eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
■«وَ مَا لِيَ لَا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» (یس/۲۲) ■«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا» (روم/۳۰) ■«إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (انعام/۷۹) ■●فطر به معنای شکافت، آغاز کرد و به وجود آورد معنی شده است. فطیر بی‌مایه را گویند؛ «وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الإِْخْلاَصُ لَهُ وَ كَمَالُ الإِْخْلاَصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ»،(نهج‌البلاغه/خطبه ۱) ؛ توحید فطری، توجه و فنای در ذات باری تعالی است که بی‌مایه و بی‌رسم و نشان است و خود همه را مایه و رسم و نشان می‌باشد. ■●در انفطار ظهور است؛ کل ما سوی الله به ید قدرت اللهی کامله‌ی مطلقه از مقام آسمان ذات که گنج مخفی است، ظهور نموده‌اند. حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌فرماید: «أنا فطرت العالمین». ■«إِذَا السَّمَاءُ انشَقَّتْ» (انشقاق/۱)؛ «إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَىٰ... فَالِقُ الْإِصْبَاح» (انعام/۹۵،۹۶). این انشقاق سماء ذات یا احدیت و یا فالق بودن الله مر دانه‌ی مجمل و هسته‌ی بسیط را و صبح ظهور نور وجود، به معنای انفطار می‌باشد که جمله توسط اسم جامع الله که مظهریت اتمّ آن ولایت شمسیه‌ی علویه می‌باشد صورت می‌گیرد. ■●لذا حضرت علی علیه‌السلام در خطبه‌ی ، این فاطریت و فالقیت را به خود اسناد می‌دهد: «انا الذی ارسیت الجبال و بسطت الارضین، انا مخرج العیون و منبت الزروع و مغرس الاشجار و مخرج الثمار.» ■●به انفطار و انشقاق، کثرت ظاهر می‌شود و به رجوع کثرت به حقیقت فاطر، دوران حاکمیت اطلاقی، دولت اسم الباطن فرا می‌رسد. «وَ مَا لِيَ لَا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» (یس/۲۲) ■●فطر، ظهور و تفصیل حقایق مجمل است و عید فطر، رجوع کثرت به وحدت و اضمحلالشان در حقیقت خود می‌باشد. «إِنَّا لِلَّهِ» فطر است و «إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» عید فطر؛ پس بنگر که چون آن فآن در کل نظام هستی عید فطر سریان و جریان دارد. ■●صوم و صمت مظهر آن حقیقت سر به مهراند که از آغاز صبح شروع می‌شود و عنداللیل به غروب آفتاب به افطار شکفته می‌شود. در قوس نزول است که مراتب آن لیل و لیالی هستند. کثرت لیل است که با غروب آغاز می شود. لذا افطار به وقت غروب می‌باشد. و صعود و قوس صعود یوم است و ایام الله، لذا صائم به روز، تشبه به اله عالم پیدا می‌کند و به وحدت می رسد. (چه خوب که در زبان آذری، روزه را عروج می گویند). صائم به صوم تشبه به حق پیدا می کند و به افطار داخل در خلق و کثرت می شود. لذا حق تعالی فرمود: «الصّومُ لي و أنا أجزی بِه» (الفقیه ج٢ ص٧۵) ☑️خدایا چشمان دلمان را به تماشای جمال دل آرای حجت کامله ات روشن فرما تا عید فطر حقیقی را به شهود بنشینیم و دریابیم که فطر و عید فطر مراتب وجودی اوست و داخل شویم در حصن حصین او و در آنچه که داخل شدند در آن محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله. و خارج شویم از آنچه که خارج شدند از آن محمد و آل محمد صلوات الله علیه و علیهم اجمعین و الحمدلله علی ما هدانا. ■●علی، نقطه آغاز وجود. ص ۷۰ و ۷۱●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○كسی اهل استقامت باشد پایدار باشد ما تمام روزی‌های او را تأمین می‌كنیم. از خدا راستگوتر كیست؟..○□(۱) □○ علیهم السلام○□ □○مستحضرید كه ایران را فتح كردند نه ؛ یعنی نیاكان ما، اجداد ما علی بن ابیطالب را نمی‌شناختند، فاطمه زهرا، امام حسن، امام حسین(علیهم السلام) را نمی‌شناختند چون به دست امیرالمؤمنین كه فتح نشد به دست كه فتح نشد، به دست اصحاب سقیفه فتح شد. □○اما این بزرگوار و دودمان اهل بیت(علیهم السلام) بعد از وجود مبارك امام رضا این ساداتی كه آمدند، وجود مبارك فاطمه معصومه(سلام الله علیها) در قم، برادر بزرگوارش در فارس اینها جریان را، را، را، را به اجداد ما معرفی كردند و اینها هم پذیرفتند، بنابراین این بزرگواران یك حقّ حیاتی به گردن ما دارند و اگر اینها نیامده بودند همان سقفی‌ها كه ایران را گرفته بودند همان سقفی‌ها ایران را مثل بعضی از كشورهای دیگر سقفی بار می آوردند ، ما جریان غدیری بودن خود را به برکت این ذوات قدسی داریم. □○ ○□ □○درس اخلاق ۷ تیرماه ۹۷ - احمد آباد دماوند○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○ (قسمت اول)○□ □○روز هشتم ماه ذی‌الحجّه، روز ، روز آب برداشتن است. در صدر اسلام به دلیل اینکه امکانات زیستی در سرزمین عرفات، مشعر و منا نبود، حج گزاران یا حاجیان برای انجام این بخش از مناسک حج، ناگزیر بودند با خود آب و غذا بردارند و ببرند؛ لذا روز هشتم را که روز آغاز عزیمت بود، یوم‌ التّرویه، یعنی روز آب برداشتن نام نهادند. □○در جنبه‌ی باطنی حج هم همین است. یعنی در مسیر لقاء خدا باید ماء ، عامل حیات‌بخش سالک الی الله باشد. تا کسی از سرچشمه‌ی آب ولایت توشه‌ای برنگیرد، نمی‌تواند راه لقاء خدا را تا پایان، به سلامت طی کند. □○در یوم‌التّرویه آب برداشته می‌شود و حاجی در مسجد الحرام و کنار خانه‌ی خدا یا در هر نقطه‌ی دیگر شهر، برای انجام اعمال حج، مُحرِم می‌شود. از نظر فقهی هر جای شهر مکّه باشد می‌تواند به احرام حج محرم شود. مُحرِم شدن به معنای حرمت گزاردن بر خدای متعال است. □○به یک تعبیر، احرام به رعایت حرمت حضرت حق و مراعات ادب بندگی قائل شدن است و تعبیر دیگر، حرام کردن آنچه بر خود حلال است. قسمت اعظم آنچه در احرام بر مُحرِم حرام می‌شود، حلال‌های الهی است. این نشان می‌دهد کسی که قصد سلوک الی الله می‌کند؛ بسیاری از چیزهایی را که بهره‌مندی از آنها برای دیگران روا و بلامانع است، بر خود حرام می‌کند. لذائذ و تنعّمات را بر خود حرام می‌کند. ○ناز پرورده تنعّم نبرد راه به دوست ○عاشقی شیوه‌ی رندان بلاکش باشد □○لذا محرم شدن، هم نوعی مراقبه‌ی عبودیّت و بندگی است، هم نوعی ریاضت و تحریم کردنِ آنچه بر دیگران حلال است. چراکه این فرد عازمِ سفرِ و دیدار خدای متعال است. کسی که چنین قصد و عزمی می‌کند، باید باب تنعّم و و لذّت‌جویی را بر خود مسدود کند؛ همین‌طور باید ادب بندگی را مراعات کند. هم حرمت حقّ متعال را پاس دارد؛ هم خویشتن را از تنعّمات بازدارد. ... □○در محضر استاد مهدی طیب - ۹۱/۰۸/۰۵ ○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●حاجی آن کسی است که مقام ولایت را دریابد و به دور او طواف نماید و الّا گشتن به دور سنگ و چوب زحمت چندانی ندارند و اکثری بدان دسترسی پیدا می کنند □●عزیزی به حضرت آقا عرض کرد می خواهم به حج بروم. آقا فرمود: کدام حج می خواهی بروی؟ اگر واقعا میخواهی حاجی شوی باید به دور طواف کنی مقام شامخ ولایت در نظام هستی کعبه ی عالم و قطب عالم است و انسان در هنگام نماز اگرچه جسمش را به سوی کعبه ی ظاهری در جانب مکه می کند، اما باید جان و روحش را متوجه مقام ولایت کند که ولایت آب حیات نظام احسن عالم است وجناب خضر از این منبع حیات ارتزاق نموده که باقی و برقرار گشته است. □●بزرگترین ریاضتی که برای جناب سالک است تقرّب به مقام شامخ ولایت است که انسان باید از مجرا و مجلای یک استاد کامل مکمّل خود را به حقیقت اتصال دهد. □●شرح دروس معرفت نفس|جلد دوم_ص۱۵۹ استاد صمدی آملی حفظه الله●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□چرا خداوند به پیغمبر در گفت: " بلّغ ما اُنزل الیک" «آن چه به تو نازل شده است به مردم بیان کن و برسان»؟ □چون آن چه به عنوان باید از طریق پیامبر گفته می شد، پیش از آن گفته شده بود؛ اما چون به بیان نیامده بود، درقلمرو دین قرار نگرفته بود. دین آن هایی را می گویند که بیان شده باشد و گرنه، پیامبر حقایق فراوانی را در معراج گرفته است اما همه ی آن حقایق را بیان نکرد. □حتی حضرت باقر(علیه السلام) فرمود: جدّ ما، با احدی در کنه آن چه با خود یافته بود سخن نگفت. □پس معلوم است یافته های حضرت خاتم که هنوز به بیان نیامده است، با احدی مطرح نشده است. □خلافت و علی(علیه السلام) در پیامبر بیان شده بود، روز تنها اظهار آن بود. پیامبر «من کنت مولاه» را از قبل گرفته بود ونه در روز غدیر. □در واقع، آن را در معراج هایش گرفته بود. در واقع تا قبل از غدیر، فقط آن ها را به بیان نیاورده بود، نه این که از آن مطلع نباشد. لذا ما تبلیغ را از مقام اظهار می گیریم نه مقام ایجاد. □پس، از آیه ی "یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّک"َ ما این گونه استظهار می کنیم که مقام است، نه این که خداوند به پیامبر بگوید روز غدیر علی را از طرف ما جعل کن؛ چرا که این جعل را پیامبر از قبل از خداوند گرفته بود. این غدیر تنها مقام تبلیغ است. یعنی آن چه را قبلا گرفته ای و تا کنون مخفی داشته ای رابیان کن. □خلافت علی (علیه السلام) و فرزندانش به همان جعلی است که رسالت پیامبر است، لذا غدیر را می گیریم. یعنی به همان جعل رسول الله به مقام نبوت و رسالت، امیرالمومنین هم به مقام خلافت مجعول است. □●سخنرانی استاد صمدی آملی●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#تفسیر_المیزان #تاغدیرخم_بخش_اول #علامه_طباطبایی_ره □تفسیر آیه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما
□تفسیر آیه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»□ □● ناچار در غدير خم آن را عملی كرد و در آنجا فرمود:" من كنت مولاه فهذا علی مولاه" يعنی هر كه من مولای اويم، اين- علی بن ابی طالب- نيز مولای اوست. □●اما" ": بايد دانست همانطوری كه در زمان رسول اللَّه امور امت و رتق و فتق آن بدست آن جناب اداره میشده بطور مسلم و بدون هيچ ابهامی پس از در گذشت وی نيز شخصی لازم است كه اين امر مهم را عهده دار باشد، و قطعا هيچ عاقلی بخود اجازه نمیدهد كه توهم كند دينی چنين وسيع و عالمگير، دينی كه از طرف خدای جهان، جهانی و ابدی اعلام و معرفی شده است، دينی كه وسعت معارفش جميع مسائل اعتقادی و همه اصول اخلاقی و احكام فرعی را كه تمامی قوانين مربوط به حركات و سكنات فردی و اجتماعی انسانی را متضمن است بر خلاف ساير قوانين و استثنا احتياج به حافظ و كسی كه آن طور كه شايد و بايد آن را نگهداری كند ندارد، □●و يا توهم كند كه مجتمع اسلامی استثناء و بر خلاف همه مجتمعات انسانی بی نياز از والی و حاكمی است كه امور آن را تدبير و اداره نمايد، كيست كه چنين توهمی بكند؟! و اگر كرد جواب كسی را كه از سيره رسول اللَّه (صلی الله علیه وآله) بپرسد چه میگويد؟! زیرا رسول اللَّه (صلی الله علیه وآله) سيره اش بر اين بود كه هر وقت به عزم جنگ از شهر بيرون میرفتند كسی را به جانشينی خود و به منظور اداره امور اجتماعی مسلمين جای خود میگذاشتند، كما اينكه علی بن ابی طالب (علیه السلام) را در جنگ تبوك جانشين خود در مدينه قرار دادند، □●علی (علیه السلام) هم كه عشق مفرطی به شهادت در راه خدا داشت عرض كرد: آيا مرا خليفه و جانشين خود در مدينه قرار میدهی؟ با اينكه در شهر جز زنان و كودكان كسی باقی نمانده؟! پيامبر فرمود: آيا راضی نيستی كه نسبت تو، به من نسبت هارون باشد به موسی، با اين تفاوت كه بعد از موسی (علیه السلام) پيغمبرانی آمدند و پس از من پيغمبری نخواهد آمد؟!. و همچنين آن حضرت در ساير شهرهايی كه آن روز بدست مسلمين فتح شده بود مانند مكه و طائف و يمن و امثال آنها جانشينان و حكامی نصب میفرمود، □●و نيز بر لشكرها چه كوچك و چه بزرگ كه باطراف میفرستادند امرا و پرچمدارانی میگماردند، اين بوده است رفتار رسول اللَّه (صلی الله علیه وآله) در ايام حيات خود، و چون فرقی بين آن زمان و زمان پس از رحلت آن جناب نيست، از اين رو بايد برای زمان غيبت خود هم فكری بكند، و شخصی را برای اداره امور امت تعيين بفرمايد، بلكه احتياج مردم به والی در زمان غيبت آن جناب بيشتر است از زمان حضورش، و با اين حال چگونه میتوان تصور كرد كه آن جناب برای آن روز مردم هيچ فكری نكرده است؟!. @mohamad_hosein_tabatabaei
■●استاد علی صفایی حائری●■ ... ■آنها كه را قبول كردند، آنهايى هستند كه يافتند ماشين پيچيده‌ى وجود آنها را بهتر از خود آنها رهبرى مى‌كند و در اين راه شلوغ هستى كه اعمال و افكار انسان غوغايى بپا كرده، او بهتر انسان را به مقصد مى‌رساند و نجات مى‌دهد. ■و توضيح اين در همين نهفته است. وجود ما، جسم ما، جان ما،براى خداست و از اوست. هر كس كه اينها را بهتر به كار بگيرد، در اينها دارد. و همين است كه رسول خدا و پيشوايان دارند.به تصرف در هستى ما، از ما هستند. ■●غدیر، صفحه ۲۰●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●حاجی آن کسی است که مقام ولایت را دریابد و به دور او طواف نماید و الّا گشتن به دور سنگ و چوب زحمت چندانی ندارند و اکثری بدان دسترسی پیدا می کنند ■●عزیزی به حضرت آقا عرض کرد می خواهم به حج بروم. آقا فرمود :کدام حج می خواهی بروی؟ اگر واقعا میخواهی حاجی شوی باید به دور ولایت طواف کنی مقام شامخ ولایت در نظام هستی کعبه ی عالم و قطب عالم است و انسان در هنگام نماز اگرچه جسمش را به سوی کعبه ی ظاهری در جانب مکه می کند ، اما باید جان و روحش را متوجه مقام کند که ولایت آب حیات نظام احسن عالم است وجناب خضر از این منبع حیات ارتزاق نموده که باقی و برقرار گشته است. ■●بزرگترین ریاضتی که برای جناب سالک است تقرّب به مقام شامخ ولایت است که انسان باید از مجرا و مجلای یک استاد کامل مکمّل خود را به حقیقت مطلقه ی ولایت اتصال دهد. ■●شرح دروس معرفت نفس| جلد دوم_ص۱۵۹ استاد صمدی آملی حفظه الله●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○روز بیست و پنجم ماه ذی‌الحجّه، روز نزول سوره هل‌أتىٰ است○□ □○بنا به برخی از روایات، روز مباهله همین روز بیست و پنجم بوده است و به تبع آن، نزول آیه ی تطهیر و ماجرای اصحاب کساء هم در همین روز واقع شده است. □○این دو روز ( بیست و چهارم و بیست و پنجم ذی الحجّه ) حاکی از مقام بلند و و و و و بلند معنوی علیهم‌السّلام است. □○در محضر استاد مهدی طیب - جلسه ی ۱۸ آبان ۹۱○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●قلب خاشع، حامل ولایت●■ ■● قلبی است که حامل و متصل بدان باشد. در برهان و مبنای قرآنی چنین کسی عالِم حقیقی است؛ «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء» (فاطر/۲۸) لذا عالِم کسی است که برق منزل ولایت الهی، خرمن وجودی او را بسوزاند و او را به نور عزّ ابهج ذات احدی که ولایت علوی است لاحق سازد و از هرچه غیر او منحرف نماید. چون میوه خشیت است لذا در قرآن، حضرت حق ﷻ فرمود که اگر این ولایت را بر جبال اعم از یا که رجال الهی‌اند نازل کنم همه‌ی آنها را خاشع خواهید یافت؛ « لَوْ أَنزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّه» (حشر/۲۱). هر صاحب دلی که خاشع است لاجرم پرتوی از بر قلب او نازل گردیده است. ■●خشوع فوق ایمان و نشانه‌ی مؤمن با است. کما قال الله الحکیم فی کتابه: «أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ» (حدید/۱۶). ■●ولایت، ذکرالله و ما نزل من الحق است که قلب اسلام بدان تنزل استکانت یافت و خاشع‌ترین قلب هستی شد. ☑️مظهر اتمّ این حقیقت حضرت ابا عبدالله‌ الحسین علیه السلام است که با یاد او قلوب خاشع و روان می‌شود و چون این تنزل ولایت اعنی « ما نزل من الحق »، ساری در جمیع اشیاء هست لذا تمام خلایق از تا شاهد بر ولایت و ذاکر به ذکر نام اویند و جملگی و بر حضرت سیدالشهداء و رزایای آن حضرت می‌باشند. ■●کتاب ●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■●در افواه هست که وقتی حضرت بقیّةالله الاعظم ارواحنافداه ظهور فرمودند، قبله را به منتقل میکنند و مرقد مطهّر حسینی قبله میشود. معنای این سخن آن نیست که از نظر جغرافیایی، سمت ایستادن برای عبادت، از شهر مکّه به شهر تغییر میکند. این دریافت اشتباهی از این سخن است. ■●قبله محلّ اقبال انسان است؛ محلّی است که دل انسان به آن رو میکند؛ قلب انسان به آن متوجّه است؛ توجّه انسان به آن متمرکز است؛ «فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» جایی که وجه انسان، وجهه ی همّت انسان، روی دل و قلب انسان، همه ی حواس و توجّه انسان به آن سمت است، آنجا است. اینکه قبله به منتقل میشود، یعنی روح کعبه، که حقیقت است، و ظهور ولایت در اوج قلّه ی آن، که عشقی است که اباعبدالله عليه السلام در عالم ظاهر کردند، آن عشق الهی بروز میکند و روح کعبه، که عشق حسینی است، قبله گاه قلبها و دلهای انسانها میشود. ■●آیا امروز علائم آن را نمی بینیم؟ حتّی به شکل ظاهری عرض کنم؛ مگر چند نفر به مراسم حج مشرّف میشوند؟ حتّی سالهایی که خیلی حج شلوغ است؛ ايام اربعین چند نفر در کربلای اباعبدالله عليه السلام بودند؟ آیا به کربلا منتقل نشده است؟ محلّ توجّه دلها و قلبها کربلای اباعبدالله الحسین عليه السلام نشده است؟ و حال خواهید دید در آينده چه اتّفاقی میافتد. ●صبر کن صبح دولتت بدمد ●کاین هنوز از نتایج سحر است ■●استاد مهدی طيب | جلسه ٤ ديماه ٩١●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■● تو، تو، تو و این تو، فقط بذری است که می افشانی از آن به بعد اوست که باید سبزش کند. ما چه میدانیم؟ شاید به صلاح ما نباشد که این بذر الآن سبز شود و باید رویش آن عقب بیفتد. ■●اگر دستت رسید از شاخه آن درخت میوه ای بچینی، بچین. نوش جانت و اگر دستت نرسید، ناراحت نباش. ■●سرت را به پای این درخت بگذار و به پابوس این درخت برو و آن را ببوس و بر در این بارگاه باش. ■●تو فقط باش، بعد از آن چه کار داری، هر چه می شود بشود. انسان باید تسلیم باشد و بداند که همین است و بس. نباید به این که چه می دهند و چه نمی دهند کاری داشت. ■●حضور و مراقبت، ص۴۵ ●■ @mohamad_hosein_tabatabaei