محبت خدا
#دستهای_پنهان #قسمت_بیست_وپنجم شیعیان از این فرصت استفاده کردند و به تبلیغ گسترده مذهب شان پرداخ
#دستهای_پنهان
#قسمت_بیست_وهفتم
از عالمان زمان و نیز اسـتقلال رأي، مهمترین نقطه ضـعفهاي او بودکه ممکن بود از آنها استفاده نمایم و او را بدینوسیله در
اختیار داشته باشم.
این جوان سـرکش کجا و آن شیخ ترك که در ترکیه از او دانش میآموختم کجا! او مانندگذشتگان همچون کوهی بودکه
چیزي حرکتش نمیداد و هنگامیکه میخواست نام ابوحنیفه را بر زبان آورد برمیخاست و وضو میگرفت وسپس نام او
را به زبـان جـاري میکرد و اگر میخواست کتـاب بخاري که نزد اهل تسـّنن بسـیارگرامی و مقـّدس است را بردارد ازجاي
برمیخاست و وضو میگرفت و آنرا برمیداشت.
اما شـیخ محمـدبن عبدالوهاب هرگونه پرده دري درباره ابوحنیفه را روا میداشت و میگفت من بیشتر از ابوحنیفه میفهمم
ّ
همچنین میگفت نصف کتاب بخاري بیهوده است.
محکمترین رابطه ها و پیوندها را با محمدایجادکردم و همواره به او تلقین میکردم و میگفتم تو موهبتی بزرگتر از علی
و عمر هستی و اگر اکنون پیامبر زنده بود تو را به جانشینی خود بر میگزیدو آنها را رها میکرد.
همواره به او میگفتم امیدوارم اسـلام به دست تو زنده شود و تو تنها فردي هستی که میتوانی اسـلام را از این پرتگاه نجات
بخشی.
تصـمیم گرفتیم که تفسـیر قرآنرا بـا
محمد نه در پرتوفهم صـحابه، مـذاهب و بزرگان بلکه در پرتو انـدیشه هاي مخصوص
خودمان موردگفتگوقرار دهیم. قرآن را میخواندیم و در مورد برخی از مسائل آن گفتگو میکردیم، من میخواسـتم او را
به دام بیندازم و او نیز با قبول نظریه هاي من در این اندیشه بودکه خود را به عنوان مظهر آزاد اندیشی جلوه کند و بیش از پیش اعتماد مرا جلب کند .