🏴🏴🏴🏴🏴
💔آخرین حرفها و درد دلهای مولا امیرالمومنین با خانم حضرت زهرا سلام الله علیها
💥 این مصیبت سخت تسکین ندارد ....
امیرالمومنین فرمود:
▪️انا لله و انا الیه راجعون مِنْ مُصِیبَةٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا هَذِهِ وَ اَللَّهِ مُصِیبَةٌ لاَ عَزَاءَ عَنْهَا وَ رَزِیَّةٌ لاَ خَلَفَ لَهَا ثُمَّ بَکَیَا جَمِیعاً سَاعَةً
▪️این مصیبت چه سخت و درد انگیز و دشوار و اندوه افزاست. و این اندوهی است که چیزی مایۀ تسکین آن نیست و هیچ چیز آن را جبران نمی کند، و ساعتی هر دو گریستند
📚 بحارالانوار ج۴۳ ص۱۹۱ ح۲۰
🌍آری؛ این درد و غم پایان نخواهد یافت تا فرزندش مهدی ظهور کند... ان شاءالله
https://eitaa.com/mohabbatkhoda
هدایت شده از دانستنیهای خانواده 🎁
🔴 #مسئولیت_در_قبال_همسران_دیگر
💠 روزی پسر حاج آقا وحید بهبهانی برای همسرش #لباس زیبا و گران قیمتی خرید. آیت الله بهبهانی با این کار پسرش مخالفت کرد. پسر که قصد لجاجت یا اهانت به پدر را نداشت، در پاسخ اعتراض وی آیه ۳۲ سوره اعراف را تلاوت کرد: «بگو چه کسی زینتها و رزقها و غذاهای پاکیزه را که خداوند برای بندگانش آفریده، حرام کرده است؟» سپس افزود: «پدر جان! مگر پوشیدن لباس های زیبا برای زنان #حرام است که میگویید چرا این لباس را برای زنم خریدهام؟» آیتالله بهبهانی با لحنی آرام به پسرش گفت: «اینها #حرام نیست، ولی من مرجع تقلید مردم هستم. از این رو، #مسئولیت بزرگی بر عهده دارم. شما نیز به عنوان فرزندانم مسئولید. در جامعهی ما، افراد #فقیر و نیازمندِ بسیاری وجود دارند. وقتی توانایی مالی نداریم آنها را از نظر مالی هم سطح خود کنیم، باید به گونهای رفتار کنیم که برای آنان #قوّت_قلب باشیم تا اگر زنی از شوهر فقیرش لباس گران قیمتی خواست و مرد قدرت خریدش را نداشت، بتواند بگوید مگر زن یا عروس وحید بهبهانی این گونه لباس میپوشند که تو نیز بپوشی؟»
💠 بیاییم همه نسبت به اقوام و اطرافیانمان چنین نگاهی داشته باشیم.
📙قصص العلماء، ص ۲۰۳
🏡@Khanehtma
حضرت آقا بعد از مراسم شب اول #فاطمیه
به حاج مهدی رسولی فرمودند این مرثیهی شما
(اشاره به مداحی #بی_مردم) کار یک منبر نه، بلکه کار چند منبر را با هم کرد.
https://eitaa.com/mohabbatkhoda
#کرونا_تا_بهشت
#قسمت۵۳ 🎬
چشامم که باز شد....طارق کنارم بود,سریع دستم را تودستش گرفت وگفت:سلما جان,عزیزم ناراحت نباش,اگه علی نیست,شهید شده,من که هستم ,قول میدم تمام دنیا را زیروروکنم وعباس وزینب را سالم به دستت برسانم...
با لحنی ضعیف گفتم...نه طارق,کار تونیست... خودم باید برم.
طارق ,انور یک حیوان بالفطره هست ,میخواد بچه هام را زجرکش کنه,میدونی منظورش از قربانی برای عزازییل چی بود؟
طارق سرش رابه علامت نفی تکون داد..
ادامه دادم:یه چیزایی راجب این جشن ,زمانی که داخل,اسراییل بودم شنیدم...میدونی داداش,اسراییل وتمام سردرمدارانش درظاهر یهودین اما کلا شیطان پرست هستند وتمام تلاششان را برای حفظ قدرت شیطان ونابودی حزب خدا میکنند,هرکاری را که باعث خوشحالی شیطان باشه انجام میدهند,دقیق نمیدونم اما گویا هرچندسالی یک بار مراسم جشن شیطان پرستی دریک نقطه دورافتاده وبه قول اونا امن,انجام میشه,میهمانانش همه از سناتورهای شیطان پرست غربی وامریکایی واسراییلی هستند,قوانین خاصی داره ومراسمات خاصی دراین جشن انجام میشه,یکی از مراسماتش اینه که یک اتش بزرگ داخل دهان مجسمه ی سنگی جغدی,غول پیکر درست میکنند وچندبچه شیعه را که به بلوغ نرسیده باشند داخل دهان این جغد میاندازند وازجان دادن وجزغاله شدن بچه ها لذت میبرندواین بچه ها قربانیی هستند برای هدیه به شیطان تا درمجلسشان شرکت کند...
طارق...الهی بمیرم برای عباس وزینبم...انور خیلی واضح گفته ,بچه های من را میخوادبسوزونه...واز استیصالی که داشتم دست به یقیه ی طارق انداختم میکشیدم واز ته سرفریاد می زدم....نه....خدا.....به چه گناهی.....
🖊به قلم……ط_حسینی
#ادامه_دارد ...
💦🌧💦🌧
https://eitaa.com/mohabbatkhoda
#کرونا_تا_بهشت
#قسمت۵۴ 🎬
طارق برای اینکه ذهن من را منحرف کند گفت:سلما ,خواهرم,نگران چی هستی؟مگه صبح نشنیدی,مهدی زهراس قراره بیاد...مگر نمیدانی که یکی از کارهای مولامون از,میان برداشتن ابلیس وتمام شیاطین جنی است,پس مطمین باش انها ارزوی این جشن را به گور خواهند برد .
گوشی خودش را از,جیبش دراورد وادامه داد:نگاه کن لشکر شیاطین به تب وتاب افتاده,تمام صفحه های مجازی وشبکه های ماهواره ای همه شان قفل شدند واین عبارت روی همه شان حک شده,گوشیش را طرفم گرفت نگاه کردم وبا دیدن عنوان روی,صفحه درعین غم ,خنده ام گرفت,عبارت بزرگی که به چندزبان دنیا نوشته شده بود(ای مردم بدانید حق با سفیانی وشیعیان او است)
این شیاطین ادم نما میخواهند به جنگ خدابروند ودر مقابل ندای اسمانی صبح ,این ندای زمینی را نوشته وپخش کرده اند برای عده ای مردم ساده وزود باور ولی براستی که چراغی را که ایزد بر فروزد ,هرآنکس پف زند ریشه اش بسوزد.
یک هفته در بیمارستان بستری بودم وطارق ,آدرس خانه را گرفت وبچه ها را به خانه برد. چون دیگر مطمئن بودم انور با ربودن عباس وزینب به خواسته اش رسیده ودیگرخطری ما را تهدید نمیکند...آخ بمیرم برای عباس وزینبم که خطر رابه جان خریدند وجان بقیه را نجات دادند.
سفیانی درمصر همچنان حکومت میکند و آن روی سکه نمایان شده ودقیقا مثل داعشیها میکشد وسرمیبرد وغارت میکند وناموس مسلمانان را به تاراج میبرد و بیشتر کشته شدگان هم از شیعیان مظلوم است تا اینکه...
🖊به قلم……ط_حسینی
#ادامه_دارد ..
💦🌨💦🌨💦🌨
#کرونا_تا_بهشت
#کرونا_تا_بهشت
#قسمت۵۵🎬:
سفیانی پارا از این هم فراتر گذاشت وبعدازخون ریزیهای زیاد در سرزمین مصر, با لشکرش راهی عراق شده بود,فکراینکه وطنم دوباره دست خونخوارانی مانند داعش بیافتد ومردم هموطنم را دوباره سرببرند وبکشند وبه کنیزی ببرند ,از زندگی سیرم میکرد اما بوی مهدی زهراس به کالبد خسته ی جانم نوید زندگی نویی را میداد.
,من دوران نقاهتم را میگذراندم ,طارق وفاطمه همچنان ایران بودند,از غم وغصه ی عباس وزینب,روزم مثل شب تاربود,باید کاری میکردم.
پلیس ایران میگفت احتمالا بچه ها را از کشور خارج کرده اند وادعا داشت که از طریق پلیس اینترپل پیگیر ماجرا است ,اما از نظر من پلیس بین الملل ,جیره خوار همان یهودیهای کثیف هستند وکاری به نفع من ,نخواهند کرد.
خودم باید دست به کار میشدم,من اسراییل را مثل کف دستم میشناختم,زبانشان رامیدانستم وچندسال از زندگیم را درعمق لانه ی عنکبوتشان گذارنده بودم ,با چند نفراز,همکاران علی که همان سربازان گمنام بودند درتماس بودم واز انها خواستم تا شرایط را برایم مهیا کنند تا بتوانم به دنبال جگر گوشه هایم بروم...امیدم به خدا بود ومدام از امام زمانم استغاثه میکردم...
در دل به بخت بد خودم گریه میکردم ,چرا که الان نسیم کرامت وزیدن گرفته وباران رحمت الهی با بوی ظهور مولا برمردم باریدن گرفته ,من میبایست به همراه فرزندانم مشق سربازی کنیم برای خدمت درلشکر مهدی زهرا س,اما انچنان غم دوری فرزندانم برمن وما چیره شده که نمیدانم روزم از کجا میاید وبه کجا میرود....اما درناامیدی بسی امید است اگر پناه گاه امنت,نگاه مهربان خدا باشد...
#ادامه دارد...
🖊به قلم………ط_حسینی
💦🌧💦🌧💦🌧
https://eitaa.com/mohabbatkhoda
#کرونا_تا_بهشت
#قسمت۵۶ 🎬
سفیانی وارد عراق شده وچنان کشتاری راه انداخته که نه چشمی,تابه حال دیده ونه گوشی شنیده,گویا به,سکت کوفه ونجف درحرکت است ,وای که اگر به کوفه برسد ,چه سرهایی از شیعیان که دوباره بالای نی برود...مظلومیت شیعه مدام تکرار میشود وتکرار میشود....خدایا کجاست منتقم کرارت؟؟
طارق پارا درون یک کفش کرده که به عراق برود ودرلشکر مقابل سفیانی بجنگد اما من سخت مخالفم وپیشنهاد دادم به طریقی خاله وابو علی وعمادرا به ایران وکنار خودمان اورد ,چون درحال حاضر,ایران وخصوصا قم امن ترین مکان خاورمیانه است.
هرچند که ایران هم از تجاوز سفیانی در امان نمانده وچندین بار بوسیله ی موشکهای سفیانی خاک ایران خصوصا اهواز ومناطق جنوب وجنوب غرب ,هدف قرارگرفته وتلفاتی هم داده اند.
طارق مثل بچه ای لج کرده ومیخواهد برود,بهانه میاورد که به دنبال خاله و...میرود اما من میدانم شوق جنگیدن ودفاع از وطن وناموسش وادار به رفتنش میکند,اما طارق باید بماند تا درلشکر مهدی زهراس خدمت کند,هرچه به اومیگویم بهانه ای دیگر برای رفتن میتراشدتااینکه, با تلفنی که به من شد,پای رفتنش سست شد وفعلا تا روشن شدن وضعیت من در ایران مانده است.
🖊به قلم……ط_حسینی
#ادامه_دارد ...
💦🌧💦🌧💦🌧
https://eitaa.com/mohabbatkhoda