کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ●■۵ ●درس جامعیّت دین در واقعه ع
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴
■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ۶●■
●جامعیت مکتب عاشورا از نظر تیپ های الگو●
■در داستان عاشورا برای هر انسانی با هر مشخصاتی که شما بتوانید تصور کنید، یک الگو وجود دارد. یعنی شما در واقعهی عاشورا عالِم میبینید، بی سواد هم میبینید، غلام و برده میبینید، آقا و ارباب هم میبینید. طفل شیرخوار میبینید، کودک نه ساله، ده ساله، دوازده ساله، سیزده ساله، نوجوان و جوان هجده ساله، یک مرد کامل، یک پیرمرد، یک انسان کهنسال، زن، دختر، سفید، سیاه، از نژادهای مختلف هم میبینید، اصلاً خدای متعال خواسته یک الگو برای تمامیت بشر درست کند و این نمایشگاه زیبا و جذاب عاشورا را درست کرده است.
■هر کسی هستیم، در هر مقطعی از سنِّمان، در هر شکلی از زندگیِمان، با هر سطحی از دانش و علمِمان، هرگونهای که هستیم؛ در واقعهی عاشورا میتوانیم یک نمونه، یک الگو، یک اسوهی حسنه مشاهده کنیم و این همان جامعیّتِ این مکتب است که میتواند برای همهی انسانها درسآموز و الگو و الهام بخش باشد.
■جالب است در واقعهی عاشورا مسلمانهایی میبینید که از صحابهی رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم هستند، مسیحی زادهای هم میبینید که ۲۴ ساعت بیشتر بین مسلمان شدن و شهادتش فاصله نیست. انسانهای مقدّس و کسانی که از روز اول اسلام پایبند به ولایت بودند در سپاه اباعبدالله علیه السّلام حضور دارند. افراد عثمانی مذهبی که تا قبل از واقعه عاشورا پرچم خون خواهی عثمان را بلند میکردند و علیه اميرالمؤمنين و امام مجتبی علیهما السّلام موضعگیری داشتند و با آن عنایت خاصِّ حسینی علیه السّلام منقلب و زیر و رو شدند را هم میبینید، مثل زُهیرِ بن قین.
■زُهیرِ بن قین که آنگونه در صحنهی عاشورا عاشقانه حماسه آفرینی کرد، عثمانی مذهب بود و اصلاً فرار میکرد که با امام حسین علیه السّلام رو به رو نشود. هنگامی که امام علیه السّلام پیکی را به سوی او فرستادند، او مراقب بود که در مسیری که میآید با امام حسین علیه السّلام هم منزل نشود. یعنی اگر یک جایی امام حسین علیه السّلام بیتوته میکردند او از آنجا رد میشد که جای دیگر بیتوته کند. دست بر قضا در یکی از منزلها هم منزل شدند و در یک محل و یک منطقه اقامت کردند. امام حسین علیه السّلام پیکی را نزد او فرستاد، وقتی که آن پیک آمد و گفت پسر رسول خدا تو را دعوت کرده که به دیدارش بروی، اول سکوت کرد، پذیرا نبود. همسرش، آن زن فهمیده و بزرگوار، به او گفت که چه تردیدی میکنی؟! پسر رسول خدا تو را خواسته، دعوت او را اجابت کن.
■با همّت بزرگ این زن، زُهیر به دیدار اباعبدالله الحسین علیه السّلام رفت و با همان عنایت و همان نگاه عمیقی که امیدواریم حضرت یکی از همان نگاهها را هم به ما بیاندازند چگونه منقلب شد، که وقتی برگشت گفت دیگر تمام شد، من حسینی شدم.
■همهی تیپها را شما در داستان عاشورا میبینید، این نشان میدهد که مکتب عاشورا بر خلاف بقیه مکاتب و مدارس که میگویند شرایط ثبت نام این است و باید این مقدار تحصیلات داشته باشید، در این رشته تحصیل کرده باشید، تا این مقطع تحصیل کرده باشید تا شما را در این مدرسه، در این مؤسسه، در این دانشگاه ثبت نام کنیم و استفاده کنید، دانشگاه عاشورا، برای طفل ۶ ماهه شیر خوار الگو دارد، برای پیرهایی مثل حبیب بن مظاهر اسدی هم الگو دارد، برای همه الگو دارد. برای با سوادترین و دانشمندترین افراد کلاس دارد، برای درس نیاموختهترین افراد هم تعلیم و درس دارد.
#ادامه_دارد....
■●«استاد مهدی طیّب»
#درسهایی_از_مکتب_عاشورا●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ۶●■ ●جامعیت مکتب عاشورا از نظر
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴
■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ۷●■
●داستان عاشورا، گره خوردن عقل و عشق●
■کربلا نمایشگاه عظیم معرفت و معنویّت و تجلّیگاه همهی عظمتهای انسانی است.
■یعنی اگر بخواهیم بگوئیم که انسان تا کجا میتواند پر بکشد و بخواهیم عالیترین نمود عروج انسان را در یک نمایشگاه و یا به صورت تابلوی نقاشی ارائه کنیم، جز کربلا جایی دیگر را در تاریخ پیدا نمیکنیم.
■داستان عاشورا فقط ذهنها را اشراب نمیکند، فقط معرفت و عقلانیت انسان را رشد نمیدهد و به کمال نمیرساند. در طول تاریخ در جوامع بشری، وقتی اندیشه بدون عشق، بدون احساس و بدون عاطفه مطرح است، هیچ حرکتی نمیزاید.
■این همه روشنفکرانِ بی عشقی که بحث های تئوریک زیبا و عمیق اجتماعی داشتند، اما به هیچ حرکتی منجر نشد. داستان عاشورا علاوه بر اینکه عقل را اشراب میکند، اندیشه را تغذیه میکند و انسان را به یک فهم جامع و کامل از حقایق الهی و انسانی میرساند، عشق میآفریند.
■یعنی داستان عاشورا، گره خوردن عشق و عقل است، همان دو چیزی که گفته میشود در عرصهی حیات بشری دائم در ستیز بودهاند. در داستان عاشورا این دو با هم آشتی میکنند. هم اندیشه بزرگ و عمیق و هم قلب سرشار از عشق خالص را میبینید.
■آنجایی که عقل بدون عشق حضور پیدا کرده، جز بحث های تئوریک و بی خاصیت، عمل و ثمرهای نمیبینیم. آنجایی هم که عشق بدون عمل وارد عرصه زندگی شده، حرکتهایی که تضمینی برای درست بودنش وجود ندارد، ظهور پیدا کرده است.
■حال آنجایی که عقل و عشق با هم گره میخورند، یعنی هم مصباح الهدایی است که اندیشه را اشراب میکند و هم سفینه النجاتی است که دل را سرشار از عشق و جذبههای الهی خود میکند؛ آنجاست که میتواند بزرگترین حرکتها در درستترین مسیرها متبلور شود.
■واقعهی عاشورا این دو را با هم گره میزند؛ یعنی عشق و عقل را، معرفت و شناخت را با عشق و احساس تلفیق کرده است.
■بنابراین برای بهرهگیری درست از عاشورا، باید همین گونه با داستان عاشورا رو به رو شد.
■آنهایی که در مطالعه و بهرهگیری از مکتب عاشورا فقط به جنبه های علمی، عقلی و تئوریک قضیه پرداختند و با تجزیه و تحلیلهای عمیق علمی سعی کردند یک تفسیر عالمانه و محقّقانه از واقعهی عاشورا ارائه دهند، نتوانستند به نتیجه و اثری که واقعهی عاشورا میتواند در انسان داشته باشد، برسند.
■و از آن طرف آنهایی که در پرداختن به واقعهی عاشورا فقط به بعد احساسی و عاطفی، فقط به گریه و شیون و عزاداری و مصیبت پرداخته و بسنده کردند هم نتوانستند به آن بهرهای که میتوان از واقعهی عاشورا گرفت، برسند.
■بهرهگیری از واقعهی عاشورا، بهرهگیری عاشقانه و عارفانهی توأمان است. هم اندیشهی درس آموز از معرفت مصباح الهدایی عاشورا و هم قلب طالب عشق و محبّت آمادهی بهرهگیری از سفینه النجاتی واقعه عاشورا.
■این دو هستند که وقتی با هم تلفیق شوند، یک حرکت پرخروش و پرتوان در صراط مستقیم سعادت و کمال انسانی، چه به صورت فردی و چه به صورت اجتماعی ایجاد میکنند.
#ادامه_دارد....
■●«استاد مهدی طیّب»
#درسهایی_از_مکتب_عاشورا●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ۷●■ ●داستان عاشورا، گره خوردن ع
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴
■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ۸●■
■الگوی معرفت و عشق در داستان عاشورا■
■امام حسین علیه السّلام حج را نیمه کاره رها کرد و به کربلا آمد. یعنی حجِّ حسینی حجی است که باید در منای عشق حسینی اقامت کرد.
■در عرفات فقط یک وقوف کوتاه کافی است، حتی اگر بعد از ظهر روز عرفه، فقط یک لحظه در عرفات حضور پیدا کنید، حجّ شما درست است، البته بدون حضور در عرفات و درک نکردن عرفات حج باطل است. یعنی باید به معرفت رسید. حج یعنی قصد، وقتی قصد کوی دوست کردی، باید اوّل دوست را بشناسی و به معرفت برسی.
■یک وقوف کوتاه در عرفات کافی است؛ یعنی در منزل عقل و بحثهای تئوریک متوقّف نشو، یک عمر هی در جا نزن، هی خودت را مشغول به بحثهای ذهنی نکن و از حرکت باز نمان، از عشق باز نمان.
■عرفات برای گذر کردن است، عقل برای عبور کردن است، عقل منزل توقّف نیست. هنر عقل این است که تو را به درِ خانهی محبوب و معشوق میرساند.
■عقل دلیل و راهنماست، راه را نشان میدهد، به در خانهی خدا و اولیای خدا میآورد، آنجا جایی نیست که بخواهی خدا و اولیای خدا را با ترازوی عقل خود بکشی، آنجا باید عاشقانه رفتار کنی.
■امّا در منا چه؟ در منا باید بیتوته کنی، آنجا سه شب میهمان معشوق هستی، به خانه معشوق آمدهای.
■اباعبدالله الحسین علیه السّلام آن حجّ ظاهری که از حقیقت حج تهی شده بود را رها کرده و حجّ حقیقی را برپا کرد. در حجّ اباعبدالله علیه السّلام، هم وقوف در عرفات و معرفت مکتب حسینی ضروری است و هم بیتوته در خانهی عشق اباعبدالله الحسین علیه السّلام.
■هر کسی میخواهد از این مکتب درس بیاموزد و بهره بگیرد، باید هر دوی این ابعاد را داشته باشد که متأسفانه غالباً نوعی افراط و تفریط میبینیم.
■یا چنان در بحثهای تئوریک و علمی غرق شدهاند و از جنبههای عاطفیِ داستان عاشورا محروم ماندهاند.
■یا از آنطرف چنان در نوحه خوانی و سینه زنی و گریه کردن و عشق بازیهای عاطفی غرق شدهاند که از برخورد تحلیلی و درک درست از واقعه عاشورا محروم ماندهاند.
■اسلام، جامع هر دوی اینهاست، روزی که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم میرفتند، فرمودند:
■إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ الله وَ عِتْرَتِی■
■کتاب الله مظهر معرفت و اهل بیت علیهم السّلام مظهر ولایت و عشق و دلدادگی هستند، این دو مکمّل یکدیگرند.
■پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نه کتاب را به تنهایی گذاشت، آنطور که اهل سنّت میگویند، و نه اهل بیت علیهم السّلام را به تنهایی مطرح کردند. فرمودند: این دو تفکیک ناپذیرند.
■إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ■
■معرفت و عشق تفکیک ناپذیرند و اگر کسی بخواهد از مکتب اباعبدالله علیه السّلام بهرهی وافر ببرد، باید عاشقانه و عارفانه وارد عرصهی درس آموختن از این مکتب بشود.
■ائمه علیهم السّلام بر احیای خاطره عاشورا تأکید فراوانی دارند. چقدر بر اهمیت عزاداری اباعبدالله الحسین علیهالسّلام، اشک ریختن در مصائب آن حضرت و برپا داشتن مجالس ذکر ایشان تأکید شده است و چه تعابیر عجیبی در این خصوص در روایات شده است.
■این تأکیدات برای شناختن واقعه عاشورا و بهره گیری از آن، برای عارف شدن و عاشق شدن و در یک کلام برای مسلمان و مؤمن حقیقی شدن و برای اختیار کردن الگوی معرفت و عشق در داستان عاشورا و طبق آن الگو، خود را سامان دادن و به آن شکل درآوردن است.
■یکی از شروط استطاعت حج آن است که هیچ خطر جدّیِ جانی و یا مالی، انسان را تهدید نکند، والا حج واجب نیست، امّا عجیب آنجاست که در رفتن به زیارت مرقد مطهر اباعبدالله الحسین علیه السّلام روایاتی داریم که کاملاً خلاف این است.
■هر چقدر خطر سنگینتر و جدّیتر شده، تأکید ائمه علیهم السّلام بر رفتن به زیارت اباعبدالله علیه السّلام بیشتر شده است، این نشان میدهد حجّ حقیقی کدام است و کعبهی حقیقی کجاست.
■هیچ خطری سبب نشد ائمه علیهم السّلام بگویند از زیارت امام حسین علیه السّلام چشمپوشی کنید، بدین خاطر که این مکتب، مکتبی است که حقیقت اسلام در آن آموخته میشود و اهداف اسلام در آن محقّق میشود.
#ادامه_دارد....
■●«استاد مهدی طیّب»
#درسهایی_از_مکتب_عاشورا●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ۸●■ ■الگوی معرفت و عشق در داستا
■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ۹●■
■الگو گرفتن از اعمال و رفتار امام حسین علیه السّلام■
■امام حسین علیهالسّلام از روزی که حرکتِ خود را از مدینه آغاز کردند به روشنگری پرداخته و اهداف نهضت خود را تبیین نمودند، ضرورت چنین قیامی را کاملاً روشن کرده و افراد را به عرصهی بزرگی که خودشان میخواستند پا بگذارند، دعوت کردند.
■کار تئوریک تبیین، چه شفاهی، چه کتبیِ نهضت اباعبدالله علیهالسّلام کم نیست. تا آخرین لحظهها حضرت سخنرانی کرده و خطبه خواندند. سخنانی فرمودند که مطالعهی تک تک آنها میتواند اهداف و برنامههای اباعبدالله علیهالسّلام را تفسیر و تبیین کند. ولی بزرگتر و مهمتر از سخنرانیها و نامههای حضرت، رفتارهای حضرت، اهل بیت علیهم السّلام و اصحاب است.
■این همان نکتهی زیبایی است که در تعالیم دینی میبینیم. ائمه علیهمالسّلام فرمودند:
●كونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَيرِ ألسِنَتِكُم
بدون زبان اسلام را معرفی کنید
#امام_صادق_علیهالسّلام_فرمودند:
■طوری رفتار کنید که دوست داشتنی باشد و هر کسی شما را ببیند، بگوید عجب آدمهای برجستهای، عجب آدمهای خوبی، عجب آدمهای شایستهای، عجب آدمهای عظیمی. اگر اینگونه رفتار کنید میپرسند چه کسی آنها را پرورانده است؟ میگویند: جعفر بن محمد. آن وقت نسبت به تشیّع خوش بین و جذب میشوند.
■خیلی کار زیادی از زبان بر نمیآید. الگوهای عملی و رفتاری است که میتواند کار جدّی بکند.
■بیش از سخنان امام حسین علیه السّلام، عملکرد ایشان بیانگر حقیقت نهضت حسینی است. امام حسین علیه السّلام مثل یک روشنفکر، یک معلّم، یک سخنران ننشستد فقط بحث تئوریک بکنند و به همین بسنده کنند و فکر کنند رسالتشان تمام شده است. بیش از آنکه امام علیه السّلام، اسلام را با زبان، سخن و عباراتشان تفسیر کردند، با رفتار، عمل و حرکاتشان تفسیر نمودند، فرمودند:
و لَکُم فیَّ اُسوَه
■برای شما در شخصیّت من اسوه و الگویی است. من را ببینید، مطابق من عمل و به من تأسی کنید، خودتان را به شکل من درآورید.
■یا وقتی که پیشنهاد بیعت با یزید به حضرت عرضه شد، فرمودند:
مثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَه
■کسی مانند من با کسی مانند یزید بیعت نمیکند. نفرمودند من با یزید بیعت نمیکنم که قضیه را به یک قضیه شخصی محدود کنند و بگویند که حسین بن علی با یزید بن معاویه بیعت نکرد. حضرت الگو میدهد، میگوید چون منی با چون یزیدی بیعت نخواهد کرد، یعنی هر کسی در طول تاریخ، حسینی است با یزیدیان عصر و زمان خودش بیعت نخواهد کرد، راه سازش و خودفروشی به قدرتهای ستمگر مسلط در عصر خودش را در پیش نخواهد گرفت.
■یا جایی که اعلام میکنند شرایط جامعه و حکومت به گونهای است که به حق عمل نمیشود و از باطل پرهیز نمیشود.
الا تَرَونَ انَّ الحَقَّ لا يُعمَلُ بِهِ وَ الْباطِلَ لا يُتَناهى عَنْهُ
#و_بعد_میفرمایند:
ليَرغَبِ الْمؤمِنُ فى لِقاءِ اللهِ مُحِقاً
■مؤمن باید در چنین شرایطی به سمت شهادت گام بردارد. قانون را بیان میکند. بحث این نیست که منِ حسین، بعنوان یک شخص، چنین تکلیفی دارم.
■یکی از تحریفها و ناقص مطرح شدن های ابعاد واقعهی عاشورا همین است که قضیه عاشورا را یک قضیه صرفاً شخصی تعریف میکنند که اباعبدالله علیهالسّلام یک آدم معیّن، یک وظیفهی خاصّی داشت و ربطی به بقیه ندارد، بهرهی ما از داستان اباعبدالله علیه السّلام فقط گریه کردن مؤمن و بخشیده شدن گناهان مؤمن است، نه الگو گرفتن و مثل امام حسین علیه السّلام رفتار کردن، در حالی که خود امام حسین علیه السّلام الگو میدهد، صحبتهایش همه الگوسازی است.
●لکُم فیَّ اُسوه
●مثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَه
●ليَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فی لِقاءِ اللّهِ مُحِقًّا
■این گونه عبارات در صدد الگو معرفی کردن و دیگران را به این راه دعوت کردن است.
■استفاده از مکتب عاشورا، فقط مجلس روضه بر پا کردن و بر مصائب اباعبدالله علیه السّلام گریستن نیست. گریه مظهر بالاترین مرحلهی دلبستگی و عشق است، اما به قول آن شاعر که گفت:
●وكُلٌّ يَدَّعِی وَصْلًا بِلَيْلَى
●وَلَيْلَى لَا تُقِرُّ لَهُمْ بذاكا
●اذا جَرَتِ الدُّموعُ عَلَى الخُدودِ
●تَبَيَّنَ مَن بَكى مِمَّن تَباكى
■همه ادعای وصال لیلا دارند، اما لیلا این حقیقت را تصدیق نمیکند. بعد مثال میزند:
■اذا جَرَتِ الدُّموعُ عَلَى الخُدودِ
هنگامی که قطرات اشک روی گونهها میغلطد،
■تبَيَّنَ مَن بَكى مِمَّن تَباكى
آن کسی که به دروغ ادعای تأثر دارد و گریه میکند، با آن کسی که واقعاً محزون و غمگین است، از هم متمایز میشود.
■اشک بزرگ است، اشک، ظهورِ نهایتِ درجهی عشق ما به امام حسین علیه السّلام است، اما آثار عملی هم باید داشته باشد.
#ادامه_دارد....
■●«استاد مهدی طیّب»
#درسهایی_از_مکتب_عاشورا●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴
■●مصباحالهدی وسفینةُالنّجاة - بخش اوّل●■
■ايّام بسيار بزرگ، گرانقدر و درس آموزی است. خدای متعال توفيق داد يکبار ديگر ماه محرّم را با همهی جلالت و عظمتش و با تمام زيبايیها و جمالش و با همهی داغها و سوگهايش تجربه كنيم.
■عاشورا يك مكتب است؛ عاشورا تنها یک فاجعهی جانخراش برای گريستن، سوگوار بودن و بر سر و سينه زدن نيست.
■در مكتب عاشورا بايد انسان عاشورايی شويم ؛ والّا ساليان سال هم اشک بريزيم و بر سر و سينه بزنيم، امّا حال و هوای عاشورايی در جان ما ايجاد نشود، از عاشورا بهرهی چندانی نبردهايم.
■امام حسين عليهالسّلام امام است و امام كسی است كه اَمام و پيشاروی يک گروه حركت میكند و آنها را راهبری میکند؛ و شيعه يعنی كسی كه امام خود را مشايعت میکند؛ در پیِ امام خويش راه میپويد؛ گام بر جای گام امام خويش مینهد.
■تشيّع يعنی پيروی؛ يعنی در پیِ امام راه سپردن. اگر امام ما اباعبدالله الحسين عليهالسّلام است، و اگر طالب تشيّع آن بزرگواريم، لازمهاش اين است كه راهی را كه امام حسين عليهالسّلام طی كردند، طی كنيم.
#ادامه_دارد....
■●«استاد مهدی طیّب»
#مصباحالهدی_و_سفینهالنجاه●■
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت اول )●■
■●مردم #كوفه دو مشكل جدّی دارند:
1⃣یکی اینکه #معرفت عميقی نسبتبه حجّت خدا ندارند. البتّه این بحثی است که نمیرسم باز کنم؛ اینکه حتّی روزی كه عثمان كشته شد و مردم درِ خانهی حضرت علی علیه السلام ريختند، [اصلاً این مردم حضرت را بهعنوان امام قبول نداشتند!] در خطبهی شقشقيّه، اميرالمؤمنين علیه السلام میفرمايند: ازدحام جمعیّت طوری بود كه حسنين داشتند زير دست و پا خفه میشدند و لباس من به تنم پاره شد؛ درِ خانهی من هجوم آوردند كه بياييد با شما بيعت كنيم.
■●آيا واقعاً مردمی که ریختند درِ خانهی حضرت امیر علیه السلام ، آمدند با اميرالمؤمنين علیه السلام بهعنوان حجّت معصوم خدا كه امام است و خلافت و حكومت ایشان را خدا مقرّر داشته و پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم بارها اعلام كرده و در غدير خمّ نسبتبه اين فرمان الهی از مردم بيعت گرفته، بیعت کنند؟ آیا این مردمی که برای بیعت درِ خانهی حضرت علی علیه السلام ریختند، به اين عنوان آمدند؟ يعنی بهعنوان یک شيعهی امامشناسِ پذيرای امام؟!
قطعاً اينگونه نبود! یقیناً اينطور نبود!! يعنی فكر نكنيم مردم بعد از قتل عثمان همه شیعه شدند! این جمعیّتی که آمدند با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت کردند، شیعه نشدند؛ در واقع اینها ابوبكر و عمر و عثمان را تجربه كردند و تلخی رفتارهای بیرويّهی آنها را با همهی وجود لمس كردند، ظلم و ستم و تبعيض و غارت بيتالمال و فساد و فحشايی كه دستگاه خلافت مستقيم و غيرمستقيم ترويج كرد، اينها را لمس كردند و با همهی وجود به تنگ آمده بودند؛ دنبال يكی ديگر ميیگشتند كه او اين ظلمها را به آنها نكند؛ اين تعدّیها، این تبعيضها، اين فاميلبازیهايی كه عثمان كرد، اين كارها را نكند؛ و ديدند علی علیه السلام اينگونه است.
■●علی علیه السلام انسان عادلی است؛ علی علیه السلام انسان زاهدی است؛ انسان پاكی است. آمدند با علی علیه السلام بهعنوان يك انسان معمولی بيعت كنند؛ نه بهعنوان حجّت معصوم خدا. همهی مردم زمانب كه آمدند با علی علیه السلام بيعت كردند شيعه نشدند. بهعنوان یک خلیفه، چهارمين خليفه، با ایشان بيعت كردند. لذا خودشان هم میگویند خلفای راشدین چهار نفرند؛ چهارمی علی علیه السلام است. اکثریّت مردم به این عنوان آمدند بیعت کردند.
■●شيعيان نابِ خالصی كه حضرت را بهعنوان حجّت معصوم خدا و امام مفترضالطّاعهای میشناختند كه از جانب خدای متعال ولايت او مقرّر شده و مردم ملزم به پذيرش و تمكين از ولايت او هستند، بسيار نادر بودند. در زمانی هم كه اميرالمؤمنين علیه السلام در كوفه حكومت میكنند، ماجرا همين است. يعنی وقتی از مدينه آمدند و مقرّ حكومتشان را به كوفه منتقل كردند، [مردم کوفه شیعه نبودند.] حالا علل و عوامل این انتقال چه بود، بحث مفصّلی ميیبرد و یک كار پژوهشی جدّی میطلبد كه چه شد اصلاً اميرالمؤمنين علیه السلام مقرّ حكومت را از شهر مدينه كه شهر رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بود به شهر كوفه منتقل كردند. علیایّحال بعد از اين انتقال مقرّ حكومت، بسياری از مردم كوفه هم اميرالمؤمنين علیه السلام را بهعنوان يك زمامدار سياسی، يك خليفه و يك حاكم ميیشناختند. اینها باور ناب شيعی بهعنوان حجّت معصوم خدا راجعبه حضرت علی علیه السلام نداشتند.
■●لذا آن معرفتي كه در زيارت عاشورا از خدا درخواست ميكنيم، فَاَسْأَلُ اللهَ الَّذِي اَكْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ مَعْرِفَةِ اَوْلِيائِكُمْ، اين معرفت حجّت خدا، معرفۀالحجّۀ، حسابش جداست از اينكه بگوييم اين شخص، انسان خوبی است. بسياری از اهلسنّت كه امروز در دنيا زندگی میكنند راجعبه حضرت علی علیه السلام میگويند: بله، حضرت علی علیه السلام انسان خوبي بود؛ خليفهي چهارم بود؛ قبولش داریم. پسرعموی پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هم بود؛ داماد پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هم بود؛ جزو کبار صحابهی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم هم بود و دوستش داريم. اين ادّعا را دارند و بسياری از آنها هم ممکن است واقعاً راست بگویند و واقعاً از ته دل دوست داشته باشند. برخی از اهلسنّت اينطورند؛ مثل شافعیها كه واقعاً هم يك محبّت قلبی به اهلبیت علیهم السلام دارند و ابراز ارادت هم میكنند. امّا اين ابراز ارادت و ابراز محبّت بهعنوان فاميل پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و اینكه انسان خوبی بود و جزو صحابهی فاضل و باسواد پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بود، غير از این است که ما اميرالمؤمنين علیه السلام را به عنوان حجّت معصوم خدا و امام مفترضالطّاعه و ولیاللهالاعظم باور داشته باشيم.
#ادامه_دارد...
#سیره_و_تاریخ
#امام_حسين_علیه_السلام
#محرم_۹۷
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■●مصباحالهدی وسفینةُالنّجاة - بخش اوّل●■ ■ايّام بسيار بزر
■●مصباحالهدی وسفینةُالنّجاة - بخش دوّم●■
■●ابراز عاطفه همهی تشيّع نيست؛ گرچه بسيار زيبا و بسيار گرانبهاست. خدا میداند هر قطره اشکی كه از چشم دوست اهل بيت در ماتم اباعبدالله عليهالسّلام جاری میشود، چقدر در ترازو و ميزان الهی گرانسنگ است؛ اصلاً قابل تصوّر نيست. امّا در عين اين عظمت، همهی عاشورا اشک ريختن نيست؛ راه سپردن درپی امام است.
■●اباعبدالله الحسين عليهالسّلام اسوهاند. اسوه يعنی كسی كه بايد به او تأسّی كرد. قرآن كريم در مورد پيامبر اكرم صلّی الله عليه و آله وسلّم فرمود:
■«لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّهِ اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»■
■●در وجود و شخصيت و زندگی و خُلق و خوی و منش و روش پيامبر اكرم صلّی الله عليه و آله وسلّم برای شما مسلمانان بهترين الگو برای تأسّی است.
■●اين نقش اسوه بودن را پس از پيامبر صلّی الله عليه و آله وسلّم، ائمّهی هدی عليهمالسّلام برعهده دارند. امام حسين عليهالسّلام اسوهاند. خود حضرت در يكی از سخنرانیهايشان به اين تصريح كردند؛ فرمودند: «فَلَکُمْ فِیَّ أُسْوَهٌ»
پس در وجود من برای شما الگويی برای تأسّی است.
■●دوست اهل بيت، شيعهی اباعبدالله عليهالسّلام، بايد در زندگی به اباعبدالله عليهالسّلام تأسّی كند؛ از ايشان الگو بگيرد و سعی كند تا جايی كه میتواند همهی ابعاد وجودش شبيه آن حضرت شود؛ شباهتی پيدا شود.
#اگر_گفته_شده_است:
■●«کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا»
همهی روزها عاشورا و همهی سرزمينها كربلاست،
■●بايد علاوه بر ابراز عاطفه و سوگواری و اشک ريختن، از واقعهی عاشورای سال شصت و يكم هجری درس گرفت تا در عاشورای زمان خويش و كربلای سرزمين خويش، حسينی رفتار كرد.
#ادامه_دارد....
■●«استاد مهدی طیّب»
#مصباحالهدی_و_سفینهالنجاه●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت اول )●■ ■●مردم #كوفه دو مشكل جدّی دارند: 1⃣یکی اینکه #معر
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت دوم )●■
■●بسياری از مردم كوفه چنين باوری نداشتند. امام علی علیه السلام را صرفاً يك زمامدار خوب تلقّی میكردند. ولذاست كه چون اين معرفت وجود نداشت به خودشان اجازه میدادند كه از فرمان ایشان هم تمرّد كنند؛ در اجرای فرمان ایشان هم تعلّل بورزند. مشكل اينجاست! يكي از مشكلات جدّی اين است كه اين #معرفۀالحجّۀ وجود ندارد. اين باور، اين شناخت كه حجّت خدا وليی اعظم خداست، خليفهی خدا در روی زمين است، وجود او استمرار وجود رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم است، چنين باوری وجود ندارد. چنين شناخت و معرفتی وجود ندارد.
■●متأسّفانه در جامعهی ما هم همینطور است. بعضاً میبينيم حتّی در جامعهی شيعهنام ما، يعنی مردمی كه از آنها میپرسی مذهبت چيست، میگويد شيعهی اثناعشری، امّا وقتی میخواهيد به عمق معرفت و شناخت و باور آنها راه پيدا كنيد، میبينيد نه! واقعاً چنين شناخت عميق و اصيلی از ائمّه علیهم السلام نيست. پس يكی از سراشيبیهايی كه جامعهی كوفه را در معرض اين خطر قرار داد كه بتواند رو در روی حجّت خدا بايستد، اين است كه اصلاً او را حجّت خدا نمیدانست! او را انسان خوبی میدانست؛ او را فاميل رسولالله صلی الله علیه و آله سلم ميیدانست؛ در همين حد! باوری بالاتر از اين در بسياری از آن مردم وجود نداشت. آن شناخت عميق نسبتبه حجّت اعظم خدا را نداشتند. اين كرامت معرفت كه در زيارت عاشورا میگوییم اَكْرَمَنِی بِمَعْرِفَتِكُمْ، اين كرامت معرفت نصيبشان نبود.
☑️خب این يك نكته و يك مشكل كه شناخت و معرفت دينی، عميق نبود و اگر در جامعهی ما هم اين معضل وجود داشته باشد، میتواند زمينهساز انحرافات و اشتباهات فراوانی باشد؛ اين خطر را بايد درك كنيم.
■●فقط به شكل عاطفی با مذهب روبهرو شدن و به شكل احساسی نسبتبه مذهب اظهار علاقه كردن، نسبتبه شخصيّتهای مذهبی اظهار ارادت و محبّت و مودّت كردن، كفايت نميیكند. بايد تا عميق شدن معرفت دينيمان روی خودمان كار كنيم. بايد بنيانهای اعتقادیمان را، مبتنی بر مطالعات عميق علمی، مبتنی بر استدلالات دقيق عقلی، مستحكم كنيم. بايد احكام دينمان را، ارزشهای حاكم بر نظام اسلامی و نظام الهی را به روشنی بشناسيم.
■●اگر نشناسيم چنين خطری در انتظار ما هم میتواند باشد.
■●اين را تأكيد میكنم؛ در مباحثمان هم اشاره كردهام كه گاهی اوقات بعضی از محافلی كه صدق هم دارند، صفای خوبی هم دارند، بهدليل ضعف بنيانهای اعتقادی و ضعف معلومات دينی، دچار كجفهمی ها و بدفهمیها شدند. يك خواب ديده، يك مكاشفه برایش دست داده، فكر میكند حالا اين حجّت است و اين را معيار قرار داده و حالا رفتاری میكند كه اصلاً با هيچجای دين خدا و كتاب خدا و سنّت معصومين علیهم السلام سازگار نيست! با سيرهی معصومين علیهمالسلام سازگار نيست! اين مال ضعف اطّلاعات دينی است.
■●عزيزان! بهصورت جدّی بايد روی خودمان كار كنيم. صرف اينكه با بحثهای لطيف معنوی و اخلاقی آشنا میشويم، كفايت نمیكند. لازم است؛ امّا كافی نيست. بايد وقت جدّی بگذاريم براي مطالعه؛ برای كلاس رفتن؛ برای درس گرفتن و رشد دادن اطلاعات دينیمان. شناخت و معرفت دينی بايد عميق شود تا انسان در چنين لغزشگاههايی نلغزد؛ خدای ناكرده اسمش شيعه نباشد و رو در روی حجّت خدا بايستد.
#ادامه_دارد...
#سیره_و_تاریخ
#امام_حسين_علیه_السلام
#محرم_۹
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●مصباحالهدی وسفینةُالنّجاة - بخش دوّم●■ ■●ابراز عاطفه همهی تشيّع نيست؛ گرچه بسيار زيبا و بسيار
■●مصباحالهدی وسفینةُالنّجاة - بخش سوّم●■
■●اباعبدالله الحسين عليهالسّلام در يومالتّرويه حسابشان را از همهی حجّاج جدا كردند. روز هشتم ماه ذیالحجّه با اهل بيت و اصحاب كرامشان مكّه را ترک كردند و به جای اينكه به سمت منا و عرفات حركت كنند، راه سرزمين عراق را در پيش گرفتند و به سوی كوفه حركت كردند. امام حسين عليهالسّلام حجّی جز حجّ عموم مردم در پيش گرفتند.
■●حضرت با خودشان قربانی هم بردند؛ منتهی برخلاف ديگران كه برای قربانی گاو و گوسفند و شتر میبرند، امام حسين عليهالسّلام عزيزترين عزيزانشان را به مسلخ عشق بردند. در اين حجّ حسينی، مثل حجّ شرعی، هم عرفات هست هم منا.
■●عرفات سرزمين معرفت است ؛ وادی شناخت و آگاهی است؛ و منا سرزمين آرزوست؛ سرزمين عشق است.
■●حج دربرگيرندهی عرفات و مناست؛ يعنی هم معرفت، هم عشق.
■●معرفتِ بدون عشق چيزی نيست جز يک مشت دانستههای ذهنی كه هيچ كاربرد و اثر عملییی ندارد و به هيچ تغيير و تحوّل و تحرّكی منجر نمیشود. يكسری اطّلاعات که در ذهن اشخاص جمع شده است و بر زبان و قلم آنها جاری میشود؛ در صفحهی كتابها نوشته میشود؛ یکسری تحليلهای علمی و عقلی؛ اين معرفتِ تنهاست.
■●عشقِ تنها، شور است؛ شيدايی است؛ عاشقی است؛ حركت و جنبش و خيزش است؛ اماّ اگر با معرفت همراه نباشد، معلوم نيست اين جنبش و خيزش به كدام سمت حركت میكند. مثل يک اتومبيل است كه هم چراغ میخواهد تا جادّهی روبرو و مسير حركت را روشن كند، هم موتوری كه به آن نيروی تحرّک ببخشد.
■●حج يعنی قصد؛ «اَلحَجُّ قَصدٌ»، و حاجی يعنی كسی كه مقصدی دارد؛ مقصد حجّاج به طور معمول زيارت خانهی خداست؛ حجّشان دو چيز لازم دارد؛ يكی معرفت و شناخت، ديگری عشق و شيدایی.
#ادامه_دارد....
■●«استاد مهدی طیّب»
#مصباحالهدی_و_سفینهالنجاه●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت دوم )●■ ■●بسياری از مردم كوفه چنين باوری نداشتند. امام عل
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت سوم )●■
■●نكتهی دوم كه زمينهی چنين جنايتی را به دست كوفيان فراهم كرد، ضعف ايمان آنها بود. ضعف ایمان! ايمان غير از اين است كه به من بگويند اصول دين چندتاست؟ بگويم پنجتا: توحيد، نبوّت، عدل، امامت، معاد روز قيامت. بلدم بگویم يا تا حدودی هم اعتقادی به آنها دارم.
■●آن ايمان و آن باوری كه انسان با همهی وجود به اين حقيقت پيوسته باشد، جانش در گرو اين باورها باشد، حسابش جداست از آن پذيرش اوّليهی سطحی دين خدا.
■●ايمان راسخ و ايمان مستحكم است كه میتواند انسان را حفظ كند. #ايمان محكم است كه انسان را دربرابر تهديدها ثابتقدم نگه میدارد؛ انسان دچار بزدلی و زبونی و ترس و گريز نمیشود؛ دچار تن دادن به ذلّت و تسليم نمیشود. ايمان استوار و راسخ است كه سبب ميشود انسان مورد تطميع قرار نگيرد؛ تطميعها در او تأثیر نكند. اگر پست و مقامي وعده دادند، اگر پول و ثروتي وعده دادند، اگر نام و شهرتی وعده دادند، اگر كِيف و لذّتي وعده دادند، انسان را نفريبد؛ جبههی حقّ را بهخاطر رسيدن به آنها ترك نكند.
■●تعدادی از كساني كه روز عاشورا روبهروی امام حسين علیه السلام ايستادند، امام حسين علیه السلام را خوب میشناختند؛ امّا گيرشان در ضعف ايمانشان بود.
#عمرسعد، امام حسين علیه السلام را خوب میشناسد؛ آدم كوچكی هم نيست؛ میدانید که عمرسعد پسر سعد وقّاص است. سعد وقّاص كسی است كه در زمان خليفهي دوم، فرماندهي لشكر اسلام در فتح ايران بود. ماجرای قادسيّه را در تاريخ خواندهايد. سردار بزرگ فاتح سپاه اسلام، پسرش عمرسعد است. عمرسعد هم معروف است به تقدّس و تديّن و در عين حال فردی موجّه، بهدليل اینکه پدرش خيلی صاحب شهرت و موقعيّت بود. از آن طرف هم اهلبيت علیهم السلام را خوب میشناسد؛ امّا گرفتاری او، #ضعف_ايمان است. لذا وقتی ابنزياد به او وعدهی حكومت ری را میدهد، [سست میشود.] ری همین تهران امروزی است و البتّه شايد بتوان گفت حكومت ری حكومت كلّ ايران بوده، مركز و مقرّ حكومت در ري بوده، كلّ ايران يكي از استانهای كشور اسلامي بوده؛ همانطوركه مصر يكي از استانها بوده، عراق یکی از استانها بوده، حجاز يكی از استانها بوده، ایران هم یکی از استانها بود. وقتي ابنزياد وعدهی حكومت و فرمانروایی ری را به عمرسعد ميدهد، عمرسعد با اینکه میداند جبههی حقّ کجاست و باطل كجاست، میپذیرد.
■●لذا وقتی هم امام حسين علیه السلام با عمرسعد ملاقات میكنند، به او ميگويند: عمرسعد تو بين بهشت و دوزخی! تو میدانی حقّ چيست! بيا و اين جنايت را به گردن نگير!
■●شايد هم روز اوّلی كه عمرسعد به كربلا آمد، به قصد كشتن امام حسين علیه السلام نيامد، شايد آمده بود که با يك ارعابی حضرت را منصرف کند. فکر کرده بود، ما با سیهزار نفر يا حتّی بعضي از تاريخها نقل كردهاند، صدوبيست هزار نفر لشكر داريم میرويم، امام حسين علیه السلام با هفتادودو نفر، طبيعتاً منطق به او اجازه نمیدهد دست به جنگ بزند، تسليم میشود و بيعت يزيد را میپذيرد و بدون قتل و خونريزی ماجرا تمام میشود و ابنزياد حكومت ری را به من خواهد داد!...
#ادامه_دارد...
■● #سیره_و_تاریخ
#امام_حسين_علیه_السلام
#محرم_۹۷●■
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●مصباحالهدی وسفینةُالنّجاة - بخش سوّم●■ ■●اباعبدالله الحسين عليهالسّلام در يومالتّرويه حسابشان
■●مصباحالهدی وسفینةُالنّجاة - بخش چهارم●■
■حج يعنی قصد؛ «اَلحَجُّ قَصدٌ»، و حاجی يعنی كسی كه مقصدی دارد؛ مقصد حجّاج به طور معمول زيارت خانهی خداست؛ حجّشان دو چيز لازم دارد؛ يكی معرفت و شناخت، ديگری عشق و شيدایی.
■در حجّ حسينی هم هر دوی اينها لازم است. حجّ اباعبدالله الحسين عليهالسّلام، هم عرفات و معرفت اباعبدالله عليهالسّلام را لازم دارد، هم منای عشق و آرزو و دلدادگی و شيدايی اباعبدالله عليهالسّلام را.
■حجّ حسينی با هيچ يک از اين دو به تنهايی كامل نيست. لذا كسانی كه دربارهی واقعهی كربلا فقط به بحثهای علمی پرداختند، از زوايای مختلف تاريخی، روايی، فلسفی، عقلی، اجتماعی، سياسی، انقلابی، از جنبههای مختلف واقعهی كربلا را تجزيه و تحليل كردند، امّا شور و شيدايی در آنها نبود، ثمره كارشان چيزی نبود جز مشتی از حرفها و واژهها.
■كسانی هم كه فقط در شور و شيدايی بودند، فقط عاشق بودند، كارشان هيچ ثمری نداشت جز بر سر و سينه زدن و اشك ماتم ريختن.
■لذا شيعهی راستين اهل بيت عصمت و طهارت عليهمالسّلام بايد از هر دو بُعد حجّ حسينی بهره گيرد؛ هم معرفت و شناخت، هم عشق و شيدايی. اين جملهی معروف كه از روايتی از رسول اكرم صلّی الله عليه و آله وسلّم نقل شده است:
■«إنَّ الحُسَینَ مِصباحُ الهُدی وسَفینَةُ النَّجاةِ»■
■امام حسين عليهالسّلام چراغ هدايت و كشتی نجات است، اشاره به همين دو بعد دارد.
■معرفت امام حسين عليهالسّلام بُعدِ مصباح الهدايی حضرت است؛ چراغ هدايت است؛ به انسان بصيرت و بينش میبخشد؛ بيداری و آگاهی میبخشد؛ و عشق و دلدادگی به اباعبدالله عليه السّلام، بُعدِ سفينة النّجاتی اباعبدالله عليهالسّلام است.
■آن عشق و شيدايی، آن شور و دلدادگی، كشتی پرخروشی است كه اقيانوسهای عالم را میشكافد و به سوی خدای متعال حركت میكند.
#ادامه_دارد....
■●«استاد مهدی طیّب»
#مصباحالهدی_و_سفینهالنجاه●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت سوم )●■ ■●نكتهی
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت چهارم)●■
■●معلوم نيست واقعا روز اوّل كه عمربنسعد بهسمت كربلا حركت كرد قصد كشتن امام حسين عليه السلام را داشت؛ لذا ديديد يك مقدار هم اين دست و آن دست میكرد و دنبال راه حلّی بود كه بدون درگيری قضيّه را تمام كند؛ از امام حسين عليه السلام بيعت بگيرد و ماجرا تمام شود. و بهدليل همين تعلّلها شمربنذیالجوشن که در كوفه پيش ابنزياد بود، (و مبدانيد ريشهی شمر به خوارج هم برمیگردد و به جنايتهای دوران اميرالمؤمنين علیه السلام.) ابنزياد را تحريك كرد و گفت: اين عمرسعد آدم جنگ نيست؛ ولذا ابنزياد یک نامه به شمر داد براي عمرسعد؛ و يك نامه هم برای خود شمر. گفت: اوّل اين نامه را به عمرسعد بده، ببينیم عكسالعملش چيست؟ اگر پيغام مرا در مورد جنگيدن و كشتن اباعبدالله نپذيرفت، نامهی دوم ملاك عمل است. در نامهی دوم نوشته بود كه شمر، عمرسعد را بكش و خودت فرماندهی لشكر باش.
■●وقتی عمرسعد فهميد جريان اينطور است، چه کرد؟ امام حسين عليه السلام هم دوباره با او ملاقات كردند و به او اتمام حجّت مجدّد كردند. عمرسعد از سر شب تا صبحِ عاشورا در خيمهی خود قدم میزد و خودش را بين بهشت و دوزخ میديد.
■●عين تعبيری كه راجعبه #حربنيزيد رياحيیرضواناللهعلیه داريم. حرّبنيزيد رياحی هم یک سردار لشكر است؛ او بهدليل ايمانش میتواند دل بكند؛ از پست و مقام و موقعيّت فرماندهي لشكر و پاداشها و جوايزی كه در صورت جنگيدن و پيروز شدن بر امام حسين برای او خواهد بود، بگذرد؛ امّا عمرسعد بهدليل #ضعف_ايمان، بهدليل اينكه #محبت_دنيا در وجود او قویتر از #محبت_خداست، در عين اينكه حقيقت مثل روز برايش روشن است، امّا بالاخره بعد از يك شب تا به صبح در ترديد به سر بردن تصميم خودش را میگيرد و صبح عاشورا به همهي لشكر ميگويد كه همه شاهد باشيد كه اوّلين تير را بهسمت لشكر اباعبدالله من پرتاپ كردم.
■●پس مشكل دوم ضعف ايمان است. ضعف ایمان! اينكه محبّت دنيا در عمق جان اينها جا داشت. و اين دو عامل، عوامل اصلی چنين فاجعهاي به دست مردم كوفه است. البتّه فقط كوفيان نبودند؛ از بصره هم يك گروه نیروی نظامی رسید و به لشكر عمربنسعد ملحق شدند؛ حتّي از شام نيروهای كمكی آمد و يك لشكر عظيم رو در روي اباعبدالله الحسین علیه السلام تشكيل شد.
#ادامه_دارد...
■● #سیره_و_تاریخ
#امام_حسين_علیه_السلام
#محرم_۹۷●■