eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله... ❗️قلب خاشع، حامل ولایت❗️ ▪️ قلبی است که حامل و متصل بدان باشد. در برهان و مبنای قرآنی چنین کسی عالِم حقیقی است؛ «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء» (فاطر/۲۸) لذا عالِم کسی است که برق منزل ولایت الهی، خرمن وجودی او را بسوزاند و او را به نور عزّ ابهج ذات احدی که ولایت علوی است لاحق سازد و از هرچه غیر او منحرف نماید. چون میوه خشیت است لذا در قرآن، حضرت حق ﷻ فرمود که اگر این ولایت را بر جبال اعم از یا که رجال الهی‌اند نازل کنم همه‌ی آنها را خاشع خواهید یافت؛ « لَوْ أَنزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّه» (حشر/۲۱). هر صاحب دلی که خاشع است لاجرم پرتوی از بر قلب او نازل گردیده است. خشوع فوق ایمان و نشانه‌ی مؤمن با است. کما قال الله الحکیم فی کتابه: «أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ» (حدید/۱۶). ▪️ولایت، ذکرالله و ما نزل من الحق است که قلب اسلام بدان تنزل استکانت یافت و خاشع‌ترین قلب هستی شد. ❗️مظهر اتمّ این حقیقت حضرت ابا عبدالله‌ الحسین علیه السلام است که با یاد او قلوب خاشع و روان می‌شود و چون این تنزل ولایت اعنی « ما نزل من الحق »، ساری در جمیع اشیاء هست لذا تمام خلایق از تا شاهد بر ولایت و ذاکر به ذکر نام اویند و جملگی و بر حضرت سیدالشهداء و رزایای آن حضرت می‌باشند ☑️کتاب
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️*قسم های قرآن به ولایت است*◾️ ▪️والطور و کتاب مسطور والذاریات ذروا والنجم اذا هوی ن و القلم و مای
▪️حضرت علی بن ابی طالب علیهما السلام در خطبه البیان در بیان حقیقت خویش می‌فرماید: «أنا البَعُوضَةُ الَّتي ضَرَب اللهُ بِها مَثَلاً». این بیان احاطه ی حقیقت ولایت کلیه است؛ «لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا» (کهف، ۴۹) ؛ «كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ» (یس، ۱۲). در جامعه ی کبیره در بیان این مراتب می‌فرماید: «آيَاتُ اللهِ لَدَيْكُمْ وَ عَزَائِمُهُ فِيكُمْ». ▪️ولایت مطلقه، انسان حقیقی است که تجلّی اعظم و اعظم تجلیات و مبدعات است. چون او مظهر اطلاقی ذات احدی است، لذا تمام مخلوقات از بزرگترین آن تا احقرشان شئون و آیات او و نزد او مساوی و جمله از متضادین و متقابلین و ذره و دُرّه و اکبر و اصغر فروع و تعینات اویند. «فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَكَ وَ أَرْضَكَ حَتَّى ظَهَرَ أَنْ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ» لذا متن جان او محل مشیت و نطق و عزم ذات ربوبی است و همه ی مخلوقات الهی آیات و عزائم و کلام و نور و برهان اویند یعنی جان او ظرف ظهور ذات الهی است پس همه‌ی کلمات الهی جنود و شئون اویند و بین شأن و صاحب شأن بینونتی نیست لذا جایز است که صاحب شأن، شئون خود را حقیقتاً به خود نسبت دهد و بالعکس شأن در مقام فنا خود را به نام صاحب خود معرفی نماید از این رو بیان «أنا البَعُوضَة» و امثالهم بیان مراتب ولایت کلیه‌ی الهیه است. کما اینکه در حالت و تجلّی دیگر می‌فرماید: «أنا محمد المصطفی، أنا الإسم الأعظم و أنا صاحب النّاقة التی أخرجها الله لنبیّه صالح». ▪️لذا همه ی قسم‌های حضرت حق تعالی در قرآن، قسم به حقیقت محمد و علی و آل محمد و علی علیه السلام می‌باشد و جز این نور واحد و عزّ ابهج ذات هیچ حقیقت دیگری شأنیت آن را ندارند که مورد قسم الوهی واقع شوند و اگر هم به نام مخلوقین قسم واقع شده، قسم به حقیقت آنها راجع می‌باشد کما قال علی علیه‌السلام: «أنا صاحب الطور و أنا صاحب الکتاب المسطور و أنا بیت المعمور». و قال الله تعالی فی کتابه الکریم: «وَالطُّورِ، وَكِتَابٍ مَسْطُورٍ، فِي رَقٍّ مَنْشُورٍ، وَالْبَيْتِ الْمَعْمُورِ»(۱ الی ۴) ▪️از این لطیفه متکلم و ناطق از زبان طیور و کل الاشیاء و علم و حیات و اراده‌ی ساری در آنها را دریاب و سر «لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ عَدَدَ الشَّوْكِ وَ الشَّجَرِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ عَدَدَ الشَّعْرِ وَ الْوَبَرِ» و... را فهم کن. ◾️علی، نقطه آغاز وجود نکته سی و شش، ص ۸۳◾️
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#قسم_های_قرآن ▪️حضرت علی بن ابی طالب علیهما السلام در خطبه البیان در بیان حقیقت خویش می‌فرماید: «
▪️وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ ▪️وَطُورِ سِينِينَ ▪️وَهَٰذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ  ▪️در تفسیر شریف بیان السعاده ذیل آیات اول سوره‌ی تین از قمی نقل می‌کند که: «التِّين» رسول خدا صلی الله علیه و آله؛ و «الزَّيْتُون» امیرالمؤمنین علیه السلام؛ و «طُورِ سِينِين» حسن و حسین علیهماالسلام؛ و «طور سینا» علی بن ابی طالب علیهماالسلام؛ و «هٰذَا الْبَلَدِ الْأَمِين»، ائمه علیهم السلام می‌باشند. و از امام کاظم علیه‌السلام روايت است: «التِّين» و «الزَّيْتُون» حسن و حسین علیه السلام؛ و «طور سینا» علی بن ابی طالب علیه السلام؛ و «هٰذَا الْبَلَدِ الْأَمِين»، حضرت محمد صلی الله علیه و آله می‌باشند. و روایات متعدد دیگر که در تفسیر برهان و فرات کوفی بدین مضمون منقول، بیان شده است. ▪️وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ ▪️وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ ▪️وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ  ▪️در تفسیر «کنز الدقائق و بحر الغرائب» ذیل آیات اول سوره ی بروج از حضرت محمد صلی الله علیه و آله به «شَاهِد» و ائمه ی اطهار علیهم السلام به «مَشْهُود» در روایات تعبیر شده است من جمله حدیث از حضرت ابوجعفر علیه السلام که: «رَسُولُ اَللهِ صَلَّى اَللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلشَّاهِدُ عَلَيْنَا بِمَا بَلَّغَنَا عَنِ اللهِ وَ نَحْنُ الشُّهَدَاءُ عَلَی النَّاسِ». ▪️و در تفسیر قمی در آخر حدیثی از ابن عباس و از حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله در خصوص آیه‌ی «وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوج» می‌فرماید: «تَلَا رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله هَذِهِ الْآیَة {وَالسَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ} ثُمَّ قَالَ: أَتُقَدِّرُ -یَا ابْنَ‌عَبَّاسٍ- أَنَّ اللهَ یُقْسِمُ بِالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ، وَ یَعْنِی بِهِ السَّمَاءَ وَ بُرُوجَهَا؟ قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللهِ، فَمَا ذَاکَ؟ قَالَ: أَمَّا السَّمَاءُ فَأَنَا وَ أَمَّا الْبُرُوجُ فَالْأَئِمَّة بَعْدِی أَوَّلُهُمْ عَلِیٌّ علیه السلام وَ آخِرُهُمُ الْمَهْدِیُّ عجل الله تعالی فرجه الشریف. ▪️در تفسیر «بیان السعادة فی مقامات العبادة» آمده است: «سوگند به آسمان دارای برج‌های دوازده‌گانه؛ یا آسمان روح انسان که دارای مراتب و درجه‌هایی است. «وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ»؛ روز موعود عبارت از قیامت کبرای روح انسانی است که جز با فنای تام محقق نمی‌شود. «وَ شَاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ»؛ قسم به شاهد عالم پیغمبر و به مشهود او قیامت». هر دو لفظ را نکره آورد تا اشعار به این باشد که شناختن شاهد مقام احدیت ممکن نیست و مشهود نیز که مقام احدیت است، شناخته نمی‌شود...». و شاهد به محمد صلی الله علیه و آله و مشهود به روز قیامت و نیز هر دو به نبی صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام و به ملک و روز قیامت و... تفسیر شده است. ◾️علی، نقطه آغاز وجود نکته سی و شش، ص ۸۳◾️
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#قسم_های_قرآن ▪️وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ ▪️وَطُورِ سِينِينَ ▪️وَهَٰذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ 
▪️فرات کوفی در تفسیرش ذیل آیات «وَالشَّمْسِ وَ ضُحٰاهٰا، وَالْقَمَرِ إِذٰا تَلاٰهٰا، وَالنَّهٰارِ إِذٰا جَلاّٰهٰا، وَاللَّيْلِ إِذٰا يَغْشٰاهٰا» به سندش حدیث کرده است که: «اَلشَّمْسِ وَ ضُحٰاهٰا هُوَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَلله صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اَلْقَمَرِ إِذٰا تَلاٰهٰا أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ اَلنَّهٰارِ إِذٰا جَلّاهٰا آلُ مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ وَاللَّيْلِ إِذٰا يَغْشٰاهٰا بَنُوأُمَيَّةَ». احادیث زیادی به مضمون مذکور در تفاسیری چون برهان، کنز الدقائق و شواهد التنزیل حسکانی سنّی مذهب نقل شده است. ▪️در تفسیر شریف لاهیجی از مجمع البیان و او از اصول کافی در تأویل آیه ی «وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ» (بلد، ۳) روایت کرده که مراد از والد امیرالمؤمنین علیه السلام است و از «مَا وَلَدَ» باقی ائمه‌ی هدی علیهم السلام. حدیث فوق در تفسیر روان جاوید از قمی و او از اصول کافی نیز نقل گردیده است. ▪️در تفسیر کنز الدقائق در شرح آیات باهره ی سوره‌ی فجر آمده است: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اَلْفَجْرِ، وَالْفَجْرُ هُوَ اَلْقَائِمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ، وَالَلَّيَالِي الْعَشْرُ اَلْأَئِمَّةُ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ مِنَ الْحَسَنِ إِلَی الْحَسَنِ، وَ الشَّفْعُ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةُ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ، وَ اَلْوَتْرُ هُوَ اَللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ، وَالَلَّيْلِ إِذٰا يَسْرِ هِيَ دَوْلَةُ حَبْتَرٍ فَهِيَ تَسْرِي إِلَی قِيَامِ اَلْقَائِمِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ». ▪️«وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ» (طارق، ۱)؛ قمی در تفسیرش به سندش از ابی‌بصیر و او از امام صادق علیه السلام در تأویل آیه حدیث می‌کند: «السَّمَاءُ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ أَمِیرُ‌الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام وَ الطَّارِقُ الَّذِی یَطْرُقُ بِالْأَئِمَّةِ علیهم السلام مِنْ عِنْدِ رَبِّهِمْ مِمَّا یَحْدُثُ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ هُوَ الرُّوحُ الَّذِی مَعَ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام یُسَدِّدُهُم. قُلتُ: وَالنَّجْمُ الثَّاقِبُ؟ قَالَ ذَاکَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله». ▪️در کتاب تفسیری برهان از مفضل بن عمرو او از حضرت جعفربن محمد سلام الله علیهما در ذیل سوره ی عصر؛ العصر را عصر خروج حضرت قائم علیه السلام روایت کرده است. ▪️در روایات در تأویل «ن وَ اَلْقَلَمِ» از «ن» به اسمی از اسماء رسول الله نام برده شده است و از «اَلْقَلَمِ» به عقل کلّی و امیرالمؤمنین علیه السلام تفسیر شده است. (تأویل الآیات الظاهر استرآبادی و تفسیر أثناعشری). ▪️و در تفسیر بیان السعادة در ذیل آیه ی اول سوره ی «ص» آورده است: «إنَّ ص مِن أسْماء الله، أو مَن أسماء النَّبی». و حقیقت «وَالْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ» (ص، ۱) و «یس وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ» (یس، ۱ و ۲)، حقیقت ولایت علویه و محمدیه علیهم السلام می‌باشد. همچنین در تفسیر آیات اول سوره ی نجم در بیان السعادة، نورالثقلین و تفسیر روان جاوید از «النَّجْمِ» به رسول‌الله و حضرت علی علیه السلام و از «مَا أَوْحَىٰ» و «مَا يَرَىٰ» و «آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَىٰ» به ولایت کلیه‌ی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام تفسیر و تأویل شده است. از همین سنخ دان قسم ذات ربوبی به نَفَس زدن‌های اسبان تیزرو؛ «وَالْعَادِيَاتِ ضَبْحًا» و جرقه‌هایی که از برخورد سم اسبان با سنگ پدید می‌آید؛ «فَالْمُورِيَاتِ قَدْحًا» و تکاوران با مدادی؛ «فَالْمُغِيرَاتِ صُبْحًا» را. شأن نزول سوره ی «والعادیات» درباره‌ی حضرت علی علیه السلام است. (رجوع شود به تفاسیر المیزان، بیان السعادة و...) ▪️جایی که ذات احدی به جان علی قسم می‌خورد، لاجرم حضرت رسول نیز باید از خدای خود تبعیت کند. لذا فرمود «الهی ترا قسم به جان علی، علی را بیامرز» ◾️علی، نقطه آغاز وجود نکته سی و شش، ص ۸۳◾️
■●قلب خاشع، حامل ولایت●■ ■● قلبی است که حامل و متصل بدان باشد. در برهان و مبنای قرآنی چنین کسی عالِم حقیقی است؛ «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء» (فاطر/۲۸) لذا عالِم کسی است که برق منزل ولایت الهی، خرمن وجودی او را بسوزاند و او را به نور عزّ ابهج ذات احدی که ولایت علوی است لاحق سازد و از هرچه غیر او منحرف نماید. چون میوه خشیت است لذا در قرآن، حضرت حق ﷻ فرمود که اگر این ولایت را بر جبال اعم از یا که رجال الهی‌اند نازل کنم همه‌ی آنها را خاشع خواهید یافت؛ « لَوْ أَنزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّه» (حشر/۲۱). هر صاحب دلی که خاشع است لاجرم پرتوی از بر قلب او نازل گردیده است. ■●خشوع فوق ایمان و نشانه‌ی مؤمن با است. کما قال الله الحکیم فی کتابه: «أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ» (حدید/۱۶). ■●ولایت، ذکرالله و ما نزل من الحق است که قلب اسلام بدان تنزل استکانت یافت و خاشع‌ترین قلب هستی شد. ☑️مظهر اتمّ این حقیقت حضرت ابا عبدالله‌ الحسین علیه السلام است که با یاد او قلوب خاشع و روان می‌شود و چون این تنزل ولایت اعنی « ما نزل من الحق »، ساری در جمیع اشیاء هست لذا تمام خلایق از تا شاهد بر ولایت و ذاکر به ذکر نام اویند و جملگی و بر حضرت سیدالشهداء و رزایای آن حضرت می‌باشند. ■●کتاب ●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
☘در اعمال روز مبارک عید سعید غدیر مستحب است خواندن صد مرتبه ذکر؛ « الحَمْدُ للهِ الَّذِي جَعَلَ كَمالَ دِينِهِ وَتَمامَ نِعْمَتِهِ بِولايَةِ أَمِيرِ المُؤْمِنِينَ عَلِيّ بْنِ أَبِي طالِبٍ عليه‌السلام. » ☘کمال هر چیزی به صورت آن شیء است. پس کمال ماده به صورت اوست و ماده ی اولی بدون صورت در متن واقع لاتحقق است و حصول صورت بدون هیولی ناممکن و محال می باشد. ☘کمال دین به ولایت است ؛ چون ولایت صورت دین و فصل حقیقی آن می باشد. ☘علی، نقطه آغاز وجود نکته سی و هفتم ، ص ۸۹☘
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#ولایت_صورت_دین ☘در اعمال روز مبارک عید سعید غدیر مستحب است خواندن صد مرتبه ذکر؛ « الحَمْدُ للهِ
☘بدان که ولایت به حیثی لوح محفوظ و هیولای عوالم غیر متناهی و رقّ منشوری است که جمله ی کلمات لایتناهی بر آن لوح و نون مسطورند چون او قابلیت محضه در دریافت بلاواسطه ی فیوضات از ذات غیبی است و در متن حقیقت او که بسیط احدی است حقایق و کمالات همه ی کلمات وجودی منتقش اند؛ « من الماء کل شیء حی»؛ «و کان عرشه علی الماء»؛ پس قوام کل شیء بدین نفس رحمانی و آب حیات نورانی می باشد. از این وجه قابلی ولایت امّ الامکان بقابلیه است. و به حیث دیگر قلم اعلی و صورت و فصل اخیر حقائق عالم است که اب الاکوان بفاعلیه می باشد . یعنی او مُفیض فیض حق و مصوِّر به هیولی و مهندس در غیب لاهوتی است و جمله ی خلق را مُظهر از غیب به شهادت و از علم به عین می باشد و محقّق و فاتق ارواح و عقول و مفردات و مرکبات از غیب به اعیان ثابته و از آن اجمال ، به تفصیل اعیان خارجه است. آسمان مرد و زمین زن در خرد آنچه او می افکند این پرورد ولایت هم ربّ سموات سبع و هم ربّ ارضین سبع است و بلکه خود او آسمان بی کران و زمین گسترانیده شده ی بی نهایت است.« و ما بینهما و ما فیهنّ», ظهور و شئون و شجون شجر وجودی اویند. ☘علی، نقطه آغاز وجود نکته سی و هفتم ، ص ۸۹☘
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#ولایت_لوح_و_قلم ☘بدان که ولایت به حیثی لوح محفوظ و هیولای عوالم غیر متناهی و رقّ منشوری است که ج
☘«وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا ، إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا » از القاب خاصه و استأثاری حضرت علی بن ابیطالب علیهماالسلام، «امیرالمومنین» است. امیر از مصدر مَیْر به معنای طعام اخذ شده است؛ « يَا أَبَانَا مَا نَبْغِي هَذِهِ بِضَاعَتُنَا رُدَّتْ إِلَيْنَا وَنَمِيرُ أَهْلَنَا », پس امیر، طعام دهنده را می گویند. « الفقر سواد الوجه فی دارین » ، ممکنات عین الفقر به حق متعال و خالقشان می باشند و این مُهر فقر بر ناصیه ی جمیع مخلوقات حک شده است. و مسکین کسی است که فقر او را از حرکت باز داشته است و کسی را گویند که سوال ننماید و اسیر گرفتار در بند و زندان است. جمیع مخلوقات از این سه حال خارج نیستند. علی ، امیرالمومنین و المومنات و امیر المخلوقین است. یعنی حقیقت ولایت بر اساس حرکت حبیّه ی تکمیلی ، طعام و رزق دهنده به کل موجودات است. آن هم مطلق طعام؛ چون طعام محلّی به الف و لام شده است، هم طعام ظاهری مسانخ با نشئه ی ظاهر را شامل میشود و هم طعام باطنی معنوی مسانخ با عالم امر را. ☘علی، نقطه آغاز وجود نکته ششم ، ص ۱۷☘
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#ولایت_مُطْعِم_ماسوی ☘«وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا ، إ
☘ولایت مُظهر اشیاء وجودیّه و علّت ایجادیه آنهاست ، از اینرو مَظهر اتم « هو یُطعِم و لایُطعَم » می باشد؛ « و بیمنه رزق الوری». چون خود، فعلیت محضه و کمال مطلق و مطلق کمال است و به هیچ کدام از مخلوقات که شئون و صنایع اویند، نیازی ندارد و فقط در برابر ذات احدی اعلان فقر می نماید. هر چند ذات حق متعال تمام کمالاتش را در او به ظهور رسانده است اما او آنها را بالعرض داراست نه بالذات. اصل این طعام و رزق ، اشراقات و فیوضات ربّانی است،لذا ولایت، "ربّانی آیاته" می باشد. بدین فیضِ ولوی، بساط ممکنات چیده و بی آن برچیده می شود.« لولا الحجه لساخت الارض بأهلها». ولایت، محقّق حقائق امکانیه است و خلائق، ظهورات الهی و ولایی می باشند. و ظهور را وجه نیز می گویند. یعنی وجه هر شیء ظهور آثار و حقیقت همان شیء است. و چون ولایت راتق هر فتق و محقق اشیاء و مُظهر وجوه موجودات می باشد,امیر آنها و واسطه ی فیض ذات اقدس احدی بدانها می باشد.« انما نطعمکم لوجه الله». چون ممکنات وجه الله هستند لذا به دستِ مظهرِ اتّمِ اسم الله، به وجوه خود طعام مناسب با هر مرتبه ی وجودیه شان را اعطا می فرماید. ☘علی، نقطه آغاز وجود نکته ششم ، ص ۱۸☘
☘فتح یا قریب است؛« نصر من الله و فتحٌ قریب», و یا مبین است؛ « انا فتحنا لک فتحاً مبینا», و یا فتح ، فتح مطلق است؛ « اذا جاء نصرالله و الفتح ». فتح به ولایت علویه محقق میشود، « بکم فتح الله» . او فاتح همه ی فتوح است. لذا تأویل آیه در خطاب به حضرت ختمی صلی الله علیه و آله ولایت مطلقه می باشد: « انا فتحنا لک فتحاً مبیناً بولایه علی بن ابی طالب علیهماالسلام ». ☘ولایت حق ساری در ممکنات است که بدین سریان فتح آشکار در جمیع اشیاء روی می دهد اعنی از کتم عدم به منصّه ی ظهور می رسند. یعنی ولایت است که مجمل را مفصّل و معدوم را موجود می کند، بنابراین به ولایت فتح مبین برای حقیقت صدر محمدیه صلی الله علیه و آله رخ داد و رسالت و اهداف بعثت اش محقق شد و همه ی معارف لایتناهی وجود مبارکش در صورت اتمّ و اکمل علوی به فعلیت کامله رسید. و صدر مبارکش انشراح پیدا کرد. « الم نشرح لک صدرک ای انّا فتحنا لک فتحاً مبینا بعلیٍ». ☘لذا به هنگام تلقی این آیه فرمود:«لقد نزلت علیَّ آیه هی احبّ الیَّ من الدنیا و ما فیها». ☘علی، نقطه آغاز وجود نکته بیست و ششم ، ص ۵۸☘
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#ولایت_فتح_الفتوح_است ☘فتح یا قریب است؛« نصر من الله و فتحٌ قریب», و یا مبین است؛ « انا فتحنا لک فت
☘قیامت ظهور باطن ولایت است. لذا تجلّی و ظهور انسان کامل و حجت الله ، مساوق قیام قیامت است. و ظهور امام صاحب الامر، کشف اتم حقیقت دین محمدی صلی الله علیه و آله است. به تجلی و ظهور نبوت صورت ظاهری دین به اسم الظاهر متجلی گشت تا وضع صورت دین شود. به ظهور ولایت به اسم الباطن همه حقایق دین اشکار میشود. ☘پس دریاب اگر مرزوق از حقایق معارف حقه ی الهیه هستی مرتبه ای از ظهور در جانت تحقق پیدا کرده است.لذا حضرت علی علیه السلام فرمود:«فمن یمت یرنی». و در روایت آمده است؛«من مات فقد قامت قیامته». قیامت مساوق و مساوی موت و آن دو مساوق شهود حقیقت و قامت انسان کامل می باشد. ☘از این رو کما آنکه به تجلی قیامت پرده از اسرار برداشته میشود ، «یوم تبلی السرائر»به ظهور و تجلی انسان کامل اسرار و حقایق دین اشکار می گردد. ☘از شیخ سعدالدین حموی است که میگوید:« لن یخرج المهدی علیه السلام حتی یسمع عن شراک نعله اسرارالتوحید.» قیام قامت امام قیامت است و قیامت نیست مگر اضمحلال انیّات در انیّت حق و این همان قیامت صغری است. و ظهور اتم انیّت حق ولایت کلیه ی علویه است. ☘علی، نقطه آغاز وجود نکته چهاردهم ، ص ۳۵☘
🏴 🏴 ۱ «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» 🏴 اسوه ی حسنه‌ای که در باطن و حقیقت رسول الله مستکن و مستقر است، حقیقت عصمت کبرای فاطمی می‌باشد. حقائق، اسوه ی رقائق‌اند و مقام احدی فاطمی دارای رتبه ی امومت و مرجعیت اولی بوده و حجت بر حجج الهیه است. بدین وجه حضرت رسول ختمی صلی الله علیه و آله، آن ناموس و محبوبه ی ذات اقدس غیب الغیوبی را امّ ابیها خطاب فرمود؛ «سَلَلْتَ مِنْها اَنْوارَ الْاَئِمَّةِ» ؛ حقیقت ولایت ائمه ی اطهار، تجلّی نور سیاه ذات، اعنی نور فاطمی می‌باشد که این حجج تامّه ی الهی و دلایل اراده ی ذات ربوبی در متن جان او مندرج‌اند و او اصل و معدن آنها می‌باشد. با اشاره به این جایگاه، حضرت صاحب الأمر روحی فداه فرموده است: «إنَّ لِي في إبنَةِ رَسولِ اللّه ِ اُسوَةٌ حَسَنةٌ» و چون آن صدیقه ی طاهره، امّ الکتاب وجود و صاحب مقام محمود و تنها امّ ابیهای عالم وجود است، مرجع حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله در قبض و بسط و مصائب و شدائد بوده است. 🏴 در واقعه‌ی حدیث شریف کساء، چون بر حضرت رسول ضُعف غلبه کرد به حضرت فاطمه سلام الله علیها پناهنده شد و شاید ضُعف مقام تدلّی و فقر محض باشد و آن سرّ امامت است که هر زمان این تدلّی و ضعف و فقر در نهایت غلبه ممکنه بر ائمه علیهم السلام غالب می‌شد، می‌یافتند که به سرّ امامت نائل گشته‌اند. افتقار ممکن، مفتاح جود واجب است و چون فقر امام اتمّ فقر ممکن و نهایت بی منتهای آن است، سبب جود اتمّ واجب می‌شود و بساط کثرات گسترانیده می‌شود. حاصل این ضُعف و فقر، ظهور ولایت مطلقه با جمیع شئونش تحت قبای احدی فاطمی است لذا حضرت رسول با توجه به این مقام و حصول فقر محض که فخر ممکن است، به کهف و لواء عصمت ذات فاطمی وارد شد و چون در این عبای عزّت پوشیده شد، بدر امامت در سیمای شان به تمامه و کماله تلألؤ نمود که فاطمه امام آفرین است پس حضرت سیده عالمیان و آدمیان فرمود: «اُعیذُک بِاللهِ یا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ» 🏴 الله، اسم جامعی است که تحت او همه‌ی اسمای حسنای الهی مستجمع است لذا حضرت فاطمه که مظهر احدیت الجمع است، جناب ختمی مرتبت را از این فقر محض به پناه اسم جامع که تجلّی اسماء و تعین ذات و موطن تقدیر و هدایت الهی است رساند... ، ص ۱۵۴