eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
■●[روايتی در مورد نصب امير المؤمنين (علیه السلام) به ولايت و قصه حارث بن نعمـان كه صــاحب تفسير المنار نقـل كـرده] ■●و در تفسير المنار از تفسير ثعلبی نقل میكند كه گفته است: اين گفتار رسول اللَّه (صلی الله علیه وآله) همه جا و در همه بلاد منتشر شد، تا به گوش حارث بن نعمان فهری رسيد، حارث بی درنگ شتر خود را سوار شد و شرفياب حضور رسول اللَّه (صلی الله علیه وآله) گرديد، و آن حضرت آن موقع در ابطح بودند، حارث از شتر خود فرود آمده و بند بر پای آن نهاد و نزديك شد، آن گاه روی به آن جناب نموده و در حالی كه آن حضرت در بين جمعی از اصحابش بود عرض كرد: يا محمد! تو از ناحيه پروردگارت به ما دستور دادی كه به وحدانيت خداوند و رسالت تو شهادت دهيم، ما نيز پذيرفتيم، آن گاه به ما گفتی چه و چه (و همه احكام را ذكر كرد) و ما قبول كرديم، و اين همه اطاعت از ما تو را كفايت نكرد تا دو بازوی پسر عمت را كشيده و او را بر همه ما سروری دادی، و گفتی: هر كه من مولای اويم علی مولای او است، اينك آمده ام از تو بپرسم داستان سروری پسر عمت از ناحيه خود تو است يا از ناحيه خداست؟ ■●رسول اللَّه (صلی الله علیه وآله) فرمود: سوگند به آن خدايی كه جز او معبودی نيست آن نيز مانند همه دستوراتم از ناحيه خداست، حارث بسوی مركب خود برگشت و در حالی كه میگفت: بار الها اگر اين مطلب حق است و از ناحيه تو است سنگی از آسمان بر ما بباران، و يا عذابی دردناك بر ما نازل كن. ■●هنوز به شتر خود نرسيده بود كه خدای تعالی او را هدف سنگ ريزه ای قرار داده بطوری كه از فرق سرش فرو رفت و از پائين تنش بيرون آمده و هلاكش ساخت، و در باره همين واقعه در اين دو آيه" سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ. لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ"را فرستاد. ■● | تفسیر المنار، ج۶، ص۴۶۴●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●تجمّل طلبی و تنوّع گرایی، خطری در کمین (قسمت اول)●■ ■●این معارف بلند الهی را که خدای متعال روزی ما کرده و در دسترس ما قرار داده است، قدر بدانیم و ارزش آن را بشناسیم. با حقایق بلند معنوی دین بازی نکنیم، گاهی اوقات انسان با این حقایق بازی می کند. یادم هست بچه که بودیم، در هیئت های سینه زنی وقتی مثلاً به ماجرای مجلس یزید اشاره می کردند، می گفتند: با کلام الله بازی می کنید. اینکه انسان با کلام الله بازی کند، کار بسیار عجیبی است. ■●گاهی اوقات ما با دین خدا که کلام الله است، بازی می کنیم؛ یعنی رفتاری بازی گونه و تفنّنی داریم. در کتاب "سرّ حق" هم اگر یادتان باشد، به این نکته اشاره کرده ام. (تاکید میکنم که حتما همه ی عزیزان این کتاب را مطالعه کنند. این کتاب‌ها با عنایت خاصی نوشته شده اند، اهمیت فوق‌العاده‌ای برای نکته های مطرح شده قائل بودم که وقت گذاشتم و نوشتم). در فصل سوم کتاب سرّ‌حق که حدود سی و چند مورد از لغزشگاه های سلوک را مطرح کردم، آخرین مورد از این لغزشگاه‌ها را به همین نکته اختصاص دادم: تفنّنی پرداختن به و ؛ ■●یعنی اینکه ما زندگی عادی و روزمره ی دنیایی خود را داشته باشیم و هفته ای مثلا دو ساعت هم بیاییم بنشینیم اینجا و مثلاً، عرفان ببافیم، شعرهای عرفانی بخوانیم، عبارت‌های عرفانی بگوییم؛ خیلی هم لذت ببریم و کیف کنیم؛ جلسه هم که تمام شد، برگردیم و دوباره در همان دنیاگرایی خودمان غوطه‌ور باشیم. ■●این بازی کردن با عرفان و با دین خداست. فرد با این نحوه عملکرد، راه به جایی هم نمی برد؛ فقط وقتش را تلف می کند. این مجلس برای او تبدیل به مجلس تفریح و تفنّنی شده است که با حضور در آن، می تواند خستگی‌اش را درکند و دوباره برود به دنبال دنیا بدود. اینگونه پرداختن به عرفان، انسان را به هیچ جا نمی رساند. ... ■●استاد مهدی طیب-۹۳/۰۹/۰۱●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●در روایات می بینیم که می فرمایند عاقل کسی است که کم ببیند و کم بگوید و کم بشنود و کم لمس کند و کم بچشد یا بعضی از روایات دارند که آدم های بی عقل ، خیلی پرحرف هستند و برعکس آدم های عاقل خیلی دهان بسته اند و اگر هم دهان باز کنند یک کلمه حرف یا یک جمله یا یک سطر عبارت بیان می کنند و می بینید که دریایی از حقایق از آنها عنوان شده است. □●این سرّش این است که ایشان قوه ی خیال را تحت نظر عقل قرار نداده است و آن نقطه ی حساسی که تمام سیر و سلوک کنندگان در آن گرفتارند همین نقطه ی راه ارتباطی این حواس با قوه ی عاقله است که در وسط این راه ارتباطی ، قوه ی خیال قرار دارد □●ان شاءالله برنامه ی تفکر را که به عرض رسید دنبال بفرمایید و بعد به این گرفتاری می افتید و باید هم بیفتید که این یک کوره ای است و باید به این گرفتاری بیفتید و ان شاءالله در این کوره کوبیده شوید . آنقدر باید در این کوره کار کرد که آدم را له می کند تا آدم از این پل ارتباطی در برود و عیبی هم ندارد .  □●هر چه ایشان به آدم زحمت می دهد ، ولی پخته تر می شود اینجاست که آن فرمایش بلند حضرت آقا مصداق پیدا می کند که فرمود به آنهایی که دیر دیر می دهند بهتر است تا به آنهایی که زود می دهند. که ظاهرا می گویند جناب مرحوم آقا سید مهدی بحرالعلوم ( رحمة الله علیه ) ، بعد از سی دو سال ، نماز شکرانه خواندند که من توانستم الحمدلله از این پل عبور کنم . عیبی هم ندارد. □●شما تعجب نکنید ! برای اینکه شما می خواهید برای ابد کار کنید . لذا سی سال در مقابل ابد چیزی نیست لذا این زحمات طولانی هیچ اشکال ندارد ، زیرا شما می خواهید یک پل ارتباطی از حواس پنجگانه تان از باطن و ظاهر عالم بسازید بعد هم ماشاءالله انسان برسد به جایی که از این عالم احاطه به عوالم وجودی دیگر داشته باشد و موجودات بینهایت را هم ادراک کند و خودش هم تا ابد لذت عقلی و ذاتی داشته باشد . حالا در مقابل آن چیزی که می خواهد بگیرد ، این زحمات چهار ، پنج یا ده سال ( که اینها دیگر بسته به مزاج افراد است ) بسیار ناچیز است. □●دروس معرفت نفس استاد صمدی آملی●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 254-253 بقره قسمت اول بخش سوم تِلْك الرُّسلُ فَضلْنَا بَعْضهُمْ عَلى بَعْضٍ ● انيبا (علی
آیات 254-253بقره قسمت اول بخش چهارم ● اختلاف و درگيرى بين مردم از جانب خود آنها و مستند به اختيار انسانها است و به عبارت ديگر حاصل معناى آيه اين است كه : شرافت و فضيلتى كه مقام رسالت دارد، براى اين است كه هر خير وبركتى كه در بعضى از انسانهاى عادى به كندى رشد مى كند، و در بعضى ديگر به كلى ريشه كن مى گردد، در مقام رسالت به سرعت رشد و نمو مى كند، از هر سو و از هر جهت كه به اين مقام نزديك شوى ، چه از جهت تقوا، چه از ناحيه علم و يا ايمان و يافضائل نفسانى ، از قبيل : ((شجاعت ))، ((سخاوت ))، ((تواضع ))، ((مهر)) و امثال آن ، حد اعلاى آن را خواهى ديد و به مراحل جديدى برخورد خواهى كرد، ليكن با همه ارزش و نورى كه دارد، و با اينكه معجزاتى روشن از آن سر مى زند، نمى تواند اختلاف مردم را كه ناشى از كفر و ايمان است بر طرف سازد، زيرا اين خود مردم هستند كه به اختيار خود يا به سوى ايمان و يا به طرف كفر گرائيده ، اختلاف پديد مى آورند. پس اين اختلاف ، مستند به خود مردم است ، همچنان كه قرآن كريم در جاى ديگر مى فرمايد: ((ان الدين عند الله الاسلام و ما اختلف الذين اوتوا الكتاب الا من بعد ما جائهم العلم بغيابينهم )) بيان مفصل اين معنا، در تفسير آيه : ((كان الناس امة واحدة ))، گذشت . و اگر خدا مى خواست ، مى توانست تكوينا از اين درگيرى ها و جنگها جلوگيرى كند، (و مثلا آن كس و يا كسانى كه آتش افروزى مى كنند هلاك سازد)، و ليكن از آنجا كه اين اختلاف مستند به او نيست بلكه مستند به خود مردم است و سنت الهى كه سنت سببيت و مسبب بودن بين موجودات عالم است ، همواره جارى است ، و يكى از علل درگيرى و جنگ ، اختلاف است ، (مردمى كه مى دانند اختلاف به جنگ منتهى مى شود، بايد از آن دورى كنند). ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 472 بله ، تنها كارى كه خداى تعالى ممكن است انجام دهد، دخالت تشريعى است ، به اينكه امر بفرمايد، جنگ نكنيد و يا دستور بدهد كه جنگ بكنيد و از اين جهت خداى تعالى دستور وحى را داده و فرموده ، جنگ بكنيد و منظور او از اين دستور آزمايش بندگان است تا معلوم كند افراد خبيث كدام ، و پاكان چه كسانى هستند، مردم با ايمان كدام و دروغگويان چه كسانى هستند. و سخن كوتاه اينكه قتال در بين امتهاى انبيا كه بعد از آن حضرات پديد آمده امرى غير قابل اجتناب بوده ، براى اينكه اختلاف دو جور است يكى اختلاف ناشى از سوء تفاهم كه بعد از آنكه طرفين سخن يك ديگر را فهميدند اختلافشان برطرف مى شود، و يكى اختلاف ناشى از زورگوئى و طغيان است ، چنين اختلافى بالاخره به جنگ منجر مى شود، مقام رسالت تنها مى تواند اختلاف به معناى اول را برطرف كند، و شبهاتى كه در دلها پيدا شده برطرف سازد، اما ياغى گرى و لجاجت و نظائر اين صفات پست را نمى تواند از روى زمين براندازد، و تنها عاملى كه مى تواند زمين را از لوث چنين رذائلى پاك سازد، جنگ است و بس . چون تجربه هاى مكرر هم اين معنا را ثابت كرده كه همه جا حرف حسابى و حجت و برهان مؤثر نيست ، مگر وقتى كه دنبالش تازيانه و اسلحه باشد، و به همين جهت هر جا كه مصلحت اقتضاء نموده ، خداى سبحان دستور داده است براى احقاق حق قيام نموده و در راه خدا جهاد كنند، همچنان كه در زمان ابراهيم و بنى اسرائيل و بعد از بعثت خاتم الانبياء (صلى الله عليه و آله و سلم )، دستور داد، و ما در سابق هر جا كه به آيات قتال برخورد نموديم ، پاره اى از اين قبيل مطالب را آورديم . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●میثم تمّار، ۲۲ ذی الحجّه، سالروز شهادت جناب میثم تمّار رحمه الله●■ : ■می‌توان گفت: در میان اصحاب حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم افرادی فوق‌العاده به ایشان علاقه و محبت داشتند. وقتی ابوذر رضوان‌الله‌تعالی‌علیه در بیابان به آب رسید، گفت: تا حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آب نخورد، من نمی‌خورم! این چه محبتی است؟! آیا می‌شود گفت ابوذر تشنه نبود؟! ■همچنین در میان اصحاب حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام افرادی دیده می‌شود که علاقه فوق‌العاده به صاحب ولایت داشتند و تا دم مرگ و شهادت در این راه استقامت کردند. نظیر میثم تمار رضوان‌الله‌تعالی‌علیه. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #شمه‌ای_از_اسرار_حج (قسمت پنجم)○□ □بارها اشاره کرده‌ایم که سالک به مقصد نمی‌رسد، مگر اینکه اهل ش
□○ (قسمت ششم)○□ □وادی سرزمین آرزو و عشق و دلدادگی و محبّت است. چون عرصه‌ی کارزار عرصه‌ی عشق است. کسی که اهل عقل و تجارت و چُرتکه انداختن و سود و زیان حساب کردن است به وادی کارزار و مجاهده راه ندارد. □انسان باید اهل عشق و آرزوهای عاشقانه شود تا جان بر کف نهد و در میدان کارزار، آنچه را دارد سرمایه‌گذاری کند. لذا عرصه‌ی کارزار سرزمین مناست. □جایی که سالک الی الله به نبرد با شیطان و نفس، که شیطان درونی است، می‌پردازد؛ سرزمین عشق است. وقتی دل داد و عاشق شد؛ شایستگی به میدان مبارزه رفتن پیدا می‌کند. □روز دهم که روز عید قربان و یوم اضحیٰ است، وارد سرزمین منا می‌شود. همان روز اوّل باید سه کار بزرگ انجام دهد؛ ۱- ابتدا باید به بزرگ‌ترین مظهر شیطان حمله‌ور شود و سنگ بزند؛ با شیطان، در عظیم‌ترین جلوه‌‌اش بجنگد. ۲- بعد از رمی جمرات، باید به قربانگاه برود؛ قربانی کند ۳- و پس از آن اگر مرد باشد، سر می‌تراشد؛ خصوصاً اگر سفر نخستینِ حجّش باشد؛ حَجَّةُ الاسلام یا حجّ واجبش باشد؛ با انجام این سه کار وظیفه‌‌ی روز نخست را به پایان برده است. □وادیِ عجیب عشق و دلدادگی و آرزومندی و امید، وادی‌یی است که این سه کار بزرگ باید در آن انجام شود؛ باید سرِ بریده شود؛ آنچه انّیّت و انانیّت سالک است باید ذبح شود؛ آن هم در وادی عشق و دلدادگی. □دوم باید مظهر اعظم شیطان رمی شود؛ یعنی آنچه بزرگ‌ترین تأثیراتِ دورکننده را در سالک می‌گذارد؛ بزرگ‌ترین خطر است و بزرگ‌ترین آسیب از رهگذر آن بر او وارد می‌شود. □سوم باید سر بتراشد؛ یعنی به عبودیّت و بندگی تن دهد و پذیرای آن شود. این سه لازمه‌ی مقام است. سالک با این سه، به مرتبه‌ی تسلیم نائل می‌شود و مُسلِم می‌شود؛ اهل تسلیمِ در برابر حق می‌شود. ... □○در محضر استاد مهدی طیب- ۹۱/۰۸/۰۵○□ @mohamad_hosein_tabatabaei