زیارتنامه حضرت #زینب کبری
(سلام الله علیها) 🎌🎌
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ وَخَدیجَةَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یابِنْتَ وَلِیِّ اللهِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِیِّ اللهِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا عَمَّةَ وَلِیِّ اللهِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ عَرَّفَ اللهُ بَیْنَنا وَبَیْنَکُمْ فِی
الْجَنَّةِ،وَحَشَرَنا فی زُمْرَتِکُمْ،
وَاَوْرَدَنا حَوْضَ نَبیِّکُمْ،
وَسَقانا بِکَاْسِ جَدِّکُمْ مِنْ یَدِ عَلِیِّ بْنِ اَبی
طالِب،صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ،
اَسْئَلُ اللهَ اَنْ یُرِیَنا فیکُمُ السُّرُورَ وَالْفَرَجَ،
وَاَنْ یَجْمَعَنا وَاِیّاکُمْ فی زُمْرَةِ جَدِّکُمْ
مُحَمَّد صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ،
وَاَنْ لا یَسْلُبَنا مَعْرِفَتَکُمْ، اِنَّهُ وَلِیٌّ قَدیرٌ،
اَتَقَرَّبُ اِلَی اللهِ بِحُبِّکُمْ،
وَالْبَرائَةِ مِنْ اَعْدائِکُمْ،
وَالتَّسْلیمِ اِلَی اللهِ راضِیاً
بِهِ غَیْرَ مُنْکِروَلا مُسْتَکْبِر
وَعَلی یَقینِ ما اَتی بِهِ مُحَمَّدٌ،
وَبِهِ راض نَطْلُبُ بِذلِکَ وَجْهَکَ یا سَیِّدی،
اَللّهُمَّ وَرِضاکَ وَالدّارَ الآخِرَةَ،
یا سَیِّدَتی یا زَیْنَبُ،
اِشْفَعی لی فِی الْجَنَّةِ،
فَاِنَّ لَکِ عِنْدَ اللهِ شَاْناً مِنَ الشَّاْنِ،
اَللّهمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ اَنْ تَخْتِمَ لی بِالسَّعادَةِ،
فَلا تَسْلُبْ مِنّی ما اَنَا فیهِ،
وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ،
اَللّهمَّ اسْتَجِبْ لَنا
وَتَقَبَّلْهُ بِکَرَمِکَ وَعِزَّتِکَ،
وَبِرَحْمَتِکَ وَعافِیَتِکَ،
وَصَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّد وَآلِهِ اَجْمَعینَ،
وَسَلَّمَ تَسْلیماً یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
🆔@mohabbatkhoda
✅ مادر دو شهید
🌷رهبر انقلاب اسلامی: من در هیچ کتاب و هیچ مقتلی ندیدم که این زینب بزرگوار، این عمّه سادات، این عقیلهبنیهاشم، وقتی که دو پسر خودش، دو علی اکبر خودش هم در کربلا شهید شدند - یکی «عون» و یکی «محمّد» - عکسالعملی نشان داده باشد؛ مثلاً فریادی کشیده باشد، گریه بلندی کرده باشد، یا خودش را روی بدن آنها انداخته باشد! به نظرم رسید این مادران شهدای زمان ما، حقیقتاً نسخه #زینب را عمل و پیاده میکنند.
@mohabbatkhoda
✳ امام، همه چیز است
🔻 ابن زیاد گفت: «عمر سعد راست میگوید. بیماری، این جوانک را خواهد کشت؛ مخصوصا که باید راهی طولانی از کوفه تا شام را بپیماید.» به #زینب پوزخند زد: «شاید همهتان در این راه مردید!»
🔸 زینب به #علی نگاه کرد که همچنان به دیوار تکیه داده بود. برادرزادهی عزیزم... نه نه... برادرزادگی اکنون در سایهی امامت #علیابنحسین قرار گرفته. او #امام است. فقط. و امام همه چیز است. خواست بگوید حداقل بنشین عزیز عمه؛ اما اگر امام تشخیص داده باشد که باید در این جا بایستد، چه؟ پس اگر امام ننشسته یا دراز نکشیده، با آن که جسمش چنین میطلبد، حتما رمزی در کارش است.
🔺 ... فکر کرد حالا که امام ایستاده، پس من مینشینم. نشست کنار فاطمهی #حسین و #رباب که سر بر شانهی هم گذاشته بودند و چشمهاشان را بسته بودند. چشمهاش را بست و ملعون ابن ملعون را دید که با چوبدستش که طلاکوب بود، به لبهای حسین کوبید. نالهای کرد و چشمهاش را باز کرد. گفت: «ای وای برادرم! ای وای...»
📚 برگرفته از کتاب #احضاریه, ص ۲۱۳#علی_مؤذنی
@mohabbatkhoda