کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۴۰ قَالَ سَیّد الکُونَین: «حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۴۱
▪️این مشتق شدن را انفطار گفتیم. انفطار چیست؟ شکوفهی درخت از شاخه منفطر میشود. آیا شکوفه از شاخه جداست؟ شکوفه نه شاخه است و نه از شاخه جداست بلکه عین الربط به شاخه است و اتصال به شاخه دارد. حق متعال فاطر السماوات و الارض است. «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ» (روم/۳۰). عالم از نور حق متعال منفطر شده است حال آیا مخلوقات نستجیر بالله خدا هستند؟! خیر، خدا خدا است، مخلوق هم مخلوق است. آیا مخلوقات جدا از حق متعال هستند؟! خیر... بحث انفطار و انشقاق مطرح است؛ همهی مخلوقات از نورحق متعال مشتق شدهاند.
▪️این نور واحد که همان نور ائمهی اطهار علیهم السلام است در تمام مخلوقات عالم ظهور پیدا کرده است؛ حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْن. این حقیقت واحد، در تمام عالم بسته به قابلیت مخلوقات ظهور دارد. هر مخلوقی به اندازه قابلیت خودش میتواند این نور واحد را نشان دهد. در عالم، همهی مخلوقات مقید و محدود به حد معینی هستند لذا همهی مخلوقات، این نور واحد را مقید و محدود نشان میدهند؛ اصلا مخلوقات نمیتوانند این نور را آنگونه که هست نشان دهند الا یک حقیقت به نام انسان کامل «إنَّ الله خَلَقَ آدَمَ عَلیٰ صُورَتِهِ»، خدا آدم را به صورت خودش خلق کرده است، آن هم به صورتی که به حق متعال اضافه شده است، خدا آدم را به شاکلهی خودش خلق کرده است، ذاتاً و صفاتاً و فعلاً... لذا به تعبیر حکما، انسان فوق مقوله است. یعنی چه؟ یعنی یک حقیقت ممتد از فرش تا فوق عرش است... انسان حد ندارد. نفس انسانی مقید به حد معینی نیست و حقیقتی لا یتناهی است، ملائکه اما محدود هستند؛ برخی از آنها فقط رکوع میکنند و برخی فقط سجود. انسان، ازلی و ابدی است لذا در صلوات شریف جناب ابن عربی بر حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء، از ایشان به عنوان «أزَلِ الأبَدیّاتِ و أبَدِ الأزَلیّات» یاد شده است...
▪️این نور واحد، ازلی و ابدی است و امام و حجت است. خدا ازلی و ابدی است، از زمانی که «از» بر نمیدارد تا زمانی که «تا» ندارد خدا بوده و هست و خواهد بود، این خدای ازلی و ابدی هر لحظه در تجلی است و تجلی او همین نور است. این نور واحد اگر نباشد، عالم به کتم عدم میرود. انسان، تنها مخلوقی است که ازلی و ابدی است لذا تنها انسان است که میتواند این نور را متجلی کند. در هر زمانی، یک پیغمبری، یک انسانی بوده و توانسته که این نور واحد را متناسب با استعداد و فهم خودش ظهور بدهد. این نور ظهور یافته کلمه است و این کلمه گاهی به شکل آدم بوده است، گاهی عیسوی بوده و گاهی موسوی. بسته به ظرفیت عیسوی و موسوی و ابراهیمی، این نور متجلی میشود...
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_مراتب_نفس_اماره ☑️قسمت ۱۰ ▪️«وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَ
#شرح_مراتب_نفس_اماره
☑️قسمت ۱۱
▪️«وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَىٰ قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَىٰ أَصْنَامٍ لَّهُمْ قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَل لَّنَا إِلَٰهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ» (اعراف/۱۳۸)ﻭ ﺑﻨﻲ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻳﺎ (یی ﻛﻪ ﻓﺮﻋﻮﻧﻴﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻏﺮﻕ ﻛﺮﺩﻳﻢ) ﻋﺒﻮﺭ ﺩﺍﺩﻳﻢ. ﭘﺲ ﺑﻪ ﮔﺮﻭهی ﮔﺬﺭ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺮ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﺑﺖ ﻫﺎی ﺧﻮﺩ ﻣﻠﺎﺯﻣﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ، ﮔﻔﺘﻨﺪ: «ﺍی ﻣﻮسی! ﻫﻤﺎﻥﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺑﺮﺍی ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻌﺒﻮﺩﺍنی ﺍﺳﺖ، ﺗﻮ ﻫﻢ ﺑﺮﺍی ﻣﺎ ﻣﻌﺒﻮﺩی ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ! ﻣﻮسی ﮔﻔﺖ: ﻗﻄﻌﺎً ﺷﻤﺎ ﮔﺮﻭهی ﻫﺴﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﺟﻬﺎﻟﺖ ﻭ ﻧﺎﺩﺍنی ﻣﻰﻭﺭﺯﻳﺪ».
▪️قوم حضرت موسی با وجود آن معجزاتی که ایشان برایشان آشکار کردند، بعد از رهایی از آل فرعون و هلاکتشان، از حضرت موسی خواستند تا بتی برای آنان قرار دهد تا به عبادت آن مشغول شوند! وقتی حضرت موسی بازمیگردد و از سامری میپرسد که چرا این گوساله را ساختهای؟ او پاسخ میدهد که این قوم شما بعد از این همه دعوت به سوی خدا از جانب شما باز هم طالب بت هستند پس من هم خواستهی آنها را برآورده کردم. حال باید ببینیم این «اثر رسول» چیست؟؟ علم گاهی از بالا به انسان افاضه میشود و گاهی از پایین، «مِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ». ما باید به سراغ علمی برویم که از بالا و از جانب حق متعال به ما القا میشود. اما سامری سراغ علمی رفت که از پایین میآید. برخی از مفسرین مثل محی الدین بن عربی و دیگران گفتهاند که او علمی شبیه علوم غریبه آموخت. ریاضی و طبیعیات و از این قبیل علوم را بلد بود. این علم میشود تحت ارجل.
▪️این سامری گوسالهای درست کرد و مردم را دعوت کرد. همه هم از قضا آمدند و این گوساله را پرستیدند. وقتی حضرت موسی برگشت و این صحنه را دید اول ریش جناب هارون را گرفت. او هم گفت یاابن أم تا رأفت موسی را برانگیزاند. گفت که اگر من سکوت نمیکردم که اینها مرا میکشتند.
«قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَّن تُخْلَفَهُ وَانظُرْ إِلَىٰ إِلَٰهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا» (طه/۹۷)
(موسی) ﮔﻔﺖ:« ﭘﺲ (ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩم) ﺑﺮﻭ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻛﻴﻔﺮ ﺗﻮ (ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﻭﺭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺁﺛﺎﺭ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﻭ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ) ﺩﺭ ﺯﻧﺪگی ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ (ﺩﭼﺎﺭ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﻣُﺴﺮی ﻭﻳﮋﻩ ﺍی ﺷﻮی ﺗﺎ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻧﺰﺩﻳﻜﺖ ﺁﻳﺪ ﺑﮕﻮﻳﻲ) ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺳﺖ ﻧﺰﻧﻴﺪ ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻭﻋﺪﻩ ﮔﺎهی (ﺍﺯ ﻋﺬﺍﺏ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺳﺨﺖ ﻗﻴﺎﻣﺖ) ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﺨﻠﻒ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﻭ(ﺍﻛﻨﻮﻥ) ﺑﻪ ﻣﻌﺒﻮﺩﺕ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻣﻠﺎﺯﻣﺶ ﺑﻮﺩی ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻦ ﻛﻪ ﺣﺘﻤﺎً ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﻴﻢ، ﺳﭙﺲ ﺳﻮﺧﺘﻪﺍﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺭﻳﺎ ﻣﻰﭘﺎﺷﻴﻢ.
حضرت موسی به سامری گفت که به اله خود نگاه کن. لذا اینجا حضرت موسی اشاره میکنند که این گوساله هم اله سامری بودهاست. اما او خدا را در گوساله محدود کرد و اله محدود مورد تایید نیست پس آن را میسوزانیم و خاکسترش هم به دریا میریزیم. در قرآن گوساله، گاو، سگ و... ذکر شدهاست. اینها همگی مظهر دنیا هستند و دنیا آتش است. بحر مسجور مظهر دنیا و آخرت است. دریایی که روی آن آتش است. این بحر آخرت است و آتش دنیاست. لذا این دنیا باید در دریا ریخته شود...
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️لعن در قرآن و احاديث ▪️كتابهاى لغت واژه «لعن» را به معناى راندن و دور كردن (از رحمت)، لعن كردن ت
◾️لعن دشمنان اهلبيت در قرآن - بخش اوّل◾️
▪️به موجب آيات متعدّد قرآن كريم كسانى كه ولايت اهلبيت علیهم السّلام را غصب نموده و آن بزرگواران را مورد تعدّى و ستم قرار دادند، مورد لعنت خداوند و ملائكه و مؤمنانند. به چهار مورد از آيات مزبور اشاره میكنيم.
۱- اِنَّ الَّذينَ يُؤذونَ اللهَ وَ رَسولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِى الُّدنيا وَالاخِرَةِ وَ اَعَدَّ لَهُم عَذاباً مُهيناً (احزاب-۵۷)
▪️هر آينه خداوند كسانى را كه خدا و رسولش را میآزارند، در دنيا و آخرت لعنت میكند و عذاب خواركنندهاى براى آنان آماده نموده است.
▪️با توجّه به اينكه اهل سنّت در حدّ تواتر از عايشه نقل كردهاند كه پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: فاطمه پاره تن من است. هر كس او را بيازارد مرا آزرده است.
▪️و در منابع معتبر خود، ماجراى حمله به خانه حضرت فاطمه علیها السّلام و به آتش كشيده شدن خانه و مورد ضرب و شتم قرار گرفتن و مجروح شدن آن حضرت و به شهادت رسيدن جنينى كه در رحم آن حضرت بود را نقل کرده و اين را كه حضرت فاطمه علیها السّلام به دو طرّاح و سركرده غائله حمله به خانه خود، فرمودند: خدا و ملائكه الهى را شاهد میگيرم كه شما دو نفر مرا به خشم آورديد و رضايت مرا رعايت نكرديد و اگر به ملاقات پدرم نايل شوم از شما دو نفر نزد او شكايت میكنم، ذكر نموده و تصريح كردهاند كه حضرت زهرا علیها السّلام در حالى از دنيا رفتند كه از آن دو غضبناك بودند و نخستينِ آن دو، در آخر عمر خويش آرزو میكرد كاش دستور حمله به خانه حضرت فاطمه علیها السّلام را نداده و خانه آن حضرت را نگشوده بود،
▪️و با عنايت به حديثى كه اميرالمؤمنين علیه السّلام از پيامبر نقل نمودهاند كه به آن حضرت فرمودند: يا على هركس مويى از تو را بيازارد هرآينه به من آزار رسانده است و هر كس مرا بيازارد هر آينه خدا را آزار داده است و هر كس خدا را بيازارد لعنت خدا بر او باد.
▪️مورد لعن الهى بودن غاصبان حقّ حضرت امير و ظالمان به حضرت زهرا علیهما السّلام به موجب آيه مزبور جاى ترديد ندارد.
▪️لذا در تفسير على بن ابراهيم ذيل همين آيه از امام عسکرى علیه السّلام نقل شده است كه اين آيه در مورد كسى كه حقّ اميرالمؤمنين صلوات الله عليه را غصب كرد و حقّ فاطمه صلوات الله عليها (فدک) را از او باز ستاند و حضرتش را مورد اذيّت و آزار قرار داد، نازل شده است و پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: هر كس فاطمه را در دوران زندگى من بيازارد مانند كسى است كه او را پس از مرگ من بيازارد و هر كس او را پس از مرگ من بيازارد همچون كسى است كه او را در دوران زندگى من آزار داده باشد و هر كس او را بيازارد هر آينه مرا آزار داده است و هركس مرا بيازارد هر آينه خداوند را آزار داده است و اين همان سخن خداوند در قرآن كريم است كه اِنَّ الَّذينَ يُؤذونَ اللهَ وَ رَسولَهُ...
ادامه دارد....
◾️کتاب ره توشه دیدار
تألیف استاد مهدی طیّب◾️
#لعن_و_تبری - ۴
#ره_توشه_دیدار
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️نصیحت، حفظ آبروی دیگران
▪️سوزن خیاطی را (مِنصَحه) می گویند، و خود خیاط را (ناصح) می گویند. #ناصح کسی است که #نصیحت کند، (نصیحت) یعنی جامه #آبرو در بر کردن، #مردم را برهنه نکردن، آبروی کسی را نبردن، آبروی #جامعه را با #اقتصاد سالم حفظ کردن نه با #فقر آبروی اینها را بردن؛ این معنای نصیحت است.
نصیحت غیر از #سفارش و #سخنرانی است، نصیحت یک کار #اجرایی ، #مدیریت ، #مدبریت #عاقلانه و #عالمانه و #عادلانه و #حکیمانه است. کسی که جامه بر تن مردم بپوشاند، کسی که #آبروی_مردم را حفظ کند، کسی که #حیثیت اجتماعی جامعه را حفظ کند؛ او ناصح است.
◾️پیام به اولین همایش بین المللی اربعین در دانشگاه محقق اردبیلی _ دماوند ؛ مهر ۱۴۰۰◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۴۱ ▪️این مشتق شدن را انفطار گفتیم. انفطار چیست؟ شکوفهی درخت از
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۴۲
▪️اینکه در روایت داریم مثلا حضرت آدم ۲۰ حرف از اسم اعظم را در خود ظهور داد، اسم اعظم همین نور واحد است، همان است که حضرت امام صادق علیهالسلام فرمود نَحْنُ وَالله الأسْماءُ الحُسنی چون الأسْماءُ الحُسنی که عبارت از همهی اسماء است، در واقع همان اسم اعظم است. این اسماء تمام شدنی نیستند. در هر برههای از زمان، انبیاء الهی تعدادی متفاوت از این اسماء را ظهور دادهاند؛ اینکه حضرت سلیمان یا حضرت آدم اسماء بیشتری را مثلا نسبت به حضرت عیسی ظهور دادهاند به معنای این نیست که مثلا مقام آدم یا سلیمان بالاتر از عیسی هستند، اسماء مراتب دارند، برخی از اسماء امام دیگر اسماء هستند؛ ما اسماء جزئی، اسماء کلی، اسماء سبعه، اسماء اربعه و... داریم. برخی از اسماء مثل الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۴ رکن کعبه هستند که در بین اسماءالله اوتاد هستند، ۷ اسم داریم که ائمه سبعه اسماءالله هستند، حیّ، عالم، مرید، قادر، سمیع، بصیر و متکلمّ. قبلهی همهی اسماءالله، این ۷ اسم و ۴ اسم و اسم شریف الله است، الله نیز اسم اعظم است. آنجا که میگوید حضرت سلیمان ۷ حرف و حضرت عیسی ۲ حرف را ظهور دادهاند، نشان میدهد که حضرت سلیمان ۷ حرف از اسماء جزئیه را دارا بود اما حضرت عیسی ۲ اسم داشت که یکی از آن دو اسم، اسم الحَیّ بود که همین یک اسم برابر است با اسمائی! باید به این نکتهی مهم نیز اشاره کنم که تمامی انبیاء مقیداً دارای اسم بودند؛ هیچ پیغمبری، هیچ اسمی را به صورت اطلاقی دارا نبوده است. اگر یک پیغمبر، یک اسم را به شکل اطلاقی دارا باشد، تمام اسماء را دارا خواهد بود، اسماء در مرتبهی اعلا، عین هم هستند و بینونتی ندارند، تنها در مرتبهی فعل است که اسماء متفاوتند.
▪️ائمهی اطهار علیهم السلام، این نور واحد را به صورت اتمّ در خودشان ظهور دادند. اگر دقیق تر بگوییم، این ۱۴ هیکل بشریهی نوریه که ۱۴۰۰ سال پیش زندگی میکردهاند، توانستند در معراج انسانی شان به مقام آن نور واحد برسند و تمام اسماء حسنی را به نحو اتمّ در خودشان پیاده کنند. فقط ۱۴ نفر به این مقام رسیدهاند و توانستهاند الله را آنگونه که هست، آیینهی تمام نما باشند. اهلبیت علیهم السلام آیینهی تمام نمای خدا چه فعلاً و چه اسماً و صفاتاً هستند...
اسد الله در وجود آمد
آنچه در پس پرده بود آمد
▪️در روایتی داریم که وقتی حضرت آدم خلق شد، اشباح مقدسهای را در عالم معنا دید. حق متعال میفرماید هنگامی که آدم را خلق کردم، اشباح نوریه را از بالاترین مرتبهی عرش به ظَهر حضرت آدم انتقال دادم. در این روایت، از اشباح سخن گفته شده نه از خود این حقیقت، نه از حقیقت اهلبیت، نه از ذات ایشان، نه از نور واحد! این اشباح، همان اشباح اهلبیت علیهم السلام است که به ظَهر آدم منتقل شدند. این ظهر دو معنا دارد. یکی از معانی این است که این اشباح در حقیقت آدم ظهور پیدا کردند، یعنی محل ظهور شبح نور واحد، حقیقت آدم است. یعنی انسان تا آدم نشود، اشباح نوریه اهلبیت علیهم السلام در حقیقت او تجلی نمیکنند لذا اشباح برای مخلوق نیست، برای ملائکةالله نیست. نه اشباح اهلبیت بلکه جلوهای از اهلبیت علیهم السلام، رشحهای از رشحات نور اهلبیت در عالَم ظهور کرده است... لذا آمده است که تا آخرالزمان، کل عالم محل ظهور تنها ۲ حرف از اسم اعظم است. فقط هیکل انسان است که قابلیت این را دارد که این شبح و حقیقت اهلبیت علیهم السلام را در ظهر خودش، یعنی در جان خودش تجلی دهد.
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_مراتب_نفس_اماره ☑️قسمت ۱۱ ▪️«وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَىٰ
#شرح_مراتب_نفس_اماره
☑️قسمت ۱۲
▪️این آتش اعنی دنیا، اگر به دریا که همان آخرت است، برنگردد همچنان ندا سر میدهد که «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَىٰ». خاصیت آتش این است که علوّ و برتری میجوید و به سمت بالا حرکت میکند. شیطان هم همین را گفت. «خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ».(اعراف/١٢) نفس اینگونه است که همهچیز طلب میکند. هم دنیا را میخواهد و هم مدعی است که من خدا هستم. نفس سیریناپذیر است. اگر این نفس را رها کنی ادعای الوهیت و ربوبیت میکند. در حالی که غیرت خدا اجازه نمیدهد. کبریایی مختص خداست. چون نفس آینهی حق متعال است و در واقع ما اثری از خداوند داریم لذا این اثر گاهی در انسان جلوهگری میکند و میخواهد بگوید که أنا الحق. خدا میگوید که در عالم فقط من هستم که میتوانم بگویم أنا و امیرالمؤمنین علیه السلام. جز این ۱۴ نفر و من کسی اجازه أنا گفتن ندارد. هرکس دیگری که أنا بگوید در دریا غرق میشود و یا سرش بالای دار میرود. آن جایی که امیرالمؤمنین هم فرمودند أنا، خدا فرمود شما اجازه داری بگویی أنا اما در کنارش حتما باید یک اقرار دیگری هم داشته باشی و آن انا و أنت های دیگری است که آنها را هم باید بگویی. باید به نخلستانهای کوفه بروی و بگویی أنا الفقير أنت الغنى، أنا المخلوق أنت الخالق، أنا الضعيف، أنت القوى. لذا خدا میگوید فقط من. «إنّی أنا» فقط شأن خداوند است. غیر از خدا هیچ احدی نمیتواند این را به زبان بیاورد. تا خدا خدایی میکند شما شمایید و کاریش هم نمیشود کرد. حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این را فهمیدند که فرمودند: یا لَیْتَ رَبّ مُحَمدٍ لَمْ یَخْلُقْ مُحَمَّداً. چون ایشان دیدند که به همهی مراتب رسیدهاند و همهی حدود را از بین بردهاند اما خدا گفت: «مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ». (احزاب/٤٠)
▪️حال این بقره چیست؟ این گاو مظهر نفس است. گاو بین شتر و گوسفند است. از گوسفند پایینتر است و از شتر بالاتر. شتر مظهر جسم است. شتر مرکب است و جسم مرکب روح است. صالح علیه السلام از کوه وجود خودش شتر را بیرون آورد. «قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى».(طه/١٨) حضرت موسی درباره عصای خود میفرماید که این عصا عصای عقل من است. من به این عصا تکیه میکنم و کارهایی با آن انجام میدهم و برای گوسفندان خودم برگ علوم و حقایق میریزم. از روح خودم به این جنبه حیوانیت غذا میدهم. ایشان پیامبر الوالعزم است و نفسش در کنترل اوست. لذا میفرماید که اگر این عصا را رها کنم اژدها میشود. نفس اژدرهاست او کی مرده است؟ اگر تحت کنترل عقل باشد عصاست که من با آن این برگهای حقایق را میریزم و نفس، جسم، خیال و وهم من هم از آن بهره میبرد. بقره مظهر حیوانیت است...
#ح_م
◾️ #عبادت_حقیقی
#سالک_منافق◾️
☑️ #تلميذ: در مورد این بیت جناب حافظ سؤال شد که میگوید:
ساقیا! جام دمادم ده که در سیر طریق
هرکه عاشق وش نیامد، در نفاق افتاده بود
☑️ #علامه_طباطبایی_ره: «سير طريق إلى الله»، به گونه ای نیست که با نفاق و یا با طرق زهاد وعباد سازش داشته باشد و طریقهای نیست که عبادات را «خوفا للنار» و یا «شوقا إلى الجنه» بتوان انجام داد و به مقصد نایل گردید. پیمودن طريق الىالله با «شکرا له» و «حبا له» حاصل میگردد و با عشق به محبوب میتوان آن را پیمود. بنابراین، سالک به گرفتن جام پیاپی از دست محبوب، احتیاج دارد.
از نظر ظاهر و شرع، آنکه عمل خود را «شوقا للجنه» و یا «خوفا للنار» انجام میدهد نمیتوان وی را منافق نامید؛ ولی به نظر دقیق، هرکس عمل را در طریقی غیر از طریق محبت و عشق به حق - سبحانه - انجام دهد، میتوان او را به این نظر منافق نامید که هرچند صورت عمل خدایی است، ولی شخص سالک در واقع، طالب مطامع نفسانی بوده است و اگر خدا را هم طالب است، برای آن است که میداند بهشت را جز از خدا نمیتوان به دست آورد.
◾️يادداشتهای جلسات اخلاقی-عرفانی علامه طباطبایی ‹ره›، حجةالحق علی سعادت پرور
انتخاب و تنظيم : عبدالرضا باختری◾️
☑️ازمباحث«مطارحات»
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️لعن دشمنان اهلبيت در قرآن - بخش اوّل◾️ ▪️به موجب آيات متعدّد قرآن كريم كسانى كه ولايت اهلبيت عل
◾️لعن دشمنان اهلبيت در قرآن - بخش دوّم◾️
▪️۲- وَالَّذينَ يَنقُضونَ عَهدَ اللهِ مِن بَعدِ ميثاقِهِ وَ يَقطَعونَ ما اَمَرَ اللهُ بِهِ اَن يوصَلَ وَ يُفسِدونَ فِى الاَرضِ اُولئِكَ لَهُمُ اللَّعنَةُ وَ لَهُم سوءُ الدّارِ (رعد-۲۵)
▪️كسانى كه عهد الهى را پس از آن كه بستند، میشكنند و آنچه را خداوند امر به اتّصال به آن نموده است، میگسلند و در زمين فساد میكنند، براى آنها لعنت و اقامتگاه اخروى بدى است.
▪️با توجّه به اينكه اوّلاً به موجب احاديث فراوان در زمينۀ اخذ ميثاق در عالَم ذرّ، خداوند از همۀ خلق بر ربوبيّت خود و رسالت پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم و ولايت على بن ابیطالب علیه السّلام عهد و ميثاق گرفته است و نيز بر اساس حديث غديرخم كه شيعه و سنّى به نحو فوق التّواتر آن را نقل كردهاند، پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در روز غديرخم بر امامت و ولايت اميرالمؤمنين علیه السّلام از حاضران پيمان و بيعت گرفتند؛
▪️ثانياً به موجب احاديث فراوانى چون حديث سفينه و آياتى همچون قُل لا اَسألُكُم عَلَيهِ اَجرآ اِلاَّ المَوَدَّةَ فِى القُربى: بگو از شما پاداشى درقبال ايفاى رسالت درخواست نمیكنم جز پيوند دوستى با نزديكانم. و يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصبِروا وَ صابِروا وَ رابِطوا: اى مؤمنان شكيبايى كنيد و با يكديگر ثابت قدمى پيشه كنيد و (با امام خويش) ارتباط داشته باشيد. مؤمنان به حفظ ارتباط با اهلبيت علیهم السّلام امر شدهاند؛
▪️كسانى كه پيمان ولايت اميرالمؤمنين علیه السّلام را شكستند و ارتباط و پيوند خويش با خاندان پيامبر اكرم علیهم السّلام را گسستند، از مصاديق بارز وَالَّذينَ يَنقُضونَ عَهدَ اللهِ مِن بَعدِ ميثاقِهِ وَ يَقطَعونَ ما اَمَرَ اللهُ بِهِ اَن يوصَلَ در آيه مورد بحث میباشند.
▪️و نيز كسانى كه با حمله به خانۀ دختر پيامبر خدا و به آتش كشيدن آن و كشتن نوۀ پيامبر اكرم در رحم مادرش و مجروح و مصدوم كردن دختر داغدار رسول خدا و با زور به بيرون كشيدن اميرمؤمنان از خانهاش و نهايتاً با انواع و اقسام ارعاب و سركوب، مسير زعامت و رهبرى جامعه اسلامى را از آنچه پيامبر اكرم به امر خداوند ترسيم كرده بود منحرف كردند، از مصاديق بارز يُفسِدونَ فِى الاَرضِ در آيه مورد بحث میباشند.
▪️در نتيجه به موجب آيه مزبور اولئِكَ لَهُمُ اللَّعنَةُ وَ لَهُم سوءُ الدّارِ: براى آنها لعنت و اقامتگاه اخروى بدى است.
▪️بر همين اساس در حديثى كه در تفسير على بن ابراهيم از امام عسکرى علیه السّلام ذيل همين آيه ذكر شده است چنين میخوانيم:
وَالَّذينَ يَنقُضونَ عَهدَ اللهِ مِن بَعدِ ميثاقِهِ، يَعنى فى اَميرِالمُؤمِنينَ وَ هُو الَّذى اَخَذَ عَليهِم فِى الذَّرِّ وَ اَخَذَ عَلَيهِم رَسُولُ اللهِ بِغَديرِ خُمٍّ: و كسانى كه عهد الهى را پس از آن كه بستند میشكنند، يعنى در مورد اميرالمؤمنين، كه خداوند در عالَم ذرّ بر ولايت او از آنها پيمان گرفت و رسول خدا نيز در غدير خم بر امامت او از آنان پيمان ستاند.
ادامه دارد...
◾️کتاب ره توشۀ دیدار
تألیف استاد مهدی طیّب◾️
#لعن_و_تبری - ۵
#ره_توشه_دیدار
@mohamad_hosein_tabatabaei
‼️فردا به امروز خیلی نزدیک است و امروز به فردا خیلی دور‼️
▪️هر چیز رفتنی دور است؛ امّا آمدنی نزدیک است. دنیا را مثل روزی که گذشت، رفته حساب کن و قیامت و آخرت را فردا حساب کن. امیرالمؤمنین علیه السّلام میفرماید: ما اَقرَبَ الغَدُ مِن یَومٍ: فردا به امروز چه نزدیک است.
▪️مالک دنیا باشید نه مملوک آن. بعد از موت، خداوند انسان را مالک آسمان و زمین میکند. انسان قبل از موت مملوک است.
▪️مالک صاحب اختیار است و اختیار خودش و ملکش دست خودش است و با ملکش هر کار که بخواهد، میکند. امّا مملوک اختیارش دست مالک است. مالک دنیا با مملوک دنیا خیلی فرق دارد.
▪️از دنیا آنچه داری، مالکش باش نه مملوکش. تنها مملوک خدا و اولیائش باش که آنها هم به تو عزّت میبخشند. مگذار دنیا به عزّت و اختیارت لطمه بزند و تو را در خدمت خود در آورد. (در حدیث قدسی آمده است که خدا میفرماید: خَلَقتُ الاَشیاءَ کُلَّها ِلاَجلِکَ وَ خَلَقتُکَ ِلاَجلی: همهی چیزها را به خاطر تو آفریدم و تو را به خاطر خودم آفریدم.) مملوک دنیا بودن، دین مستقلی است و انسان را از طاعت و عبادت و بندگی خدا باز میدارد.
☑️مصباح_الهدی|ص١٤٤
@mohamad_hosein_tabatabaei
◾️روز پنجم ربيع الاول مصادف است با رحلت حضرت سكينه بنت الحسين عليهاالسلام◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 27-26 آل عمران، قسمت دوم بخش اول ● ملك ، چه حق و چه باطل از ناحيه خداى تعالى است تُؤْتى ال
آیات 27-26 آل عمران، قسمت دوم
بخش دوم
● معناى ((عزت )) و ((ذلت )) و بيان اينكه عزت فقط از آن خدا از ناحيه او است
وَ تُعِزُّ مَن تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَن تَشاءُ
كلمه ((عزت )) به معناى نايابى است ، وقتى مى گويند فلان چيز عزيز الوجود است ، معنايش اين است كه به آسانى نمى توان بدان دست يافت ، و عزيز قوم به معناى كسى است كه شكست دادنش و غلبه كردن بر او آسان نباشد، بخلاف ساير افراد قوم ، كه چنين نيستند، زيرا عزيز قوم در بين قوم خودش مقامى دارد.
در نتيجه هر نيروئى كه تك تك افراد دارند او داراى همه آنها است ، ولى عكس قضيه چنين نيست ، يعنى تك تك افراد نيروى او را ندارند، اين معناى اصلى كلمه است ، ليكن بعدها در مورد هر چيز دشوارى نيز استعمالش كردند، مثلا گفتند: ((عزيز على كذا)) يعنى فلان حادثه بر من گران است .
همچنان كه در قرآن آمده : ((عزيز عليه ما عنتم )) و در آخر در مورد هر غلبه اى استعمال شد، مثلا گفتند: ((من عزیز)) كسى كه غلبه كرد، دار و ندار مغلوب را غارت نمود، در قرآن هم در اين معنا استعمال شده ، آنجا كه فرموده : ((و عزنى فى الخطاب )) ولى معناى اصلى كلمه همان است كه گفتيم .
در مقابل اين كلمه ، كلمه ذلت است كه در اصل لغت به معناى چيزى است كه دست يابى بدان آسان است ، حال چه دستيابى محقق و چه فرضى ، در قرآن كريم آمده : ((ضربت عليهم الذله و المسكنه )) و نيز آمده : ((و اخفض لهما جناح الذل )) و نيز فرموده : ((اذله على المؤمنين )).
و عزت يكى از لوازم ملك است ، عزت مطلق هم از لوازم ملك مطلق است ، پس غير خدا هركس سهمى از ملك و عزت داشته باشد خداى تعالى به او ارزانى داشته ، و مليكش كرده است ، و مردم و امتى هم كه سهمى از عزت داشته باشند باز خدا به ايشان داده ، پس عزت تنها و تنها از آن خدا است ، و اگر نزد غير خدا ديده شود از ناحيه خدا است .
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 207
همچنان كه خودش فرمود: ((ايبتغون عندهم العزه ، فان العزه للّه جميعا)) و نيز فرموده : ((و للّه العزه و لرسوله و للمؤمنين )).
تا اينجا آنچه گفتيم راجع به عزت حقيقى بود، و اما عزت غير حقيقى در حقيقت ذلت است ، به شكل عزت .
همچنان كه باز قرآن كريم مى فرمايد: ((بل الذين كفروا فى عزه و شقاق )) و به همين جهت در دنبال همين آيه فرموده : ((كم اهلكنا من قبلهم من قرن ، فنادوا و لات حين مناص )).
ذلت هم در مقابل عزت احكامى مقابل احكام آن دارد، پس هر چيزى كه غير خدا تصور شود به خودى خود ذليل است ، مگر آنكه خدا عزتش داده باشد.
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
◾️حضرت آیتالله بهجت قدسسره◾️
▪️اگر کسی اهلیت داشته باشد، _ یعنی طالب معرفت باشد و در طلب جدیت و خلوص داشته باشد، _ در و دیوار به اذنالله معلمش خواهند بود، وگرنه سخن پیغمبر صلیاللهعلیهوآله هم در او اثر نخواهد کرد؛ چنانکه در ابوجهل اثر نکرد!
◾️در محضر بهجت، ج١، ص٢٢◾️
▪️اهل منبر خوب استقصا نمیکنند روایات عامه (اهل سنت) را درباره این مطالب که آنچه اینها نقل کردهاند حجت است.
▪️میگوید حضرت امام حسن تشریف داشت، یزید هم بود، معاویه هم بود، شاید کس دیگری هم بوده که این را نقل کرده. حضرت امام مجتبی سلام الله علیه، کلمهای گفت، [که] در نظر آنها تند بود، بر علیه معاویه بود. [اما] وقتی که داشت تشریف میبرد، [معاویه] یک جایزه خطیرهای (بزرگی) برای او حواله داد.
▪️یزید اعتراض کرد؛ او آن حرف را به تو زد، [تو] به او این مقدار جایزه میدهی؟!
[معاویه] گفت: «یا بُنَیَّ، والله إنَّ أَلْحَق لَهُمْ، أَخَذْناهُ مِنْهُمْ أَفَلا نُرْدِفُهُمْ دآبةً أَخَذْناها مِنْهُمْ؟!؛ فرزندم! حق [حکومت] از آن ایشان (خاندان پیامبر) است، و ما [به ظلم] از آنها گرفتهایم! آیا آنها را بر مرکبی که از آنها غصب کردهایم، سوار نکنیم!» حاضر نباشیم پشت سر خودمان هم بنشینند؟
▪️چه کلمه بسیار عجیب و غریبی است! آدم اینها را نباید حفظ کند؟ ما در روایات خودشان، عجائب و غرائب دیدهایم، بر له (به نفع) اهلبیت علیهم السلام، بر علیه دشمنان اهل بیت.
◾️بیانات در درس خارج فقه، کتاب حج، ١۴ دی ١٣٨۴◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei