eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت دوم )●■ ■●بسياری از مردم كوفه چنين باوری نداشتند. امام عل
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■● (قسمت سوم )●■ ■●نكته‌ی دوم كه زمينه‌ی چنين جنايتی را به دست كوفيان فراهم كرد، ضعف ايمان آنها بود. ضعف ایمان! ايمان غير از اين است كه به من بگويند اصول دين چندتاست؟ بگويم پنج‌تا: توحيد، نبوّت، عدل، امامت، معاد روز قيامت. بلدم بگویم يا تا حدودی هم اعتقادی به آنها دارم. ■●آن ايمان و آن باوری كه انسان با همه‌ی وجود به اين حقيقت پيوسته باشد، جانش در گرو اين باورها باشد، حسابش جداست از آن پذيرش اوّليه‌ی سطحی دين خدا. ■●ايمان راسخ و ايمان مستحكم است كه می‌تواند انسان را حفظ كند. محكم است كه انسان را دربرابر تهديدها ثابت‌قدم نگه می‌دارد؛ انسان دچار بزدلی و زبونی و ترس و گريز نمی‌شود؛ دچار تن دادن به ذلّت و تسليم نمی‌شود. ايمان استوار و راسخ است كه سبب مي‌شود انسان مورد تطميع قرار نگيرد؛ تطميع‌ها در او تأثیر نكند. اگر پست و مقامي وعده دادند، اگر پول و ثروتي وعده دادند، اگر نام و شهرتی وعده دادند، اگر كِيف و لذّتي وعده دادند، انسان را نفريبد؛ جبهه‌ی حقّ را به‌خاطر رسيدن به آنها ترك نكند. ■●تعدادی از كساني كه روز عاشورا روبه‌روی امام حسين علیه السلام ايستادند، امام حسين علیه السلام را خوب می‌شناختند؛ امّا گيرشان در ضعف ايمانشان بود. ، امام حسين علیه السلام را خوب می‌شناسد؛ آدم كوچكی هم نيست؛ می‌دانید که عمرسعد پسر سعد وقّاص است. سعد وقّاص كسی است كه در زمان خليفه‌ي دوم، فرمانده‌ي لشكر اسلام در فتح ايران بود. ماجرای قادسيّه را در تاريخ خوانده‌ايد. سردار بزرگ فاتح سپاه اسلام، پسرش عمرسعد است. عمرسعد هم معروف است به تقدّس و تديّن و در عين حال فردی موجّه، به‌دليل اینکه پدرش خيلی صاحب شهرت و موقعيّت بود. از آن طرف هم اهل‌بيت علیهم السلام را خوب می‌شناسد؛ امّا گرفتاری او، است. لذا وقتی ابن‌زياد به او وعده‌ی حكومت ری را می‌دهد، [سست می‌شود.] ری همین تهران امروزی است و البتّه شايد بتوان گفت حكومت ری حكومت كلّ ايران بوده، مركز و مقرّ حكومت در ري بوده، كلّ ايران يكي از استان‌های كشور اسلامي بوده؛ همان‌طوركه مصر يكي از استان‌ها بوده، عراق یکی از استان‌ها بوده، حجاز يكی از استان‌ها بوده، ایران هم یکی از استان‌ها بود. وقتي ابن‌زياد وعده‌ی حكومت و فرمانروایی ری را به عمرسعد مي‌دهد، عمرسعد با اینکه می‌داند جبهه‌ی حقّ کجاست و باطل كجاست، می‌پذیرد. ■●لذا وقتی هم امام حسين علیه السلام با عمرسعد ملاقات می‌كنند، به او مي‌گويند: عمرسعد تو بين بهشت و دوزخی! تو می‌دانی حقّ چيست! بيا و اين جنايت را به گردن نگير! ■●شايد هم روز اوّلی كه عمرسعد به كربلا آمد، به قصد كشتن امام حسين علیه السلام نيامد، شايد آمده بود که با يك ارعابی حضرت را منصرف کند. فکر کرده بود، ما با سی‌هزار نفر يا حتّی بعضي از تاريخ‌ها نقل كرده‌اند، صدوبيست هزار نفر لشكر داريم می‌رويم، امام حسين علیه السلام با هفتادودو نفر، طبيعتاً منطق به او اجازه نمی‌دهد دست به جنگ بزند، تسليم می‌شود و بيعت يزيد را می‌پذيرد و بدون قتل و خونريزی ماجرا تمام می‌شود و ابن‌زياد حكومت ری را به من خواهد داد!... ... ■● ۹۷●■
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت سوم )●■ ■●نكته‌ی
■● (قسمت چهارم)●■ ■●معلوم نيست واقعا روز اوّل كه عمربن‌سعد به‌سمت كربلا حركت كرد قصد كشتن امام حسين عليه السلام را داشت؛ لذا ديديد يك مقدار هم اين دست و آن دست می‌كرد و دنبال راه حلّی بود كه بدون درگيری قضيّه را تمام كند؛ از امام حسين عليه السلام بيعت بگيرد و ماجرا تمام شود. و به‌دليل همين تعلّل‌ها شمربن‌ذی‌الجوشن که در كوفه پيش ابن‌زياد بود، (و مب‌دانيد ريشه‌ی شمر به خوارج هم برمی‌گردد و به جنايت‌های دوران اميرالمؤمنين علیه السلام.) ابن‌زياد را تحريك كرد و گفت: اين عمرسعد آدم جنگ نيست؛ ولذا ابن‌زياد یک نامه‌ به شمر داد براي عمرسعد؛ و يك نامه هم برای خود شمر. گفت: اوّل اين نامه را به عمر‌سعد بده، ببينیم عكس‌العملش چيست؟ اگر پيغام مرا در مورد جنگيدن و كشتن اباعبدالله نپذيرفت، نامه‌ی دوم ملاك عمل است. در نامه‌ی دوم نوشته بود كه شمر، عمرسعد را بكش و خودت فرمانده‌ی لشكر باش. ■●وقتی عمرسعد فهميد جريان اين‌طور است، چه کرد؟ امام حسين عليه السلام هم دوباره با او ملاقات كردند و به او اتمام حجّت مجدّد كردند. عمرسعد از سر شب تا صبحِ عاشورا در خيمه‌ی خود قدم می‌زد و خودش را بين بهشت و دوزخ میديد. ■●عين تعبيری كه راجع‌به رياحيیرضوان‌الله‌علیه داريم. حرّبن‌يزيد رياحی هم یک سردار لشكر است؛ او به‌دليل ايمانش می‌تواند دل بكند؛ از پست و مقام و موقعيّت فرماندهي لشكر و پاداش‌ها و جوايزی كه در صورت جنگيدن و پيروز شدن بر امام حسين برای او خواهد بود، بگذرد؛ امّا عمرسعد به‌دليل ، به‌دليل اينكه در وجود او قوی‌تر از ، در عين اينكه حقيقت مثل روز برايش روشن است، امّا بالاخره بعد از يك شب تا به صبح در ترديد به سر بردن تصميم خودش را می‌گيرد و صبح عاشورا به همه‌ي لشكر مي‌گويد كه همه‌ شاهد باشيد كه اوّلين تير را به‌سمت لشكر اباعبدالله من پرتاپ كردم. ■●پس مشكل دوم ضعف ايمان است. ضعف ایمان! اينكه محبّت دنيا در عمق جان اينها جا داشت. و اين دو عامل، عوامل اصلی چنين فاجعه‌اي به دست مردم كوفه است. البتّه فقط كوفيان نبودند؛ از بصره هم يك گروه نیروی نظامی رسید و به لشكر عمربن‌سعد ملحق شدند؛ حتّي از شام نيروهای كمكی آمد و يك لشكر عظيم رو در روي اباعبدالله الحسین علیه السلام تشكيل شد. ... ■● ۹۷●■
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●مصباح‌الهدی وسفینةُ‌النّجاة - بخش چهارم●■ ■حج يعنی قصد؛ «اَلحَجُّ قَصدٌ»، و حاجی يعنی كسی كه مقصد
■● (قسمت پنجم)●■ ■●قرآن كريم به همين دو نكته در آيه‌ای اشاره كرده، می‌فرماید: اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلَّا الظَّنَ وَ ما تَهْوَى الْاَنْفُسُ؛ کسانی كه بيراهه رفتند، به انحراف رفتند، جز اين نيست كه از ظنّ و گمان و پندار تبعيت كردند. در قرآن كريم ظنّ نقطه‌ی مقابل علم قطعی و يقين است. نقطه‌ی مقابل حقّ است. می‌‌فرمايد علّت انحراف آنها اوّلاً اين است كه پيرو ظنّ و گمان بودند؛ با حدسيّات و استنباط‌های بی پايه، راه خود را انتخاب كردند. مبتني بر يك شناخت عميق و دقيق و عالمانه و محقّقانه، مسيرشان را انتخاب نكردند؛ مبتنی بر معرفت حركت نكردند. ■●اميرالمؤمنين علیه السلام به كميل فرمودند: يَا كُمَيْلُ مَا مِنْ حَرَكَةٍ اِلّا وَ اَنْتَ مُحْتاجٌ فِيها اِلىٰ مَعْرِفَةٍ؛ هيچ حركتی نيست كه بخواهی انجام دهی، مگر آنكه تو در آن حركت محتاج معرفتی. ■●امام صادق علیه السلام فرمودند: اَلْعامِلُ عَلىٰ غَيْرِ بَصِيرَةٍ كَالسّائِرِ عَلىٰ غَيْرِ الطَّرِيقِ لا يَزِيدُهُ سُرْعَةُ السَّيْرِ اِلّا بُعْداً؛ كسی كه بدون بصيرت دست به كار مي‌شود و اقدام می‌كند مثل كسي است كه بيراهه می‌رود؛ هرچه سريع‌تر آن راه را برود، بيشتر از مقصد دور می‌شود. اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلَّا الظَّنَ! بر مبنای گمان و حدسیّات! بسياری از انحرافاتی كه در جغرافيای اسلامی اتّفاق افتاده، انحرافات اعتقادی و رفتاری، ريشه‌اش در همين است. در اين است كه آن شناخت عميق وجود ندارد. برداشت‌های جاهلانه و سطحی، حدسيّات، گمان‌ها، استنباط‌های بدون تكيه بر برهان‌های عميق، ريشه‌ی بسياری از انحرافات است. فرمود: اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلَّا الظَّنَ وَ ما تَهْوَى الْاَنْفُسُ؛ دومين چيزی كه از آن تبعيّت كردند هوای نفس است؛ ! يعني تابع دلخواه خودشان بودند؛ تابع هوس‌های خودشان، تابع خودشان به دنيا بودند؛ يعنی تابع انّيّت‌ها و انانيّت‌هايشان بودند؛ تابع حبّ نفس و بودند. اين هوس‌ها، اين تمنّيّات سبب شد كه اينها به بيراهه روند. اين دو عامل اصلی در انحراف عظيمی است كه اتّفاق می‌افتد و جنايت عظيمی كه در روز عاشورا رخ می‌دهد. ■●و حالا باید عبرت بگيريم! در زمان خودمان هم ماجرا همين است. اگر ما در مسير زندگی، مبتني بر ظنّ و گمان و شناخت‌های سطحی و كودكانه بدون تحقيق و تعمّق و مبتنی بر دلدادگي به دنيا حركت كنيم، راه كوفيان را طي خواهيم كرد. حالا دنيا جلوه‌های مختلفی دارد، يكی پول دنيا برايش دوست داشتني است، يكي مقام دنيا، يكي دنيا، يكي دنيا، دنيا جلوه‌های مختلفی دارد. اگر دلدادگی به دنيا محرّك ما در زندگی باشد، بدانيم كه ما هم راه كوفيان را طی خواهيم كرد. و برای اينكه از اين گزند مصون بمانيم، لازمه‌اش اين است كه آن معرفت و آن ايمان را کسب کنیم. ایمان هم حقيقتش محبّت است. ■●امام باقر علیه السلام فرمودند: هَلِ الدِّينُ اِلَّا الْحُبُّ؟ ايمان در واقع دل دادن به خدا، دل دادن به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دل دادن به حجّت‌های خدا علیهم السلام و دل دادن به جهان آخرت، به جهان دیگر و غيب عالم است؛ اين است. ■●اگر این از يك‌سو و ايمان از سوي ديگر نباشد، خطر اينكه ما هم به بيراهه كشيده شويم وجود دارد. ... ۹۷ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت چهارم)●■ ■●معلوم نيست واقعا روز اوّل كه عمربن‌سعد به‌سمت
■● (قسمت پنجم)●■ ■●قرآن كريم به همين دو نكته در آيه‌ای اشاره كرده، می‌فرماید: اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلَّا الظَّنَ وَ ما تَهْوَى الْاَنْفُسُ؛ کسانی كه بيراهه رفتند، به انحراف رفتند، جز اين نيست كه از ظنّ و گمان و پندار تبعيت كردند. در قرآن كريم ظنّ نقطه‌ی مقابل علم قطعی و يقين است. نقطه‌ی مقابل حقّ است. می‌‌فرمايد علّت انحراف آنها اوّلاً اين است كه پيرو ظنّ و گمان بودند؛ با حدسيّات و استنباط‌های بی پايه، راه خود را انتخاب كردند. مبتني بر يك شناخت عميق و دقيق و عالمانه و محقّقانه، مسيرشان را انتخاب نكردند؛ مبتنی بر معرفت حركت نكردند. ■●اميرالمؤمنين علیه السلام به كميل فرمودند: يَا كُمَيْلُ مَا مِنْ حَرَكَةٍ اِلّا وَ اَنْتَ مُحْتاجٌ فِيها اِلىٰ مَعْرِفَةٍ؛ هيچ حركتی نيست كه بخواهی انجام دهی، مگر آنكه تو در آن حركت محتاج معرفتی. ■●امام صادق علیه السلام فرمودند: اَلْعامِلُ عَلىٰ غَيْرِ بَصِيرَةٍ كَالسّائِرِ عَلىٰ غَيْرِ الطَّرِيقِ لا يَزِيدُهُ سُرْعَةُ السَّيْرِ اِلّا بُعْداً؛ كسی كه بدون بصيرت دست به كار مي‌شود و اقدام می‌كند مثل كسي است كه بيراهه می‌رود؛ هرچه سريع‌تر آن راه را برود، بيشتر از مقصد دور می‌شود. اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلَّا الظَّنَ! بر مبنای گمان و حدسیّات! بسياری از انحرافاتی كه در جغرافيای اسلامی اتّفاق افتاده، انحرافات اعتقادی و رفتاری، ريشه‌اش در همين است. در اين است كه آن شناخت عميق وجود ندارد. برداشت‌های جاهلانه و سطحی، حدسيّات، گمان‌ها، استنباط‌های بدون تكيه بر برهان‌های عميق، ريشه‌ی بسياری از انحرافات است. فرمود: اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلَّا الظَّنَ وَ ما تَهْوَى الْاَنْفُسُ؛ دومين چيزی كه از آن تبعيّت كردند هوای نفس است؛ ! يعني تابع دلخواه خودشان بودند؛ تابع هوس‌های خودشان، تابع خودشان به دنيا بودند؛ يعنی تابع انّيّت‌ها و انانيّت‌هايشان بودند؛ تابع حبّ نفس و بودند. اين هوس‌ها، اين تمنّيّات سبب شد كه اينها به بيراهه روند. اين دو عامل اصلی در انحراف عظيمی است كه اتّفاق می‌افتد و جنايت عظيمی كه در روز عاشورا رخ می‌دهد. ■●و حالا باید عبرت بگيريم! در زمان خودمان هم ماجرا همين است. اگر ما در مسير زندگی، مبتني بر ظنّ و گمان و شناخت‌های سطحی و كودكانه بدون تحقيق و تعمّق و مبتنی بر دلدادگي به دنيا حركت كنيم، راه كوفيان را طي خواهيم كرد. حالا دنيا جلوه‌های مختلفی دارد، يكی پول دنيا برايش دوست داشتني است، يكي مقام دنيا، يكي دنيا، يكي دنيا، دنيا جلوه‌های مختلفی دارد. اگر دلدادگی به دنيا محرّك ما در زندگی باشد، بدانيم كه ما هم راه كوفيان را طی خواهيم كرد. و برای اينكه از اين گزند مصون بمانيم، لازمه‌اش اين است كه آن معرفت و آن ايمان را کسب کنیم. ایمان هم حقيقتش محبّت است. ■●امام باقر علیه السلام فرمودند: هَلِ الدِّينُ اِلَّا الْحُبُّ؟ ايمان در واقع دل دادن به خدا، دل دادن به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دل دادن به حجّت‌های خدا علیهم السلام و دل دادن به جهان آخرت، به جهان دیگر و غيب عالم است؛ اين است. ■●اگر این از يك‌سو و ايمان از سوي ديگر نباشد، خطر اينكه ما هم به بيراهه كشيده شويم وجود دارد. ... ۹۷
■● (قسمت ششم)●■ ■●معاويه، به‌دلیل و مردم، توانست به اغراض خود دست پيدا كند و ولايتعهدی يزيد را تثبيت كند تا بعد از به درك واصل شدنش، يزيد زمام امور را به دست گيرد و آن جنايات را در طول سه سال حكومتش مرتكب شود. ■●قبلاً اشاره كرده‌ام، سال اوّل، واقعه‌ی عاشورا را پديد آورد و آن جنايت عظيم را نسبت‌به فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و اهل‌بيتش مرتکب شد. ■●سال دوم هم قتل‌عام مردم مدينه را برنامه‌ريزی كرد و آن‌همه جنايتی كه در مدينه اتّفاق افتاد و جوی خونی كه از مسلمان‌ها و مؤمنين، كنار قبر پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم جاری بود. و فجايع عجيب! تجاوز به عنف‌ها که حدود سه روز يا يك هفته، يزيد تمام زنان و دختران مدينه را بر لشكريان خود حلال كرد و خدا می‌داند كه در آن فاجعه چقدر تجاوز به عنف شد! این هم سال دوم حکومت یزید. ■●سال سوم حكومت يزيد هم ماجرای حمله به كعبه و ويران كردن كعبه بود؛ به بهانه‌ی آنكه عبدالله‌بن‌زبير آنجا مخفی شده يا پناه گرفته، با منجنيق كعبه را سنگباران كردند؛ كعبه را خراب كردند. يكی از دفعاتی كه كعبه در طول تاريخ ویران شد و دوباره بازسازی كردند در همين حادثه‌ی سال سوم حكومت بود. ■●خب چه شد كه توانست برای چنین يزيد پليدی، يزيد شرابخوار، يزيد سگ‌باز، يزيد پليد كه خدا مي‌داند پليدی‌ او چقدر است، بیعت بگیرد؟! ■●حنظله‌ی غسيل‌الملائكه را می‌شناسید. حنظله آن رادمرد صحنه‌ي جهاد بود كه در زمان رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم به شهادت رسيد. شب عروسی ‌او بود و فردایِ آن، روز جهاد و جنگ بود. حنظله فقط اجازه گرفت که امشب را در مدينه بمانم و فردا خودم را به لشكر ملحق كنم و پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم اجازه دادند. حنظله صبح حتّی اين فرصت را به خودش نداد كه برود غسل كند و بعد به لشكر پيغمبر اکرم صلی الله علیه و آله ملحق شود. آمد به لشكر ملحق شد و در همان حمله‌های نخستين هم به شهادت رسيد. بعد پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: من می‌بينم كه ملائكه آب آوردند و دارند حنظله را غسل مي‌دهند! لذا معروف شد به حنظله‌ی غسيل‌الملائكه! حالا پسر اين حنظله در مدينه زندگی میكند. فرزندان زيادی هم دارد. شايد هشت، نه تا پسر دارد؛ يعنی نوه‌های حنظله متعدّدند. پسر حنظله با فرزندانش از مدينه راه می‌افتند بروند شام كه ببينند ماجرا چيست. اینها را سال‌های گذشته در مباحث‌ درس‌هایی از مکتب عاشورا عرض کرده‌ام. وقتی برگشتند، عباراتی گفتند كه انسان واقعاً حيا می‌كند بگويد. رفتند ببينند واقعاً يزيد چطور آدمی است. آمدند، گفتند: ما كسی را ديديم که شراب می‌خورد! تار و تنبور میزند! با مادران و خواهران خودش همبستر ميشود!! يك چنين موجود پليد و كثيفی بشود خليفه‌ی رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم ! بشود اميرالمؤمنين! چطور معاويه موفّق شد چنين كاری را به نتيجه برساند؟! ... ۹۷
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت ششم)●■ ■●معاويه، به‌دلیل #ضعف_معرفت و #ضعف_ایمان مردم، ت
■● (قسمت هفتم)●■ ■●نكته‌ای بگويم شايد بد نباشد، بشنويد. يك‌بار كه معاويه به مدينه آمد تا به هر زوری شده برای وليعهدی يزيد بيعت بگيرد، يك ملاقات با امام حسين عليه السلام دارد. ■●در آن ملاقات به حضرت می‌گويد: تو چرا با يزيد بيعت نمی‌كنی؟ حتماً می‌خواهی بگويی كه پدرت، مادرت، خودت از پدر و مادر و خود يزيد بهتری! به اين خاطر حاضر نيستی بيعت كنی! بعد معاويه شروع مي‌كند به تجزيه و تحليل و مي‌گويد: اينكه بگويی مادرت از مادر يزيد بهتر است، این را حرفی ندارم، بله، چون مادر يزيد از قريش نبود و مادر تو از قريش بود. حالا خوب نگاه کنید! يعنی فضيلت حضرت زهرا سلام الله علیها را در همین حد می‌داند! يعنی بحث ملّيیگرايی و ناسيوناليسم و قبيله‌گرايی! ■●گفت: بله، اين را قبول دارم؛ بعد هم بسیار خب، دختر پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده؛ در این بحث ندارم که مادر تو بهتر بود؛ امّا اگر بگويی كه پدر تو بهتر از پدر يزيد يعنی منِ معاويه است، اين حرف بی‌ربطی است! چرا؟ چون پدر تو با پدر جنگيد و خدا پدر يزيد را بر پدر تو غالب كرد و پدر تو از بين رفت و پدر يزيد باقی ماند؛ پس پدر يزيد كه منِ معاويه‌ام از علی بهتر است! ■●و امّا اگر بگويی منِ حسين از يزيد بهترم، اين هم هيچ دليلی ندارد! امام حسين عليه السلام فرمودند: يعنی تو ميیگويی يزيد شراب‌خوار سگ‌باز ميمون‌باز از منِ حسين بهتر است؟! حالا خوب نگاه کنید! معاويه بلافاصله گفت: غيبت نكن! چرا غيبت می‌كنی؟ غيبت حرام است! چرا از پسرعمويت غيبت می‌كنی؟ حالا يزيد را هم می‌گويد پسرعمويت! به‌خاطر اينكه ريشه‌ی آنها برميیگردد به يك جدّ؛ یعنی امیّه و هاشم [که فرزندان عبدمناف هستند.] گفت: چرا از پسرعمويت غيبت میكنی؟ غيبت حرام است! نباید غیبت کنی! ■●ببینید اين تقدّس‌هايی كه گاهی دهان انسان را ميیبندند برای گفتن يك‌سری حقايق و دفاع از حقايق. ببينيد معاويه چطور بازی درمی‌آورد. بعد ادامه داد: من هيچ‌وقت نديدم كه يزيد از تو غيبت كند و تو از يزيد غيبت می‌كنی. كسي كه غيبت نمی‌كند از كسی كه غيبت ميیكند بهتر است؛ پس يزيد از تو بهتر است! اينها در تاريخ ثبت شده! قصّه نمی‌سازم. ■●علی‌ایّ‌حال چگونه معاويه توانست به غرض خود برسد؟ ريشه‌ی آن را شايد بايد جزئی‌تر دنبال كرد. ... ■● ۹۷●■
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت هفتم)●■ ■●نكته‌ای بگويم شايد بد نباشد، بشنويد. يك‌بار كه
■● (قسمت هشتم)●■ ■●زمينه‌هايی كه به معاويه امكان داد حكومت خودش و بعد هم ولايتعهدی يزيد را تثبيت كند: ■● ۱-یکی سطح پايين مردم بود؛ سطح فكر مردم پايين بود. درك دينی مردم پايين بود؛ خصوصاً در شام. البتّه این هم تکرار بحث‌هایی است که سال‌های قبل گفته‌ایم. شام اصلاً عجيب و غريب است. شام شهری است كه معاويه روز چهارشنبه اعلام می‌كند می‌خواهيم نماز جمعه بخوانيم، همه‌ی مردم هم میآيند به معاويه اقتدا ميكنند و روز چهارشنبه نماز جمعه میخوانند! يعنی سطح فهم دينی اين‌طور است. فهم دين پايين است. خصوصاً در شام كه اصلاً می‌دانید، اسلام با بنی اميّه وارد سرزمين شام شد. ولذا مردم شام، اسلام را به روايت بنی‌اميّه شناختند و به آن ايمان آوردند. اسلام انحرافی، اسلام اشرافيّت، اسلام ظلم، اسلام تبعيض، اسلام تاراج، اسلام شهوترانی، اسلام ميگساری، اين اسلام را شناختند. سطح فهم دينی به‌شدّت پايين بود؛ به‌شدّت پايين بود؛ قدرت تجزيه و تحليل مسائل به‌شدّت در مردم پايين بود. این یک معضل بود كه به معاويه امكان داد آن نيّت شومش را محقّق كند. ■● ۲-دومين چيزی هم كه امكان داد حكومت خودش را مستقر و ولايتعهدی يزيد را هم تثبيت كند، روحيّه‌ی است كه بين عرب رايج بود. اين هم از آن معضلات جدّی است. متأسّفانه فرصت نیست و زمانمان محدود است؛ والاّ ریشه‌ی این را در نشان می‌دادم که چگونه همین روحیّه‌ی قبيله‌گرايی آنجا کار کرد! و در طول تاريخ اسلام مؤثّر بوده است. متأسّفانه اين خلق و خوی در بين عرب حاكم بود كه اهالی هر قبيله‌ای مطيع محض رئيس قبيله‌شان بودند؛ گوسفندوار دنبال رئيس قبيله‌شان حركت می‌كردند و در نتيجه شما برای اینکه يك قبيله را به يك سمت بكشانيد، كافی بود رئيس آن قبيله را بكشانيد و اين نكته را خوب فهميد. با پول‌های هنگفتي كه از بيت‌المال مسلمين به تاراج برده بود، به رؤسای قبايل هديه مي‌داد و اينها را می‌خريد. در خود كوفه هم با همين پول‌ها كار كرد؛ يعني بسياری از مردم كوفه كه آمدند كربلا و با امام حسين عليه السلام جنگيدند، آدم‌های نفهم بی‌شعوری بودند كه چون ابن‌زياد توانست رئيس قبيله‌شان را با پول بخرد، اينها هم دنبال رئيس قبيله‌ راه افتادند و به كربلا آمدند و با امام حسين عليه السلام جنگيدند. اين نكته را هم معاويه خوب درك كرده بود ولذا با پول آنها را خريد. رؤسای قبایل را خرید و به تبع آنها، اعضای قبايل از رئيسشان تبعيّت كردند و از حكومت معاويه و ولايتعهدی يزيد حمايت كردند. ■●۳-سومين نكته هم مردم بود كه اشاره کردم؛ ايمان كه ضعيف باشد، انسان هم راحت خود را مي‌فروشد، هم می‌ترسد، هم تطميع می‌شود، هم اغراض و اهدافش در زندگی، رضايت خدا و فرمانبری از دستورات الهی نيست. غرض و هدفش رسيدن به تمنيّات مادّی و دنيويش است. ... ■● ۹۷●■
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت هشتم)●■ ■●زمينه‌هايی كه به معاويه امكان داد حكومت خودش و
■● (قسمت نهم)●■ ■●اين سه زمينه متأسّفانه وجود دارد؛ در مردمی كه نه فهم درستی دارند، نه ايمان جدّی و قوی دارند و از آن طرف هم بسياريشان برّه‌وار دنبال رئيس قبيله‌ها حركت می‌كنند. ■●واقعاً آدم زيركی بود؛ به‌شدّت زیرک و مكّار بود. اين نكته‌ها را خوب درك كرد ولذا سه اقدام اساسی كرد برای آنكه بتواند با استفاده از اين بستر مساعد به اغراض خود برسد: ■● ۱-استفاده از ابزار ؛ به‌شدّت فعّال كار كرد؛ شعرای زيادی را استخدام كرد و به آنها پول داد كه در مدح معاويه و يزيد و در ذمّ اميرالمؤمنين علیه السلام و خاندان پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم شعر بسرايند و اين اشعار بين مردم رايج مي‌شد و در زبان‌ها می‌گشت. ■●دومین گروهی كه در كار تبليغاتی خود به كار گرفت، قُرّاء بودند. اینان غير از قاريانی هستند كه امروز قرآن را با صدای زيبا می‌خوانند و ما به آنها قاری ميگوييم. در صدر اسلام قرّاء در واقع مفسّران قرآن بودند؛ عالمان قرآن‌شناس؛ كسانی كه مي‌توانستند دين را براي مردم تبيين كنند. معاویه اينها را هم استخدام كرد و به كار گرفت تا آن فهم انحرافی و تفسير اموي از دين را در بين مردم رايج كند. سومين گروهی كه استخدام كرد، جاعلان حديث بود؛ کسانی كه پول می‌گرفتند و احاديث دروغین در مذمّت اهل‌بيت علیهم السلام و اميرالمؤمنين علیه السلام و در ستایش معاويه و بنی‌اميّه و يزيد و امثال اينها از زبان پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم جعل ميیكردند. ■●پس اوّلين ابزار معاويه، بود؛ استفاده از وسايل مختلف تبليغاتی برای اینکه افكار را به‌سمت اغراض خودش شكل دهد. ■●۲- دومين كاری كه معاويه كرد بود؛ خريدن افراد مؤثّر در جامعه؛ مثل رؤسای قبايل که برایتان گفتم. چون اين نقطه ضعف را شناخته بود و مي‌دانست مردم دنبال رؤسای قبايل خود حركت مي‌كنند و اصلاً فهم و شعور و تجزيه و تحليل برايشان مطرح نيست، با پول‌های كلانی كه فرستاد، افراد تأثيرگذار در جامعه را خريد. ■●۳-و سومين كاری كه كرد، و و قتل و كشتار و دست زدن به خشونت‌های به‌شدّت مخوف بود. يعنی اگر كسي بعد از آن‌همه تبليغات و تحميقی كه معاويه درصدد آن بود و بعد از تطمیع و خريدن رؤسای قبايل، باز هم جلوی معاویه می‌ايستاد، آن موقع بود كه او را به شديدترين صورت سركوب مي‌كرد. معاويه، چهره‌های بزرگی از مؤمنان را به شهادت رسانيد. شخصيّت‌های بسيار والامقامی از اصحاب اميرالمؤمنين علیه السلام را مظلومانه به شهادت رساند! مظلومانه! حالا چه خودش مستقيماً و چه از طريق عواملش مثل فرماندارها و فرمانرواهايی كه در مناطق مختلف تحت سلطه‌ی او حكومت مي‌كردند. ياران صديق اميرالمؤمنين علیه السلام را شهيد كرد؛ مثل رُشَيد هَجَری و امثال ايشان كه سفّاكانه آنها را به شهادت رساند و از اين طريق توانست به هدف خودش كه تحت فرمان درآوردن جامعه و تحميل كردن ولايتعهدی يزيد بود، دست پيدا كند. ■●به‌هرحال اينها نكته‌های عبرت‌آموزی است كه بايد برای عصر و زمان خودمان از آن درس بگيريم. ... ■● ۹۷●■
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت نهم)●■ ■●اين سه زمينه متأسّفانه وجود دارد؛ در مردمی كه ن
■● (قسمت دهم)●■ ■●گفتیم کُلُّ یَوْمٍ عاشُوراءُ و کُلُّ اَرْضٍ کَرْبَلاءُ؛ پس در عاشورای زمان و در كربلای زمين خودمان هم بايد مواظب باشيم كه اين عوارض خدای نكرده معضل‌آفرين نشود. دامنگیر جامعه‌ی ما نشود؛ ضعف فهم و و شناخت عميقی كه بتوان مسائل را خوب فهمید و تجزيه و تحليل كرد و با موازين دينی سنجید، دامنگير ما نشود؛ يا پيروی گوسفندوار از شخصيّت‌هايی كه در جامعه مطرح می‌شوند! يك روز قبيله بود؛ حالا قبيله نيست؛ ممكن است در تشكّل‌‌های مختلف، گروه‌های مختلف، يك چهره‌ای محور آن تشکّل ‌شود كه دیگر چون ايشان فرمودند و چون ما عضو اين تشكّل هستيم، پس هر چه گفتند بايد عمل كنيم! ■●بدانيم كه همين معضلات بود كه فاجعه‌ی كربلا را سبب شد. مواظب باشيم تحت‌تأثير قرار نگيريم! مي‌شود ساخت؛ می‌شود خيلي از حرف‌ها را با رسانه‌های مختلف رسمی‌، غيررسمی، علنی، غيرعلنی، با پیامک‌هایی كه در موبايل‌ها ارسال مي‌شود و خيلی راه‌های دیگر القاء کرد. می‌دانید که امروزه ابزارهای انتقال پيام به‌شدّت متنوّع و گسترده شده است. مواظب باشيم كه فريب نخوريم. مواظب باشيم! تبليغات خيلی مؤثّر است. ■●بارها شنیده‌اید که در زمان معاويه تبليغات طوری بود كه وقتی گفتند عليّ‌بن‌ابيطالب علیه السلام در شب نوزدهم ماه مبارك رمضان در محراب مسجد كوفه با ضربت عبدالرّحمن‌بن‌ملجم مرادی مضروب شد و در شب بيست‌ويكم به شهادت رسيد، مردم شام گفتند: مگر علی نماز هم می‌خواند كه برود مسجد و حالا در محراب ترور شود؟! تبليغات چطور می‌تواند مؤثّر باشد كه مردم شام، برايشان جای تعجّب داشت که مگر علی نماز میخواند؟! اميرالمؤمنين!!! ببينيد تبليغات می‌تواند چه كار كند! خودمان را خيلي مصون ندانيم. خيلی بايد هوشيار بود. به‌هرحال عبرت بگيريم. بدانيم كه پول كار می‌كند و ممكن است چهره‌هايی، شخصيّت‌هايی، سردمدارانی با پول توسّط دشمن تطميع شوند و از پشت خنجر بزنند و افراد را هم دنبال خودشان به بيراهه بكشانند. ■●و بدانيم اگر ايمان راسخی نداشته باشيم، آدم‌های بزدلی خواهيم بود. عاشورا مكتب شهامت و شجاعت است. مکتب استقبال‌ از مرگ است. عاشورا مكتب بزم نيست؛ مكتب رزم است. و چهره‌ی عاشورايی يعنی چهره‌ای كه جانش در كف اوست؛ آماده‌ی نثار كردن و ايثار كردن است. ■●شرايط جامعه‌ی ما الان بسيار شرايط متلاطم و حادّی است. بدانيم كه همه‌ی اين عوامل مي‌تواند، امروز معضل‌آفرين باشد. ساده‌انگاری ما دربرابر تبليغات، [خطرناک است.] امروز دنيا عليه ما، عليه جامعه‌ی شيعه بسيج شده است. اینکه می‌گویم ما، نه فقط ايران، چون ايران تنها كشور دنیاست كه مذهب رسمی آن شيعه است، ولی نسبت‌به تشيّع در كلّ دنيا بسيج شده‌اند. قدرت‌های فاسد جهانی، صهيونيست‌ها، امپرياليست‌ها، تمام قدرت‌های فاسد جهانی، كفر جهانی همه به هم پيوسته‌اند؛ عليه جامعه‌ی تشيّع. اَلْكُفْرُ مِلَّةٌ واحِدَةٌ. طرحی هم دارند که شنیده‌اید و نمی‌خواهم در جلسه وارد تجزیه تحلیل‌های سیاسی شوم. طرح هلال شيعی و ترساندن اهل‌سنّت از اينكه شيعه‌ها دارند متشكّل می‌شوند و از كشمير گرفته تا لبنان یک هلال تشكيل می‌دهند كه شامل شيعه‌های كشمير و پاكستان، افغانستان، ايران، عراق، سوريه و لبنان‌ است و اين قدرت عظيمی خواهد شد. سنّی‌ها را دارند تحريك می‌كنند؛ سنّی‌ها هم به‌شدّت تحريك‌پذيرند و خطر جدّی جنگ شيعه و سنّی را به وجود مي‌آورند... ... ■● ۹۷●■
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت دهم)●■ ■●گفتیم کُلُّ یَوْمٍ عاشُوراءُ و کُلُّ اَرْضٍ کَرْ
■● (قسمت آخر)●■ ■●البتّه این را هم بگویم که روایاتی که درباره‌ی شرايط قبل از ظهور هست، اين خبرها را داده كه شيعه‌كشی وحشتناك زياد می‌شود. هيچ نقطه‌ی امنی جز قلّه‌های كوه برای شيعه باقی نمی‌ماند. روایت‌ها را بخوانید! البتّه نمی‌خواهم دلتان را خالی کنم؛ ولی بدانید! خودتان را آماده كنيد! ■● يعني كسی كه برای دفاع از مولای خودش و مكتب و مذهب خودش جان بر كف است. شيعه فقط اين نيست كه بنشینیم يك سخنرانی گوش كنيم و بعد هم با شيرينی و چای پذيرايی شويم و بعد هم تشريف ببريم! بايد خودمان را آماده كنيم. روايت‌ها عجيب و غريب است که خود بحث دیگری است و نمی‌خواهم وارد شوم؛ ولی روايات‌ صحنه‌ی بسيار مخوفی را قبل از ظهور امام زمان‌ارواحنافداه برای شيعه نشان ميیدهند. ■●در همان حديث هست كه: تُتَهادىٰ رُؤُوسُهُمْ كَما تُتَهادىٰ رُؤُوسُ التُّرْكِ وَ الدَّيْلَمِ؛ همان‌طوركه سران ترك و ديلم را در گذشته‌ی تاريخ، وقتی آنها كافر بودند، می‌بريدند و برای هم هديه ميیفرستادند، قبل از ظهور شرايط طوری مي‌شود كه سر شيعیان را می‌برند و اين سرهای بريده را برای همديگر كادو ميیفرستند. روايت داریم كه زن نسبت‌به شوهرش اعتماد نمی‌كند بگويد من شيعه‌ام! شوهر نسبت‌به زنش اعتماد نمی‌كند بگويد من شيعه‌ام! مي‌رود او را لو می‌دهد و میكشند. پدر نسبت‌به فرزند و فرزند نسبت‌به پدر... شرايط اين‌طور خواهد شد و بدانيم كه جهانی مقدّمات اين قضيّه را دارد فراهم ميكند. به‌شدّت بسيج كرده‌اند. الان که ماجرای سر بريدن شيعيان عراق به‌صورت جدّی مطرح است. عين گوسفند سر می‌برند! فیلم‌های این صحنه‌ها را دیده‌ام؛ به‌شدّت تکان‌دهنده است! شیعه‌های مظلوم را با فتوايی كه علمای سنّی مي‌دهند، می‌کشند. خصوصاً علمای وهّابی، این علمای كثيف و وابسته به كفر جهانی! سی‌وهشت نفرشان جمع شدند و بيانيّه‌ای دادند كه كشتن شيعيان واجب است. ⁉️به‌هرحال اینها را برای چه عرض می‌کنم؟ ■●برای اینکه بگویم، آقا جان! ! ! روی خودمان كار كنيم! شيعه‌ی امام زمان علیه السلام، علیه السلام، سرباز آماده‌ي رزم است؛ زن و مردش فرق نمی‌كند. روی خودمان كار كنيم و راه ايجاد شهامت این است که ايمانمان را قوی کنیم؛ دلبستگيمان را از کم کنیم. کسی كه دلبسته است به رفاه و ثروت، دل بسته است به قدرت، دل بسته است به لذّت، به زنده ماندن، اين انسان بزدلی است و با يك تهديد عقب می‌نشيند. درهرصورت آنچه عرض کردم، از این جهت بود که تابه‌حال جلسات فراوانی در جنبه‌های مثبت زيبايي‌های صحنه‌ی عاشورا در جبهه‌ی امام حسين عليه السلام و يارانشان صحبت كرده بوديم؛ امروز کمی آمديم اين طرف جبهه و عبرت‌هايی را كه مي‌شود از اين فاجعه‌ی عظيم گرفت، مورد تأمّل قرار داديم. ■●اميدواریم خدای متعال به همه‌ی ما توفيق دهد كه هم عميق دينی و عميق، و هم ايمان مستحكم و راسخ، روزی ما شود و يك سرباز بابصيرت و باشجاعت باشیم. همان تعبيری كه اميرالمؤمنين علیه السلام به كار بردند و فرمودند: ياران راستين پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم، شمشيرهای خود را روی بصيرت‌های خود حمل می‌كردند! يعنی هر دو لازم است؛ هم و شجاعت و شهامت ناشی از ايمان، هم بصيرت و شناخت و فهم عميق. ■●اميدواريم خدای متعال اين دو گوهر بزرگ را نصيب همه‌ی ما بفرماید و ما را از جاذبه‌ی محبّت و دلبستگی دنيا و از و مصون بدارد تا بتوانيم سربازان شايسته‌ای برای امام عصرارواحنافداه باشيم. ■● ۹۷●■
○فضای‌خلوت‌دل‌جلوه‌گاه‌غیری‌نیست ○شکافتیم به نام تــو این معما را... @mohamad_hosein_tabatabaei
‍■● (قسمت اول )●■ ■مردم دو مشكل جدّی دارند: ■یکی اینکه عميقی نسبت‌به حجّت خدا ندارند. البتّه این بحثی است که نمی‌رسم باز کنم؛ اینکه حتّي روزي كه عثمان كشته شد و مردم درِ خانه‌ي حضرت علي علیه السلام ريختند، [اصلاً این مردم حضرت را به‌عنوان امام قبول نداشتند!] در خطبه‌ي شقشقيّه، اميرالمؤمنين علیه السلام مي‌فرمايند: ازدحام جمعیّت طوري بود كه حسنين: داشتند زير دست و پا خفه مي‌شدند و لباس من به تنم پاره شد؛ درِ خانه‌ي من هجوم آوردند كه بياييد با شما بيعت كنيم. ■آيا واقعاً مردمی که ریختند درِ خانه‌ی حضرت امیر علیه السلام ، آمدند با اميرالمؤمنين علیه السلام به‌عنوان حجّت معصوم خدا كه امام است و خلافت و حكومت ایشان را خدا مقرّر داشته و پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم بارها اعلام كرده و در غدير خمّ نسبت‌به اين فرمان الهي از مردم بيعت گرفته، بیعت کنند؟ آیا این مردمی که برای بیعت درِ خانه‌ی حضرت علی علیه السلام ریختند، به اين عنوان آمدند؟ يعني به‌عنوان یک شيعه‌ی امام‌شناسِ پذيراي امام؟! قطعاً اين‌گونه نبود! یقیناً اين‌طور نبود!! يعني فكر نكنيم مردم بعد از قتل عثمان همه شیعه شدند! این جمعیّتی که آمدند با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت کردند، شیعه نشدند؛ در واقع اینها ابوبكر و عمر و عثمان را تجربه كردند و تلخي رفتارهاي بي‌رويّه‌ي آنها را با همه‌ي وجود لمس كردند، ظلم و ستم و تبعيض و غارت بيت‌المال و فساد و فحشايي كه دستگاه خلافت مستقيم و غيرمستقيم ترويج كرد، اينها را لمس كردند و با همه‌ي وجود به تنگ آمده بودند؛ دنبال يكي ديگر مي‌گشتند كه او اين ظلم‌ها را به آنها نكند؛ اين تعدّي‌ها، این تبعيض‌ها، اين فاميل‌بازي‌هايي كه عثمان كرد، اين كارها را نكند؛ و ديدند علي علیه السلام اين‌گونه است. ■علي علیه السلام انسان عادلي است؛ علي علیه السلام انسان زاهدي است؛ انسان پاكي است. آمدند با علي علیه السلام به‌عنوان يك انسان معمولي بيعت كنند؛ نه به‌عنوان حجّت معصوم خدا. همه‌ي مردم زماني كه آمدند با علي علیه السلام بيعت كردند شيعه نشدند. به‌عنوان یک خلیفه، چهارمين خليفه، با ایشان بيعت كردند. لذا خودشان هم می‌گویند خلفای راشدین چهار نفرند؛ چهارمی علی علیه السلام است. اکثریّت مردم به این عنوان آمدند بیعت کردند. ■شيعيان نابِ خالصي كه حضرت را به‌عنوان حجّت معصوم خدا و امام مفترض‌الطّاعه‌اي می‌شناختند كه از جانب خداي متعال ولايت او مقرّر شده و مردم ملزم به پذيرش و تمكين از ولايت او هستند، بسيار نادر بودند. در زماني هم كه اميرالمؤمنين علیه السلام در كوفه حكومت مي‌كنند، ماجرا همين است. يعني وقتي از مدينه آمدند و مقرّ حكومتشان را به كوفه منتقل كردند، [مردم کوفه شیعه‌ نبودند.] حالا علل و عوامل این انتقال چه بود، بحث مفصّلي مي‌برد و یک كار پژوهشي جدّي مي‌طلبد كه چه شد اصلاً اميرالمؤمنين علیه السلام مقرّ حكومت را از شهر مدينه كه شهر رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم بود به شهر كوفه منتقل كردند. علي‌ايّ‌حال بعد از اين انتقال مقرّ حكومت، بسياري از مردم كوفه هم اميرالمؤمنين علیه السلام را به‌عنوان يك زمامدار سياسي، يك خليفه و يك حاكم مي‌شناختند. اینها باور ناب شيعي به‌عنوان حجّت معصوم خدا راجع‌به حضرت علي علیه السلام نداشتند. ■لذا آن معرفتي كه در زيارت عاشورا از خدا درخواست مي‌كنيم، فَاَسْأَلُ اللهَ الَّذِي اَكْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ مَعْرِفَةِ اَوْلِيائِكُمْ، اين معرفت حجّت خدا، معرفۀ‌الحجّۀ، حسابش جداست از اينكه بگوييم اين شخص، انسان خوبي است. بسياري از اهل‌سنّت كه امروز در دنيا زندگي مي‌كنند راجع‌به حضرت علي علیه السلام مي‌گويند: بله، حضرت علي علیه السلام انسان خوبي بود؛ خليفه‌ي چهارم بود؛ قبولش داریم. پسرعموي پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هم بود؛ داماد پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هم بود؛ جزو ‌کبار صحابه‌ي رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم هم بود و دوستش داريم. اين ادّعا را دارند و بسياري از آنها هم ممکن است واقعاً راست بگویند و واقعاً از ته دل دوست داشته باشند. برخي از اهل‌سنّت اين‌طورند؛ مثل شافعي‌ها كه واقعاً هم يك محبّت قلبی به اهل‌بیت علیهم السلام دارند و ابراز ارادت هم مي‌كنند. امّا اين ابراز ارادت و ابراز محبّت به‌عنوان فاميل پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و اینكه انسان خوبي بود و جزو صحابه‌ي فاضل و باسواد پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بود، غير از این است که ما اميرالمؤمنين علیه السلام را به عنوان حجّت معصوم خدا و امام مفترض‌الطّاعه و ولي‌الله‌الاعظم باور داشته باشيم. ادامه دارد... ۱۴۴۲ @mohamad_hosein_tabatabaei