○داد جاروبی به دستم آن نگار
○گفت کز دریا برانگیزان غبار
○باز آن جاروب را ز آتش بسوخت
○گفت کز آتش تو جاروبی برآر
○کردم از حیرت سجودی پیش او
○گفت بیساجد سجودی خوش بیار
○آه بیساجد سجودی چون بود
○گفت بیچون باشد و بیخارخار
○گردنک را پیش کردم گفتمش
○ساجدی را سر ببر از ذوالفقار
○تیغ تا او بیش زد سر بیش شد
○تا برست از گردنم سر صد هزار
○من چراغ و هر سرم همچون فتیل
○هر طرف اندر گرفته از شرار
○شمعها میورشد از سرهای من
○شرق تا مغرب گرفته از قطار
○شرق و مغرب چیست اندر لامکان
○گلخنی تاریک و حمامی به کار
○ای مزاجت سرد کو تاسه دلت
○اندر این گرمابه تا کی این قرار
○برشو از گرمابه و گلخن مرو
○جامه کن دربنگر آن نقش و نگار
○تا ببینی نقشهای دلربا
○تا ببینی رنگهای لاله زار
○چون بدیدی سوی روزن درنگر
○کان نگار از عکس روزن شد نگار
○شش جهت حمام و روزن لامکان
○بر سر روزن جمال شهریار
○خاک و آب از عکس او رنگین شده
○جان بباریده به ترک و زنگبار
○روز رفت و قصهام کوته نشد
○ای شب و روز از حدیثش شرمسار
○شاه شمس الدین تبریزی مرا
○مست میدارد خمار اندر خمار
#مولوی
@mohamad_hosein_tabatabaei
#ویژه_روز_بزرگداشت_مولوی
■نظر علامه طباطبایی درباره #مولوی و #مثنوی_معنوی■
■پرسیدم: بهترین دیوانها و اشعار عرفانی کدام است؟
حضرت علامه (ره) فرمودند:
«دیوان ابن فارض در عربی، در فارسی دیوان حافظ به عنوان بهترین و از کتب شعری -به حساب- مثنوی مولوی. مثنوی در واقع «دیوان» نیست، کتابی است عرفانی. دیوان مولوی همان دیوان معروف به «دیوان شمس تبریزی»، است. کتاب مثنوی «دیوان» نیست، اخلاق است و عرفان. مثنوی، کتاب جالب است، مرحوم آقای قاضی، به مثنوی خیلی معتقد بود و مثل اینکه غالب ِجاهایش ا حفظ بود»
■●اقیانوس علم و معرفت در احوالات علامه سید محمدحسین طباطبائی، محمد کریم پارسا، تهران: دانشگاه علامه طباطبائی، ۱۳۹۶»●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
□علامه #سیدحیدرآملی #امی را به معنی اینکه پیامبر به تمامه تشنۀ دریافت پیام غیبی خداوند بوده و آمادگی از دو طرف بوده، هم خداوند می خواسته آنچه را داشته و نگفته را بیان کند و هم از این طرف پیامبر با همۀ وجود آماده دریافت آن است.#مولوی هم می گوید که هر چه انسان پاک تر و طاهر تر باشد آمادگی او برای دریافت پیام الهی بیشتر است.
□ #دکتر_دینانی: یک قاعده #فلسفی و #عقلی داریم که می گوید العطیات بقدر القابلیات یعنی دادن و بخشیدن به همان اندازه است که قابلیت دارد یک کوزه باید خالی باشد که آب درونش بریزی،یک صفحه سفید را می توانی درش بنویسی پس همه آنچه که در مکمن غیب است بالاخره باید روزی به ظهور برسد و اگر به ظهور نمی رسید نقصی بود در آفرینش این باید از هر نقشی ساده تر باشد.
من که لوح ساده ام هر نقش را آماده ام / دست در نقاشان قدرت تا چه تصویرم کنند
□نقش ساده بود یعنی اگر خطوطی آنجا بود نقشی که می آمد و هر خطی که می آمد درست جا نمی افتاد پس باید ساده ساده باشد. امی یعنی نخوانده،چیزهای پیرامون را یاد نگرفته یعنی سیاه نشده یعنی علوم را پر نکرده یعنی سیاه نشده قلبش و خمیرش سفید سفید است یعنی علوم را پر نکرده از چیزهائی که چه بسا الهی هم نباشد.این خمیر پاک #محمدی دست نقاش قدرت ازلی نقاشی و نگارگری کرد و قلب مبارک او که الم نشرح لک صدرک هم همین است آراسته شد به زینت حقایق ازلی و ابدی و بعد اینها را کتاب کرد.
□کلمه غمزه یعنی چه که به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد؟
□ #دکتر_دینانی:این واژه ای است شاداب و عمیق و اسرار آمیز با کلمه کرشمه.
○کرشمه ی تو شرابی به عارفان پیمود ○که علم بیخبر افتاد و عقل بی حس شد
□این دو واژه غمزه و کرشمه در واقع معنی عشق هم پیش می آید این آمادگی حضرت آمادگی عادی نیست این تمام معنی عشق را اینجا بیان می کند یعنی غمزه بود، غمزه و کرشمه اینها حالات معشوق است یعنی تا عشق نباشد این دو واژه معنی ندارد یعنی عاشق وقتی به معشوق نگاه می کند حالا غمزه و کرشمه هم دو جور است،غمزه عاشقی داریم و غمزه معشوقی یک کرشمه محبی داریم و یک کرشمه محبوبی، اینها از اصطلاح احمد #غزالی است در کتاب سوانح العشاق.
□معشوق در عین اینکه خودش را ظاهر می کند و نشان می دهد یک لحظه یک چشمکی، نیمه چشمکی، نیمه رخی خود را پنهان می کند و چشمکی است این علامت سر وعلن.
@mohamad_hosein_tabatabaei
«ایاک نعبد» است زمستان دعای باغ
در نوبهار گوید «ایاک نستعین»
«ایاک نعبد» آنکه به دریوزه آمدم
بگشا درِ طرب مگذارم دگر حزین
«ایاک نستعین» که ز پُری میوهها
اشکسته میشوم نگهم دار ای معین
#مولوی
(دیوان شمس، غزل ۲۰۴۶)
@mohamad_hosein_tabatabaei
ای خنک آن مرد کز خود رسته شد
در وجود زندهای پیوسته شد
وای آن زنده، که با مرده نشست
مرده گشت و زندگی از وی بجَست
#مولوی
@mohamad_hosein_tabatabaei
«ایاک نعبد» است زمستان دعای باغ
در نوبهار گوید «ایاک نستعین»
«ایاک نعبد» آنکه به دریوزه آمدم
بگشا درِ طرب مگذارم دگر حزین
«ایاک نستعین» که ز پُری میوهها
اشکسته میشوم نگهم دار ای معین
#مولوی
(دیوان شمس، غزل ۲۰۴۶)
@mohamad_hosein_tabatabaei
متصل چون شد دلت با آن عدن
هین بگو مهراس از خالی شدن
امر "قل" زین آمدش کای راستین
کم نخواهد شد بگو دریاست این
#مولوی
(مثنوی معنوی، دفتر پنجم)
#راز_قل
@mohamad_hosein_tabatabaei
▪️مرغى كه از زمين بالا پرد، اگرچه به آسمان نرسد، امّا اينقدر باشد كه از دام دورتر باشد و برهد.
▪️همچنين اگر كسى درويش [سالک] شود و به كمال درويشى نرسد، اما اينقدر باشد كه از زمرۀ خلق و اهل بازار ممتاز باشد و از زحمتهاى دنيا برهد و سبكبار گردد كه: نَجا المخفّفون و هلك المثقلون.
#مولوی
◾️(به نقل از عبدالرحمن جامی، نفحات الانس، ص۵۳)◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️اشعار زیبای مولوی در مدح امیرمؤمنان (علیه السلام) و بیان توحید ایشان:
شیر حقم نیستم شیر هوا
فعل من بر دین من باشد گوا...
رخت خود را من ز ره بر داشتم
غیر حق را من عدم انگاشتم...
که نیم کوهم ز حلم و صبر و داد
کوه را کی در رباید تند باد
آنکه از بادی رود از جا خسیست
زانکه باد ناموافق خود بسیست
باد خشم و باد شهوت باد آز
برد او را که نبود اهل نماز
کوهم و هستی من بنیاد اوست
ور شوم چون کاه بادم یاد اوست
جز به باد او نجنبد میل من
نیست جز عشق احد سرخیل من
خشم بر شاهان شه و ما را غلام
خشم را هم بستهام زیر لگام
تیغ حلمم گردن خشمم زدست
خشم حق بر من چو رحمت آمدست
غرق نورم گرچه سقفم شد خراب
روضه گشتم گرچه هستم بوتراب...
بخل من لِلَّه، عطا لله و بس
جمله للهام نیم من آن کس...
بیش ازین با خلق گفتن روی نیست
بحر را گنجایی اندر جوی نیست
پست میگویم به اندازهٔ عقول
عیب نبود این بود کار رسول...
◾️ #مولوی
(مثنوی معنوی، دفتر یکم)◾️
#مدح_امیرمومنان
@mohamad_hosein_tabatabaei
هله عاشقان بکوشید که چو جسم و جان نماند
دلتان به چرخ پرّد چو بدن گران نماند...
ره آسمان درونست پر عشق را بجنبان
پر عشق چون قوی شد غم نردبان نماند
#مولوی
@mohamad_hosein_tabatabaei