#سلام_امام_زمانم♥
#مهدےجان💚
دل را پر از طراوٺ عطر حضور ڪن
آقا تو را به حضرٺ زینب کبری ظهور ڪن
آخر ڪجایے اے گل خوشبوے فاطمه(س)
برگرد و شهـر را پر از امواج نور ڪن
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
@mohabbatkhoda
پیامبر گرامی (ص) :
نماز از آداب ( اولیه ) دین است، و آن مایه خشنودی خدا ، و راه و روش پیامبران الهی است.
(بحارالانوار جلد 82 صفحه 231 )
@mohabbatkhoda
مداحی آنلاین - تسبیحات حضرت زهرا - مهدی رسولی.mp3
3.56M
🔳 #ایام_فاطمیه
🌴روی لبها نور و قدر و کوثر و طاها
🌴تسبیحات حضرت زهرا(س)
🎤 #مهدی_رسولی
صلی الله علیک یا فاطمه الزهراء▪️🍁▪️🍂🥀▪️🥀▪️
@mohabbatkhoda
14.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 باید زنده شویم؛ مثل حاج قاسم!
⏰ ۸روز تا سالگرد شهادت سپهبد سلیمانی
#تصویری
@mohabbatkhoda
#قسمت ۳۸۶
دست آخر کلافه پرسید: »پایین که شبکههای الجزیره و العربیه رو بدون ماهواره
هم میشه گرفت، پس چرا اینجا پیدا نمیشه؟« و من همانطور که خودم را در
آشپزخانه مشغول کرده بودم، بیتفاوت جواب دادم: »نمیدونم، ما هیچ وقت این
شبکهها رو نگاه نمیکنیم. برای همین تنظیم نکردیم...« که با ناراحتی به میان
حرفم آمد و اعتراض کرد: »آدم باید بدونه که داره تو جهان اسلام چه اتفاقاتی
میافته! نمیشه فقط خودت رو سرگرم خونه و آشپزخونه کنی و ندونی دور و برت
چه خبره!« و بعد با لحنی قاطعانه فرمان داد: »شبکه های الجزیره و العربیه خیلی
خوب اطلاع رسانی میکنن! حتماً تلویزیون تون رو روی این دو تا شبکه تنظیم
کن!« و لابد منظورش از حقایق جهان اسلام، جنایات وحشیانه تروریستهای
تکفیری در عراق و سوریه بود و حتماً این شبکههای عربی از این قتل عام
مسلمانان به عنوان مجاهدتهای برادران وهابیشان در جهت خدمت به اسلام
یاد میکردند که نوریه اینچنین از اخبارش طرفداری میکرد و نفهمیدم چه شد که
ِ به یکباره کف زد و با صدای بلند کیل کشید. حیرتزده از آشپزخانه بیرون آمدم و
مانده بودم چه خبر شده که دیدم یکی از شبکههای خودمان، برنامهای درمورد شهر
و حرم سامرا گذاشته که سوم اسفند سالروز انفجار حرم دو تن از امامان شیعه در
این شهر، به دست همین تروریستهای تکفیری بود و نوریه همچنان با صدای بلند میخندید و نهایتا
ً در مقابل چشمان متحیر من، سینه سپر کرد و جار زد:
»هشت سال پیش همچین روزی، یه عده از مجاهدین یکی از مراکز شرک رو تو
سامرا منفجر کردن! حالا این رافضیها براش برنامه عزاداری میذارن!« سپس
چشمانش به هوای هوسی شیطانی به رنگ جهنم در آمد و با لحنی شیطانی تر آرزو
کرد: »به زودی همه این حرمها رو با خا ک یکی میکنیم تا دیگه هیچ مرکز شرکی
روی زمین وجود نداشته باشه!« سپس از جا بلند شد و همانطور که شال بزرگش
را روی سرش مرتب می ِ کرد تا حجابش را کامل کند، با قلدری ادامه داد: »حالا هی
از مردم پول جمع کنن و این حرم رو بسازن! به زودی دوباره خرابش میکنیم!« مات و متحیر
ِ مغز خشک و فکر پوچ این دختر وهابی، تنها نگاهش میکردم که حجابش
@mohabbatkhoda
#قسمت ۳۸۷
را به دقت رعایت میکرد، بیحجابی را گناه میدانست و تخریب اما کن مقدس
اسلامی را ثواب! و همانطور که به سمت در میرفت، در پیچ و خم عقاید
شیطانی اش همچنان زبان درازی میکرد و من دیگر نفهمیدم چه میگوید که دیدم
در اتاق باز شده و مجید با همه هیبت غیرتمندانه اش، مقابل نوریه قد کشیده
است. چهره مردانهاش از خشم آتش گرفته و چشمان کشیده و زیبایش از سوز زخم
زبانهای نوریه شعله میکشید و میدیدم نگاهش زیر بار غیرت به لرزه افتاده که
ِ بالاخره زبانش تاب نیاورد و آتشفشان گداخته در سینه اش، سر بر آورد: »خونه ات
خراب شه نامسلمون!« پا کتهای میوه از دستش رها شد و قدمی را که نوریه از
وحشت به عقب کشیده بود، او به سمتش برداشت و بر سرش فریاد کشید: »در و دیوار جهنم رو سرِت خراب شه!« نوریه باور نمیکرد از زبان مجید چه میشنود که
به سمت من برگشت و مثل اینکه عقل از سرش پریده باشد، فقط گیج و گنگ
نگاهم میکرد و من احساس میکردم قلبم از حیرت آنچه میبیند و میشنود، از
حرکت بازمانده و دیگر توان تپیدن ندارد. نه میتوانستم کاری بکنم، نه میشد
حرفی بزنم که بدنم حتی رمق سرپا ایستادن هم برایش نمانده بود و تنها محو غیرت
جوشیده در چشمان مجید نگاهش میکردم که آتش چشمانش از آذرخش عشق
و احساس درخشید و باز به سمت نوریه خروشید: »این حرم رو ما با اشک چشممون
ساختیم و دست کسی رو که دوباره بخواد به سمتش دراز شه، قطع میکنیم!« و
شاید نمیدید تا چه اندازه رنگ زندگی از صورتم پریده و عزم کرده بود هر چه در این
مدت از مسلک شیطانی نوریه بر سینه اش سنگینی میکرد، بر سرش آوار کند که
بی هیچ پروایی نوریه را زیر چکمه کلماتش لگدمال می کرد: »بهت آدرس غلط
دادن! اونجایی که مغز امثال تو رو شستشو میدن و این مزخرفات رو تو سرتون فرو
میکنن، باید از بین بره! اون جایی که باید با خا ک یکی شه، اسرائیله! اونی که ،
دشمن اسلامه، آمریکاست! اونوقت سرِ تو بچه وهابی رو به این چیزها گرم میکنن
تا به جای اینکه با اسرائیل بجنگی، فکر منفجر کردن حرم مسلمونا باشی!« و باید
باور میکردم مجید همه حرفهای نوریه را شنیده و سرانجام آتش غیرت خوابیده
@mohabbatkhoda
#قسمت ۳۸۸
زیر خا کستر صبر و سکوتش زبانه کشیده و این همان لحظهای بود که همیشه از آن
میترسیدم و حالا مقابل چشمانم جان گرفته بود که نوریه به سمتم آمد و با صدایی
که از پریشانی به رعشه افتاده بود، بازخواستم کرد: »شوهرت شیعه است بدبخت؟!!!«
و به جای من که دیگر حالی برایم نمانده بود، مجید جوابش را با فریادی جسورانه
داد: »برای تو شیعه و سنی چه فرقی میکنه؟!!! تو که غیر از خودت همه رو کافر
میدونی!« که نوریه روی پاشنه پا به سمتش چرخید و مثل حیوان ناتوانی که در بند
شجاعت و جسارت مجید گرفتار شده باشد، زوزه کشید: »تو شیعه ای؟!!!« و
مجید چقدر دلش میخواست این نشان افتخار را که ماهها در سینه پنهان کرده
بود، به رخ این وهابی بکشد که با سرمستی عاشقانهای شهادت داد: »خیلی از
شیعه میترسی، نه؟!!! از شنیدن اسم شیعه وحشت میکنی؟!!! آره، من
شیعه ام!« و دیگر امیدم برای مخفی نگه داشتن این راز به ناامیدی کشید که قامتم
از زانو شکست و ناتوان روی زمین نشستم و تازه به خودم آمدم که قلب کوچک
کودکم چطور به تپش افتاده و دیگر به درستی نمیفهمیدم نوریه با دهان کف کرده
بالای سرم چه داد و قالی به راه انداخته و فقط فریاد آخر مجید را شنیدم: »برو بیرون تا این خونه رو رو سر
ِت خراب نکردم!« و از میان چشمان نیمه بازم دیدم که نوریه
شبیه پارهای از آتش از در بیرون رفت و از مقابل نگاهم ناپدید شد و همچنان
صدای جیغهای دیوانه وارش را میشنیدم که به من و مجید ناسزا میگفت و
برایمان خط و نشانهای آنچنانی میکشید. تکیه ام را به دیوار داده و نفسم آنچنان
به شماره افتاده بود که مجید مضطرب مقابلم نشست و هر چند هنوز آتش غیظ و
غیرتش خاموش نشده بود، ولی میخواست به جان آشفته من آرامش بدهد که با
چشمان بیرمقم نگاهش کردم و زیر لب ناله زدم: »مجید چی کار کردی؟« از
نگاهش میخواندم که از آنچه با نوریه کرده، پشیمان نشده و باز قلبش برای حال
خراب الهه اش به تپش افتاده بود که با پریشانی صدایم میزد: »الهه حالت خوبه؟«
و در چهره من نشانی از خوبی نمانده بود که سراسیمه به سمت آشپزخانه رفت تا
به خیال خودش به جرعهای آب آرامم کند و خبر نداشت طوفان ترس و وحشتی
@mohabbatkhoda
#سلام_امام_زمانم
هر سخن جز سخنی از تو شنیدن سخت است
همه را دیــدن و روی تو ندیـــدن سخت است
فرج مولا صلواتـــــ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@mohabbatkhoda
❣ #سلام_امام_زمانم❣
✼بیا بیا گل زهرا، #عزاےمادر توست
✻صفاے #فاطمیه از، صفاےمادرتوست
✼بیاکه باتن خونین💔هنوزمنتظراست
✻که #انتقام تو تنها، دواے مادر توست
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
➖ رهبرعزیز انقلاب:👇
من رزق سال خود و کشور را در فاطمیه از بی بی سلام الله علیها طلب میکنم.
💢 مراقب باشیم با قصه ی کرونا ایام فاطمیه کم رنگ نشود
◾از یکشنبه پروفایل همه ی شبکه های مجازیمون رو مُزین بنام بی بی کنیم
◾ مثل دهه محرم سر درب منازل و روی ماشین هامون پرچم مشکی از حضرت زهرا سلام الله علیها نصب کنیم.
◾روضه های خانگی چند نفره با رعایت نکات بهداشتی برگزار کنیم.
◾ پوشیدن پیراهن مشکی
مشهور است که جناب #حرّ فقط
به دلیل *رعایت #ادب* به ساحت حضرت مادر علیها سلام توفیق پیدا کرد که در زمره ی اصحاب امام حسین علیه السلام وشهدای کربلا قرار بگیرد
انشاالله که مورد شفاعت اهلبیت علیهم السلام واقع شویم....
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
*لطفا هم اکنون نشر دهید* یاعلی