🐄 گاو باشیم یا بوفالو؟! 🐃
✍🏼 #علی_شاهی
🇬🇧 یک افسانۀ انگلیسی میگوید که وقتی طوفان میآید هم گاوها و هم بوفالوها از قبل آمدن آن را حس میکنند. گاوها پشت به طوفان فرار میکنند و بوفالوها رو به طوفان.
🔘 دو استراتژی متفاوت برای فرار:
گاوها سعی میکنند از محلی که طوفان در حال آمدن از آنجاست دور شوند تا با آن روبرو نشوند و بوفالوها سعی میکنند خودشان را دقیقاً به محل وزیدن طوفان برسانند و با آن برخورد کنند.
🐄 گاوها با خودشان حساب میکنند که بالاخره طوفان جایی تمام خواهد شد و اگر ما از آن فرار کنیم و پشت به آن بدویم هیچگاه به ما نخواهد رسید پس بدون آسیب و فقط با صرف انرژی میتوانیم از طوفان در امان بمانیم.
🐃 بوفالوها اما با خودشان حساب میکنند که سرعت ما از طوفان کمتر است و هر چقدر هم که سریع بدویم به ما خواهد رسید. پس به جای اینکه پشت به آن فرار کنیم به سمتش میرویم تا پس از یک برخورد کوتاه، از آن رد شویم و در امان بمانیم.
🐄 آنچه گاوها در حساب و کتابشان نمیآورند همین بصیرت بوفالوهاست:
سرعت طوفان بیشتر از سرعت گاوهاست و گاوها پس از مدتی دویدن خسته میشوند. طوفان به آنها میرسد، با جهت دویدنشان همراه میشود، مدتزمان زیادی با آنها میماند و در نهایت آسیبهایش را میزند.
🐃 اما بوفالوها که میدانند به هر حال طوفان به آنها خواهد رسید تصمیم میگیرند که همجهت با طوفان ندوند و با رفتن در دل طوفان خیلی سریعتر از آن بگذرند و مدتزمان کمتری درگیرش باشند.
🐄 یگاوها طوفان را با خود همراه میکنند و بوفالوها طوفان را از خود عبور میدهند. 🐃
🔘 برخلاف چیزی که از ابتدا به نظر میرسد، آسیبی که بوفالوها از طوفان میبینند بسیار کمتر از آسیب گاوهاست اگرچه رفتار ابتدایی بوفالوها، احمقانه به نظر میرسد و رفتار ابتدایی گاوها عقلانی.
🔘 در یک جامعه، تمامیتخواهی شبیه به طوفان است. وقتی وزیدن میگیرد باید از آن فرار کرد اما پرسش اصلی این است که «به کدام جهت»؟ معمولاً قسمت بزرگ جوامع مدرن (همانها که اصطلاحاً «طبقۀ متوسط» نامیده میشوند) راه بهظاهر عقلانی گاوها را انتخاب میکنند.
آنها تلاش میکنند که با تمامیتخواهی روبرو نشوند و مدام زندگیشان را از حوزههایی که تمامیتخواهی به آنها وارد میشوند، بیرون بکشند. به بسیاری از قوانینش تن میدهند، بسیاری از عرفهایش را رعایت میکنند، هر چه را که ممنوع کرده، به حوزۀ خصوصی منتقل میکنند، اعتراضشان را پنهان میکنند، از ایستادن در مقابلش یا درگیری با آن پرهیز میکنند و در کل به سمت شکلی از اخلاق رواقی کشیده میشوند: «من باید گلیم خودم را از آب بیرون بکشم و به فکر زندگی خودم باشم. به من چه که در جامعه چه میگذرد و به من چه که آزادی دیگران تا چه حد محدود میشود؟ تا زمانی که زندگی شخصی من در امان است مشکلی نیست و این وظیفۀ بقیه است که به فکر زندگی خودشان باشند».
🔘 تا مدتی هم این شیوۀ زندگی جوابگوست و عقلانی به نظر میرسد اما محاسبات رواقیون مدرن هم مانند محاسبات گاوها اشتباه است: تمامیتخواهی مانند طوفان میوزد و به تمام حوزههای ممکن یک جامعه وارد میشود و در نهایت زندگی آنها را هم درمینوردد حتی اگر سعی کرده باشند زندگیشان را از هجوم آن دور نگاه دارند. مشکل بزرگ این است که چون رواقیون مدرن پشت به تمامیتخواهی میدوند، تمامیتخواهی دیر یا زود با آنها همراه خواهد شد و مدت زیادی بر آنها سلطه خواهد داشت. به همین دلیل هم ممکن است در جامعهای، طبقۀ متوسط بهظاهر مخالف تمامیتخواهی باشد اما به دلیل انتخاب مسیر اشتباه برای فرار، مدتی طولانی با تمامیتخواهی همراه و باعث دوام آن میشود.
🔘 آنچه که جوامع مدرن در مقابل تمامیتخواهی کم دارند، بوفالوست. عموم رواقیها به نسلهای بعدشان هم یاد میدهند که در جهت خلاف بروز خطر از آن فرار کنند: «پی دردسر نباش»، «تحمل کن»، «همرنگ جماعت شو»، «در کاری که به تو مربوط نیست دخالت نکن»، «گلیم خودت را از آب بیرون بکش»، «احتیاط کن» و ... رواقیون، نمیتوانند بوفالو تربیت کنند: موجوداتی که اتفاقاً به سوی نقطۀ بروز خطر فرار میکنند چون میدانند که رفتن در دل خطر، به مراتب آسیب کمتری به همراه دارد اگرچه چون آسیبش در نگاه اول دفعی و لحظهایست ممکن است ترسناک باشد. اگر رفتار گاوها را در مقابل تمامیتخواهی بتوان «رواقیگری» نامید، رفتار بوفالوها، «نافرمانی» است.
🔘 آنها به سوی تمامیتخواهی حرکت میکنند، با قوانین و قواعدش روبرو میشوند و با پذیرش خطرها، یک بار برای همیشه از آن قوانین و قواعد عبور میکنند. بوفالوها هم به اندازۀ گاوها میترسند. کار آنها هم در نهایت فرار است. آنها هم مانند گاوها «مبارز» نیستند و نباید باشند. تنها فرق آنها با گاوها این است که مسیر بهظاهر ترسناک اما درست و کمهزینهتری را انتخاب کردند.