با خدا باش، پادشاهی کن! 🔹 آیۀ زیبایی در قرآن داریم، می‌فرماید: «وَ قَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ» "وَ قَدْ" یعنی به‌راستی، خیلی، این‌ها مکر کردند تمام مکرشان را، یعنی هر کاری که می‌توانستند، انجام دادند. «وَ عِنْدَ اللَّهِ مَكْرَهُمْ؛ این مکرشان، کف دست منِ خداست.» بلاتشبیه خدا مثل یک مِنچ‌باز است که می‌فرماید: «جای من هم تو تاس بینداز. هرطور که تو می‌گویی بازی می‌کنیم.» «وَ إِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ؛ مکرشان هم مثل بمب اتم، کوه را پودر می‌کند.» 🔸 برای هرکسی می‌خواهی کُری بخوانی برای خدا نخوان، چون مدلش این است که از همان‌ جایی که کُری می‌خوانی زمینت می‌زند. فرعون کلی بچه کُشت، یک بچه را نکُشت و خودش هم بزرگش کرد! فرض می‌کنیم ما در هشت سال جنگمان، کل عراق را می‌گرفتیم، بعد چه‌کار می‌خواستیم بکنیم؟ مثل آمریکایی‌هایی که عراق را گرفتند، یک سری سرباز یک جاهایی بگذاریم و بعد مدام کشته بدهیم! بعد هم مجبور می‌شدیم عراق را تخلیه کنیم. خدا فرمود: «شما کاری که باید می‌کردید را کردید، بقیه‌اش با من خداست. چون صادقانه و تا انتها کار کردید.» چه‌کسی به صدّام کمک می‌کرد؟ آمریکا، چه‌کسی صدّام را بیرون انداخت؟ آمریکا! بعد یک لحظه به خودمان آمدیم و دیدیم در خیابان‌های عراق داریم راه می‌رویم و عراقی‌ها جلوی ما خرما گرفته‌اند و می‌گویند: «هلابیکم یا زوار الحسین؛ خوش آمدید.» 🔹اگر یکی از این منافقان را اعدام می‌کردیم، حقوق بشر پدرمان را درمی‌آورد، بعد از جنگ می‌خواستیم با این‌ها چه‌کار کنیم؟! مرزها هم که الحمدلله چند هزار کیلومتر است و محافظتش سخت. یک‌دفعه تحلیلی بین این‌ها افتاد، که ایرانی‌ها که قطعنامه را قبول کرده‌اند، حتماً کم آورده‌اند؛ پس حمله کنیم. از طرفی عراق حمله می‌کند و از این‌طرف هم منافقان حمله می‌کنند، می‌خواستند از کرمانشاه بیایند و از زنجان و قزوین و کرج عبور کنند و تهران را بگیرند. این‌ها اسلحه دست گرفتند و همه در مرز ما، یکجا جمع شدند، یک لقمۀ آماده و خیلی خوب، که تبدیل به عملیات مرصاد شد. اگر صد سال برنامه‌ریزی می‌کردیم، نمی‌توانستیم همچین کاری بکنیم. 🔸پای این خدا بایست، گور پدر آمریکا و شوروی و انگلیس و...، این خداست که اول و آخر است، حرفش هم این است: «لا حَولَ وَ لا قُوَّه اِلّا بِالله العَلیّ العَظیم.» نمی‌فرماید زور من بیشتر است، می‌فرماید: «اصلاً قدرتی نیست جز آنکه از آنِ من است.» برگرفته از سخنرانی استاد رائفی‌پور با موضوع: ✅ یادواره شهدا 📅 ۱۵ بهمن ۹۵ 📍تهران #منافقان #خدا #سیاسی #مذهبی #متن_کوتاه 📚 واحد نگارش مؤسسه مصاف (نویسا) 🆔 @Masaf_Nevis

اصل فلسفے دنیا اینہ کہ بندگان صالح #خدا ، راه صداقت ، راه نیکے، راه خوشبختے را طے بڪنند و بہ دیگران یاد بدهند... .یاران همه جمعند چه خوش بودند عکسهایی که بوی شهادت میداد شهید احمد کاظمی🌹

🔴 در تمام عمر فراموش نکن! هرگاه کاری میکنی، برای #خدا انجام بده، حتی اگر چلوکباب هم خوردی، به این قصد بخور که نیرو بگیری و در راه خدا عبادت کنی و این نصیحت را در تمام عمر فراموش نکن.

در سایه حرم بابای #ابوالفضل علیه السلام از فضل #خدا بخواه روزی از خلق خدا چه میفُروزی؟ ای دل مشو از خدا دمی دور از مردم بیخدا بسوزی ای دل! به بهشت داخل آیی داری تو اگر ز #عشق سوزی کنج حرم #علی گدا باش تا چشم به دیگران ندوزی آنی که گدایی علی کرد شاه است به بخت و نیکروزی مردان خدا #نجف رسیدند راهی شو! نمان! تو این دو روزی... #مسعود_نوروزی_راهی ممنون از محبت #هنرمند عزیز جناب حامد بابت #خط زیباشون.اجرشون با مولای# نجف 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷

〰 و من را صدا بزن...!🙂 #استوری #خدا #انگیزشی

🎥پرسودترین معامله... #حجت_الاسلام_قرائتی #خدا

اصل فلسفے دنیا اینہ کہ بندگان صالح #خدا ، راه صداقت ، راه نیکے، راه خوشبختے را طے بڪنند و بہ دیگران یاد بدهند... .یاران همه جمعند چه خوش بودند عکسهایی که بوی شهادت میداد شهید احمد کاظمی🌹

⭕️ #ناخدای_انقلاب به ما آموخت که: اگر #عزّت می‌خواهید، در برابر #خدا کرنش کنید، و اگر #ذلّت می‌خواهید، در برابر #کدخدا! 🔶قرارگاه حضرت محمد رسول الله (ص) ┄┅┅❅🔷🌷🔷❅┅┅┄ https://eitaa.com/mohama_rasool313 ┄┅┅❅🔷🌷🔷❅┅┅┄

🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 #قسمت_دوم به ساعتم نگاه کردم، وقت #نماز_ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می‌توانستم #نماز را #اول_وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن #ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از #نماز نیست، همین جا #نماز را می‌خوانم. #انشاءالله تا #نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه‌ای از #اتاق رفتم و #روزنامه‌ای را که همراه داشتم به #زمین انداختم و مشغول #نماز شدم. در حال خواندن #نماز بودم که متوجه شدم #ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ #نماز را ادامه بدهم یا #بشکنم؟ بالاخره گفتم، #نمازم را ادامه می‌دهم، هر چه #خدا بخواهد همان خواهد شد. سرانجام #نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی می‌نشستم از #ژنرال معذرت ‌خواهی کردم. #ژنرال پس از چند لحظه #سکوت نگاه #معناداری به من کرد و گفت: چه می‌کردی؟ گفتم: #عبادت می‌کردم. گفت: بیشتر توضیح بده. گفتم: در دین ما #دستور بر این است که در ساعت‌های #معین از #شبانه_روز باید با #خداوند به #نیایش بپردازیم و در این ساعات #زمان آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در #اتاق استفاده کردم و این #واجب_دینی را انجام دادم. #ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در #پرونده تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست. این طور نیست؟ پاسخ دادم: آری همین‌طور است. او لبخندی زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از #صداقت و #پای_‌بندی من به #سنت و فرهنگ و #رنگ نباختنم در برابر #تجدد جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهره‌ای #بشاش خود نویس را از جیبش بیرون آورد و #پرونده‌ام را #امضا کرد. سپس با حالتی #احترام_‌آمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما #تبریک می‌گویم. شما قبول شدید. برای شما آرزوی #موفقیت دارم. من هم متقابلاً از او #تشکر کردم. احترام گذاشتم و از #اتاق خارج شدم. آن روز به اولین محل #خلوتی که رسیدم به پاس این #نعمت بزرگی که #خداوند به من #عطا کرده بود، دو رکعت #نماز_شکر خواندم . 🌹 #سالروز_شهادت🌹 #روحش_شاد #یادش_گرامی #راهش_پر_رهرو

کارت دعوتی از جانب خدا 💌👌 ورود شما به این کانال اصلا اتفاقی نیست شما توسط خداوند انتخاب شده اید زیرا سرنوشت باشکوهی در انتظار شماست😍 در_آغوش_خدا 💗🌿 به_شدت_توصیه_میشه❤️ ازدست ندیدفوق العاده است👌 دمی باخدا هم نشین باشیم🙏 خلوتی_عاشقانه_بامعشوق 👇👇👇👇👇👇 #خدا 📌#نیمی_از_یک_پلاک 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 eitaa.com/khademin_noroshohada

🎥 شما 1 نفر از حدود 8 میلیارد انسان بر روی 1 سیاره از 8 سیاره در مدارِ 1 ستاره از 400 میلیارد ستاره در 1 کهکشان از بین حدود 200میلیارد تا 2 تریلیون کهکشان در کیهان هستید. #خدا