eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
●آيات 257 - 256، بقره قسمت اول بخش چهارم ● دلالت آيه شريفه بر اينكه اسلام دين شمشير و خون و اكراه و اجبار نيست و اين آيه شريفه يكى از آياتى است كه دلالت مى كند بر اينكه مبنا و اساس دين اسلام شمشير و خون نيست ، و اكراه و زور را تجويز نكرده ، پس سست بودن سخن عده اى از آنها كه خود را دانشمند دانسته ، يا متدين به اديان ديگر هستند، و يا به هيچ ديانتى متدين نيستند، و گفته اند كه : اسلام دين شمشير است ، و به مساله جهاد كه يكى از اركان اين دين است ،نموده اند، معلوم مى شود. ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 525 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره●■ ■●شعائر الله همه علاماتند، علامت برای چه چیزی؟ برای اینکه دیگران را به یاد خدا بیاندازند. ■●«عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ… وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ» زیارةالاربعین همان اربعین حسینیه علیه‌السلام است که آدم آنجا عده‌ای را که آمده‌اند، می‌بیند [و هم خودش توسط آن‌ها به یاد خدا می‌افتد و هم آن‌ها توسط او] ■●رحمت واسعه، ص٢۵۶ـ٢۵٧●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️آیا ما از سهمی از داریم ■●من هر سال حساب مى کنم كه چه سهمى گرفته ام و چه ميراثى برداشته ام؟ آيا از عاشورا ى حسين و از كربلاى ، سهمى داشته ام؟ ■●وارث، قرابت مى خواهد. قرابتى بدون حائل و بدون مانع. فرزندى كه قاتل پدر باشد، ارث نمى برد. فرزندى كه كافر باشد از مسلمان ارث نمى برد. آيا من حسين را نكشته ام؟ آيا من از آنچه كه فهميده ام، چشم نپوشيده ام و كفر نورزيده ام؟ ■●اگر من به ولايت حسين نرسيدم، اگر ابوّت اولياء را نخواستم، اگر فرزند دنيا و يا بدتر بندهى دنيا شدم و دين در وجود من شكل نگرفت و تنها بر زبانم نشست، آيا با حسين قرابتى دارم؟ ☑️آيا از عاشورا ارثى مى برم و سهمى مى گيرم؟ ■●وارثان عاشورا، ص۲۵۴●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●مغالطه تعریف #دوری انواع مغالطه●■ ■●وقتی در صدد تعریف چیزی هستیم، هدف ما این است که با بیان واژه
■●مغالطه تعریف دوری انواع مغالطه●■ :  ■●مغالطه ابهام ساختاری●■ ■●جنبه مغالطه آمیز بودن تعریف دوری ممکن است کسی گمان کند که تعریف دوری، امری عادی و حتی اجتناب ناپذیر است که اساسا مشکلی را هم به وجود نمی آورد و مثلا تعاریفی، مانند تعاریف زیر طبیعی و بدون اشکال است: سیاه، یعنی مشکی، مشکی، یعنی سیاه؛ مملکت، یعنی کشور، کشور، یعنی مملکت و … اما این گمان خطاست و اشکال این تعاریف وقتی آشکار می شود که شخص معنای هیچ یک از دو واژه مترادف در تعریف را نداند. در این صورت، تعریف بی فایده و اشکال دوری بودن آشکار خواهد شد، مانند این تعاریف که با فرض عدم آشنایی با الفاظ به کار برده شده: ضخیم، یعنی هژیر، هژبر، یعنی ضخیم؛ جوهر، یعنی آنچه عرض نیست، عرض، یعنی آن چه جوهر نیست ■●از این رو، تعریف دوری جزء تبیین های مغالطی طبقه بندی شده است. جنیه مغالطه آمیز تعریف دوری این است که مخاطب در فهم یک امر مبهم به امر مبهم دیگری احاله داده می شود، در حالی که برای فهم امر دوم نیازمند شناخت امر اول است.(۲) @mohamad_hosein_tabatabaei
#تفکر ■برای طالب و سالک به مقام محمود سزاوار است که پیرامون #کلمات‌وجودی، #فحص‌وبحثی داشته باشد. ولذا من و شما دائما باید در مسیر فهم موجودات نظام هستی که از جمله آنها خودمان هستیم، بسر ببریم. ■به همین خاطر قرآن کریم در جاهای مختلف دستور به #تفکر در نظام هستی داده شد ■●استاد صمدی آملی●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●اهل بیت علیهم السّلام وقتی هم که در ظاهر آمدند، نیامدند. پس با دلهایتان از درون با اهل بیت علیهم السّلام کار کنید. ■●ما هم در تولّد و هم در شهادت ائمّه علیهم السّلام سود میکنیم و باید بهره ببریم. آنها در شهادتشان هم به وصال رسیدهاند. ■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■ ■●مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
■امام حسین علیه السّلام در آن فضای اختناق آنقدر شفّاف، حقّ و باطل را روشن و رسالت سنگین انسان‌های اهل ایمان را تبیین کردند که دیگر برای کسی عذر و بهانه‌ای نماند ...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●ورود قافله اسرا به کربلا - بخش سوّم●■ ■●یزید برای ترمیم لطمه‌ی وارد شده به آبرویش، به اهل بیت علی
■●ورود قافله اسرا به کربلا - بخش چهارم●■ ■●قافله حرکت کرد و در مسیر بازگشت به دوراهی‌یی رسید که یک راه به سمت مدینه می‌رفت؛ راه دیگر به سمت کربلا. از امام سجّاد علیه السّلام کسب تکلیف شد؛ حضرت مسأله را به زینب کبری سلام الله علیها احاله دادند و فرمودند عمّه‌ام هرچه بگوید، همان کار را انجام دهید. و حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند ما که پس از عاشورا نتوانستیم سوگواری و تربت شهدایمان را زیارت کنیم؛ به کربلا برویم. ■●قافله روز اربعین وارد کربلا شد. حرکت قافله از شهر شام روز هشتم ماه صفر است. هشتم ماه صفر تا روز بیستم ماه صفر، دوازده، سیزده روز فاصله است. آن دوازده، سیزده روزی که در آمدن از کوفه به شام طی شد؛ چه مانعی دارد ظرف همان مدّت بتوانند به کربلا برگردند که استبعاد کرده‌اند. ضمن اینکه در بازگشت حرکت زیگراگی هم نبود؛ مستقیم می‌رفتند و مأموران دستور داشتند اهل بیت علیهم السّلام را هر چه زودتر به مدینه برسانند و آل الله هم به اشتیاق زیارت تربت اباعبدالله الحسین علیه ‌السّلام از دو راهی به بعد با سرعت می‌رفتند. ■●قافله روز اربعین به کربلا رسید و شنیده‌اید ماجرا را که وقتی امام سجّاد علیه السّلام آمدند؛ جابر و عطیّه را دیدند و فرمودند شما زیارت کرده‌اید؛ کنار بروید؛ بگذارید این زن و بچّه بیایند و تربت عزیزانشان را زیارت کنند؛ که آمدند و با آن وضع عجیب از مرکب‌ها فرود آمدند. شتر غیر از اسب است. راکب اسب به راحتی می‌تواند خودش از اسب پیاده شود؛ امّا شتر به دلیل ارتفاعی که دارد؛ حتماً باید زانو بزند و بر زمین بنشیند؛ تازه باید کسی دست فردی را که سوار است، بگیرد و کمکش کند تا بتواند پیاده شود. امّا این عزیزان وقتی به آنجا رسیدند، مهلت ندادند. خودشان را از بالای شترها به پایین انداختند، هر یک قبر عزیزی را در آغوش گرفت و شروع کرد راز دل گفتن. ■●زینب کبری سلام الله علیها در عین این که دو پسر عزیزشان را در روز عاشورا به میدان رزم فرستاده بودند و هر دو شهید شده بودند، امّا سراغ پسرهایشان نرفتند؛ قبر مطهّر اباعبدالله علیه السّلام را در آغوش گرفتند و شروع کردند به راز دل گفتن و خاطره سفری را که چهل روز پیش از کربلا آغاز شد و روز اربعین به پایان رسید، برای اباعبدالله الحسین علیه السّلام نقل کردند. ■●در این سفر حضرت زینب اوج عزّت‌مندی و اقتدار را عرضه کرده بودند؛ مسئولیّت قافله سالاری را که امام سجّاد علیه السّلام به ایشان سپردند، با افتخار به انجام رسانده بودند. امّا رنگ شرمندگی در سیمای زینب کبری سلام الله علیها کاملاً قابل مشاهده بود. نگران از اینکه نکند برادر از دختر سه ساله‌ای که همراه آنها رفت، امّا در بازگشت همراهشان نبود سؤال کند...