🌹🌹
ساعت 30: 11، جمعه 20آذر آقا برای ادای نماز جمعه از منزل خارج شد. قبل از اینکه قدمی از قدم بردارد، لحظه اى ايستاد شالش را محكم كرد و گفت: «لا حول و لا قوة الاّ باللَّه العلى العظيم. انّا للَّه و انّا اليه راجعون». .
چند دقیقه بعد، دختری از دهانه یکی از خانه ها بیرون می آید و به عنوان دادن عریضه به حضرت آقا نزدیک می شود و در یک لحظه محکم ایشان را می گیرد و کمربند انفجاری اش را منفجر می کند...
پیکر شهید دستغیب، تکه تکه شده بود. هر بخش از بدن آقا را از جایی جمع کردیم، همه را در کفنی که خودشان آماده کرده بودند گذاشتیم و به خاك سپردیم. امّا چیز عجیب، این بود كه در خلعت ايشان يك كيسه اضافى هم وجود داشت، که علت وجود آن را نمی دانستیم. بامداد اربعين حسينى که مصادف با هفتمين روز شهادت آن عزيز بود، خبر آوردند یکی از همسایه ها شب قبل مرحوم آقا را در خواب ديده كه فرمودهاند: «من ناراحت هستم چون قطعاتى از بدن من لابه لاى آجرهاى كوچه باقى مانده است. امروز آن را به من ملحق كنيد».
جستجو را آغاز کرديم و پس از تلاش فراوان مقدارى قطعات پوست و گوشت ایشان را در میان خرابی های محل انفجار پیدا کردیم. ساعت 10 همان شب، تشييع دوم انجام گرفت و با جاى دادن پاره هاى بدن درون همان كسيه اضافى، پايين قبر راشكافتند و آن را به بدن مطهّر ملحق نمودند!
#شهید_آیت_الله_دستغیب
#شهدای_فارس
ﻫﺪﻳﻪ ﺑﻪ اﻳﻦ ﺷﻬﻴﺪ ﺻﻠﻮاﺕ
🌹🌹
http://eitaa.com/joinchat/3071213572C618cfd91f1
💠برای ادای فریضه¬ی عمره با آیت الله دستغیب همسفر بودم.
آقای دستغیب دوست داشتند که پرواز عقب تر بیافتد تا نماز مغرب را اول وقت بخوانند، بعد پرواز کنند، اما به اجبار ما را سوار هواپیما کردند.
آقای دستغیب مرتب می خواست از هواپیما پیاده شود و نمازش را بخواند، مانع می شدند می گفتند:
«همه سوار هستند و دیگرکسی نباید پیاده شود.»
بالاخره تأخیر به حدی رسید که اگر نماز را نمی خواندیم، در مقصد از وقت نماز مغرب و عشاء می گذشت.
آقای دستغیب بلند شد و پشت در هواپیما ایستاد و گفت:
«ما برای نماز پیاده می شویم حتی اگر از هواپیما جا بمانیم!»
اما در بسته بود و آن را باز نمی کردند.
در همین حین هواپیما روشن شد، بلافاصله بعد از روشن شدن هواپیما، آتش عجیبی از موتور آن شعله ور شد.
با عجله هواپيما را خاموش كردند و درب آن را باز كردند و از مسافرين خواستند كه هرچه زودتر پياده شوند.
آیت الله دستغيب با خوشحالى زائد الوصفى پياده شدند و مرتب مىفرمودند: «نماز! نماز!»
مسئولین هواپيما مىگفتند تا هواپیما آماده حرکت شود، حداقل ۴ ساعت تأخير داريم. به محض رسيدن به سالن فرودگاه آقا به نماز ايستادند.
نماز مغرب و عشاء را با توجه و شكرگزارى خاصی به جا آوردند. آقا سلام نماز را كه دادند، مسئولین گفتند:
«آقا سوار شويد كه نقص هواپيما برطرف شده و مىخواهيم حركت كنيم!»
#سید_شهيد_آیت_الله_سید_عبدالحسین_دستغیب
#شهدای_فارس