#نکته_ناب
□بسمه تعالی شانه□
#سلام_علیکم_جمیعا_به_جمیع_سلام.
□گفت: امروز روز طبیعت است نمیری بیرون؟
□گفتم: طبیعت چیه؟
□گفت: خوب همین باغ و راغ و دشت و دمن.
□گفتم: اینها طبیعت هستند یا در طبیعت اند؟
□گفت: در طبیعت اند.
□گفتم: طبیعت چیه؟
□گفت: نمیدانم.
□گفتم: ما را گفتند به طبیعت بروید اگر میتوانی برو.
□گفت: چگونه برم؟
□گفتم: با عقل. چون طبیعت عقل اول است برخی هم گفتند صادر اول است، منطقیون گفتند، جسم ساری در اجرام سفلی و علوی است، در هر صورت به این طبیعت که همه ی ما در آنیم نمیتوان رفت مگر با سیر و سیاحت عقلی...
□گفت: عقل میتواند طبیعت را بفهمد و ببیند و سیاحت کند؟
□گفتم: بقدر سعه ی وجودیش میتواند. عقل هر چه فصحت پیدا کند سیاحت و سباحتش نیز بیشتر خواهد شد.
□گفت: چطور عقل فصحت و وسعت مییابد؟
□گفتم: به سیاحت در کتب و اندیشیدن در اندیشه ها و دوام طهارت و محبت که حقیقتِ طبیعتِ کلیه، مولای موحدان علیه السلام فرمود: «الکُتُبُ بَساتینُ العُلَماءِ»، جاهل در عوارض متوقف است و عارف در جواهر متوغل!! بلکه او طالب مقام فوق مقوله است.
□گفت: یعنی عارف با آفاق کار ندارد و به دشت و دمن و باغ و راغ نمیرود؟
□گفتم: چرا او نظرش عبرت است؛ «المُؤمِنُ نَظَرُهُ عِبْرَةٌ»، به طبیعت برای خوش گذرانی و... نمیرود. ایام را نحس نمیداند، به ظهورات طبیعت بی احترامی نمیکند و... بلکه از سیر آفاقی به سیر انفسی میرسد و همه را در خود مییابد، حضرت امام موسی بن جعفر علیهما السلام در جواب هارون الرشید لعنة الله علیه که به امام عرض کرد:
«ما را موعظه کن، موعظهای مختصر و کوتاه!»
امام علیه السلام در پاسخ در فرمایشی بلند و فوق عرشی فرمودند: «ما مِنْ شَیءٍ تَراهُ عَيْنُکَ اِلاّ وَ فيه مَوعِظَةٌ»: چشمت چیزی را در جهان نمیبیند مگر اینکه در آن چیز برای تو موعظه و پند است.
□گفت: زدنی بیانا
□گفتم: همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی
□گفت: بازم بگو
□گفتم: در هر چیزی مولا علی علیه السلام را ببین در درخت و جنگل و سبزه و کوه و دریا و....
«ان اسم علی مکتوب علی کل شئ.»
«اجسادکم فی الاجساد.»
□گفت: دگر
□گفتم: هیچ
#ح_م