محبت خدا
#دستهای_پنهان #قسمت_شصت_وهفتم دبیرکل همچنین گفت: باشـیخ بی پرده سـخن بگو، مزدور ما در اصـفهان با
#دستهای_پنهان
#قسمت_شصت_ونهم
در بین دوسـتانش مشـهورشـدکه من بنده او هسـتم؛ او مرا در بصـره خریده است و من به دسـتور وي درسـفري بوده ام و اکنون
بازگشـته ام.
مردم مرا به همینگونه میشـناختند؛ من دوسـالب ا او بودم و ما زمینه آشـکارکردن دعوت را فراهم نمودیم.
در
سال1143 هجري او عزم جزم کرد تـا یـارانی گرد آورد و فراخـوان خـود را بـا واژه هـاي مبهـم وحرف هـاي رمزآلـود براي
نزدیـکترین یـارانش بـازگفت و به تدریـج دعوتش راگسـترش می داد .
من بر گرد وي گروهی توانمنـدگرد آوردم که به
آنها پول میدادیم؛ هرگاه آنها را در برخورد با دشمنان ناتوان میدیدم، عزمشان راسخت میکردم.
هرچه دعوتش را بیشتر
آشـکار میکرد دشـمنانش افزونتر میشدنـد.گاهی به دلیل فشار شایعه هایی که علیه او میساختنـدمیخواست از راهش باز گردد .
اما من اراده او راسخت میکردم و میگفتم:
پیامبر محمد صلی ّ الله علیه وآله وسلم بیشاز این
تحمل کرد
ّ
این راه
بزرگـواري است، هر مصـلحی بـا اینگونه سـختیهـا و تهمت هـا روبرو میشود. مـا اینگونه بـا دشـمنان درجنـگ وگریز
بودیم؛ من براي دشمنان شیخ جاسوس هایی گمارده بودم - با پول؛ هرگاه میخواستندفتنه اي به پاکنندجاسوس هاخبر می
دادندو ما میتوانستیم توطئه آنها را درهم شکنیم.
یکبارجاسوسان گفتند: برخی از دشمنان شیخ در اندیشه ترور او هستند؛
وقتی که نقشه آنها را براي ترورشیخ آشکاراکردیم کار بر آنها واژگونه شدو مردم از آنها بیزارگردیدند.
شیخ به من قول دادکه هرشش بخش برنامه را انجام خواهدداد؛ وي گفت البته اکنون تنها برخی از آنها را میتوانم انجام دهم واین کار را کرد .