [با لباس روحاني] دست‌هاي خود را روي پشت من گذاشت و صورت مرا بوسيد و گفت: «چه شده؟ چه مشكلي داري؟ بگو! من مشكلت را حل مي‌كنم». من كه قدرت سخن گفتن نداشتم، دو سه بار اشاره كردم كه نمي توانم صحبت كنم. آخر، ناچار شدم كاغذ و قلم درآوردم و نوشتم: بنده مطلقاً قدرت گويايي ندارم. مشكل من اين است كه نمي توانم صحبت كنم. چه فرمايشي داريد؟ 🔹 وي گفت: من سيد جلال هستم. آيا شما اين جا، منتظر كسي هستيد؟ عرض كردم: بله. قرار است ساعت ۲ برادرم بيايد دنبالم، هنوز ساعتِ ۲ نشده. ساعت ۲ شد. برادرم آمد مرا ببرد. آقاي علوي هم حضور داشت. وي گفت: آقاي بلورساز! من نمي گذارم ايشان تنها باشد. بايد حتماً بيايد منزل ما. 🔹 منزل آقاي علوي در قلهك بود. بالأخره آقاي علوي ما را براي صرف نهار به منزل خود برد. پاسخ‌هاي من به سؤال‌هاي ايشان، همه كتبي بود. پس از صرف ناهار، آقاي علوي به برادرم گفت: اگر شما مي‌خواهيد تشريف ببريد، برويد. ايشان امشب مهمان ماست. منتظر نباشيد. آدرس منزل و شماره تلفن خودش را هم به او داد. من نوشتم: اجازه رفع زحمت بدهيد. ولي ايشان موافقت نكرد. 🔹 شب منزل ايشان بودم. پس از تهجّد، به من فرمودند: من تا طلوع آفتاب، بيدار هستم و بعد از نماز صبح، به خواندن قرآن و اعمال مستحبّي مي‌پردازم. شما اگر مايل هستيد، استراحت كنيد. نوشتم: خير! تا اول آفتاب، در خدمت شما هستم. پس از صرف صبحانه، ايشان فرمود: با قرآن استخاره كردم كه اگر خوب آمد، شما را براي درمان، راهنمايي كنم. اين آيه آمد: (ما هُوَ شِفاءٌ و رَحمَة). . . . 🆔 @moflehoon