eitaa logo
کتابخانه علامه محدث نوری
135 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
4.7هزار ویدیو
32 فایل
وَ اجْعَلْنِي اللَّهُمَّ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ شِيعَتِهِ
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️ هدایت هواپیمای ایرباس A320 شرکت هواپیمایی معراج در پرواز تبریز به عسلویه توسط کاپیتان دستجردی و کمک خلبان ایشان، خانم فاطمه طاها محمدی، فرودگاه بین المللی شهید مدنی تبریز 🔹️پی نوشت اول: در این پرواز، تمامی مهمانداران نیز خانم بودند که میشود گفت این پرواز تماما توسط بانوان عزیز این مرز و بوم هدایت و اداره میشد. با آرزوی سلامتی و توفیق برای بانوان عزیز شاغل در صنعت هوانوردی کشور عزیزمان 🔹️پی نوشت دوم: قابل توجه افرادی که معتقدند بهایی به زنان در جامعه ایرانی داده نمیشود. Eitaa.com/khakriz01
🌷سلام و درود خدا بر آنهائی که ره صد ساله را ، یک شبه رفتند👈 نگاهی کوتاه و مختصر بر زندگی مشتی ها و لات های با مرامی که با نفس مسیحیایی، خمینی زنده شدند و گوی سبقت از خیل یقه سه سانتی های ریش دار بی ریشه ربودند و با شهادت، رستگار شدند. ارادتمند:
🌷سلام و درود خدا بر آنهائی که ره صد ساله را ، یک شبه رفتند👈 نگاهی کوتاه و مختصر بر زندگی مشتی ها و لات های با مرامی که با نفس مسیحیایی، خمینی زنده شدند و گوی سبقت از خیل یقه سه سانتی های ریش دار بی ریشه ربودند و با شهادت، رستگار شدند. ارادتمند:
🌷سلام و درود خدا بر آنهائی که ره صد ساله را ، یک شبه رفتند👈 نگاهی کوتاه و مختصر بر زندگی مشتی ها و لات های با مرامی که با نفس مسیحیایی، خمینی زنده شدند و گوی سبقت از خیل یقه سه سانتی های ریش دار بی ریشه ربودند و با شهادت، رستگار شدند. ارادتمند:
🔻مادر شهیدان والامقام «جوادنیا» آسمانی شد👇 🌟در دیداری حضوری با امام خمینی (ره)، فاطمه عباسی ورده، مادر مكرمه شهيدان احمد، علی، یونس و محمد جوادنيا عکس فرزندان شهیدش را با خود آورده بود. عکس اول را درآورد و گفت: این پسر اولم محسن است. عکس دوم را گذاشت روی عکس محسن و گفت: این پسر دومم محمد است، دوسال با محسن تفاوت سنی داشت. عکس سوم را آورد و گذاشت روی عکس محمد؛ رفت بگوید این پسر سومم …، سرش را بالا آورد، دید شانه‌های امام (ره) دارد می‌لرزد. امام (ره) گریه‌اش گرفته بود. فوری عکس‌ها را جمع کرد زیر چادرش و خیلی جدی گفت: چهار تا پسرم رو دادم که اشکت را نبینم. سیده فاطمه موسوی این خاطره را این گونه در غزلی زیبا روایت کرده است: چادرش را پیرزن با کنج دندان می‌گرفت با امید دیدن روح خدا جان می‌گرفت   توی دستش سبحه‌ رنگینی از ام‌البنین چادرش هی ابر می‌شد شکل باران می‌گرفت   از حیاط پشتی آمد داخل بیت امام زندگی را واقعا هم، سخت آسان می‌گرفت   عکس چار آیینه‌ سرخ شهید آورده بود شور عزم و غیرت از شاه شهیدان می‌گرفت   کاش با نام علی آرامشی در راه بود کاش راه بغض او را حتی‌الامکان می‌گرفت   گفت آن مادر نلرزد تا که پشت رهبرم چشمه اشک امام ای کاش پایان می‌گرفت ┄┅┅┅┅❀ 💠💠 ❀┅┅┅┅┄