eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_مراتب_نفس_اماره ☑️قسمت ۱۶   ▪️در امت پیغمبر هم همین اتفاق افتاد و عده‌ای گوساله پرست شدند و
☑️قسمت ۱۷ ▪️«ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ» (مؤمنون/ ۱۴) این مخلوق، انسان است. این انسان هیچ نقصی ندارد و هرگز تحت تاثیر وهم و خیال قرار نمی‌گیرد. چرا؟ چون انسان است. تعریف انسان چیست؟ انسان موجودی درّاک، دارای نفس ناطقه و قدرت فهم کلیات است. به تعبیر جناب فارابی، سعید کسی است که به مرتبه‌ی عقل برسد و در شمار موجودات عقلی قرار بگیرد. عقل مجسم بشود و در وهم و خیال غوطه‌ور نشود. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به امام علی علیه السلام می‌فرماید: «يَا عَلِي إِذَا تَقَرَّبَ النَّاسُ إِلَى خَالِقِهِمْ فِي أَبْوَابِ الْبِرِّ فَتَقَرَّبْ إِلَيْهِ بِأَنْوَاعِ الْعَقْلِ تَسْبِقْهُمْ بِالدَّرَجَاتِ». اگر دیدی که مردم با چیزهایی که مربوط به وهم و خیال هستند و لزوما بد هم نیستند، به خدا نزدیک می‌شوند، تو با عقل به خدا برس چون شأنیت تو این نیست که با وهم به خدا برسی. چون شما، مصداق اتمّ انسان هستی. هرجا در قرآن اسمی از انسان آمده‌است، مراد علی‌ بن ابی طالب علیهما السلام است. ▪️ما یک جنبه‌ی حیوانیت هم داریم که به آن بشر می‌گویند. بشر به معنی ظاهر و پوسته است. جنبه‌ی حیوانیت ما نقص است. حیوان ناقص است. وقتی ما ناقص هستیم پس تحت تصرف شیطان قرار می‌گیریم. اما اگر انسان به مرتبه‌ی عقلانیت برسد، این‌‌گونه نیست. انسانی که به مرتبه‌ی عقلانیت رسیده ‌است تابع یزید و شمر نمی‌شود. این‌ها همگی در مرتبه‌ی حیوانیت بودند. عمر سعد به لشگر خود این‌گونه خطاب می‌کرد: «یا خیل الله! اركبی و بالجنة ابشری». لشگر خدا قیام كن، بشارت باد تو را به بهشت! آن بدبخت‌های گرفتار در مرتبه‌ی حیوانیت که دین را هم مبتنی بر نگاه حیوانی خودشان پذیرفته‌ بودند؛ وضو گرفتند، نماز خواندند، نیت قربت کردند و رفتند با امام حسین علیه‌السلام جنگیدند تا امام را شهید کنند. «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ» (زخرف/۵۴) به همین معناست. یزید این‌ها را خفیف کرد و از او تبعیت کردند. اگر شما در مرتبه‌ی انسانیت قرار بگیری دیگر این‌گونه خفیف نمی‌شوی. روح انسانی جناب حر لحظه‌ای بیدار شد، به سوی اباعبدالله علیه السلام رفت. ▪️جامعه، جامعه‌ی خیالی است. «وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ» (تکویر/۵) ما به در خانه‌ی اباعبدالله آمده‌ایم تا انسان بشویم. ما انسان خلق شده‌ایم. در این بین، در دنیا، خودمان را خراب کرده‌ایم و می‌خواهیم انسان برگردیم. به زودی هم برخواهیم‌ گشت. هر روز به مرگ فکر کنید. امام علی علیه السلام می‌فرمایند: «اُذكُروا هادِمَ اللَّذّاتِ». مرگ بغتتاََ به سراغ آدم می‌آید. این‌طور نیست که ما فکر می‌کنیم که همه باید ۸۰، ۹۰ سال عمر کنند. حتی اگر ۹۰ سال هم عمر کنی به سرعت می‌گذرد و مرگ بالاخره می‌رسد. بعد یکدفعه می‌بینی که سقط شدی. اگر در مسیر امیرالمؤمنین علیه‌السلام سقط شوی باز هم خوب است اما گاهی انسان در مسیر دیگران سقط می‌شود و سپس ابد در پیش دارد. انسان هشیارتر می‌شود وقتی به خود تذکر می‌دهد که ابد در پیش دارد. و آن هم ابدیتی که آن را بر اساس عمر محدودمان در این دنیا می‌سازیم. دی شیخ گرد شهر همی‌گشت با چراغ کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست ▪️انسان که به مرتبه‌ی عقل می‌رسد، می‌خواهد همه را با خود به مرتبه‌ی عقل بکشاند. اما خیال مدام عوام الناس را با آن جلوات فریبنده‌ی زودگذرش به سمت خودش جذب می‌کند. اما عقل به عقل هم بسنده نمی‌کند و انسان را به فوق عقل و بالاتر از آن دعوت می‌کند. خدا می‌گوید که برای شما چیزهایی فراهم کرده‌ام که اصلا به ذهن شما خطور نمی‌کند.
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_مراتب_نفس_اماره ☑️قسمت ۱۷ ▪️«ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ» (مؤمنون/ ۱۴) این مخلوق، انسان
  ☑️قسمت ۱۸ ▪️در داستان حضرت موسی با سحره مادامی که آن‌ها تحت تصرف خیال بودند، سمت فرعون بودند. همین که حضرت موسی عصای خودش را انداخت و همه‌ی آن طناب‌هایی را که مردم با تصرف خیالشان مار می‌دیدند خورد، آن‌ها بیدار شدند. «فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَ مُوسَىٰ» (طه/۷۰) فرعون آن ساحران را تهدید کرد که دست‌ها و پاهای شما را یکی از راست و یکی از چپ قطع می‌کنم. آن‌ها پاسخ دادند که: «قَالُوا لَن نُّؤْثِرَكَ عَلَىٰ مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَٰذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا» (طه/۷۲) ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﻟﺎﻳﻞ روشنی ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﻮی ﻣﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺑﺮ آن‌که ﻣﺎ ﺭﺍ ﺁﻓﺮﻳﺪ، ﺗﺮﺟﻴﺢ ﻧﻤﻰﺩﻫﻴﻢ. ﭘﺲ ﻫﺮ ﺣﻜﻤﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﻰﺗﻮﺍنی ﺻﺎﺩﺭ ﻛﻦ، ﺗﻮ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺯﻧﺪگی ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻰﺗﻮﺍنی ﺣﻜﻢ کنی. این ساحران قطعا اهل علم بودند. اگر علم نداشتند که دیگر نمی‌توانستند تصرف کنند. آنها علوم غریبه‌ای امثال علم کیمیا داشتند. گفتند که تو در دنیا می‌توانی فعلا بگویی: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَىٰ». البته در این دنیا هم موسی‌ای می‌آید و به قدرت تو پایان می‌دهد. تو می‌توانی در این دنیا ما را بکشی پس بکش. اما حیات حقیقی ما در دستان تو نیست. ▪️خدا به حضرت موسی دستور می‌دهد که این گاو را بکش و قسمتی از بدن آن را به آن مرده بزن تا او زنده شود. یعنی اگر ما نفس حیوانی‌مان را بکشیم، این نفس به هر مرده‌ای اصابت کند او را زنده می‌کند. عده‌ای پیش جناب شیخ عباس قمی آمدند و عرضه داشتند که فلانی مریض است. ایشان انگشتش را در لیوان کرد و هم زد. آن شخص از آن لیوان خورد و شفا پیدا کرد. این ظاهر است. وقتی تکه ای از گوشت آن گاو مرده را زنده می‌کند، آن‌وقت انگشت جناب شیخ عباس قمی که عمری برای امیرالمؤمنین و اهل بیت علیهم السلام نوشته‌است و هزاران بار نفس خود را کشته است، مرده را زنده نمی‌کند؟ ▪️حضرت موسی و جناب یوشع بن نون به دنبال حضرت خضر می رفتند. یک ماهی سرخ شده همراه خود داشتند. ماهی کنایه از عقل است. در قرآن و روایات ما به ماهی اشاره شده‌ است. اول ما خلق الله الحوت. خدا کل نظام هستی را بر پشت حوت خلق کرده‌است. جناب حاج ملاهادی سبزواری در تفسیر این گفته‌اند که مراد از حوت، انسان کامل و امام است. دوازدهمین برج فلکی حوت است که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. تمام هستی بر مبنای اراده‌ی انسان کامل می‌چرخد. حضرت موسی و جناب یوشع به دنبال حضرت خضر بودند و آن ماهی را هم به عنوان غذا با خود برده ‌بودند‌. غذای انسان‌ معقولات است اما اگر صاحب عقلی همراه انسان نباشد تا با او مکالمه کند، منجمد می‌شود. امام جواد علیه‌السلام فرمودند بروید حلقه‌های درس تشکیل بدهید و با هم مباحثه کنید، عقلتان این‌گونه رشد می‌کند. انسانی که اهل عقل و فهم است همواره به دنبال کسی می‌گردد تا با او حرف بزند و مباحثه کند. اصلا معراج یعنی چه؟ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام می‌نشستند باهم حرف می‌زدند و در مراتب ولایت همدیگر غوطه‌ور می‌شدند. همین معراج است. حضرت موسی و جناب یوشع رفتند و آن محل ملاقات با حضرت خضر را رد کردند. حضرت موسی گفت من گرسنه‌ام، آن ماهی را بیاور. «فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا»(کهف/۶۱) حضرت یوشع پاسخ داد که آن ماهی وقتی به محل برخورد دو دریا رسید، زنده شد و در آب پرید و راه دریا گرفت. محل برخورد دو دریا محلی است که قرار است دریای خضر به دریای موسی برسد...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_مراتب_نفس_اماره   ☑️قسمت ۱۸ ▪️در داستان حضرت موسی با سحره مادامی که آن‌ها تحت تصرف خیال بودن
  ☑️قسمت ۱۹ ▪️وقتی عقل به صاحب عقل می‌رسد، رشد می‌کند و شکوفا می‌شود. وقتی جناب یوشع به حضرت موسی توضیح داد که ماهی در جایی زنده شد و به طرز عجیبی راه دریا گرفت، حضرت موسی گفت که حضرت خضر همان‌جاست. بازگشتند و با حضرت خضر درباره‌ی حقیقت ولایت اهل‌بیت علیهم‌السلام صحبت کردند. اما غرض این است که اگر نفس در راه خدا کشته شود، هر مرده‌ای را زنده می‌کند. خیلی از دل‌ها مرده‌اند. جناب مولوی می‌فرماید که در این دریای نظام هستی ماهی های الهی کم نیستند. خودت را به آن‌ها بزن وگرنه آن‌ها به تو تنه می‌زنند در حالی ‌که تو آگاه نیستی. اگر می‌بینید در زندگی و فکرتان یک تحولی شکل گرفته‌است، بدانید که یکی از این خضرها به شما تنه زده‌است. لذا وجود اولیاءالله ذکر است. ذکر که صرفا تند تند تکرار کردن چند کلمه و سبحان الله گفتن نیست. ولی خدا خودش ذکر است. شما به این ولی خدا متصل شوید، زنده می‌شوید. تمام شئون شما را زنده می‌کند. مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم ▪️جناب مولوی می‌گوید من مرده بودم قبل از آن که شمس تبریزی را ملاقات کنم. این شمس تبریزی اشاره به ولایت دارد که تب‌ها را می‌ریزد. همان‌‌گونه که آن ماهی مرده وقتی در کنار خضر قرار گرفت، زنده شد. ▪️چرا جای دور برویم؟ خون امام حسین علیه‌السلام روی تربت ریخت و تربتی که خوردنش حرام است، شفا شد. شفا نه به همین معنای ظاهری بلکه تربت مقامی پیدا کرد که اگر بر آن سجده کردی، حجاب‌های هفت‌گانه را از بین می‌برد. یعنی اگر شما سرت را بر خاک کربلا گذاشتی، به ذات حق متعال متصل می‌شوی. خدا در تربت تجلی بالذات می‌کند. خدا هر شب جمعه به کربلا هبوط می‌کند. خدا برای زیارت حسین به کربلا می‌آید. چرا؟ چون حسین است. حسین که نفس ندارد. حسین عقل خالص است. نه، بلکه بالاتر از آن، روح است. نه، بالاتر از آن، مقام واحدیت است. «نَحنُ وَاللهِ الأسماءُ الحُسنی». او اسماء حسنی الهی است. هوی هو الله احد هوی اوست جلوه الله الصمد روی اوست هوی همین است و دگر هوی نیست روی همین است و دگر روی نیست ▪️لذا امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید که اگر شما قائل به این باشی که این جسم ما آیة الله است، همین چشم ما عین الله است، همین گوش خاکی ما أذن الله است، به مقام «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً» می‌رسی. حسین ثارالله است و خون او خون خداست. خون او که به این تربت خورد، این تربت دیگر تربت نیست. همین که بر این تربت سر بگذاری، حجاب‌ها کنار رفته‌است. به دنبال دیدن‌های تمثیلی و تمثلی نباش. آن لحظه که پیشانی‌ات را بر تربت امام حسین علیه‌السلام گذاشتی، در مقام قرب علی الاطلاق به خدا قرار داری. او تو را احیا می‌کند. بنی اسرائیل آن گاو را کشتند و با آن مرده‌ای را زنده کردند حالا تربت امام حسین علیه‌السلام چه می‌کند؟! امیرالمؤمنین علیه‌السلام از جنگ صفین که بر‌می‌گشت، در گودال قتلگاه دو رکعت نماز خواند و بعد یک مشت از این خاک برداشت و بویید _تو گویی بوییدن این تربت تعقیبات نماز او است_ و فرمود خوشا به حال تو ای خاک که از تو سعدایی به مقاماتی می‌رسند که احدی به آن مقامات نخواهند‌ رسید. امیرالمؤمنین فرموده‌اند که هاهنا مصارع العشاق... کشتی‌گیر که پشتش به خاک می‌خورد عرب به آن مصرع می‌گوید. مصارع العشاق یعنی این‌جا پشت عشاق به این خاک خورده‌است. این خاک چه می‌شود؟ می‌شود شفا...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_مراتب_نفس_اماره   ☑️قسمت ۱۹ ▪️وقتی عقل به صاحب عقل می‌رسد، رشد می‌کند و شکوفا می‌شود. وقتی ج
  ☑️قسمت ۲۰ ▪️ذبح بقره از مراتب توبه است که در آیه‌ی دیگر هم حضرت موسی با قومش می‌فرماید که «فَاقْتُلُوا أَنفُسَكُم»(بقره/۵۴) تا توبه‌ی شما پذیرفته شود. توبه آن‌ است که شما نفستان را بکشید. در آیه‌ی دیگری خدا به پیغمبر می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ» (انفال/۶۵) به مؤمنان بگو که قتال داشته باشند و نفسشان را بکشند. قتال انسانی که می‌خواهد به خدا برسد، در مراتب نفسش است و نه بیرون از آن. یعنی همه‌ی هواهای نفسانی او که او را به سمت غیر حق متعال دعوت می‌کند، از بین ببرد تا فقط حق متعال بماند؛ هرچیزی غیر از خدا را ذبح کند. مظهر اتم این غیرخدا هم جسم و عالم مادی است. آن مقداری که عقل و نقل به ما اجازه داده‌است، باید انجام بدهیم و مجاز است. فراتر از این حد و حدود می‌شود نفس اماره. ▪️اگر انسان در مرتبه‌ی جسم متوقف باشد، او عاقبت به شر می‌شود. این جسم مظهر آتش است و انسان را می‌سوزاند لذا وقتی در داستان قوم حضرت نوح آن‌ها مدام گناه کردند و حضرت نوح به ایشان وعده‌ی عذاب داد، حضرت حق متعال می‌فرماید: «حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ».(هود/۴۰) تنور محل آتش است. یعنی این آتش به جوش آمد و فوران کرد. ظاهر آیه همان شکل مشهور عذاب قوم حضرت نوح است. تأویل این آیه این است که این تنور جسم ما است که محل آتش است. وقتی ما در مرتبه‌ی جسم متوقف باشیم یعنی تمام عمر ما مصروف این جسممان شود، این جسم برای ما آتش می‌شود و زمانی است که می‌بینی از درون این تنور آبی فوران می‌کند و دیگر قیامت تو فرا رسیده‌ است و تو دیگر کاری نمی‌توانی بکنی. امر الهی جاری می‌شود و کاری از دست تو برنمی‌آید. این آب تمام وجودت را ویران می‌کند. لذا همین وَفَارَ التَّنُّورُ یکی از بطون ظهور قیامت برای قوم حضرت نوح بود. آب از درون تنور فوران کرد و همه‌ی آن شهر را و یا به قول برخی دیگر تمام خشکی را نابود کرد. در قیامت انفسی هم روال همین‌گونه است. یعنی مادامی که ما در این عالم ماده حضور داریم، فرصت داریم بندگی خدا را به جا بیاوریم. اما امر الهی دفعتاََ می‌آید و ما دیگر فرصتی نداریم. قیامت انسان ظهور می‌کند و همان‌گونه که در داستان حضرت نوح آن پسر به کوه پناه برد و حضرت نوح گفت که امروز دیگر شما هیچ پناهی ندارید و دیگر فرصتی ندارید که عملی انجام دهید، ما هم به همین شکل گرفتار می‌شویم...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_مراتب_نفس_اماره   ☑️قسمت ۲۰ ▪️ذبح بقره از مراتب توبه است که در آیه‌ی دیگر هم حضرت موسی با قو
  ☑️قسمت ۲۱ ◾️این آب کنایه از علم و باطن نظام هستی است. بحر مسجور یعنی بحری که روی آن آتش است؛ عالم باطن، آب و حیات و عالم ماده، آتش روی آن است. وقتی که این تنور به غلیان آید و قیامت ظهور کند، من و شما دیگر پناهی نداریم مگر این ‌که در مدتی که در این عالم طبیعت بودیم و فرصتی داشتیم، در مسیر سفینه‌ی نوح یعنی در مسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌بودیم؛ «کلّنا سفن النجاة و سفینة الحسین أوسع و أسرع». لذا حضرت نوح در این آیه می‌فرماید: «وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا» (هود/۴۱) مظهر بسم الله الرحمن الرحیم حضرت نوح است. به بسم الله الرحمن الرحیم است که عارف در مقام کن مقیم است کن الله و بسم الله عارف چه خوش‌وزنند در بحر معارف ◾️انسان الهی و عرشی، خود بسم الله است. ائمه‌ی ما علیهم السلام بسم الله الرحمن الرحیم هستند لذا امام رضا علیه‌السلام می‌فرمایند که یا ابن شبیب! اگر به هر شیئی خواستی گریه کنی، بر حسین بن علی بن ابی‌طالب گریه کن چه او را در کربلا به همراه ۱۸ نفر از ابدالش شهید کردند. حضرت به همراه ابدال ایشان در مجموع ۱۹ نفر هستند و ۱۹، عدد بسم الله الرحمن الرحیم است. انسان کامل خودش بسم الله الرحمن الرحیم است. در کربلا بسم الله الرحمن الرحیم را شهید کردند. در این آیه هم حضرت نوح می‌فرماید همگی به کشتی سوار شوید. این کشتی مظهر خود حضرت نوح است، سوار کشتی شوید یعنی به نوح پناه ببرید. تنها کسانی که در مرتبه‌ی جسم وقوف نکرده‌اند می‌توانند سوار این کشتی شوند لذا می‌گوید از هر موجودی یک زوج سوار کن؛ این زوج کنایه از علم و عمل است. ◾️حق متعال خطاب به جناب نوح می‌فرماید اهل خود را سوار کن. وقتی ایشان به خدا می‌گوید که پسرم را نجات دهم، حق متعال می‌فرماید: «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ» (هود/۴۶) تو فقط مجاز هستی که اهل خودت و کسانی که به تو ایمان آورده‌‌اند را سوار کنی. در قرآن آمده ‌است که انسان‌های قلیلی سوار این کشتی شدند. حضرت نوح به پسرش می‌فرماید: «يَا بُنَيَّ ارْكَب مَّعَنَا».(هود/۴۲) این سخن یعنی ای پسر! در ولایت ما داخل شو «وَلَا تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ» که اگر سوار نشوی، در شمار هلاک ‌شدگان خواهی ‌بود. پسر می‌گوید: «سَآوِي إِلَىٰ جَبَلٍ»(هود/۴۳) این جبل، جبل انانیت است. در این آیه، پسر نوح مظهر نفس اماره است؛او می‌گوید که من به مرتبه‌ی انانیت خودم پناه می‌برم. حضرت نوح در جواب می‌گوید: «لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ» (هود/۴۳) هیچ کس امروز نمی‌تواند از خدا به چیز دیگری پناه ببرد. مگر اینکه باب رحمت حق متعال باز شود. این موج که میان مکالمه‌ی حضرت نوح و پسرش فاصله انداخت، هوای نفس است. در زندگی این موج‌ها فراوان به سراغ ما می‌آید و ما باید مراقب باشیم. دو دسته موج به سمت ما می‌آید: «اِنَّ لِرَبِّکُم فِی اَیَّامِ دَهرِکُم نَفَحَاتٌ أَلاَ فَتَعَرَّضُوا لَهَا». یکی، موج‌هایی است که از جانب اولیاء خدا به ما می‌رسد و موج‌های دیگر نیز موج‌های هوای نفسانی هستند. این موج باعث می‌شود تو در عالم ماده مستغرق شوی... چرا خو کرده‌ای در لای و در گل از این لای و گلت برگو چه حاصل تو را ز کنگره‌ی عرش می‌دهند صفیر ندانمت که در این دامگه چه افتاده‌ست
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_مراتب_نفس_اماره   ☑️قسمت ۲۱ ◾️این آب کنایه از علم و باطن نظام هستی است. بحر مسجور یعنی بحری
  ☑️قسمت ۲۲ ▪️وقتی موج هوای نفس به راه می‌افتد، بین انسان و امام زمانش فاصله می‌اندازد لذا فاصله‌ی بین ما و امام زمان ارواحنا فداه از ناحیه‌ی ما است نه از جانب ایشان، حضرت که غایب نیستند، «عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ» که غیبت ندارد. باید با این موج مبارزه کنیم و آن را بشکنیم. باید این گاو را ذبح کنیم. «قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِيَ» (بقره/۶۸) ▪️قوم بنی‌اسرائیل از حضرت موسی می‌‌خواهند که برای ما مشخص کن که ماهیت این گاو چیست. اگر این‌ها در افق بالای فکری بودند، همان لحظه که دستور ذبح بقره رسید آن را می‌کشتند چون هر گاوی مظهر نفس اماره است. این‌ها در مرتبه‌ی حیوانیت هستند و کلیات را درک نمی‌کنند. عقل که وظیفه‌ی ادراک کلیات را دارد متعلق به انسان عاقل است به همین دلیل این‌ها کلیات را نمی‌فهمند و باید دائم برایشان جزئیات را شرح دهی. «قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَّا فَارِضٌ وَلَا بِكْرٌ عَوَانٌ بَيْنَ ذَٰلِكَ فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ» این گاو پیر و از کارافتاده نباشد. به گاوی که پیر است و هم چنین به مطلق پیر فارض می‌گویند. چرا پیر نباشد؟ وقتی که انسان پیر می‌شود، قوای او تحلیل می‌رود و استعدادهای او دیگر زایل شده ‌است. در جوانی پاک بودن شیوه‌ی پیغمبریست ورنه هر گبری به پیری می‌شود پرهیزگار ▪️البته برخی هستند که در هشتاد سالگی هم نفس اماره‌شان با قدرت علیه آن‌ها کار می‌کند ولی این خطاب به کسانی است که در مسیر حق متعال در حرکت بوده و استعدادهایشان را زایل نکرده‌اند. انسانی که در هشتاد سالگی تصمیم بگیرد با نفس اماره‌‌اش بجنگد که دیگر رمقی برای این جنگ ندارد. البته مراد از پیر این‌جا پیر عقل نیست بلکه منظور ما پیر ظاهری است. ممکن است کسی جوان باشد اما عقلش پیر باشد و بالعکس. هردوی این مفاهیم مثبت هستند. چه جوانی که از نظر عقلی پیر است و به پختگی کامل رسیده است، چه پیری که جوان است و دلش هنوز به نور الهی روشن است. جز مگر پیری که از حق است مست در درون او حیات طیبه است از برون پیر است و در باطن صبی خود چه چیز است آن ولی و آن نبی ▪️پیری که تمام قوا و اجزای او ضعیف شده‌ است اگر هم بخواهد با نفس اماره‌اش مبارزه کند، خیلی هنری نکرده ‌‌است. چون همه اوصاف و اجزا شد نحیف خویشتن‌داری و صبرت شد ضعیف ▪️اما از آن طرف یک پیری مثل جناب حبیب‌بن‌مظاهر یا جناب مسلم بن عوسجه به ظاهر پیر هستند اما تمام عمر و قوایشان را در راه حق متعال صرف کرده‌اند لذا استعداد ایشان دائما نو به نو می‌شود. ما استعدادی برای الهی شدن داریم که اگر این استعدادمان را در مسیر حق متعال خرج کنیم، روز به ‌روز شکوفا می‌شود. یعنی عقل هیولانی ما بالفعل و کامل‌تر می‌شود. این شکوفایی حد یقف هم ندارد. مگر آن زمانی‌که انسان بمیرد البته در این صورت هم انسان تمام نمی‌شود و اگر در مسیر الهی عمر گذرانده‌ باشد در برزخ هم این تکامل ادامه دارد. حتی در قیامت هم این صیرورت به سوی حق متعال ادامه می‌یابد و در مکتب امیرالمؤمنین علیه‌السلام شاگردی می‌کند. منظور از فارض در این آیه کسی است که عمرش را در راه خدا صرف نکرده‌ است. جوانانی به محضر اباعبدالله الحسین علیه‌السلام رسیدند و از ایشان خواستند تا حضرت ملکوت را به آنها عرضه کنند. حضرت اول امتناع کردند بعد که ملکوت را به آنان نشان دادند، آن‌ها فی‌المجلس پیر شدند یعنی باطنشان رشد کرد. دو جوان محضر حاج‌ آقای دولابی رفتند و از ایشان درباره‌‌‌ی لیلة‌القدر سوال کردند. ایشان نیم ساعتی برایشان در این‌باره توضیح داد و بعد آنها رفتند. آقای دولابی می‌فرمود که این‌ها چهل سال رشد کردند...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_مراتب_نفس_اماره   ☑️قسمت ۲۲ ▪️وقتی موج هوای نفس به راه می‌افتد، بین انسان و امام زمانش فاصله
  ☑️قسمت ۲۳  «يَا يَحْيَىٰ خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا» (مریم/۱۲) بعضی افراد هستند که حق ‌متعال حقایق را در باطن آنها القا می‌کند و آنان نیز آن را به خوبی دریافت می‌کنند. ممکن است این‌ها به ظاهر کودک باشند اما باطنشان بتواند پذیرای حقایق الهی و قرآن باشد. همچنین ممکن است این افراد پیر باشند ولی باطنشان هنوز استعداد پذیرفتن حقایق را حفظ کرده ‌باشد. این‌ها ولی الهی هستند. در این بخش «لا فارض» این دو قسم مدنظر نیستند. فارض کسی است که یک عمر هشتاد ساله را در راه غیرخدا صرف کرده ‌باشد. این شخص دیگر نمی‌تواند با نفس اماره خودش بجنگد. در ادامه‌ی توصیف ویژگی‌های آن گاو، خداوند متعال می‌فرماید: «وَ لا بِکْرُ». برای انسانی که هنوز کودک است و استعدادهایش شکوفا نشده ‌است، نمی‌‌توان تکلیفی مقرر کرد؛ از نوجوان چهارده ساله که نمی‌شود توقع مبارزه با نفس داشت، البته باید استثنائات را کنار بگذاریم. در هر عصری هم استثناء وجود دارد که مورد بحث ما نیستند. نه پیر و نه خیلی جوان بلکه باید بین این دو باشد. «عَوَانٌ بَيْنَ ذَٰلِكَ». می‌گویند اگر انسان در مسیر حق متعال درست قدم بردارد، در چهل سالگی او عَوَانٌ بَيْنَ ذَٰلِكَ می‌شود لذا داریم که چهل سالگی خیلی مهم است. «إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ» (احقاف/۱۵) چهل سالگی مرتبه‌ای است که قوای انسان به اوج خودش می‌رسد. ما باید تا چهل سالگی سر نفس اماره خود را ببریم. اگر تا چهل سالگی این کار را کردیم که هیچ، در غیر این صورت دیگر کنترل این نفس سخت است. انسانی که چهل سال هر طور دلش می‌خواسته زندگی کرده ‌است، تغییر این عادات و ملکات دیگر برایش خیلی سخت است. «قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ» (بقره/۶۹) باز هم با این توضیحات بنی‌اسرائیل متوجه نشدند و از رنگ گاو سوال کردند. خدا پاسخ می‌دهد که رنگ این گاوِ نفس، زرد روشنی است که وقتی کسی به آن می‌نگرد مسرور می‌شود. یعنی چه که با دیدن این نفسی که باید در راه خدا ذبح شود انسان مسرور می‌شود؟ رنگ جسم سیاه است و بهره‌ای از نور عقلانیت ندارد لذا این دنیا پایین‌ترین و سیاه‌ترین مرتبه‌ از عالم وجود است اما نور عقل سفید است. در روایت داریم که پیغمبر صلی الله علیه و آله در شب نیمه شعبان به سجده رفت و فرمود: «اللَهُمَّ سَجَدَ لَكَ سَوَادِى وَ خَيَالِى وَ بَيَاضِى». حضرت سجده کرده و می‌گوید خدایا سواد یا سیاهی من یعنی همین جسم مادی من، خیال من و بیاض یا سفیدی من یعنی عقل من بر تو سجده می‌کنند. بین سیاهی و سفیدی چه رنگی است؟ سرخ. جناب سهروردی کتابی نوشته به نام عقل سرخ. عقل سرخ این‌جا به مراتب برزخی انسان یعنی نفس او اشاره می‌‌کند. نفس انسان برزخ بین جسم و عقل ماست. از عقل ساقط که وهم و خیال است به عقل سرخ تعبیر کرده ‌است اما قرآن در آیه‌ی مذکور از نفس به عنوان عقل سرخ یاد نمی‌کند بلکه آن را زرد رنگ توصیف می‌کند، آن هم زرد روشن. اگر نفس ما هنوز سرخ باشد که ذبحش کار بسیار مشکلی است. آن مقام، مقام حیوانیت صرف است. آن نفسی زرد است که تمایل به روحانیت و عقل دارد. یعنی رو به سوی عالم باطن دارد، این نفس را امید ذبح شدن هست...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_مراتب_نفس_اماره   ☑️قسمت ۲۳  «يَا يَحْيَىٰ خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ
  ☑️قسمت ۲۴ ◾️«فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ» (توبه/۱۰۵). خدا ناظر بر اعمال ماست. «أَلَمْ يَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ» (علق/۱۴) اصلا یکی از اسماء حق متعال خبیر است. خبیر یعنی «فَإِنَّ النّاقِدَ بَصیرٌ بَصیرٌ» به این معنی که او به کوچکترین اعمال و خطورات ذهنی ما آگاه است. علاوه بر خداوند متعال رسول او یعنی امام زمان او نیز آگاه هست. علاه بر این، مؤمنین که همین اولیاء الهی هستند نیز آگاهند. اولیاء الهی کسانی هستند که تور پهن کرده‌اند و ناظر هستند. اگر ببینند نفس کسی هنوز رو به سوی عقلانیت دارد خوشحال می‌شوند. این نفس «تَسُرُّ النَّاظِرِينَ» است که ائمه سلام الله علیهم و اولیاء الهی با نگریستن به آن مسرور می‌شوند. نفسی که این‌گونه است امید به ذبح کردن و نجات دادنش وجود دارد. در مسلخ عشق جز نکو را نشکند روبه صفتان زشت‌خو را نکشند ◾️لذا در کربلا می‌بینیم که جناب حر که نفسش رو به سوی عقل دارد، ذبح می‌شود. وقتی که امام حسین علیه السلام هنگام نماز خواندن به حر می‌گوید که تو با سپاه خود نماز بخوان و من با سپاه خودم، جناب حر که هنوز نفسش رو به سوی عقل کل دارد با اباعبدالله نماز می‌خواند. این نشان می‌دهد که این نفس مستعد ذبح شدن است. لذا در کربلا وقتی امام حسین علیه السلام حر را می‌دیدند مسرور می‌شدند چون این نفس تَسُرُّ النَّاظِرِينَ است. اولیاء خدا همین‌ گونه هستند. وقتی کسی که نفس مستعدی دارد پیش ولی خدا می‌رود، ولی خدا از دیدن نفسی که قابلیت ذبح شدن دارد خوشحال می‌شود و ذبحش می‌کند. ولی خدا ذابحی است که وقتی شما را ذبح می‌کند اصلا متوجه آن نمی‌شوید. لذا یکی از راه‌های کشتن نفس آن است که انسان خودش را به یک پیر برساند. شکل اتم آن شرکت در مجالس اهل‌بیت علیهم‌السلام است. اولیاء الهی مقید هستند و جلوه‌ای از جلوات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌باشند. گر دست نمی‌دهد وصالش دست من و دامن خیالش ◾️ما که توفیق نداریم خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برسیم، خدمت دوستان حضرت می‌رسیم. وقتی شما در کنار پیر نشستید؛ آن پیر به وجود و نور خودش تو را ذبح می‌کند. دست به باطنت می‌کشد و اصلاحت می‌کند. وقتی خدمت حاج آقای دولابی می‌رسیدیم می‌فرمود وقتی شما وارد جلسه می‌شوید من نفس شما را ورق می‌زنم و به وفق نفس شما حرف می‌زنم. ولیّ خدا مثل آب کر است و نجاسات اگر در معرض آب کر قرار بگیرد پاک می‌شود. او نیز طاهر است و طهارت می‌بخشد.
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_مراتب_نفس_اماره   ☑️قسمت ۲۴ ◾️«فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ» (ت
  ☑️قسمت ۲۵ ◾️«فَاقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ» (بقره/۵۴) یک تفسیر ظاهری این بود که قوم بنی اسرائیل در تاریکی یکدیگر را کشتند اما ما این آیه را در مراتب نفس ناطقه‌ی خودمان تأویل می‌کنیم. یک نکته‌ی لطیفی پیرامون کشتن نفس این است که قاتل و مقتول یکی هستند. در مخالفت با هوای نفس مخالِف و مخالَف یکی هستند. آن کسی که با او مخالفت می‌کنیم خارج از ما و در مقابل ما نیست. به همین خاطر جهاد با نفس، جهاد اکبر نامگذاری شده‌ است. چه کسی بر ما غلبه دارد و ما را از مسیر حق متعال دور می‌کند؟ خودمان. «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ». چه کسی قرار است با این دشمن‌ترین دشمن مبارزه کند؟ باز هم خودمان. چرا سخت است انسان با خودش مخالفت کند و نفسش را بکشد؟ ◾️«قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّا إِن شَاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ» (بقره/۷۰) بعد از تمام توضیحات در آیات پیشین باز هم می‌گویند این گاو برای مشتبه و مبهم شده‌ است؛ اینگونه است که جهاد با نفس سخت است، در این جهاد، امر مشتبه می‌شود. چرا؟ چون می‌پندارند که «انّ الله خلق آدم علی صورته». نوعا اگر غلبه‌ی نفس امّاره بر حالات و رفتار افراد را به آنها متذکر شوید، انکار می‌کنند. انسان تا به این مرتبه نرسد که نفس خودش را بقره ببیند، نمی‌تواند آن را بکشد. حالا چرا نفس خود را این‌گونه نمی‌بیند؟ چون که خود را خلیفة‌الله می‌داند در حالی که این‌گونه نیست. چون کسی که به مقام «وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي » رسیده‌است، پیش از آن تسویه شده‌ است و به مقام استوا رسیده ‌است. در ابتدای امر نفس انسان، نفس نباتی است. با مرور زمان به نفس حیوانی مبدل می‌شود. روح شهوت و غضب بر انسان غالب است و هنوز روح الهی در او دمیده نشده ‌است. انسانی که به مقام «وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي» می‌رسد که دیگر ذبح نفس و مخالفت با هوای نفس ندارد. نفس او نفس الله است. امیرالمؤمنین علیه السلام نفس‌الله است و دیگر با نفس خودش که نباید مبارزه کند. او محل مشیت‌الله است و موافق نفس خودش است. نظام هستی تکوینا به وفق نفس او پیاده‌ شده‌است. مخالفت نفس برای کسی است که بقره است و در مرحله‌ی حیوانیت متوقف شده‌است. ◾️به انسانی که با ذبح نفس خودش به کمال و فعلیت می‌رسد، روح‌الایمان می‌دهند. او مؤمن به ولایت علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام می‌شود. بالاتر از ایمان «وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ» است. بالاتر از آن هم دیگر مقام حضرت ختمی مرتبت است که آن روح اعظم است و از همه‌ی ارواح بالاتر است. آن‌ها دیگر جهاد و مخالفت با نفس ندارند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده‌اند: «عَلیکُم بالجهاد الأکبر». بر شما جهاد اکبر واجب است نه ما. نفس پیغمبر نفس الله است یعنی جان او آیینه‌ی تمام‌نمای حق متعال است... تمام کمالات و اسماء و صفات حسنی الهی در او مندرج است لذا فرموده‌است: «نحن واللّه الأسماء الحسنى». اگر هم در ادعیه می‌بینید که اهل‌بیت علیهم السلام گریه می‌کنند برای این است که برای آن‌ها توجه به این اسماءالله گناه است. اسم ‌الله هم برای او قید است و می‌خواهد تنها به خدا توجه کند. اما ما از آن‌جایی که مقید و محدود هستیم، باید با قیود خودمان مبارزه کنیم. تنها یک قید خوب است و آن قید الهی است که همان خدایی شدن است و در واقع بی‌قیدی است. یعنی من تابع خدا هستم و در قید دنیا نیستم.
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_مراتب_نفس_اماره   ☑️قسمت ۲۴ ◾️«فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ» (ت
  ☑️قسمت ۲۵ ▪️«فَاقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ» (بقره/۵۴) یک تفسیر ظاهری این بود که قوم بنی اسرائیل در تاریکی یکدیگر را کشتند اما ما این آیه را در مراتب نفس ناطقه‌ی خودمان تأویل می‌کنیم. یک نکته‌ی لطیفی پیرامون کشتن نفس این است که قاتل و مقتول یکی هستند. در مخالفت با هوای نفس مخالِف و مخالَف یکی هستند. آن کسی که با او مخالفت می‌کنیم خارج از ما و در مقابل ما نیست. به همین خاطر جهاد با نفس، جهاد اکبر نامگذاری شده‌ است. چه کسی بر ما غلبه دارد و ما را از مسیر حق متعال دور می‌کند؟ خودمان. «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ». چه کسی قرار است با این دشمن‌ترین دشمن مبارزه کند؟ باز هم خودمان. چرا سخت است انسان با خودش مخالفت کند و نفسش را بکشد؟ «قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّا إِن شَاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ» (بقره/۷۰) بعد از تمام توضیحات در آیات پیشین باز هم می‌گویند این گاو برای مشتبه و مبهم شده‌ است؛ اینگونه است که جهاد با نفس سخت است، در این جهاد، امر مشتبه می‌شود. چرا؟ چون می‌پندارند که «انّ الله خلق آدم علی صورته». نوعا اگر غلبه‌ی نفس امّاره بر حالات و رفتار افراد را به آنها متذکر شوید، انکار می‌کنند. انسان تا به این مرتبه نرسد که نفس خودش را بقره ببیند، نمی‌تواند آن را بکشد. حالا چرا نفس خود را این‌گونه نمی‌بیند؟ چون که خود را خلیفة‌الله می‌داند در حالی که این‌گونه نیست. چون کسی که به مقام «وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي » رسیده‌است، پیش از آن تسویه شده‌ است و به مقام استوا رسیده ‌است. در ابتدای امر نفس انسان، نفس نباتی است. با مرور زمان به نفس حیوانی مبدل می‌شود. روح شهوت و غضب بر انسان غالب است و هنوز روح الهی در او دمیده نشده ‌است. انسانی که به مقام «وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي» می‌رسد که دیگر ذبح نفس و مخالفت با هوای نفس ندارد. نفس او نفس الله است. امیرالمؤمنین علیه السلام نفس‌الله است و دیگر با نفس خودش که نباید مبارزه کند. او محل مشیت‌الله است و موافق نفس خودش است. نظام هستی تکوینا به وفق نفس او پیاده‌ شده‌است. مخالفت نفس برای کسی است که بقره است و در مرحله‌ی حیوانیت متوقف شده‌است. به انسانی که با ذبح نفس خودش به کمال و فعلیت می‌رسد، روح‌الایمان می‌دهند. او مؤمن به ولایت علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام می‌شود. بالاتر از ایمان «وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ» است. بالاتر از آن هم دیگر مقام حضرت ختمی مرتبت است که آن روح اعظم است و از همه‌ی ارواح بالاتر است. آن‌ها دیگر جهاد و مخالفت با نفس ندارند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده‌اند: «عَلیکُم بالجهاد الأکبر». بر شما جهاد اکبر واجب است نه ما. نفس پیغمبر نفس الله است یعنی جان او آیینه‌ی تمام‌نمای حق متعال است... تمام کمالات و اسماء و صفات حسنی الهی در او مندرج است لذا فرموده‌است: «نحن واللّه الأسماء الحسنى». اگر هم در ادعیه می‌بینید که اهل‌بیت علیهم السلام گریه می‌کنند برای این است که برای آن‌ها توجه به این اسماءالله گناه است. اسم ‌الله هم برای او قید است و می‌خواهد تنها به خدا توجه کند. اما ما از آن‌جایی که مقید و محدود هستیم، باید با قیود خودمان مبارزه کنیم. تنها یک قید خوب است و آن قید الهی است که همان خدایی شدن است و در واقع بی‌قیدی است. یعنی من تابع خدا هستم و در قید دنیا نیستم.
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_مراتب_نفس_اماره   ☑️قسمت ۲۵ ▪️«فَاقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ» (بقره/۵۴) یک تفسیر ظاهری این بود که
  ☑️قسمت ۲۶ ▪️امر قربانی کردن بقره برای قوم بنی‌اسرائیل مشتبه شد. چه چیزی این امر را مشتبه می‌کند؟ قوه‌ی خیال. عرفا در یک تقسیم‌بندی برای انسان سه بعد قائل هستند. یک بعد، بعد جسمانی ماست که شامل این جسم می‌شود. بعد دیگر، بعد روحانی ماست که از ماده و احکام آن مجرد است به این معنی که ماده در آن راه ندارد و احکام ماده درباره‌ی آن صدق نمی‌کند. برای مثال روح ما طول و وزن و... ندارد. بعد دیگری هم بین این دو بعد است که آن قوه‌ی خیال است. بهترین مثال برای آن عالم خواب است. انسان در خواب صورت‌های خیالی‌ می‌سازد و با آن‌ها نیز محشور است و البته در بیداری هم می‌تواند این‌گونه باشد. هرگز حدیث حاضر غایب شنیده‌ای من در میان جمع و دلم جای دیگرست ▪️هم دل و هم خیال انسان می‌تواند جای دیگری و جدا از جسم او باشد. قوه‌ی خیال بهترین ابزار تصرف شیطان است. شیطان هفت معنا و مرتبه دارد. یکی از معانی او وهم و از دیگر معانی او خیال است. قوه‌ی‌ خیال از آن حیثی که ما را از حقایق عقلی بازمی‌دارد، ابزار شیطان می‌شود. برای مثال انسان نماز به پا می‌دارد که سرتاسر معنی است. از همان تکبیر ابتدایی نماز سراسر معنی است. امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرموده‌اند که اگر من بخواهم باء بسم الله الرحمن الرحیم را شرح دهم، هفتاد شتر بار کتاب باید ببرند. وقتی انسان نمازی را که با بسم الله الرحمن الرحیم که سراسر معنی است شروع می‌کند، فکرهای مختلفی به سراغش می‌آید. لذا قوه‌ی خیال همواره رهزن است و فقط به یک شرط خوب است آن هم این است که کاملا تحت تدبیر عقل قرار بگیرد. این قوه هم بالاخره یکی از مخلوقات الهی و لازم است. اگر قوه‌ی خیال نباشد که ما نمی‌توانیم همدیگر را بشناسیم اما اگر خیال از سیطره‌ی عقل خارج شود، خیلی خطرناک می‌شود. ▪️«الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا» (کهف/۱۰۴) قوه‌ی خیال برای افرادی که تماما مشغول دنیا هستند، اعمالشان را می‌آراید به گونه‌ای که می‌پندارند اعمالشان الهی است. این که ما نمی‌توانیم گاو نفسمان را بشناسیم و امر بر ما مشتبه می‌شود ناشی از قوه‌ی خیال است. اگر شما عموم مردم را خطاب قرار دهید که توبه کنید، پاسخ می‌دهند که ما کاری نکردیم که توبه کنیم! این همان تشابه امر است. چون خیال بر این فرد حاکم است و او هنوز به مرتبه‌ی عقل نرسیده است. خاصیت عقل تسلیم شدن در برابر حق است. ما تا از حق صحبت می‌کنیم دنبال خدایی در آسمان‌ها می‌گردیم. تسلیم در برابر حق را هم به صرف نماز خواندن، روزه گرفتن و دیگر احکام تعبیر می‌کنیم. در حالی که که اگر روزی فرزند شما حرف حقی زد و شما در برابر او تسلیم نشدید از دایره‌ی اسلام در برابر حق خارج شده‌اید و هنوز وهم و خیال بر شما غالب است. دم به دم در نظام هستی حق جاری است. دلا بازیچه نبود دار هستی همه حقند در بازار هستی ▪️اگر ما اشتباهی کرده‌ایم و کسی به ما تذکر می‌دهد باید از او سپاسگزار باشیم و در برابر حق تسلیم باشیم. انسانی که از حق و میزان دور شود، به دامان شیطان می‌افتد. البته حق را هم نباید فقط در مسائل شرعی مدنظر قرار داد بلکه بسیاری از گرفتاری‌های بین زوجین هم به دلیل همین عدم قبول حق است چرا که گرفتار وهم هستند. امر بر آن‌ها مشتبه شده است و گاو نفسشان را نمی‌بینند. جامعه، جامعه‌ی خیالی است. بر خیالی صلحشان و جنگشان وز خیالی فخرشان و ننگشان ▪️تمام ائمه و انبیاء و اولیاء الهی علیهم‌السلام آمده‌اند تا ما را به عقلانیت دعوت کنند. چون که فصل میز ما با حیوانات و سایر مخلوقات و حتی ملائکةالله، عقل است. ملائکة‌الله نیز اگر بهره‌‌ی عقلانی دارند، آن بهره محدود است. «وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ» (صافات/۱۶۴) اگر کسی هم بخواهد بگوید که این تفاوت عشق است باید بگویم که بدون عقل نمی‌شود عاشق شد. تا به حال دیده‌اید شخص بی عقلی عاشق امام حسین علیه‌السلام شود و مراتب سلوک عشق را طی کرده ‌باشد؟ خیر. چون عقل است که عاشق می‌شود. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم با عقل به مقام «أو أدنی» راه یافتند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با جبرئیل این مسیر را طی کرد و به جبرئیل فرمود در پی من بیا. این‌جا گفت که من شما را تا این‌جا آورده‌ام و این جا مراد از من، عقل پیغمبر است نه جبرئیل جدای از پیغمبر. اما این‌جا وادی ای است که عقل در آن مستغرق است. این‌جا مرتبه‌ای است که در آن دیگر عقل هند نمی‌تواند کلیات را تشخیص دهد چرا که این‌جا کلیات هم فانی هستند.
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_مراتب_نفس_اماره   ☑️قسمت ۲۶ ▪️امر قربانی کردن بقره برای قوم بنی‌اسرائیل مشتبه شد. چه چیزی ای
  ☑️قسمت ۲۷ ▪️«قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّا إِن شَاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ» (بقره/۷۰) قسمت پایانی این آیه جالب توجه است. یعنی اگر ما از دام خیال هم رها شویم، ان شاءالله هدایت می‌شویم. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز فرموده‌اند که اگر این ان شاءالله را نمی‌گفتند، هرگز این گاو برایشان معلوم و مشخص نمی‌شد. نفس ایشان قابلیت ذبح داشته ‌است که پیغمبر خدا به آن‌ها دستور می‌دهد نفسشان را بکشند. اگر این نفوس قابلیت ذبح شدن نداشتند که آن‌ها را رها می‌کرد. «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ» (انعام/۹۱) در این آیه از مشیت الهی استفاده می‌کنند و می‌گویند اگر خدا بخواهد ما هدایت می‌شویم. مشیت الهی امر بسیار مهمی است به گونه‌ای که اگر مشیت الهی به هدایت شما تعلق نگیرد، هدایت نمی‌شوید. آیا این جبر است؟ خیر. ما که از خدایی حرف نمی‌زنیم که در آسمان‌ها باشد و مثل جدا بودن من و شما، از ما جدا باشد. بلکه ما جلوه‌‌ی خدا هستیم و ظهور مشیت او در درون ماست. «یهْدِی مَن یشَاءُ». اگر شما بخواهید مشیت خدا هم می‌خواهد. تمام مخلوقات نظام هستی به وفق استعداد، طلب و درخواست خودشان در حال حرکت به سمت حق متعال هستند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرمایند: «اِعمَلوا فَکُلٌّ مُیسَّرٌ لِما خُلِقَ له». هر مخلوقی از آن جهتی که آن مخلوق از حق متعال طلب ظهور کرده ‌است، مورد حمایت خدا قرار دارد. اگر شما در باطن نظام هستی از خداوند هدایت بخواهید؛ یقین بدانید که خدا تمام اسباب و علل معدّه را فراهم می‌کند تا شما به هدایت برسید. زمانی که فرعون برای جلوگیری از متولد شدن موسی نوزادان را کشت، این نوزادها در باطن خودشان قرار بود به کمالاتی برسند. اراده‌ی خدا بر این است که آن نوزادها به این کمالات برسند لذا تمام این کمالات را در موسی به ظهور می‌رساند. در برزخ هم خدا به آن‌ها عنایت می‌کند تا آن‌ها به وفق استعدادشان به کمال برسند لذا ما نمی‌توانیم از کمالات دیگران به خدا شکایت کنیم چرا که خودمان نخواسته‌ایم و تلاشی نکرده‌ایم. ▪️بنی‌اسرائیل می‌گویند اگر خدا بخواهد ما هدایت می‌شویم زیرا می‌دانند که جریان فیض از پایین به بالا نیست. همین آب هم در نشئه ظاهر از بالا به پایین می‌آید. چون جریان فیض نظام هستی همواره از بالا به پایین است، باید همواره ان‌شاءالله بگوییم. «أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا» (رعد/۱۷) فیض همواره در جریان است و انسان به وفق طلبش از آن بهره‌مند می‌شود. چون در حق متعال که بخل راه ندارد... ▪️«قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَّا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَّا شِيَةَ فِيهَا قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُوا يَفْعَلُونَ» (بقره/۷۱) این گاو نفس گاو رامی نیست که زمین را شخم بزند. اگر رام باشد که زمینِ استعداد را شخم می‌زند و از آن معارف و حقایق و نور خارج می‌شود. چه نفسی رام است؟ نفسی که تابع حق‌ متعال باشد. درباره‌ی نظام هستی قائل هستند که عالم ذلول حق متعال است. یعنی کاری به من و شما ندارد ولی اگر خداوند به او دستور دهد که از این رام بودن خارج شو، پشه‌ای نمرود را می‌کشد، همین بادی که مظهر رحمت است یک قوم را زیر و زبر می‌کند. در این آیه هم از خصوصیات گاو نفس رام نبودن را برمی‌شمارد که اگر رام و اهلی بود دیگر نیازی نبود شما او را بکشید. چه نفسی رام است؟ نفسی که تابع عقل و شرع باشد. «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (حشر/۷) اگر نفس انسان تحت تعالیم عقل قدسی رام شود، حقایق درون قلب خود را شخم می‌زند. لذا حضرت عیسی علیه‌السلام فرمود که علم و معارف در آسمان‌ها نیست بلکه در درون خودتان است. چه کار باید بکنیم تا به این حقایق دست پیدا کنیم؟ این نفس را مهار کنیم و از غضب و شهوت آن را حفظ کنیم، سپس او خودش این حقایق را از درونت بیرون می‌کشد...