#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت135
اگه الان بهت بگم من باید برم یه جایی و برنامه ی امروزمون روبندازیم یه روز دیگه، تو ناراحت میشی؟
ــ کجا؟
ــ مامان وقت دکتر داشته، یادش رفته زودتر بهم بگه، شبم کیارش اینارو دعوت کرده باید براش خرید کنم.
البته تو روهم دعوت کرد. امروزکلا گرفتارم. بدون این که خودم در جریان باشم.
سکوت کردم و چیزی نگفتم، که با نگرانی گفت:
–اگه تو نخوای نمیرم، زنگ می زنم میگم یه فکر دیگه کنه.
_اونوقت ناراحت نمیشند؟
سرش را انداخت پایین و آرام گفت:
–ناراحت که میشه.
ــ همیشه تو کارهای مربوط به مامانت رو انجام میدی؟
سرش را به علامت تایید تکان دادومن ادامه دادم:
–اگه این بار نرید برای من بد میشه، مامان ناراحت میشه وممکنه از چشم من ببینه. تو نگاهش تعجب را دیدم، لبخندی زدم و ادامه دادم.
–پس بهتره بری و اختلاف بین عروس و مادرشوهر نندازی. فقط قبلش اگه می تونی من رو تا یه ایستگاه مترو برسون. می خوام برم خونه ی سوگندبرای ادامه ی کار خیاطیم.
نگاه قدر شناسانه ای به من انداخت و بعدهم زد زیره خنده. با تعجب نگاهش کردم.
–حرفم خنده دار بود؟
همانطور که سعی می کرد خنده اش را کنترل کند گفت:
–آخه هنوز رفتن، نرفتن من معلوم نشده، تو واسه خودت فوری برنامه ی کلاس خیاطیتم ریختی.
منهم خندیدم.
–خواستم از وقتم استفاده کنم دیگه. نق بزنم و غصه بخورم خوبه؟
ایستادو صورتم را با دستهایش قاب کردو عاشقانه چشم هایم را کاوید وگفت:
– راحیل تو واقعا فرشته ای؟
از خجالت صورتم داغ شد، چشم هایم را به اطراف چرخاندم.
منظورم را متوجه شدو کمی فاصله گرفت.
– اینجا پرنده هم پر نمی زنه، چه برسه آدم، نگران چی هستی؟
حرفی نزدم و او بعد از چند دقیقه پرسید:
ــ پس من شب میام دنبالت.
سکوت کردم و دوباره گفت:
–اگه تا غروب خونه سوگند می مونی بیام همونجا دنبالت.
ــ نه، اونجا دو سه ساعت بیشتر نمی مونم، میرم خونه، با این لباسها که نمیشه بیام مهمونی.
دستش را دور گردنم انداخت و بوسه ای روی سرم کاشت و گفت :تو هر چی بپوشی قشنگی!
#بهقلملیلافتحی
@mohabbatkhoda
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت136
بعد از این که دوش گرفتم، موهایم را خشک کردم.
سعیده را صدا زدم تا روی موهایم را اتو کند. سعیده با اسرا کلاس طراحی میرفتند و تازه از کلاس آمده بودند. وقتی سعیده وارد اتاق شد. نگاهی به لباسم انداخت.
نوچی کردو سمت کمد رفت. یک تاپ مجلسی از آن بیرون کشیدو گفت:
–این رو با اون دامن مشکی توری چین چینه بپوش.
با چشم های گرد شده نگاهش کردم.
– تاپ بپوشم؟
اخمی کردو گفت:
–شوهرته دیگه.
ــ برادرش هم هست.
فکری کردو دوباره سرش را داخل کمدکردو شروع به گشتن کرد. چیزی پیدا نکردو با صدای بلند اسرا را صدا کرد.
اسرا بدو خودش را به اتاق رساندو گفت:
–ها!
ــ ها و کوفت.
نگاهش بین من و سعیده چرخیدو کشیده و بلند گفت:
– بله، امرتون.
ــ این رو سارافونیه که اون دفعه تو تولد من پوشیده بودی کو؟ اون شیری رنگه رو می گما که یقه اش گیپور بود.
اسرا با تعجب گفت:
– مگه تو کمد نیست؟
سعیده کلافه گفت:
–نه بابا، یه ساعت دارم می گردم.
اسرا به طرف کمد رفت و یکی از چوب لباسیها را که مانتوی من به آن آویزان بود را بیرون آورد ومانتو را از چوب لباسی در آوردو گفت:
–اینجاست.
سعیده چپ چپ نگاهم کردو گفت:
–من رو گذاشتی سرکار؟ خب بگو اینجا گذاشتی دیگه. بعد زیر لب غر زد، برداشته زیر مانتو قایمش کرده.
با تعجب به اسرا نگاه کردم.
اسرا گفت:
– نه بابا اون خبر نداره، من گذاشتم.
سعیده دامنم را هم آوردو رو به اسراگفت:
–به هم میان، نه؟
اسرا نگاه گنگی به لباس ها انداخت و گفت:
– این بلوز شلوارم که تنشه قشنگه ها، رنگشم روشنه.
ــ منم همین رو می گم آخه تاپ و دامن مشکی؟
سعیده اخمی کرد.
–آخه اونا اسپرتن، الان داری میری مهمونی که باید یه کم...
اسرا گفت:
– آره خب... اصلا می خوای ایناروهم بپوش ببینیم کدوم قشنگ تره.
بالاخره بعد از کلی نظر دادن و اختلاف نظر پیدا کردن، مامان مجبور شد دخالت کند و طبق معمول حرف سعیده را تایید کردو گفت:
– به نظر منم سعیده درست میگه، هم تاپ و دامن بیشتر بهت میاد، همم مناسب تره واسه جلسه ی اول.
سعیده که انگار مدال المپیک گرفته بودبا یک حس قهرمانی و لبخند به لب رفت اتوی مو را آورد و زد به برق و گفت:
–بیا بشین تا اتوت کنم چروکات باز بشه. راستی اون صندل مشکیاتم بردار.
پشت به سعیده نشستم و گفتم:
–اسرا پس اون گیره شیریه با رو سری شیریه روهم برام بیار.
ــ نه، گیره شیریه رو خودم می خوام. الان با سعیده می خوام برم خونشون.
سکوت کردم و یاد حرف آرش افتادم که گفت یک جعبه گیره برام می خره. چه خوب که مخالفت نکردم، چند روز دیگه همه رنگ گیره می خریم و از شر این گیره های شریکی راحت میشم.
همونجور تو فکر بودم که دیدم گیره و روسری که گفتم جلومه، اسرا با لبخندی کنارم نشست و گفت:
– شوخی کردم، خواستم ببینم شوهر کردی بازم صبوری.
نیشگون آرامی از بازویش گرفتم.
– شیطون شدیا.
همان لحظه احساس سوزش در سرم کردم.
با تشر گفتم:
– سوختم سعیده، فقط روی موهام رو بکش، یه دسته از رو جدا کن...
ــ می دونم بابا، یه لحظه حواسم پرت شد، ببخشید.
بعد از این که کارسعیده تمام شداصرار کرد که آرایشم کند، ولی من قبول نکردم و به زدن یه رژ کالباسی با کشیدن یه سرمه اثمد اکتفا کردم.
چند دقیقه بعد از این که آماده شدم آرش زنگ زد که پایین بروم.
خیلی اکشن روسریام را بستم و چادر مهمانیام را که اسرا برایم اتو کرده بود برداشتم و بیرون رفتم.
منتظر آسانسور بودم که سعیده با کیف و موبایلم جلوی در ظاهر شدو چشمکی زدو گفت:
–جدیدا چه چست و چابک شدی ناقلا.
ــ ای وای...دستت درد نکنه، خوب شد آوردی برام. وسایلم را از دستش گرفتم و بوسیدمش.
✍#بهقلملیلافتحیپور
@mohabbatkhoda
سلام شبتون بخیر
در این شب مبارک و با عظمت ما و اعضای کانال رو از دعای خیرتون فراموش نکنید
امیدوارم بهترین ها براتون مقدر بشه 🙏
خالی ست جای فاطمه یار پدر شود😔
در کوچه های کوفه برایش سپر شود
آتـ🔥ـش دگر به شهپر روح الامین نشست
فرق علی شکافت و روی زمین نشست🥀😢
محراب مسجد است چنین پر شکوفه است
امشب سیاه پوش علی شهر کوفه است🖤🥀
ای خاک بر سرم سر بابا شکسته است
انگار باز پهلوی زهرا شکسته است
انگار تازه گشته مرا داغ مادرم
افتاده یاد کوچه دوباره برادرم
انگار تازه روضه ی شهر مدینه شد
روی پدر خضاب از آن خون سینه شد 😭
#السلامعلیکیاامیرالمؤمنینعلی_علیهالسلام❤️
#صلواتبرایامامعلی_ع
#سلام_امام_زمانم
🔹 السَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ...
🔸سلام بر تو ای مولایی که آیه آیهی قرآن به سمت تو دعوت میکند.
🔸سلام بر تو و بر روزی که قرآن به دستان تو احیا خواهد شد.
📚 صحیفه رضویه، زیارت امام زمان عجّل تعالی فرجه در حرم شریف امام رضا علیهالسلام.
@mohabbatkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 وقتی خدا دلش بخواد ببخشه، جای گناه ثواب مینویسه!
#شب_قدر
@Panahian_ir
امام على عليه السلام:
إذا جَلَستَ إلى عالِمٍ فَكُن عَلى أن تَسمَعَ أحرَصَ مِنكَ عَلى أن تَقولَ، وتَعَلَّم حُسنَ الاِستِماعِ كَما تَعَلَّمُ حُسنَ القَولِ، ولا تَقطَع عَلى أحَدٍ حَديثَهُ
هنگامى كه نزد دانشمندى مىنشينى، براى شنيدن حريصتر از گفتن باش و خوب گوش دادن را مانند خوب گفتن، ياد بگير و سخن كسى را قطع مكن
المحاسن جلد1 صفحه364
🏴 فرا رسیدن ایام شهادت و سوگواری مولای متقیان، حضرت علی علیه السلام بر شما تسلیت باد 🏴
@mohabbatkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• زمین کوفه میلرزد وقتی شمشیرابن ملجم ملعون فرق مبارک امیرالمومنین را میشکافد عرش به لرزه درمی آید ازاین ظلمی که درحق بهترین بنده ی خدا میشود،ازخدا بخواهیم منتقم خون های به ناحق ریخته و ظلمهایی که به اهل بیت علیه روا داشته شده ظهور کند تا دل حضرت زینب سلام الله آرام گیرد....😭🤲
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر به حق نا له های حضرت زینب سلام الله
وای علی کشته شد شیر خدا کشته شد😭😭😭
#علی_ع
#علی_امیرالمومنین
@mohabbatkhoda
برای داشتن یک #شب_قدر خوب، باید ناامیدی و یأس را کنار گذاشت و به رحمت واسعه الهی امید فراوان داشت!
_استاد پناهیان_
@mohabbatkhoda
💥 عملی کارساز در شب قدر 💥
🔰از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده:
💯هر کس در شب قدر با حالت توبه و پشیمانی از گذشته ، این دو رکعت نماز را بخواند، از سر جایش بر نمی خیزد مگر اینکه خداوند خودش و پدر و مادرش را میبخشد.
📌 *دو رکعت نماز* بخواند به نیت نماز شب قدر و نماز توبه؛ در هر رکعت بعد از سوره حمد ۷ بار سوره توحید بخواند. بعد از نماز هم بدون اینکه با کسی حرف بزند ۷۰ مرتبه بگوید:
《 *اَستَغفِرُ اللهَ وَ اَ توبُ اِلَیه* 》
تعجب نکنید 🧐، همون جور که تمام اطلاعات یک کامپیوتر رو با فشار دادن یک دکمه میشه پاک کرد، با یک عمل کوچک ولی خالصانه هم خداوند میتواند تمام گناهان یک نفر را ببخشد و تمام سابقه اش را Delete کند!
🌑 منبع : مفاتیج الجنان. اعمال شب قدر
@mohabbatkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید
🎙️سخنان سردار دلها در وصف شهادت طلبی #امام_علی (علیه السلام)
@mohabbatkhoda
#سلام_امام_زمانم
🌙 فقط #ظهور تو را میخواهیم🙏
قوم بنی اسرائیل با دعا ۱۷۰ سال ظهور پیامبرشان را جلو انداختند
♦️نذرفرج #امام_زمان ترک یک گناه
🌹 اللهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرج
@mohabbatkhoda
✍امام علی (علیه السلام) :
✅تمام خير در سه چيز جمع شده است:
1⃣نگاه 2⃣سكوت 3⃣سخن
💥هر نگاهى كه پندى در آن گرفته نشود،
فراموشى است. هر سكوتى كه انديشه اى در آن نباشد، غفلت است. هر سخنى كه ذكرى در آن نباشد، بيهوده است. خوشا بحال كسى كه:نگاه او پند، سكوت او انديشه و سخن او ذكر باشد، بر گناهش گريسته و مردم از شرش در امان باشند.
📚کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال
شیخ صدوق رحمة الله علیه
@mohabbatkhoda
💢مواد لازم برای #کنار_زدن و #شهادت علی(ع):
۱-جهل مردم
۲-هوش خواص
۳-رسانه در خدمت خواص
رسانه های معاویه: بگویید علی اهل #نماز نیست
@mohabbatkhoda