◾️« #زکات ، موجب رشد و مبارک شدن مال است»
#حضرت_آیتالله_بهجت_قدسسره◾️
▪️و اما مسأله اینکه زکات بده! شارع میداند که عینکهای ما آلوده است. ما نمیتوانیم این مطلب را تشخیص دهیم که زکات دادن، تنمیه [و رشد] مال است، مبارک کردن مال است.
▪️میدانیم از لطف و احسان است که شارع فرمود: [با زکات و صدقات] تهذیب بکنید مالتان را، زیاد میشود!
«استنزلوا الرزّق بالصدّقه[۱]؛ روزی را با صدقه نازل کنید.»
▪️بالمیزان(بهمقدار قابلتوجهای) دارد کیسهاش را خالی میکند. «استنزلوا الرزق»!
▪️[ولی گویا خداوند برخلاف ظاهر امر میفرماید:] پرکن! [چگونه میشود؟!] بابا! [من که] دارم خالی میکنم؟!
▪️آخر عقلت نمیرسد! تو چه میفهمی که فردا چه میشود؟! فردا یک قِران هم اگر گیرت بیاید از این دَه قِرانی -که الان داری میدهی- مبارکتر میشود برای تو!
▪️همچنین صرف اوقات در نمازهای پنجگانه [هم همینطور است، برخی میگویند:
«[چرا] اوقات مردم را [با نماز تلف میکنید؟]
▪️آخر [کسانیکه] میروند کارخانه اینقدر کار میکنند اینقدر اروپاییها میروند از شهری به شهری برای [کار در] کارخانه، و [در] ساعات [حضورشان]، لیرههای زیادی کار میکنند. [ولی] شما میگویید نماز! خب نماز، این بیست دقیقه را ـ که برای خواند نماز لازم است ـ همه را جمع میکند و آخر کاری وقتی آمد در خانهاش، برمیدارد [یکجا] میخواند. چرا مزاحم با وقت کارش باشد که تمامش استفاده است؟!»
▪️[حقیقتا در پاسخ به این افراد] چکار بکنیم؟!
▪️مثل یک بچهای که خبر از جایی ندارد، چطور آدم به او بفهماند که بابا! این دوای تلخ[پرداخت زکات و خواندن نماز اول وقت]، صحت و عافیت است در آن! این نقص فعلی محسوس [با پرداخت زکات، نقص نیست] ازدیاد است، تنزیل رزق است، استنزال رزق است.
▪️وقتی اینها را ملاحظه کنیم میفهمیم که [خدا] برای این واجبات بر ما منّت گذاشته است نه این که ما طلبکار باشیم. خیلی منّت گذاشته است بهخاطر این آثار و [برکات].
▪️[آیا این آثار و برکات] با آنچه به واسطه صرف وقت[برای نماز] یا خالی کردن کیف(جیب) در اینجاها(پرداخت زکات)! [از انسان فوت میشود،] قابل قیاس است؟
✔️پینوشت:
١. الکافی، ج۴، ص۳.
◾️درس خارج زکات، جلسه ۵، ٢١ اردیبهشت ١٣٧٨◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️مقدمه: تجربهگران #زندگی_پس_از_زندگی گاهی خاطراتی را از حوادث قبل از تولد به یاد میآورند، این نوشتار #تحلیلی_فلسفی است در توجیه این خاطرات.
▪️از مسائل مشهوری که بین فلاسفه، مورد بحث و گفتگو بوده است، مسئله #موجودیت_ارواح قبل از #ابدان است؛ آیا روح هر انسانی، قبل از خلقت بدنش موجود بوده است؟ یا بعد از این که بدن هر انسانی در دوره جنینی به مرحله رشد کافی خود رسید، روح او آفریده میشود؟
▪️در بین فلاسفه قبل از اسلام، #افلاطون به موجودیت روح قبل از بدن، بلکه به ازلیت و قدم روح، قائل است؛ اما #ارسطو به حدوث روح همزمان با حدوث بدن جنین، معتقد است؛
▪️در دوره اسلامی نیز، #سهروردی، موافق با دیدگاه ارسطو، قائل به حدوث روح است؛ اما #قطبالدین_شیرازی، موافق با نظریه افلاطون، معتقد به ازلیت و قدم روح است.
▪️در این میان اما، #صدرالمتألهین نظریه بدیعی دارد و به گونهای انظار دیگران را در نظریه خود جمع کرده است؛ نظریه او، به #جسمانیة_الحدوث و #روحانیة_البقاء بودن نفس معروف است.
▪️بیان اجمالی نظریه: روح انسان، #مراتب و مراحلی دارد؛ و این مراتب گوناگون، احکام مختلفی دارند که میتوان اقوال مختلف مربوط به حدوث و قدم نفس را با هم جمع کرد؛
1️⃣ مرتبه عقلانی در قوس نزول
روح انسانی یک مرتبه عالی با تجرد عقلانی دارد؛ در این مرتبه، روح قبل از بدن بهصورت ازلی موجود بوده است؛ و این مرحله همان مرتبهای است که میتوان بر اساس آن، دیدگاه #افلاطون و پیروانش را پذیرفت؛
2️⃣ مرتبه مثالی روح در قوس نزول
هبوط نفس از مرتبه عقلانی به مرتبه مادی یک مرتبه اتفاق نمیافتد بلکه بین این دو مرتبه عالی و دانی، یک مرتبة واسطه، قرار دارد که همان وجود مثالی روح است؛ در این مرتبه واسطه، روح عقلانی (که فاقد هر گونه صورت بود)، اینک در شکل و شمایل انسانهایی با صورتهای متفاوت، ظاهر میشود؛ و #ارواح_مثالی با قیافههای گوناگون صنفی و شخصی شکل میگیرند؛
▪️شاید این مرحله، همان است که در آیه (۱۱ سوره اعراف) بدان اشاره شده است آنجا که گفته شده "لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُم" (ما ارواح شما را آفریدیم و سپس شما را با صورتهای گوناگون صورتبندی کردیم)؛
▪️در همین مرحله واسطه است که روابط نَسَبی افراد انسانی مثل پدر بودن و فرزند بودن و سایر نسبتهای خویشاوندی تعیّن یافته؛ و روابط خاصی بین افراد تحقق مییابند، روابطی که در مرتبه دنیایی نیز بعدا به صورت نازلتری نیز ظاهر میشوند و اجتماعات گوناگون انسانی در دنیا بر اساس آنها شکل میگیرند؛
▪️روایت معروف «الْأَرْوَاحُ جُنُودٌ مُجَنَّدَةٌ فَمَا تَعَارَفَ مِنْهَا ائْتَلَفَ وَ مَا تَنَاكَرَ مِنْهَا اخْتَلَف»، به آن اشاره دارد؛ معنایش این است که ارواح انسانی (در دوره مثالی) گروههای گوناگون دارند؛ لذا افرادی که در آنجا با هم در یک گروه، آشنایند، (در دوره دنیایی) نیز با هم الفت مییابند؛ و افرادی که در آنجا ناآشنایند، (در دوره دنیایی) نیز با هم ناآشنا بوده و نسبت به هم متخالف و بیگانهاند.
3️⃣مرتبه استعداد مادی در قوس نزول
مرتبه دیگری از روح با بدن مادی او گره خورده است؛ چون روح از مقام عقلانیش به عالم مثالی و از عالم مثالی به عالم مادی هبوط میکند، و در عالم مادی، ابتدا به صورت #استعدادی_مادی در نطفه و علقه و مضغه؛ حادث و ظاهر میشود؛ این «استعداد مادی» نازلترین مرتبه وجود روح انسانی در قوس نزولی است.
▪️مرحله عالی عقلانی روح و هبوط و نزولش بهصورت یک استعداد مادی و موجودی بالقوه (که پستترین مرتبه موجودیت مادی است) همان دو مرحلهای است که در آیه (۴ سوره تین) بدان اشاره شده است؛
"لقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويم ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِين"
#حجتالاسلام_حسین_عشاقی
#زندگی_پیشاز_زندگی
بخش یکم (ادامه دارد.....)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️مقدمه: تجربهگران #زندگی_پس_از_زندگی گاهی خاطراتی را از حوادث قبل از تولد به یاد میآورند، این نوش
☑️جسمانیة الحدوثی و روحانیة البقائی نفس در قوس صعود
▪️بعد از هبوط به مرتبه استعدادی مادی، این «استعداد مادی»، در بستر #حرکت_جوهری نطفه تا جنین، استکمال و ارتقاء مییابد؛ و این، ابتدای حرکت نفس در #قوس_صعودی است؛ این حرکت استکمالی ادامه مییابد تا این که در پایان کامل شدن جنین، #نفس، مثل میوهای که از درخت زایش شود، از بدن جنین زایش میشود؛ با این تفاوت که در این مرحله آن استعداد مادی و موجود بالقوه، بهصورت یک حقیقت مجرد با پایینترین مرتبة تجرد، حادث و ظاهر میشود؛
▪️بنابراین نفس انسانی در عالم مادی، #جسمانیة_الحدوث و #روحانیة_البقاء است؛ معنیاش این است که حدوث نفس در عالم مادی، وابسته به شرایط مادی جنین است؛ اما بعد از این که نفس مثل یک میوه از جنین حادث شد، در بقایش، #روحانی و مجرد است؛ یعنی بعد از حدوثش، دیگر در اصل #وجودش، به بدن مادی وابسته نیست؛ و حتی اگر بدن هم از بین برود نفس همچنان باقی است.
☑️نتیجه بحث:
بنابراین هر روح انسانی یک موجود ذو مراتب است؛ 1️⃣ ابتدا در مرتبهای عالی در یک وجود جمعی و متمرکز، متحد با سایر ارواح انسانی موجود است این همان روح با مرتبه عقلانی است «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويم»؛ 2️⃣ سپس آن وجود جمعی و متمرکز، در قالبها و صورتهای گوناگون مثالی مجرد، با هویتهای متفرق شخصی ظاهر میشود «وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُم»؛ 3️⃣ سپس هر یک از این صورتهای مثالی مجرد، به شکل استعدادهای مادی (که پستترین مرتبه موجودیت مادی است) در موضوعات مادی شخصی مناسب، هبوط میکند «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِين»؛ سپس، قوس صعود شروع شده و این استعداد مادی پست، در بستر حرکت جوهری نطفه تا جنین، استکمال کرده و بشکل نفس مجردی، در نشأة دنیایی حادث و ظاهر میشود؛ و به تدریج در دوره دنیایی کامل میشود؛ و از مرحله تجرد حسی به تجرد خیالی و بالاتر ارتقاء مییابد.
▪️این مراتب گوناگون در دو قوس نزول و صعود، همه مراتب یک موجود واحد متصلاند؛ و همین یگانگی وجودی این مراتب گوناگون موجب میشود که برخی حوادث قبل از هبوط به شکل #خاطرهای در نفس شخص بماند و در زمان مناسبی بعد از تولد دنیایی، بازیابی شده و دو باره به ساحت نفس آمده، و شخص متذکر آن خاطره شود.
#حجتالاسلام_حسین_عشاقی
#زندگی_پیشاز_زندگی
بخش دوم (پایان)
@mohamad_hosein_tabatabaei
◾️امکان رؤیت و تکذیب مدّعی مشاهده◾️
▪️امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در پایان دوران غیبت صغریٰ در توقیعی که به علیّبنمحمّد سَمُری نوشتند، فرمودند: وَ سَیَأتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشٰاهَدَةَ. اَلٰا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشٰاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیٰانِیِّ وَ الصَّیْحَـةِ فَهُوَ کٰاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لٰا حَوْلَ وَ لٰا قُوَّةَ اِلّٰا بِاللّٰهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ:[i] بزودی کسانى نزد شیعیان من میآیند که مدّعى مشاهدهی من میشوند. آگاه باشید هرکه پیش از خروج سفیانى و صیحهی آسمانى ادّعای مشاهده کند، دروغگو و فریبکار است و هیچ حول و قوّهای جز برای خدای متعال نیست.اکنون باید دید این موضوع چگونه با مسألهی دیدار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در دوران غیبت آن حضرت قابل جمع است.
1️⃣ اوّلاً احادیث فراوانی که در تبیین معنای غیبت به این نکته تصریح نمودهاند که مردم در دوران غیبت کبری حضرت حجّت(علیه السلام) را میبینند؛ ولی ایشان را نمیشناسند؛ احتمال نفی مطلق مشاهدهی آن حضرت در دوران غیبت به استناد توقیع مزبور را منتفی میسازند.
2️⃣ ثانیاً بزرگانی از عالمان وارستهی شیعه، چون سیّدبنطاووس، علاّمهی بحرالعلوم، علاّمهی حلّی، مقدّس اردبیلی و بسیاری دیگر که ماجرای تشرّفشان به خدمت حضرت ولیّعصرارواحنافداه در دوران غیبت کبری در کتابهای معتبر ذکر شده است، در تاریخ بسیارند و بیشک چنین بزرگوارانی قابل انکار و تکذیب نیستند.
3️⃣ ثالثاً مشاهده و دیدار دو مفهوم جدا از هم هستند؛ مقصود از مشاهده این است که شخصی ادّعا کند هرگاه اراده کند، میتواند به حضور امام راه یابد و طبق فرمودهی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هرکس چنین ادّعایی داشت، باید او را تکذیب کرد؛ زیرا در دوران غیبت راه ارتباط یکطرفه است. حضرت میتوانند توفیق دیدار خود را به کسی بدهند؛ امّا اینطور نیست که کسی هر وقت بخواهد بتواند خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برسد. لذا از آنسو راه دیدار باز است. هرگاه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اراده کنند، خواهند توانست خود را به شخصی معرّفی کنند تا با ایشان ملاقات نماید؛ امّا از اینسو و ازجانب سایرین راه بسته است و کسی نخواهد توانست هروقت مایل باشد، به حضور امام(علیه السلام) برسد. بنابر این، فرمایش امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ناظر بر تکذیب کسی است که مدّعی باشد هروقت بخواهد میتواند به خدمت آن حضرت برسد و ایشان را ببیند؛ چنین شخصی دروغگو و فریبکار است.
4️⃣ رابعاً دقّت در اینکه توقیع مزبور به مناسبت اعلام ختم دوران غیبت صغریٰ و امر نیابت و وکالت خاصّهی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صادر شده است، روشن میسازد سخن آن حضرت ناظر بر نفی و تکذیب ادّعای مشاهدهی توأم با دعوی نیابت و نمایندگی از جانب حضرت مهدی ارواحنا فداه و به تعبیر دیگر، بابیّت است؛ نه مطلق دیدار. بنابراین کسانی کسانی که ادّعای مشاهده میکنند و میخواهند آن را مقدّمهای قرار دهند تا برای خود مقام بابیّت، نیابت و وکالت خاصّه قائل شوند، باید تکذیب کرد.
ادامه دارد….
◾️استاد مهدی طیب، #جان_جهان ص٢٥٧◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️امکان رؤیت و تکذیب مدّعی مشاهده◾️ ▪️امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در پایان دوران غیبت صغ
◾️امکان رؤیت و تکذیب مدّعی مشاهده (قسمت دوم)◾️
▪️اینکه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در پایان دوران غیبت صغریٰ در توقیعی که به علیّبنمحمّد سَمُری نوشتند، فرمودند:
وَ سَیَأتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشٰاهَدَةَ. اَلٰا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشٰاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیٰانِیِّ وَ الصَّیْحَـةِ فَهُوَ کٰاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لٰا حَوْلَ وَ لٰا قُوَّةَ اِلّٰا بِاللّٰهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ: بزودی کسانى نزد شیعیان من میآیند که مدّعى مشاهدهی من میشوند. آگاه باشید هرکه پیش از خروج سفیانى و صیحهی آسمانى ادّعای مشاهده کند، دروغگو و فریبکار است و هیچ حول و قوّهای جز برای خدای متعال نیست.
▪️اکنون باید دید این موضوع چگونه با مسألهی دیدار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در دوران غیبت آن حضرت قابل جمع است.
پیشتر به چهار نکته اشاره کردیم؛ حالا نکته پنجم:
▪️خامساً اینکه هرکس ادّعای ملاقات امام زمان (علیه السلام) را کرد، تکذیبش کنید؛ بدین معناست که آنچه دیده است، فقط پرتو مختصری از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است و مطلب خیلی بالاتر از این است.آنچه او دیده کجا و خود حضرت صاحبالامرارواحنافداه کجا! لذا شخصی که جلوهای از امام(علیه السلام) را دیده است، نباید خیلی به آنچه دیده دلخوش و سرگرم باشد؛ زیرا با دیدن تار مویی از آن حضرت، ممکن است سالها در آن متوقّف شود و از پیشرفت و رشد در مسیر بندگی خداوند و نزدیکی بیشتر به حجّتخدا باز بماند. چنانکه قبلا نیز گفتیم دیدار خود حضرت مهدی ارواحنا فداه در زمان غیبت امری خطیر و دشوار است و آمادگی و شایستگی بالایی نیاز دارد. بسیاری از کسانی که توفیق دیدار برایشان حاصل شده است، خود آن حضرت را ندیدهاند؛ بلکه چهبسا دیدار یکی از ایادی، خصّیصین و یاران ویژهی ایشان که ابدال، اوتاد، نقباء یا رجالالغیب نامیده میشوند، نصیبشان شده است و به علّت اینکه آن بزرگواران رنگ و بو و مشابهتی با حضرت ولیّعصرارواحنافداه دارند، اشخاصی که به دیدارشان نایل آمدهاند، گمان کردهاند به دیدار خود آن حضرت موفّق شدهاند. بنابراین چنین کسانی نباید اظهار کنند ما به دیدار حجّتخدا نایل شدهایم.
ادامه دارد….
◾️استاد مهدی طيب،#جان_جهان ص٢٥٨ و ٢٥٩◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️عبد کامل
▪️عبد کامل فعلش به ائمه علیهم السّلام، صفاتش به پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و ذاتش به خدا ملحق میشود...
▪️شریعت، طریقت و حقیقت غیر قابل انفکاک و سه مرتبه از یک واقعیت هستند...
▪️مظهر شریعت: امام
▪️مظهر طریقت: رسول
▪️مظهر حقیقت: خدای متعال
✔️انسان کامل کسی است که
▪️فعلش: شریعت
▪️خلقَش: طریقت
▪️جان و هستیاش: حقیقت است.
◾️استاد مهدی طیّب
#شرح_مصباحالهدی◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 34-33 آل عمران، قسمت دوم
بخش سوم
● بحث روايتى
در كتاب عيون در حديثى كه گفتگوى حضرت رضا (عليه السلام ) با مامون را حكايت كرده ، آمده كه مامون عرضه داشت : آيا خداى تعالى عترت را بر ساير مردم برترى داده است ؟.
حضرت فرمود: ((خداى تعالى برترى عترت بر ساير مردم را در آيات محكم كتابش علنى كرده ، مامون پرسيد آن آيات در كجاى قرآن است ؟ حضرت رضا (عليه السلام ) فرمود: در آيه : ((ان اللّه اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل عمران على العالمين ، ذريه بعضها من بعض )) (تا آخر حديث ))).
و در تفسير عياشى ازاحمد بن محمد از حضرت رضا از حضرت ابى جعفر (عليه السلام ) روايت شده كه فرمود: هركس گمان كند كه خدا از كار خلق فارغ شده و ديگر كارى به كار خلق ندارد، به خدا دروغ بسته است براى اينكه مشيت خدا همچنان در خلقش نافذ است ، هر چه را بخواهد اراده كرده ، و هر چه را بخواهد مى كند، براى اينكه قرآن كريم فرموده : ((ذرية بعضها من بعض و اللّه سميع عليم )) ذريه از اول تا به آخرش يك سلسله بهم پيوسته است ، اگر (مثلا) شنيديد كه خداى تعالى به عمران وعده فرزندى پسر داد، ولى همسرش مريم را زائيد، نبايد خبر و وعده خدا را تكذيب كنيد، چون اين وعده با تولد عيسى (عليه السلام ) انجاز شد (رواياتى نظير اين روايت در فصل بعدى مى آيد پس نبايد اينگونه وعده هاى پس و پيش شده را دليل بر فراغت خدا گرفت ).
مؤلف : در اين روايت هم دلالتى هست بر بيانى كه ما در سابق در معناى جمله ((ذريه بعضها من بعض ...)) داشتيم .
و نيز در همان كتاب از امام باقر (عليه السلام ) روايت آورده كه آن جناب آيه نامبرده را تلاوت كرد و سپس فرمود: ما از آن ذريه هستيم ، و ماييم بقيه آن عترت .
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 264
مؤلف : اينكه فرمود ((ما بقيه آن عترتيم )) منظورش از عترت معناى اصلى و لغوى آن است ، چون اين كلمه در اصل به معناى ريشه و پايه هر چيز است ، پايه اى كه به آن تكيه دارد، و بهمين معنا در مورد فرزندان و اقارب خيلى نزديك به انسان كه در گذشته اند نيز استعمال مى شود.
و به عبارت ديگر عترت ، عبارت است از آن عمودى كه در همه خويشاوندان محفوظ است و آن اشتراك در خونى كه چون نخ تسبيح در همه افراد يك دودمان دويده و از اينجا روشن مى شود كه امام (عليه السلام ) از جمله : ((ذريه بعضها من بعض )) استفاده كرده كه عمود و اصل و رشته اى در ميان سلسله انبيا و اوليا محفوظ است ، و رشته اى كه از آدم تا نوح تا ابراهيم و آل عمران دويده است .
و از اينجا اين نكته روشن مى گردد كه چرا آدم و نوح را با آل ابراهيم و آل عمران ذكر كرده ، خواسته است اشاره كند به اينكه سلسله نامبرده در مسأله اصطفا همه جا متصل بوده ، و در هيچ نقطه اى قطع نشده است .
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 265
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
▪️دو راه وجود دارد که از آنها میتوانیم خودمان را در بغل پدران حقیقیمان بیندازیم، یکی راه طاعات و عبادات است و دیگری راه محبّت.
▪️دو نوع راه وجود دارد؛ یکی راههای شوسه و آسفالته و دیگری راههای میانبُر. در راههای شوسه و آسفالته هم گاهی اوقات اشخاص تصادف میکنند و کشته میشوند. در راههای میانبر هم خطر مردن هست. راه میانبر گرچه خطرناک است، ولی خیلی سریعتر به مقصد میرسد.
▪️راههای عبادات، روزه، شب زندهداری، ذکر، دعا، ریاضات و صبر که از پیغمبر و ائمّه علیهم السّلام رسیده است هم راه خداست. اینها راههای شوسه و آسفالتهاند. بعضی اصحاب به پیامبر و ائمّه علیهم السّلام اصرار زیادی کردند که چه کنیم زودتر به مقصد برسیم؟ این بود که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم راه میانبر را نشان داد و فرمود: هر کس علی و حسین علیهما السّلام را دوست بدارد، زودتر به مقصد میرسد. فرمود هر کس علی علیه السّلام را دوست بدارد، معصیت به او ضرر نمیرساند و کسی که در مصیبت حسین علیه السّلام مژهاش به اشک نمناک شود و حتّی کسی که بدون اینکه اشکش جاری شود، با ادب در مجلس عزای حسین علیه السّلام بنشیند و خودش را شبیه گریه کنندگان نماید، بهشت بر او واجب میشود. راه محبّت راه میانبر است.
▪️مرحوم حاج اسماعیل دولابی▪️
◾️مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب◾️
#مسیر_سلوک_الی_الله
@mohamad_hosein_tabatabaei
🚩 ورود مسلم بن عقیل به کوفه - پنجم ماه شوّال
▪️مسلم بن عقیل به امر امام حسین علیه السّلام در پانزدهم ماه رمضان از مکّه حرکت کرد. خود امام حسین علیه السّلام تا روز هشتم ماه ذیالحجّه در مکّه ماندند. امام در پانزدهم ماه رمضان به مسلم بن عقیل ماموریت دادند که به کوفه برود
▪️او هم پانزدهم ماه رمضان از مکّه بیرون آمد و در پنجم ماه شوّال وارد کوفه شد که با آن استقبال عظیم مواجه شد و آن جمع عظیم به نمایندگی از امام حسین علیه السّلام با او بیعت کردند. امّا بعد که حکم ابن زیاد به فرمانداری کوفه رسید و خودش هم در کوفه مستقر شد، این مردم سست عهد و پیمان شکن که در طول تاریخ رویشان سیاه است، او را تنها گذاشتند....
▪️آن بزرگوار را چقدر غریبانه ترک کردند! تنهایش گذاشتند! به گونهای که هیچ کس نبود او را پناه دهد، حتی یک نفر. چقدر غریبانه در این شهر به شهادت رسید. تنها یک زن که از همۀ مردان عالم مردانگی بیشتری داشت به مسلم پناه داد.....
◾️استاد مهدی طیّب
#مناسبات_ماه_شوال◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
▪️توحید افعالی در چهار مرتبه است و مردم از این جهت بر چهار دسته اند:
▪️۱) اکثر مردم کارها را منوط به اسباب و وسایل و نیروی خود میدانند و همینطور عوامل طبیعت و حتی اگر بلایی به آنها برسد، آن را خشم طبیعت میدانند و به تقدیرات الهی معتقد نیستند و این قسم کافرند.
▪️۲) توحید منافقین که قبول دارند خداوند قادر است و به زبان اقرار میکنند که کارها تحت تقدیر اوست، لکن تکیه به اسباب دارند و یا تارک عبادت و مرتکب معاصیاند.
▪️۳) که آثار آن هم در قلب ظاهر است و تمام اسباب و وسائط را مقهور تحت قدرت او میدانند که این توحید خواص است.
▪️۴) توحید انبیاء و ائمه و اولیاء (علیهم السلام) که ابداً به اسباب نظر ندارند و به کلّی از اسباب و وسائط و نیروی خود چشمپوشی نموده اند و معتقدند تا مشیّت حق تعلّق نگیرد، حتی یک برگ از درخت ساقط نشود و اگر تعلّق گرفت، رادع و مانعی نمیتواند جلوی آن را بگیرد این قسم ایمان کامل دارند. گویند: «لا حول و لا قوه اِلّا بالله العلی العظیم.»
▪️توحید یعنی آنکه بشناسی که حرکات و سکنات خلق، همه فعل خداست و کسی را با او شرکت نیست. چون این به جا آوردی، شرط توحید به جا آوردی. - از هر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آن را به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگتر از آن نیست. اگر این نکته را رعایت کنی از وادی اَمن سر در میآوری. هروقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی از ربّت تعریف کن.
#ایت_الله_کشمیری
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 34-33 آل عمران، قسمت دوم بخش سوم ● بحث روايتى در كتاب عيون در حديثى كه گفتگوى حضرت رضا (
آيات 41 - 35، آل عمران
،قسمت اول
بخش اول1⃣
إِذْ قَالَتِ امْرَأَت عِمْرَنَ رَب إِنى نَذَرْت لَك مَا فى بَطنى مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنى إِنَّك أَنت السمِيعُ الْعَلِيمُ(35)
فَلَمَّا وَضعَتهَا قَالَت رَب إِنى وَضعْتهَا أُنثى وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضعَت وَ لَيْس الذَّكَرُ كالاُنثى وَ إِنى سمَّيْتهَا مَرْيَمَ وَ إِنى أُعِيذُهَا بِك وَ ذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشيْطنِ الرَّجِيمِ(36)
فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسنٍ وَ أَنبَتَهَا نَبَاتاً حَسناً وَ كَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَاب وَجَدَ عِندَهَا رِزْقاً قَالَ يَمَرْيَمُ أَنى لَكِ هَذَا قَالَت هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَن يَشاءُ بِغَيرِ حِسابٍ(37)
هُنَالِك دَعَا زَكرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَب هَب لى مِن لَّدُنك ذُرِّيَّةً طيِّبَةً إِنَّك سمِيعُ الدُّعَاءِ(38)
فَنَادَتْهُ الْمَلَئكَةُ وَ هُوَ قَائمٌ يُصلى فى الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشرُك بِيَحْيى مُصدِّقَا بِكلِمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَ سيِّداً وَ حَصوراً وَ نَبِيًّا مِّنَ الصلِحِينَ(39)
قَالَ رَب أَنى يَكُونُ لى غُلَمٌ وَ قَدْ بَلَغَنىَ الْكبَرُ وَ امْرَأَتى عَاقِرٌ قَالَ كَذَلِك اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشاءُ(40)
قَالَ رَب اجْعَل لى ءَايَةً قَالَ ءَايَتُك أَلا تُكلِّمَ النَّاس ثَلَثَةَ أَيَّامٍ إِلا رَمْزاً وَ اذْكُر رَّبَّك كثِيراً وَ سبِّحْ بِالْعَشىِّ وَ الابْكرِ(41)
● ترجمه آیات
بياد آر زمانى را كه همسر عمران گفت پروردگارا من نذر كرده ام كه آنچه در رحم دارم محرر يعنى خالص خدمتكار تو باشد از من قبول كن كه تو، آرى تنها توئى كه شنواى دانايى (35)
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 266
همين كه وضع حمل كرد گفت پروردگارا من او را دختر زاييدم (و خدا از خود او بهتر مى دانست كه چه زاييده ) و معلوم است كه براى خدمتگذارى معبد تو پسر چون دختر نيست و من او را مريم نام نهادم و من او و نسل او را از شيطان رجيم به تو پناه دادم (36)
پروردگارش دختر را قبول كرد آن هم به بهترين قبول و او را پرورش داد آنهم بهترين پرورش و زكريا را كفيل او كرد كه هر وقت در محراب او بر او وارد مى شد رزقى مخصوص نزد او مى ديد مى پرسيد: اى مريم اين رزق كذائى از ناحيه چه كسى برايت آورده اند؟ مى گفت اين رزق از ناحيه خدا است آرى خدا به هركس كه بخواهد بى حساب رزق مى دهد (37)
اينجا بود كه طمع زكريا وادارش كرد و دست به دعا برداشته بپروردگار خود گفت پروردگارا مرا از ناحيه خود فرزندى و نسلى پاك ببخش كه تو شنواى دعائى (38)
ملائكه (كه گوئى از راهى دور سخن مى گفتند) خطابش كردند و در حالى كه او در محراب نماز مى خواند گفتند خداى تعالى تو را به يحيى مژده مى دهد فرزندى كه تصديق كننده كلمه اى از خدا است (يعنى عيسى ) و سيدى است كه زن نمى گيرد، و پيامبرى است از صالحان (39)
زكريا گفت چگونه مرا فرزندى خواهد شد با اينكه عمرم به نهايت رسيده و همچنين عمر همسرم علاوه بر اينكه او در جوانى هم نازا بود فرمود: اين چنين خدا هر چه بخواهد مى كند (40)
عرضه داشت پروردگارا برايم علامتى قرار ده فرمود علامت فرزنددار شدنت اين است كه سه روز با مردم سخن نتوانى گفت مگر باشاره پروردگارت را بسيار يادآور و صبح و شام به تسبيح بپرداز (41).
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آيات 41 - 35، آل عمران،قسمت اول بخش اول1⃣ إِذْ قَالَتِ امْرَأَت عِمْرَنَ رَب إِنى نَذَرْت لَك مَ
آيات 41 - 35، آل عمران
،قسمت اول
بخش اول2⃣
● بیان آیات
إِذْ قَالَتِ امْرَأَت عِمْرَنَ رَب إِنى نَذَرْت لَك مَا فى بَطنى مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنى إِنَّك أَنت السمِيعُ الْعَلِيمُ ...
كلمه ((نذر)) به معناى اين است كه انسان چيزى بر خود واجب كند كه واجب نباشد، و كلمه ((تحرير)) كه مصدر كلمه اسم مفعول ((محرر)) است ، به معناى آزاد كردن از قيد و زنجير است ، و به همين جهت آزاد كردن برده را هم تحرير مى گويند، و نيز نوشتن كتاب را هم تحرير مى گويند، چون با اين عمل مفاهيم و آن معانى كه در محفظه ذهن و فكر زندانى است آزاد مى شود، و كلمه ((تقبل )) به معناى قبول كردن چيزى است از روى رغبت و رضا، مانند تقبل هديه و تقبل دعا و امثال آن .
و اينكه فرمود: ((قالت امرات عمران رب انى نذرت لك ما فى بطنى )) دلالت دارد بر اينكه اين مناجات را وقتى كرده كه به فرزندش حامله بوده است ، و حملش از عمران بوده ، و اين مناجات خالى از اشاره به اين نكته نيست كه همسر وى عمران در آن روزها زنده نبوده ،
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 267
وگرنه او حق نداشت فرزند در شكم خود را مستقلا تحرير كند.
همچنان كه آيه شريفه : ((و ما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايهم يكفل مريم )) كه سخن از اين دارد كه براى تعيين كفيلى براى مريم قرعه كشى كردند، نيز به بيانى كه در تفسيرش مى آيد دلالت دارد بر اينكه همسر وى در آن روز زنده نبوده .
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei