eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
□○ ○□   ۱۵ □بنی اسرائیل از پرستش خدای یگانه به گوساله پرستی روی آوردند. «وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَكُم بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَىٰ بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ عِندَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ». حضرت موسی به آن‌ها تشر سنگینی می‌زند و می‌گوید شما به نفستان ظلم کردید. این‌جا دیگر حضرت موسی همراه آن‌ها نیست چون به نفس خودش ظلم نکرده است اما در کشتن نفس موسی همراه آن‌هاست و در واقع اول کسی است که نفس خود را ذبح کرده است. شما با پرستش یک گوساله همه چیز را خراب کردید و در واقع خودتان گوساله شدید. چون عابد و معبود با هم اتحاد وجودی دارند یعنی شما هر چیز که می‌پرستی، همانی. خب شما، بنی اسرائیل، گوساله را پرستش کردید یعنی خودتان را به گوساله بودن صیرورت دادید و گوساله شدید حال با گوساله چه می‌کنند؟ ذبحش می‌کنند. حضرت موسی به آن‌ها می‌گوید که همه باید به سوی خالقتان برگردید و برای این که حق متعال توبه‌تان را بپذیرد باید همدیگر را بکشید. روایات متعددی پیرامون این موضوع است؛ در روایتی هفتاد هزار نفر از قوم موسی کشته شدند. حضرت موسی هم وقتی به کوه رسید هفتاد موسی دید، هفتاد جلوه از شئون و قوای خود دید که این‌ها باید ذبح شوند تا حقیقت دل آرای توحید در جان حضرت موسی آشکار شود. در روایتی دیگر داریم که ده هزار نفر را کشتند و خدا پس از آن گفت بس است. در روایتی دیگر داریم که حضرت موسی شب این‌ها را برد، گفت چشمانتان را ببندید و همدیگر را بکشید. جنگی شد و  این میان خشک و تر باهم سوخت، آن‌هایی هم که گوساله‌پرست نشدند باید بکشند چون که در غیاب امام اجازه دادند عده‌ای گوساله‌پرست و سامری‌پرست شوند. □بعد از پیغمبر ما هم چنین شد و باید یک امام حسین علیه السلام بیاید. جناب حر جلوی امام معصوم را با آن کیفیتی که می‌دانیم گرفت. همان اول که مانع امام حسین علیه السلام شد تا به کوفه بروند امام حسین علیه السلام به او گفت که تو اصلا عمرت کفاف نمی‌دهد که جلوی مرا بگیری و همین‌طور هم شد. جناب حر چون عاقل است خودش را بین بهشت و جهنم مخیّر می‌بیند و توبه می‌کند. از امام علیه السلام می‌پرسد که آیا خدا توبه‌ی من را پذیرفت؟ امام حسین علیه السلام دستش را زیر محاسن حر می‌گذارد و سرش را بالا می‌آورد و می‌‌فرماید خدا همین الان توبه‌ی تو را پذیرفت. نشانه‌ی آن چیست؟ «فَاقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ». وقتی توبه می‌کند امام او را اولین نفر می‌فرستد تا نفسش را بکشد. این ظاهر عنوان باطن است. تا انسان در درون نفس خودش را ذبح نکند، در بیرون هم نمی‌تواند. موضوعیت و اصالت هم با ذبح باطن و نفس است. برای ما هزار مسئله و گناه پیش می‌آید اگر می‌خواهی توبه کنی در همان موضوع نفست را بکش. با صرف استغفرالله گفتن و غسل توبه کردن که گناه بخشیده نمی‌شود...
□○ ○□ □ذبح بقره از مراتب توبه است که در آیه‌ی دیگر هم حضرت موسی با قومش می‌فرماید که «فَاقْتُلُوا أَنفُسَكُم»(بقره/۵۴) تا توبه‌ی شما پذیرفته شود. توبه آن‌ است که شما نفستان را بکشید. در آیه‌ی دیگری خدا به پیغمبر می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ» (انفال/۶۵) به مؤمنان بگو که قتال داشته باشند و نفسشان را بکشند. قتال انسانی که می‌خواهد به خدا برسد، در مراتب نفسش است و نه بیرون از آن. یعنی همه‌ی هواهای نفسانی او که او را به سمت غیر حق متعال دعوت می‌کند، از بین ببرد تا فقط حق متعال بماند؛ هرچیزی غیر از خدا را ذبح کند. مظهر اتم این غیرخدا هم جسم و عالم مادی است. آن مقداری که عقل و نقل به ما اجازه داده‌است، باید انجام بدهیم و مجاز است. فراتر از این حد و حدود می‌شود نفس اماره. □اگر انسان در مرتبه‌ی جسم متوقف باشد، او عاقبت به شر می‌شود. این جسم مظهر آتش است و انسان را می‌سوزاند لذا وقتی در داستان قوم حضرت نوح آن‌ها مدام گناه کردند و حضرت نوح به ایشان وعده‌ی عذاب داد، حضرت حق متعال می‌فرماید: «حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ».(هود/۴۰) تنور محل آتش است. یعنی این آتش به جوش آمد و فوران کرد. ظاهر آیه همان شکل مشهور عذاب قوم حضرت نوح است. تأویل این آیه این است که این تنور جسم ما است که محل آتش است. وقتی ما در مرتبه‌ی جسم متوقف باشیم یعنی تمام عمر ما مصروف این جسممان شود، این جسم برای ما آتش می‌شود و زمانی است که می‌بینی از درون این تنور آبی فوران می‌کند و دیگر قیامت تو فرا رسیده‌ است و تو دیگر کاری نمی‌توانی بکنی. امر الهی جاری می‌شود و کاری از دست تو برنمی‌آید. این آب تمام وجودت را ویران می‌کند. لذا همین وَفَارَ التَّنُّورُ یکی از بطون ظهور قیامت برای قوم حضرت نوح بود. آب از درون تنور فوران کرد و همه‌ی آن شهر را و یا به قول برخی دیگر تمام خشکی را نابود کرد. در قیامت انفسی هم روال همین‌گونه است. یعنی مادامی که ما در این عالم ماده حضور داریم، فرصت داریم بندگی خدا را به جا بیاوریم. اما امر الهی دفعتاََ می‌آید و ما دیگر فرصتی نداریم. قیامت انسان ظهور می‌کند و همان‌گونه که در داستان حضرت نوح آن پسر به کوه پناه برد و حضرت نوح گفت که امروز دیگر شما هیچ پناهی ندارید و دیگر فرصتی ندارید که عملی انجام دهید، ما هم به همین شکل گرفتار می‌شویم...
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله... 🏴 🏴   ☑️قسمت ۱ محرم آمد و ماتم به پا شد بیا ای مرغ جان تا پر بگیریم ▪️ فرصتی است که ما پر پرواز بگیریم. آشنایی با علیهم السلام همان است که ایشان از ما مطالبه کرده‌اند. جان هم بی نهایت و بی منتهاست، یعنی مقید به هیچ حد و حدودی نیست. لذا وقوف در مسیر شناخت معارف حقه‌ی اهل‌بیت علیهم السلام به هیچ وجه وجود ندارد. هر چقدر ما از این اقیانوس بی منتهای الهی بخوریم، می‌بینیم که این اقیانوس همچنان باقی مانده است. ما باید عطش خودمان را در مجالس معارف اهل‌بیت علیهم السلام بیشتر کنیم. هر چه به ما دادند، اگر خوردیم و فهمیدیم، نباید بایستیم. ایستادن است. اگر به شما کوه هم دادند و خوردی بگو کوه کمینه لقمه ام... اگر دریا را هم به شما نوشاندند بگو بحر کمینه جرعه ام... در مسیر خدا هر چه به شما دادند، نایستید. ما اگر بایستیم مصداق می‌شویم، یعنی . هر چند اگر انسان به در مسیر اهل بیت علیهم السلام قدم بردارد، آن ها دست در راه مانده ها را هم می‌گیرند. اصلا کار امام «إعطاءِ کُلِّ ذِي حَقٍّ حَقَّه» است‌، حق هر صاحب حقی را به او می دهد. ▪️«وَ آتَى اَلْمٰالَ عَلىٰ حُبِّهِ ذَوِي اَلْقُرْبىٰ وَ اَلْيَتٰامىٰ وَ اَلْمَسٰاكِينَ وَ اِبْنَ اَلسَّبِيلِ وَ اَلسّٰائِلِينَ وَ فِي اَلرِّقٰابِ» (بقره/۱۷۷) و مال را با وجود دوست داشتنش، به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان و گدایان و در (راه آزاد کردن) بندگان بدهد. حق متعال در قرآن می‌فرماید مال خود را به این هایی که ذکر شدند بده، در واقع دستور می‌دهد که معارف و حقایق دین را به ایشان القاء کن. این ها هستند. یتیم یعنی چه؟ یعنی اینکه اینها افراد مستعدی هستند اما به پدرشان ندارند. یتیم کسی است که پدر ندارد. در معنویات یتیم کسی است که است اما به خودش متصل نیست. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند: «أنا وَ عَلي أبَوٰا هذِه الأُمَّة». من و علی پدران این امتیم. یتیم کسی است که از اهل‌بیت علیهم السلام دور شده است. هم از دین است. ابن السبیل نیز کسی است که در مسیر حق متعال راه افتاده اما کرده است. توقف آفت کمال است چون انسان موجودی است که ذاتا حد یقف ندارد یعنی هیچ حدی نیست که اگر ما به آن رسیدیم، به انتهای قله‌ی کمال رسیده باشیم و دیگر کفایت کند...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله... 🏴 #شرح_مراتب_نفس_اماره 🏴   ☑️قسمت ۱ محرم آمد و ما
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله... 🏴 🏴   ☑️قسمت ۲ ▪️حق متعال دوست ندارد بندگانش در راه باشند. به همین خاطر در قرآن بر ابن السبیل و یتیم تاکید می‌کند. بر همسایگان هم تاکید می‌کند. عده ای هم همسایه هستند. تا یک مسیری آمده اند، وقوف کرده اند و الآن کنار شما هستند. به آن ها هم باید توجه داشته باشید. حضرت فاطمه سلام الله علیها می‌فرمایند: «ألْجٰار ثُمَّ الدّٰار». اول همسایه بعد خانه‌ی خود. آن کسی که همسایه‌ی تو است و توانسته است تا مرتبه ای بیاید که در کنار تو قرار بگیرد، باید به او هم توجه داشته باشیم. ▪️در قرآن بر ابن السبیل تاکید بسیار داریم. به خاطر این که حق متعال نمی‌خواهد که من و شما توقف داشته باشیم. در همین وقایع و شخصیت های کربلا اگر مطالعه کنید، می‌بینید که ابن السبیل بودن چقدر بد است مثل طرماح که ابن السبیل بود. امام حسین علیه السلام را دوست داشت اما در مسیر وقوف داشت. وقتی اباعبدالله علیه السلام را دید گفت شما اجازه بفرمایید من آذوقه‌ی خانواده ام را ببرم و برگردم و به شما کمک کنم. وقتی برگشت امام حسین علیه السلام را شهید کرده بودند‌... ▪️حتی در ملائکة الله هم ابن السبیل داریم. آن ها مقام معینی دارند؛ «وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ» (صافات/۱۶۴). اصلا ملائکة الله ابن السبیل هستند. تنها موجودی که در راه نمی‌ماند، انسان است. انسان می‌تواند در راه نماند. اگر می‌ماند، قصور از خودش است اما ملائکة الله ابن السبیل هستند. در روایت دارد که در کربلا عده ای از ملائکه به امام حسین علیه السلام عرضه داشتند که اجازه دهید ما کمکتان کنیم، «فَمَکَثَ المَلٰائِکَه»، یک مکثی کردند و آمدند دیدند امام حسین علیه السلام شهید شده است. مکث عالم مجرد با عالم ماده فرق می‌کند. البته ما هم همین طور هستیم. ما هم یک روح مجردی داریم که یک جاهایی یک مکث کار ما را خراب می‌کند. یک جاهایی نفحات الهی به من و شما می‌وزد ولی یک وقوف می‌کنیم. مثلا با نفس و دنیای ما تداخل می‌کند و این مکث کار ما را خراب می‌کند. لذا ما نباید بایستیم. باید در مسیر حرکت کنیم. ▪️ما تک بعدی نیستیم که وقوف داشته باشیم. اگر تک بعدی بودیم مثل ملائکة الله، وقوف معنی داشت. ما دو ساحتی هستیم. یک بعد ما دنیوی است. همین جایی که الان هستیم با مقتضیات دنیا یعنی جسم داریم و جسمانیات. یک بعد دیگر ما روحانی است. این ساحت خیلی مقدس است. روحانی یعنی عالمی که در آن حد وجود نداشته باشد؛ این ساحت، اندازه و بعد ندارد. عالم دنیا اندازه و بعد دارد. هر چیزی در این عالم حد معینی دارد. وزن، طول، حجم و... دارد. عالم جسم و جسمانیات از این قاعده خارج نیست. اما عالم روحانیات حد ندارد و چون ما یک ساحت باطنی و روحانی داریم لذا نباید متوقف بشویم اما این بعد جسمانی ما همواره سر راه این ساحت روحانی ما است... بحث ما هم پیرامون همین موضوع است: نفس. نفس خیلی جاها ما را ابن السبیل می‌کند، گرفتار وقوف می‌شویم و از خیلی از کمالات باز می‌مانیم و یوم الحسرت در قیامت برای ما تجلی پیدا می‌کند...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله... 🏴 #شرح_مراتب_نفس_اماره 🏴   ☑️قسمت ۲ ▪️حق متعال دو
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله... 🏴 🏴   ☑️قسمت ۳ ▪️این جسم و این جسمانیات حجاب راه می‌شود و برای ما جنبه‌ی ظلمت پیدا می‌کند. یکی از وظایف روح اداره کردن این جسم است که همین الان مشغول به آن است. در اصطلاح، باطن ما مدبر ظاهر ماست. ما می‌خوریم، راه می‌رویم و نیاز های خودمان را برطرف می‌کنیم که اینها مطلقا تحت تصرف روح است. اگر این روح نباشد ما هیچ کاری نمی‌توانیم بکنیم. مگر مرده می‌تواند کاری انجام دهد در حالی که روح از او مفارقت  کرده است؟! لذا تدبیر جسم از وظایف روح است اما این یک بعد روح است. ▪️روح را از آن حیث که مشغول به جسم و جسمانیت است، نفس گویند. این نفس می‌تواند اماره، لوامه، ملهمه یا مطمئنه باشد. اگر این روح وقت خودش را  مطلقا صرف جسمانیات کند، «اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْض ِ» (توبه/۳۸) در زمین سنگین بشود و در عالم دنیا متوقف بشود؛ نفس اماره می‌شود. لذا ما در مسیر حق متعال حجاب های متعددی داریم. برخی از حجاب های ما ظلمانی است که همین جسم و جسمانیات هستند. برخی دیگر نورانی هستند که این ها خطرناک و رهزن هستند. حجاب های ظلمانی را همه می‌شناسند اما حجاب های نورانی کار را سخت می‌کند. حجاب ظلمانی عبارت است از خواسته های خارج از حد عقل و شرع. بالاخره ما زمانی نیاز داریم که بدنمان را تدبیر بکنیم. بدن نیاز به نظافت، غذا، مسکن، ازدواج و... دارد. این نیازها در حد عقلانیشان مورد قبول هستند. «وَ لٰا تَجْعَل طَبیعَتَك حٰاکِمَة عَلیٰ عَقْلَك». اگر همین نیاز های جسمانی را فراتر از حد عقل و شرع ببری، گرفتار نفس شده‌ای، گرفتار نفس اماره و هواهای نفسانی شده‌ای. بعضی ها ظلمتشان فوق ظلمات است... ظلمت بالای ظلمت. «أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُّجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ۚ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا ۗ وَمَن لَّمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ» (نور/۴۰) یا مانند تاریکی هایى است که در دریایى ژرف است که موجى آن را مى‌پوشاند. روى آن موجى است بالاى آن ابرى است. تاریکی هایى است که بعضى بر روى بعضى قرار گرفته است. هر گاه دستش را بیرون آورد، به زحمت آن را مى‌بیند، و خدا به هر کس نورى نداده باشد او را هیچ نورى نخواهد بود. این حجاب، حجاب ظلمانی است.  ▪️حجاب دیگر، حجاب نورانی است و بالاتر از آن حجاب اسماء و صفات حسنیٰ الهی که برای خواص الهی است. در راه مانده حتی حق ندارد در اسم الله هم متوقف شود، یعنی وقتی اسماء الهی بر او تجلی کرد هم نباید بایستد؛ «القِیدُ کُفْرٌ وَلو بِالله» قید کفر است و لو به اسم الله... انسانی که می خواهد آزادمرد باشد در قید الله هم نباید باشد. یعنی چه؟ یعنی در قید اسماءالله نباشد چون الله اسم جامع است. به خدایی برسد که هیچ قیدی را نمی‌پذیرد. خدا مقید به چیزی است؟ بی قیدترین حقیقت نظام هستی خداست. هیچ قیدی را نمی‌پذیرد، حتی این جمله که خدا بی قید است هم قید خدا نیست. الله غیر از خداست. الله اسم خداست لذا قید است. عارف عاشق، قید را نمی‌خواهد؛ مثل مولایش اباعبدالله الحسین علیه السلام... بزرگ ترین نمایش امام حسین علیه السلام در کربلا مبارزه با قیود بوده است. او که قیود ظلمانی چون یزید و امثالهم در مقابلش داشت و با آنان جنگید، قیدهای نورانی هم داشت که آن قیدها را هم کنار زد. مظاهر اسماء و صفات حسنی الهی را که حضرت عباس علیه السلام و امثالهم بودند هم کنار زد. حضرت عباس علیه السلام و حضرت علی اکبر مظهر اسم الله هستند. ایشان الله نما هستند. آیینه ای هستند که تمام قد خدا را نشان می‌دهند. دیدیم که امام حسین علیه السلام در کربلا از این قیدهایش هم گذشت...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله... 🏴 #شرح_مراتب_نفس_اماره 🏴   ☑️قسمت ۳ ▪️این جسم و
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله... 🏴 🏴   ▪️قسمت ۴ ▪️عده‌ای هستند که وارد ظلمات می‌شوند. ظلمات فوق ظلمات، ظلمت بالای ظلمت. در ماده و تاریکی های عالم ماده گرفتار می‌شوند. دیگر از این ماده جداشدنی نیستند و کارشان خیلی سخت است. به زبان نمی‌آید که موت اینان چگونه است. اینان اصلا موت به معنای واقعی آن ندارند، به ظاهر جسمشان را ترک می‌کنند ولی هرگز نمی‌میرند؛ باید مدتی بسیار طولانی در عذاب باشند تا خدا آرام آرام قیودشان را کنار بزند... «إِذٰا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرٰاهٰا» (نور/۴۰) ببینید این ها چقدر در قید هستند که به تعبیر قرآن اگر دستشان را در این ظلمت دراز کنند، آن را نمی‌بینند. دست یعنی چه؟ دست مظهر یدالله است. «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ اَلْوَرِيدِ» (ق/۱۶)  اینها خدایی را که از رگ گردن به آنها نزدیک تر است نمی‌توانند ببینند. خدا نزدیک ترین حقیقت به انسان است... البته این نزدیک ترین تعبیر صحیحی نیست زیرا وقتی از نزدیک تر حرف می‌زنیم باید دو چیز را متصور شویم و یکی را به دیگری نزدیک بدانیم. خدا فراتر از نزدیک ترین است. «وَ فِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلاٰ تُبْصِرُونَ» (الذاریات/۲۱) حق متعال در خود شماست! شخص آن قدر در ظلمت گرفتار است و دچار جهل مرکب شده که این خدایی را که از همه به او نزدیک تر است نمی‌بیند. باید توجه داشته باشید که بعضی از کفار خدا را می‌دیدند. از آنها می‌پرسیدند این آسمان را چه کسی خلق کرده؟ «فَسَيَقُولُونَ اَللّٰه» (یونس/۳۱) خدا را می‌دیدند. حالا ما چه کنیم از این جهل و ظلمات خارج شویم؟ کار خیلی سختی است اما با اهل‌بیت علیهم السلام آسان می‌شود. اباعبدالله الحسین علیه السلام روزی که وارد کربلا شد فرمود: «اللّهُمَّ إنّي أعُوذُ بِكَ مِن الکَرْبِ وَ البَلاءِ». آیه قرآن می‌فرماید: «قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمٰاتِ اَلْبَرِّ وَ اَلْبَحْرِ» (انعام/۶۳) بگو: چه کسى شما را از تاریکیهاى خشکى و دریا مى‌رهاند؟ ظلمات خشکی حجاب های ظلمانی یعنی جسم و جسمانیات است. ظلمات دریایی نیز حجاب های روحانی است. به عنوان مثال، کسی که علم آموخته است، همین علم و درسش حجاب او می‌شود، کسی که اهل کمک کردن به مردم و دستگیری است دچار عُجب می‌شود؛ همه‌ی این کمک کردن ها را به خود نسبت می‌دهد و همین نابودش می‌کند. حال ما چه کنیم؟ «قُلِ اَللّٰهُ يُنَجِّيكُمْ مِنْهٰا وَ مِنْ كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ» (انعام/۶۴) بگو: خداست که شما را از آن و از هر اندوهى مى‌رهاند، باز شما شرک مى‌ورزید. اگر به در خانه‌ی امیرالمؤمنین علیه السلام بروید خدا شما را نه تنها از ظلمات برّ و بحر بلکه از کل کرب نجات می‌دهد...