آیات 260-258 بقره قسمت پنجم
بخش هشتم
● سخن در اينكه چهار پرنده اى كه ابراهيم انتخاب كرد چه بودند
در اين روايت آمده كه آن مرغان عبارت بودند از: ((طاووس ))، ((خروس )) ، ((كبوتر))، و ((كلاغ ))، و در بعضى از روايات آمده است كه عبارت بودند از: ((عقاب ))، ((اردك ))، ((طاووس ))، و ((خروس ))، كه اين روايت را صدوق در كتاب عيون از حضرت امام رضا (عليه السلام ) نقل كرده است . و از مجاهد، و ابن جريح ، و عطا، و ابن زيد، نيز نقل شده ، و در بعضى ديگر آمده است كه عبارت بوده اند از: ((هدهد))، و ((ركاك )) (كه عرب آن را صرد گويد، مرغى است كه گنجشك را شكار مى كند، و هنگام شكار جيغ مى كشد)، ((طاووس )) و ((كلاغ ))، اين روايت را عياشى از صالح بن سهل از امام صادق (عليه السلام ) نقل كرده و در بعضى ديگر آمده است كه مرغان عبارت بودند از: ((شتر مرغ ))، ((طاووس ))، ((وز)) (دم جنبانك ) و ((خروس )) اين روايت را عياشى از معروف بن خربوذ از امام باقر(عليه السلام )، و نيز از ابن عباس نقل كرده است ،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 583
و از طرق اهل سنت از ابن عباس نيز آمده كه آن چهار مرغ عبارت بوده اند از: ((طاووس ))، ((خروس ))، ((كبوتر)) و ((غرنوق ))، (كه نوعى مرغ دريائى است ) و آنكه همه روايات نامش را برده اند طاووس است .
در روايت آمده بود كه خداوند فرمود: ((آنگاه آنها را ده قسمت كن ، و هر قسمتى را بر سر كوهى بگذار))، در اينكه كوهها ده عدد بودند، مورد اتفاق همه رواياتى است كه از ائمه اهل بيت (عليه السلام ) نقل شده البته در تعداد كمى از روايات چهار كوه و هفت كوه نيز آمده است .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 260 -258 بقره قسمت پنجم
بخش نهم
● امام رضا (علیه السلام ) و مأمون عباسى و بحث در باره ابراهيم (علیه السلام ) و احياء اموات
و در كتاب عيون با ذكر سند از على بن محمد بن جهم روايت كرده كه گفت : من در مجلس مامون حاضرشدم ، و ديدم على بن موسى الرضا نزد او است .
مامون پرسيد: يا بن رسول الله آيا عقيده شما اين نيست كه انبياء معصوم هستند فرمود: بلى ، مامون از حضرت در مورد چند آيه قرآن سؤال كرد كه در آن سخن از گناه انبياء شده ، از جمله پرسيد: پس چرا ابراهيم (عليه السلام ) درخواست كرد كه ((رب ارنى كيف تحيى الموتى ؟)) و خداى تعالى از او پرسيد: ((او لم تومن ؟)) و ابراهيم (عليه السلام ) هم در جواب عرض كرد: ((بلى و لكن ليطمئن قلبى )).
حضرت رضا (عليه السلام ) فرمود: خداى تبارك و تعالى قبلا به او فرموده بود: من از ميان بندگانم يكى را خليل خود مى گيرم ، بطوری كه اگر از من مرده زنده كردن را بخواهد اجابت خواهم كرد، ابراهيم (عليه السلام ) به دلش افتاد كه خود او خليل خدا است و لذا گفت : ((رب ارنى كيف تحيى الموتى ؟))، و خداى تعالى در جوابش پرسيد: مگر ايمان ندارى ؟ بيان داشت : چرا، ولى مى خواهم خاطرم جمع شود كه خليل تو من هستم .
مولف : در سابق آنجا كه گفتارى از بهشت آدم داشتيم كلامى درباره على بن محمد بن جهم و در خصوص همين روايتى كه از على بن موسى الرضا نقل كرده آورده شد، به آنجا مراجعه كنيد.
اين را بايد دانست كه روايت نامبرده بر اين معنا دلالت دارد كه مقام ((خليل بودن )) مقامى است كه مستلزم استجابت دعا است ، كلمه ((خلت )) نيز با اين معنا مى سازد، چون اصل اين كلمه به معناى ((حاجت )) است ، و اگر دوست را هم خليل مى نامند به اين جهت است كه وقتى صداقت و دوستى به حد كمال رسيد، حوائج صديق خود را بر مى آورد، و اين معلوم است كه وقتى حاجتش را بر مى آورد كه قدرت و كفايت برآوردن آن را داشته باشد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 584
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 274-261 بقره قسمت اول
بخش اول
● ترجمه آیات
حكايت آنان كه اموال خويش را در راه خدا انفاق مى كنند حكايت دانه اى است كه هفت خوشه رويانيده كه در هر خوشه صد دانه باشد، و خدا براى هر كه بخواهد، دو برابر هم مى كند، كه خدا وسعت بخش و دانا است . (261)
كسانى كه اموال خويش را در راه خدا انفاق مى كنند و بعد اين انفاق خود را بامنت و يا اذيتى همراه نمى كنند پاداش آنان نزد پروردگارشان است ، نه ترسى دارند و نه غمى .(262)
سخن شايسته و پرده پوشى ، از صدقه اى كه اذيت در پى دارد بهتر است ، خدا بى نياز و بردبار است .(263)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، صدقه خويش را همانند آن كس كه مال خويش را با ريا به مردم انفاق مى كند، و به خدا و روز جزا ايمان ندارد، با منت و اذيت باطل نكنيد، كه حكايت وى حكايت سنگى سفت و صافى است كه خاكى روى آن نشسته باشد، و رگبارى بر آن باريده ، آن را صاف به جاى گذاشته باشد، رياكاران از آنچه كرده اند ثمرى نمى برند، و خدا گروه كافران را هدايت نمى كند.(264)
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 586
و حكايت آنان كه اموال خود را به طلب رضاى خدا و استوارى دادن به دلهاى خويش انفاق مى كنند، عمل شان مانند باغى است بر بالاى تپه اى ، كه رگبارى به آن رسد، و دو برابر ثمر داده باشد، و اگر رگبار نرسيده به جايش باران ملايمى رسيده ، خدا به آنچه مى كنيد بينااست .(265)
آيا در ميان شما كسى هست كه دوست داشته باشد براى او باغى باشد پر از درختان خرما و انگور و همه گونه ميوه در آن باشد، و نهرها در دامنه آن جارى باشد، سپس پيرى برسد، در حالى كه فرزندانى صغير دارد، آتشى به باغش بيفتد، و آن را بسوزاند؟ خدا اينطور آيه هاى خود را براى شما بيان مى كند، شايد كه بى انديشيد.(266)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از خوبيهاى آنچه بدست آورده ايد و آنچه برايتان از زمين بيرون آورده ايم انفاق كنيد، و پست آن را (كه خودتان نمى گيريد مگر با چشم پوشى ) براى انفاق منظور نكنيد، و بدانيد كه خدا بى نياز و ستوده است .(267)
شيطان به شما وعده تنگدستى مى دهد، و به بدكارى وا مى دارد، و خدا از جانب خود آمرزش و فزونى به شما وعده مى دهد، كه خدا وسعت بخش و دانا است .(268)
فرزانگى را به هر كه بخواهد مى دهد، و هر كه حكمت يافت ، خيرى فراوان يافت ، و به جز خردمندان كسى اندرز نگيرد. (269)
هر خرجى كرده ايد به هر نذرى ملتزم شده ايد خدا از آن آگاه است ، و ستمگران ياورانى ندارند. (270)
اگر صدقه ها را علنى دهيد خوب است ، و اگر هم پنهانى دهيد و به تنگ دستان بدهيد، البته برايتان بهتر است ، و گناهانتان را از بين مى برد، كه خدا از آنچه مى كنيد آگاه است .(271)
هدايت كردن با تو نيست ، بلكه خدا است كه هر كس را بخواهد هدايت مى كند، هر خواسته اى انفاق كنيد به نفع خود كرده ايد، انفاق جز براى رضاى خدا نكنيد، هر خيرى را كه انفاق كنيد (عين همان ) به شما مى رسد و ستم نمى بينيد.(272)
(صدقه از آن ) فقرائى است كه در راه خدا از كار مانده اند، و نمى توانند سفر كنند، اشخاص بى خبر آنان را بس كه مناعت دارند توانگر مى پندارند، تو آنان را با سيمايشان مى شناسى ، از مردم به اصرار گدائى نمى كنند، هر متاعى انفاق مى كنيد خدا به آن دانا است .(273)
كسانى كه اموال خويش را شب و روز نهان و آشكار انفاق مى كنند پاداششان نزد پروردگارشان است ، نه ترسى دارند و نه غمگين مى شوند.(274)
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 274-261 بقره قسمت اول بخش اول ● ترجمه آیات حكايت آنان كه اموال خويش را در راه خدا انفاق مى
آیات 274-261 بقره قسمت اول
بخش اول
● بيان آيات
سياق اين آيات از اين جهت كه همه درباره انفاق است ، و مضامين آنها به يكديگر ارتباط دارد اين را مى فهماند كه همه يك باره نازل شده ،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 587
و اين آيات مؤمنين را تحريك و تشويق به انفاق در راه خدا مى كند، و نخست براى زياد شدن و بركت مالى كه انفاق مى كنند مثلى مى زند، كه يك درهم آن هفتصد درهم مى شود، و چه بسا كه خدا بيشترش هم مى كند، و سپس براى انفاق ريائى و غير خدائى مثلى مى آورد تا بفهماند كه چنين انفاقى بركت و بهره اى ندارد،
و در مرحله سوم مسلمانان را از انفاق با منت و اذيت نهى مى كند، زيرا كه منت و اذيت اثر آن را خنثى مى كند، و اجر عظيمش را حبط نموده و از بين مى برد سپس دستور مى دهد كه از مال پاكيزه خود انفاق كنند، نه اينكه از جهت بخل و تنگ نظرى هر مال ناپاك و دور انداختنى را در راه خدا بدهند، و آنگاه موردى را كه بايد مال در آن مورد انفاق شود ذكر مى كند كه عبارت است از فقرائى كه در راه خدا از هستى ساقط شده اند، و در آخر اجر عظيمى كه اين انفاق نزد خداى تعالى دارد بيان مى كند.
و سخن كوتاه اينكه : آيات مورد بحث ، مردم را دعوت به انفاق مى كند و در مرحله اول ، جهت اين دعوت و غرضى را كه در آن است بيان نموده و مى فرمايد: هدف از اين كار بايد خدا باشد نه مردم ، و در مرحله دوم صورت عمل و كيفيت آن را تبيين كرده كه بايد منت و اذيت به دنبال نداشته باشد، و در مرحله سوم وضع آن مال را بيان مى كند كه بايد طيب باشد نه خبيث ، و در مرحله چهارم مورد آن را كه بايد فقيرى باشد كه در راه خدا فقير شده و در مرحله پنجم اجر عظيمى كه در دنيا و آخرت دارد بيان نموده است .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 274-261 بقره قسمت اول
بخش دوم
● گفتارى پيرامون انفاق
يكى از بزرگترين امورى كه اسلام در يكى از دو ركن ((حقوق الناس )) و ((حقوق الله )) مورد اهتمام قرار داده و به طرق و انحاى گوناگون ، مردم را بدان وادار مى سازد، انفاق است پاره اى از انفاقات از قبيل زكات ، خمس ، كفارات مالى و اقسام فديه را واجب نموده و پاره اى از صدقات و امورى از قبيل وقف سكنى دادن مادام العمر كسى ، وصيت ها، بخشش ها و غير آن را مستحب نموده است .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 274-261 بقره قسمت اول
بخش سوم1⃣
● تعديل ثروت ها، كم كردن فاصله طبقاتى ، ايجاد برادرى بين مسلمين و ... علل و اهداف تأكيد شديد نسبت به انفاق است
و غرضش اين بوده كه بدين وسيله طبقات پائين را كه نمى توانند بدون كمك مالى از ناحيه ديگران حوائج زندگى خود را برآورند - مورد حمايت قرار داده تا سطح زندگيشان را بالا ببرند، تا افق زندگى طبقات مختلف را به هم نزديك ساخته و اختلاف ميان آنها را از جهت ثروت و نعمات مادى كم كند.
و ازسوى ديگر توانگران و طبقه مرفه جامعه را از تظاهر به ثروت يعنى از تجمل و آرايش مظاهر زندگى ، از خانه و لباس و ماشين و غيره نهى فرموده و از مخارجى كه در نظر عموم مردم غير معمولى است و طبقه متوسط جامعه تحمل ديدن آنگونه خرجها را ندارد (تحت عنوان ) نهى از اسراف و تبذير و امثال آن ، جلوگيرى نموده است .
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 588
و غرض از اينها ايجاد يك زندگى متوسطى است كه فاصله طبقاتى در آن فاحش و بيش از اندازه نباشد، تا در نتيجه ، ناموس وحدت و همبستگى زنده گشته ، خواستهاى متضاد و كينه هاى دل و انگيره هاى دشمنى بميرند، چون هدف قرآن اين است كه زندگى بشر را در شئون مختلفش نظام ببخشد، و طورى تربيتش دهد كه سعادت انسان را در دنيا و آخرت تضمين نمايد و بشر در سايه اين نظام در معارفى حق و خالى از خرافه زندگى كند، زندگى همه در جامعه اى باشد كه جو فضائل اخلاق حاكم بر آن باشد و در نتيجه در عيشى پاك از آنچه خدا ارزانيش داشته استفاده كند، و داده هاى خدا برايش نعمت باشد، نه عذاب و بلا، و در چنين جوى ، نواقص و مصائب مادى را برطرف كند.
و چنين چيزى حاصل نمى شود مگر در محيطى پاك كه زندگى نوع ، در پاكى و خوشى و صفا شبيه به هم باشد، و چنين محيطى هم درست نمى شود مگربه اصلاح حال نوع ، به اينكه حوائج زندگى تأمين گردد، و اين نيز بطور كامل حاصل نمى شود مگر به اصلاح جهات مالى و تعديل ثروت ها، و به كار انداختن اندوخته ها، وراه حصول اين مقصود، انفاق افراد - از اندوخته ها و مازاد آنچه با كد يمين و عرق جبين تحصيل كرده اند - مى باشد، چون مؤمنين همه برادر يكديگرند، و زمين و اموال زمين هم از آن يكى است ، و او خداى عزوجل است .
و اين خود حقيقتى است كه سيره و روش نبوى (كه بر صاحب آن سيره برترين تحيت و سلام باد) صحت و استقامت آن را در زمان استقرار حكومت پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) اثبات مى كند.
و اين همان نظامى است كه امير المؤمنين صلوات الله عليه از انحراف مردم از مجراى آن تاسف خورده و شكوه ها مى كرد، و از آن جمله مى فرمود: ((و قد اصبحتم فى زمن لا يزداد الخير فيه الا ادبارا، و لا الشر فيه الا اقبالا و لا الشيطان فى هلاك الناس الا طمعا، فهذا او ان قويت عدته ، و عمت مكيدته و امكنت فريسته ، اضرب بطرفك حيث شئت من الناس فهل تبصر الا فقيرا يكابد فقرا، او غنيا بدل نعمه الله كفرا، او بخيلا اتخذ البخل بحق الله وفرا، او متمردا كان باذنه عن سمع المواعظ وقرا؟)).
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 589
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 274-261 بقره قسمت اول بخش سوم1⃣ ● تعديل ثروت ها، كم كردن فاصله طبقاتى ، ايجاد برادرى بين مسلم
آیات 274-261 بقره قسمت اول
بخش سوم2⃣
● تعديل ثروت ها، كم كردن فاصله طبقاتى ، ايجاد برادرى بين مسلمين و ... علل و اهداف تأكيد شديد نسبت به انفاق است
گذشت روزگار، درستى نظريه قرآن را كشف كرد، و ثابت نمود همانطور كه قرآن فرموده تا طبقه پائين جامعه ، از راه امداد و كمك به حد متوسط نزديك نگردند و طبقه مرفه از زياده روى و اسراف و تظاهر به جمال جلوگيرى نشده ، و به آن حد متوسط نزديك نشوند، بشر روى رستگارى نخواهد ديد، آرى همه ما تمدن غرب را ديديم ، كه چگونه داعيان آن ، بشر را به بى بندوبارى در لذات مادى و افراط در لذات حيوانى واداشتند و بلكه روشهاى جديدى از لذت گيرى و استيفاى هوس هاى نفسانى اختراع نمودند،
و در كام گيرى خود و اشاعه اين تمدن در ديگران ، از به كار بردن هيچ نيروئى مضايقه ننمودند، و اين باعث شد كه ثروتها و لذات خالص زندگى مادى همه به طرف نيرومندان و توانگران سرازير شده و در دست اكثريت مردم جهان كه همان طبقات پائين جامعه ها مى باشند چيزى به جز محروميت نماند، و ديديم كه چگونه طبقه مرفه نيز به جان هم افتاده و يكديگر را خوردند تا نماند مگر اندكى ، و سعادت زندگى مادى مخصوص همان اندك گرديد، و حق حيات از اكثريت ، كه همان توده هاى مردم هستند سلب شد.
و با در نظر گرفتن اينكه ثروت بى حساب وفقر زياد آثار سوئى در انسان پديد مى آورد، اين اختلاف طبقاتى تمامى رذائل اخلاقى را برانگيخت ، و هر طرف را به سوى مقتضاى خويش پيش راند، و نتيجه آن اين شد كه دو طائفه در مقابل يكديگر صف آرائى كنند و آتش فتنه و نزاع در بين آنان شعله ور شود، توانگر و فقير محروم و منعم ، واجد و فاقد همديگر را نابود كنند و جنگى بين المللى بپا شود،
و زمينه براى كمونيسم فراهم گردد، و در نتيجه حقيقت و فضيلت به كلى از ميان بشر رخت بر بندد و ديگر بشر روزگارى خوش نبيند، و آرامش درونى و گوارائى زندگى از نوع بشر سلب شود، اين فساد عالم انسانى چيزى است كه ما امروزه خود به چشم مى بينيم ، و احساس مى كنيم كه بلاهائى سخت تر و رسوائى هائى بيشتر، آينده نوع بشر را تهديد مى كند.
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
آیات274-261 بقره قسمت اول
بخش چهارم
● از بين رفتن انفاق و شيوع ربا در بين مردم بزرگترين عامل فساد اجتماعى كنونى در جهان غرب است
و نيز بزرگترين عامل اين فساد از طرفى از بين رفتن انفاق ، و از سوى ديگر شيوع ربا است كه به زودى به آيات آن خواهيم رسيد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 590
(ان شاء الله ) و خواهيم ديد كه خداى تعالى بعد از آيات مورد بحث در خلال هفت آيه پشت سرهم فظاعت و زشتى آن را بيان مى كند، و مى فرمايد: رواج آن ، فساد دنيا را به دنبال مى آورد، و اين خود يكى از پيشگوئيهاى قرآن كريم است ، كه در ايام نزول قرآن جنينى بود در رحم روزگار، و مادر روزگار اين جنين را در عهد ما زائيد، و ثمرات تلخش را بما چشانيد.
و اگر بخواهيد اين گفته ما را تصديق كنيد در آيات سوره روم دقت فرمائيد آنجا كه خداوند مى فرمايد: ((فاقم وجهك للدين حنيفا - تا جمله يومئذ يصدعون )).
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 591
اين آيات نظائرى هم در سوره هاى هود، و يونس ، و اسراء، و انبياء، و غيره دارد كه در همين مقوله سخن گفته اند، و ان شاء الله به زودى بيانش خواهد آمد.
و سخن كوتاه اينكه : علت تحريك و تشويق شديد و تاكيد بالغى كه در آيات مورد بحث درباره انفاق شده ، اينها بود كه از نظر خواننده محترم گذشت .
مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَلَهُمْ فى سبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ...
منظور از ((سبيل الله ))، هر امرى است كه به رضايت خداى سبحان منتهى شود، و هر عملى كه براى حصول غرضى دينى انجام گيرد، براى اينكه كلمه ((سبيل الله )) در آيه شريفه مطلق آمده و قيدى ندارد، هر چندكه قبل از اين آيه ، آياتى قرار دارد كه در آن سخن از قتال در راه خدا رفته ، و در آياتى ديگر نيز اين كلمه مقارن با مساله جهاد آمده ، ليكن صرف اين مقارن بودن دليل نمى شود بر اينكه بگوئيم منظور از آيه ((فى سبيل الله )) تنها جهاد در راه خدا است .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 274-261 بقره قسمت اول
بخش پنجم
● معناى (كمثل حبت انبتت ) و بررسى امثال قرآنى ديگر نظير آن
مفسرين گفته اند: جمله ((كمثل حبة انبتت )) در واقع ((كمثل من زرع حبه انبتت سبع سنابل )) است ، چون اين درست نيست كه گفته شود: ((مثل كسانى كه در راه خدا انفاق مى كنند مثل حبه و دانه است ))، بلكه بايد گفت : ((مثل كسى است كه دانه اى را بكارد و آن دانه هفت سنبل بدهد...))، زيرا حبه نامبرده مثل آن مالى است كه در راه خدا انفاق شده ، نه مثل اشخاصى كه انفاق كرده اند، و اين روشن است .
و ليكن گو اينكه حرف اينها در جاى خود، حرف درستى است ، اما اگر كمى در آيات مشابه آن دقت شود معلوم مى شود كه حاجتى به اين تقدير نيست ، چون مى بينيم بيشتر آياتى كه در قرآن مثلى را ذكر مى كند همين وضع را دارد، و اين صناعت و اين طرز سخن گفتن در قرآن كريم شايع است .
در جائى ديگر نيز فرموده : ((و مثل الذين كفروا كمثل الذى ينعق بما لا يسمع الا دعاء و نداء)).
با اينكه مثل نامبرده مثل كفار نيست بلكه مثل كسى است كه كفار را دعوت مى كند و نيز فرموده :((انما مثل الحيوة الدنيا كماء انزلناه )) با اينكه در آيه شريفه زندگى دنيا به گياهانى كه به وسيله باران مى رويند مثل زده شده است .
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 592
و نيز فرموده : ((مثل نوره كمشكوه )) در ظاهر آيه نور خدا به مشكات تشبيه شده با اينكه در واقع نور خدا به نور مشكات مثل زده شده نه خود مشكات ، و نيز در آيات بعد از آيه مورد بحث فرموده : ((فمثله كمثل صفوان )) با اينكه در آيه ، بطلان صدقه به وسيله ريا به غبارى مثل زده شده كه روى سنگى صاف باشد، نه خود سنگ ، و نيز در آيات مورد بحث اشخاصى را كه در راه رضاى خدا انفاق مى كنند به جنت مثل زده ، مى فرمايد: ((مثل الذين ينفقون اموالهم ...)) با اينكه جنت مثل آن مالى است كه مى دهند، نه خود آنان ، و آياتى ديگر از اين قبيل بسيار است .
و اين مثالها كه در اين آيات آورده شده ، از يك جهت مشتركند، و آن اين است كه در همه آنها به ماده تمثيل كه قوام مثل به آن است اكتفا شده ، و به منظور اختصار بقيه اجزاى كلام را مى اندازد.
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 274-261 بقره قسمت دوم
بخش اول1⃣
● توضيحى در مورد امثال و چگونگى تمثيلات قرآن كريم
توضيح اينكه : مثل در حقيقت يك قصه واقعى و يا فرضى است كه گوينده از جهاتى آنرا شبيه معناى مورد نظر خود مى داند، و لذا در كلام خود ذكرش مى كند تا ذهن شنونده از تصور آن ، معناى مورد نظر را كامل تر و بهتر تصور كند، نظير اينكه وقتى مى خواهد بگويد: من هيچ چيز ندارم ، مى گويد: ((لا ناقه لى و لا جمل )) و يا وقتى به شنونده بگويد: آن وقت كه بايد كارى كرده باشى نكردى : مى گويد: ((فى الصيف ضيعت اللبن )) و از اين قبيل مثلها، اينها قصه ائى است كه روزى واقع شده و با ذكر آن به شنونده مى فهماند كه آن را با مقصود مورد كلام تطبيق نموده تا مطلب مورد كلام را بهتر و روشن تر بفهمد و لذا مى گويند مثل ها هيچ وقت تغيير نمى كنند.
و اما مثلهاى فرضى و خيالى مانند اينكه وقتى مى خواهيم به مخاطب خود بفهمانيم كه انفاق در راه خدا عبارت است از دادن يكى و گرفتن چند برابر آن ، مى گوئيم : مثل آنچه كه در راه خدا انفاق مى كنى ، مثل كاشتن دانه اى است كه وقتى سبز مى شود هفت سنبله و در هر سنبله صد دانه به وجود مى آيد و اين مثل يك مثل فرضى و خيالى است .
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 593
و آن معنائى كه ما از مثل مى خواهيم به ذهن شنونده منتقل كنيم ، و آن را معيارى براى ايضاح و سنجيدن وضع مطلب خود مى گيريم ، يا تمامى قصه اى است كه به عنوان مثل مى آوريم ، نظير مثلى كه در آيه : ((و مثل كلمة خبيثة كشجرة خبيثة ...)) و در آيه : ((مثل الذين حملوا التورية ثم لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفارا)) آمده است و يا همه آن قصه منظور و مورد نظر نيست ، بلكه گوشه اى از آن منظور است ، كه اصطلاحا به آن ماده تمثيل گفته مى شود، كه در اين صورت يا همان مقدار را ذكر مى كنيم ، و يا اگر همه قصه را بياوريم صرفا به منظور تتميم قصه و ناقص نبودن آن است مانند مثال اخير، يعنى انفاق و حبه ، چون در اين مثل ماده تمثيل تنها دانه اى است كه هفتصد دانه از آن به وجود مى آيد و اما كاشتن آن ، و روئيدن هفت سنبله از آن دخالتى در تمثيل ندارد و به خاطر تتميم قصه آمده است .
و در قرآن كريم هر مثلى كه تمامى آن ماده تمثيل بوده و با معناى مراد و محل كلام تطبيق مى شده ، همه آن ذكر شده - كه بايد هم مى شد، براى اينكه همه جزئياتش مثل است - و هر مثلى كه فقط بعضى از قسمت هايش ماده تمثيل بوده ، به نقل همان مقدار اكتفا شده ، و آن مقدار، در جاى تمام قصه به كار رفته ، چون غرض گوينده ، از همان مقدار از قصه حاصل مى شده ، علاوه بر اينكه خواننده در اثر ديدن اينكه گوشه اى از يك قصه ذكر شده ، و گوشه هاى ديگرش افتاده و همين قسمت كه ذكر شده وافى به غرض هست ، و خلاصه مى بيند كه مطلب مورد نظر به وجهى عين همان قصه است ، و به وجهى غير از آن است ، نشاطى پيدا مى كند، و دچار آن خستگى و ملالت كه معمولا خواننده هر مقاله يكنواخت به آن دچار مى شود، نمى گردد و اين خود يكى از موارد لطيف ايجاز به قلب است كه قرآن آن را به كار برده است ، اما ايجاز است ، چون گفتيم : تنها ماده تمثيل را كه حبه باشد آورده است ، و اما قلب يعنى وارونه گوئى است ، براى اينكه بايد انفاق را به حبه مثل مى زد، ولى انفاق گر را به حبه مثل زده است .
أَنبَتَت سبْعَ سنَابِلَ فى كلِّ سنبُلَةٍ مِّائَةُ حَبَّةٍ
معناى كلمه ((سنبل )) معروف است ، كه همان خوشه گندم مى باشد بعضى گفته اند: ماده ((سنبل )) در اصل به معناى ((پوشاندن )) است ، و اگر خوشه گندم را سنبل ناميده اند، به اين جهت بوده است كه سنبل ، دانه هاى گندم را در غلافهائى كه دارد مى پوشاند.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 594
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 274-261 بقره قسمت دوم
بخش اول2⃣
● توضيحى در مورد امثال و چگونگى تمثيلات قرآن كريم
و يكى از بى پايه ترين اشكالهائى كه به آيه كرده اند اين است كه : آيه شامل مثالى است كه اصلا در خارج وجود ندارد، براى اينكه هيچ خوشه گندمى نداريم كه مشتمل بر صد دانه باشد، و ديگر توجه نكرده اند كه همانطور كه گفتيم : در مثل لازم نيست كه مضمونش در خارج تحقق داشته باشد، چون مثلهاى تخيلى آنقدر زياد هست كه از حد شمارش بيرون است ، علاوه بر اينكه هر سنبله صد دانه و يا هر خوشه هفتصد دانه گندم در آن باشد چنان نيست كه اصلا وجود نيافته باشد.
وَ اللَّهُ يُضعِف لِمَن يَشاءُ وَ اللَّهُ وَسِعٌ عَلِيمٌ
يعنى خداى تعالى براى هر كس كه بخواهد بيش از هفتصد دانه گندم هم مى دهد، براى اينكه او واسع است و هيچ مانعى نيست كه از جود او جلوگيرى كرده و فضل و كرمش را محدود سازد، همچنان كه خودش در جاى ديگر فرمود: ((من ذا الذى يقرض الله قرضا حسنا، فيضاعفه له اضعافا كثيرة ؟)) و كثير را در اين آيه مقيد به عدد معينى نكرده است .
بعضى از مفسرين در معناى آيه مورد بحث گفته اند: ((مضاعفه )) به معناى چند برابر است ، و نهايت درجه اين چند برابر همان هفتصد برابر است ، نه اينكه اگر خدا بخواهد هفتصد را هم چند برابر مى كند ولى اين حرف صحيح نيست ، زيرا اگر اينطور مى بود قهر جمله مورد بحث كار تعليل را مى كرد، و معنا چنين مى شد: ((انفاق در راه خدا مثل دانه اى است كه تا هفتصد دانه بهره دهد، چون خدا براى هر كس بخواهد مضاعف مى كند)) و در اين صورت مى بايست جمله نامبرده چنين باشد: ((فى كل سنبله مائه حبه فان الله يضاعف ...))، همچنان كه در آيه شريفه : ((الله الذى جعل لكم الليل لتسكنوا فيه ، و النهار مبصرا، ان الله لذو فضل على الناس )) كلمه ((ان )) آمده است ، و چون در آيه مورد بحث كلمه ((فان )) نيامده معلوم مى شود كه جمله نامبرده تعليل نيست .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 و
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 274-261 بقره قسمت دوم
بخش دوم
● فوائد و آثار اجتماعى ارفاق به قصد تحصيل رضاى خدا
مطلب ديگر اينكه در آيه مورد بحث ، مثلى را كه آورده مقید به آخرت نكرده و بطور مطلق فرموده : ((خدا انفاق شما را مضاعف مى كند)) پس هم شامل دنيا مى شود، و هم شامل آخرت ، فهم عقلائى هم اين را تأييد مى كند براى اينكه كسى كه از دسترنج خود چيزى انفاق مى كند هر چند ابتدا ممكن است به قلبش خطور كند كه اين مال از چنگش رفت ، و ديگر به او بر نمى گردد، ليكن اگر كمى دقت كند خواهد ديد كه جامعه انسانى به منزله تن واحد و داراى اعضاى مختلف است ،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 595
و اعضاى آن هر چند اسامى و اشكال مختلف دارند، اما در مجموع ، يك تن را تشكيل مى دهند، و در غرض و هدف زندگى متحد هستند، از حيث اثر هم همه مربوط به هم هستند، وقتى يكى از اعضا، نعمتى را از دست مى دهد مثلا فاقد صحت و سلامتى شده و در عمل خود كند مى گردد، همين عارضه هر چند كه در نظر بدوى ، متوجه يك عضو است ، ولى در حقيقت تمام بدن در عملكرد خود كند و سست مى گردد، و به خاطر نرسيدن به اغراض زندگى خسران و ضرر مى بيند.
مثلا چشم و دست آدمى دو عضو از بدن انسان هستند، در ظاهر دو نام غير مربوط به هم و دو شكل متفاوت ، و دو عملكرد جداگانه دارند، ليكن با كمى دقت مى بينيم كه اين دو عضو كمال ارتباط را با يكديگر دارند. خلقت ، آدمى را مجهز به چشم كرده تا اشيا را از نظر نور و رنگ و نزديكى و دورى تشخيص دهد، بعد از تشخيص چشم ، دست آنچه را كه تحصيلش براى آدمى واجب است بردارد، و آنچه را كه دفعش بر او لازم است از انسان دفع كند.
پس در حقيقت چشم مثل چراغى است كه پيش پاى دست را روشن مى كند، حال اگر دست از كار بيفتد قهرا فوائد و عملكرد دست را بايد ساير اعضا جبران كنند، و اين باعث مى شود كه اولا زحمت و تعبى را كه در حال عادى هرگز قابل تحمل نيست ، تحمل كند و در ثانى از عملكرد ساير اعضاى خود به همان مقدار كه صرف جبران عملكرد دست نموده بكاهد، و اما اگر از همان اوائلى كه دست دچار حادثه شد از نيروئى اضافى ساير اعضا در اصلاح حال همان دست استفاده كند، و دست را به حال عادى و سلامتش برگرداند، حال تمامى اعضا را اصلاح كرده ، و صدها و بلكه هزارها برابر آنچه صرف اصلاح دست كرده عايدش مى شود.
پس يك فرد از جامعه كه عضوى از يك مجموعه است ، اگر دچار فقر و احتياج شد، و ما با انفاق خود وضع او را اصلاح كرديم ، هم دل او را از رذائلى كه فقر در او ايجاد مى كند پاك كرده ايم ، و هم چراغ محبت را در دلش ايجاد نموده ايم ، و هم زبانش را به گفتن خوبيها به راه انداخته ايم ، و هم او ر ا در عملكردش نشاط بخشيده ايم ، و اين فوائد عايد همه جامعه مى شود، چون همه افراد جامعه به هم مربوط هستند، پس انفاق يك نفر، اصلاح حال هزاران نفر از افراد جامعه است ، و مخصوصا اگر اين انفاق در رفع حوائج نوعى از قبيل تعليم و تربيت و امثال آن باشد. اين است آثار و فوائد انفاق .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei