eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️خیمه ی مهدی ▪️كسى كه سر در لاك تعلق‏ ها و بت‏ ها دارد، نمى‏ تواند به مهدى روى بياورد و نمى‏ تواند كه همراه حجت بيايد و نمى تواند كه دوام بياورد. از ميان راه مى‏ برد و به خاطر تعلق‏ ها مى‏ ماند. ▪️كسانى كه همراهى و معيت ولى را مى‏ خواهند و دعا مى‏ كنند: «و اجعل لى مع الرسول سبيلا"، خواسته‏ اى بالاتر از كسانى دارند كه راهى به سوى رسول مى‏ خواهند. ▪️راهى به سوى رسول يافتن، با همراه رسول ماندن و از او جدا نشدن و در چند راهى خواسته‏ ها از او نبريدن، برابر نيست. ▪️همراهى رسول، همراهى در اهداف را مى‏ خواهد. و من كه به هدف‏ هايى كوتاه‏ تر از اهداف رسول دل بسته‏ ام، ناچار از رسول جدا مى‏ شوم. ناچار از ولى جدا خواهم شد. ▪️همان‏طور كه آن سوار در عصر عاشورا و در هنگام تنهايى حسين از او جدا شد، و سوار بر اسبى كه در ميان خيمه‏ ها پنهان كرده بود و آن را از تيرها و نيزه‏ ها محفوظ داشته بود،به تاخت از حسين رو بر گرفت و توجيه هم داشت كه با حسين، بر نصرت او بيعت كرده بود ▪️در چنين شرايطى ديگر نصرتى كارآمد نيست و مرگ است و شهادت. پس بايد به سوى زندگى رفت و براى خوردن و خالى كردن و مشك كثافت را به هق كشيدن، سواره تاخت برداشت و خيمه زندگى تكرار را برافراشت. ▪️توجه به مهدى، تجربه بن  بست‏ ها و احساس تنگناها را مى‏ خواهد. براى كسى كه هنوز دنيا وسعت دارد، در خيمه مهدى جايى نيست. ▪️براى كسى كه اهدافى حتى تا سطح آزادى و عدالت و عرفان و تكامل دارد، براى همراهى و معيت مهدى ضمانتى نيست كه در منفرق الطرق و بزنگاه‏ ها، اسب‏ها و مركب‏هاى آماده شده، ما را جايى مى‏ خواند و به زندگى دعوت مى‏ نمايد.  ❛❛ عین‌صاد(علی صفائی حائری) ☑️تو مى آيى | ص ۲۰ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️هفتۀ گذشته تعداد قابل‌توجّهی از عزیزان به عتبات و به زیارت اربعین اباعبدالله‌الحسین علیه‌السّلام مشرّف بودند. قطعاً زیارات همۀ آنها مقبول درگاه الهی است. ▪️اساساً وقتی خدای متعال اذن و امکان به انجام عمل صالحی می‌دهد، قبلاً آن عمل را پذیرفته است. لذا کسی شک نکند که زیارت ما قبول شد یا نشد. خدا اوّل زیارت را قبول می‌کند، بعد شوق و توفیق انجامش را عنایت می‌کند؛ پس تردید نکنیم. هر عمل خیر و صالحی پیش آمد و موفّق به انجامش شدیم، در مقبولیّت آن شک نکنیم که اگر شک کردیم، همان شکّ ما به مقبولیّت عمل لطمه می‌زند. خدای متعال اگر بنا داشت عملی را قبول نکند، از اوّل امکان انجامش را نمی‌داد. خدا بنا نداشت با این دو رکعت نمازی که خواندم، مرا اذیّت کند و به کار و زحمتی وادارد که قبلاً تصمیم گرفته قبول نکند. یقین کنیم که خدای متعال اگر امکان و توفیق عملی را عنایت کرد، پیش از آن، قبولی عمل را منجّز و مسلّم کرده است. شک نکنیم! شک موجب محرومیّت است. یقین داشته باشیم، تا آن یقین، ما را از مواهب عمل صالحی که موفّق شدیم، متمتّع کند. ▪️بنابراین قطعاً زیارات همۀ عزیزان مقبول درگاه حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السّلام است. مگر ممکن است کسی شوق دیدار حضرت اباعبدالله علیه‌السّلام در وجودش شعله‌ور شود و قرار و آرام را از او سلب کند و او را از کار و زندگی و خانواده جدا کند و این راه دشوار را، در این هوای گرم، با این مسیر طولانی پیاده‌روی بین نجف تا کربلاء و در این ازدحام جمعیّت طی کند، آنگاه خدای متعال نپذیرد؟! به خودتان تلقین کنید و بباورانید که خدا اوّل قبول کرد و سپس توفیق انجام آن را داد. ▪️روایت شده که در دوران جوانی امام کاظم علیه‌السّلام، حضرت در مسجدالحرام تشریف داشتند و یک عدّه از صوفیّۀ آن دوران هم کنار مسجدالحرام نشسته بودند و خوشحال از اینکه بر اعمال عمره یا حجّ موفّق شده‌اند؛ یکی از آنها می‌گفت: عجب هوای خوبی بود! گرما اذیّتمان نکرد. دیگری گفت: چه خلوت و راحت بود! برای انجام اعمال مشکل نداشتیم. هرکس جنبۀ مثبتی از طواف و نماز و سعی و ... را بیان کرد. نفر آخر گفت: همۀ اینها درست؛ امّا به شرطی که خدا قبول کند! امام کاظم علیه‌السّلام در حال عبور بودند و این حرف را شنیدند. همان‌طور که از کنارشان رد می‌شدند، فرمودند: اگر نمی‌خواست قبول کند، توفیق عملش را نمی‌داد! شما این‌همه می‌گویید خدا همه‌چیز را آماده کرد، هوا مساعد بود، مَطاف خلوت بود، اعمال را خوب توانستیم انجام دهیم، بعد تردید می‌کنید که اگر خدا قبول کند؟! ▪️بنابراین، یقیناً زیارات عزیزان مقبول درگاه الهی و مورد پذیرش اباعبدالله‌الحسین و حضرت امیر و چهار امام کاظمین و عسکریین علیهم‌السّلام بوده و خوشا به سعادت عزیزانی که موفّق شدند. این تشرّف بسیار عظیم است. بارها عرض کرده‌ام که عظمت این زیارت اصلاً قابل‌تصوّر نیست! فرمودند: زیارت اباعبدالله علیه‌السّلام، زیارت خود خداست! کَمَنْ زارَ اللّهَ فِی عَرْشِهِ! فرمودند: کسی که موفّق شود با معرفت یا در عرفه حضرت اباعبدالله علیه‌‌السّلام را زیارت کند، یُخالِطُهُ اللهُ بِنَفْسِهِ! فقط خدا می‌داند این عبارت چه معنایی دارد! ▪️همین زیارت ظاهری خیلی عظیم است. منتها بارها و بارها خدمتتان عرض کرده‌ام که ظاهر پلی است به‌سوی باطن! مجاز پلی است به‌سوی حقیقت! اَلْمَجَازُ قَنْطَرَةُ الْحَقِیقَة. این نماز و روزۀ ظاهری، این حجّ و زیارت ظاهری‌، همه مجاز است. اینها مقصد نیست؛ معبر است. باید از اینها عبور کرد و به مقصد رسید. باید از زیارت و حجّ ظاهری و از نماز و روزۀ ظاهری عبور کرد و به حقیقت نماز و روزه، به حقیقت حجّ و زیارت راه پیدا کرد. نکند سالیان سال، در مجاز درجا بزنیم! ادامه دارد…. ✔️استاد مهدی طیب @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
▪️هفتۀ گذشته تعداد قابل‌توجّهی از عزیزان به عتبات و به زیارت اربعین اباعبدالله‌الحسین علیه‌السّلام م
‍ ☑️دنیا پلی است بر گذر راه آخرت / اهل تمیز خانه نگیرند بر پلی ▪️مبادا کسی در پل توقّف کند؛ اگرچه پل بسیار ارزشمند است. اگر پل نبود نمی‌توانستید از این‌طرف رودخانه به آن‌طرف بروید. این‌طرف رودخانه، دنیاست؛ آن‌طرف آخرت است و نام این پل برزخ است. دوست اهل‌بیت علیهم‌السّلام با اعمالی که در این دنیا انجام می‌دهد، برزخش را طی می‌کند و اگر اهل کمال باشد به بالاتر از اینها هم راه پیدا می‌کند؛ برزخش تمام می‌شود و همین‌جا سر از قیامت درمی‌آورد. امّا حدّاقل این است که دارد برزخ را طی می‌کند و تا برزخ طی نشود، انسان به قیامت نمی‌رسد. لذا همین نماز و روزۀ ما برزخ است؛ حجّ و زیارت ما برزخ است. ▪️برزخ جای توقّف نیست. جای عبور است. مقصد قیامت است. مقصد آخرت است. اهل دنیا غرق دنیایند؛ غرق پول و مقام و شهرت، غرق شهوت و لذّت و این جنبه‌های ظاهریند و این‌طرفِ پل و رودخانه مقیم شده‌اند. امّا دوست اهل‌بیت علیهم‌السّلام از دنیا راه افتاده و خودش را از خانه و کاشانه، پول و مقام و همۀ لذایذ دنیا کنده و روی پل است. وقتی روزه می‌گیرد، روی پل است؛ نماز می‌خواند، روی پل است؛ حج و زیارت می‌رود، روی پل است. بدانیم که پل محلّ اقامت نیست. ▪️نکند ما یک عمر روی پل و مقیم پل باشیم. به همین ظاهر نماز و روزه، ظاهر حج و زیارت بسنده کرده باشیم و فقط اینها را تکرار کنیم. این یعنی توقّف روی پل! بدانیم که این پل باید ما را به آن‌سو برساند. از پل زیارت مرقد اباعبدالله علیه‌السّلام باید به زیارت خود اباعبدالله علیه‌السّلام نائل شویم. از پل زیارت بیت‌الله باید به زیارت خود الله نائل شویم. ▪️مبادا یک عمر دچار این تکرار باشیم. گرچه این حقیقت اصلاً به‌ این معنا نیست که انسان نماز، روزه، حج، زیارت و امثال این اعمال را کوچک بشمارد! خیر! عظمت این اعمال فوق تصوّر است. خصوصاً آنچه در رابطه با اباعبدالله‌الحسین علیه‌السّلام است که اصلاً ویژگی متفاوتی نسبت‌به همۀ اعمال صالح، چه واجب و چه مستحب دارد. امّا در عین حال بدانیم که عمل ظاهری مقصد نیست؛ معبر است. چنان دلخوشِ این ظاهر، این پل، این رقیقه یا نازله نباشیم که از حقیقت باز بمانیم. ▪️قرآن فرمود: وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ. این اعمال، تنزیل‌یافتۀ حقایقی نزد حقّ متعال است. امیدواریم خدا عنایت کند از این ظاهر به باطن، از شهادۀ به غیب و از رقیقه به حقیقت نائل شویم. ▪️حقیقت اربعین اباعبدالله بازگشت به اباعبدالله علیه‌السّلام است. نقطۀ مقابل سیر از کربلا تا شام، برگشت از شام به کربلاست. امیدواریم خدای متعال حقیقت اربعین را که در یک چهلّه محقّق شده، در درون ما هم ایجاد کند تا به امام حسین علیه‌السّلام برگشته باشیم. قرآن فرمود: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ، ثُمَّ رَدَدْناهُ‏ أَسْفَلَ‏ سافِلِينَ. حال اگر کسی از اسفل سافلین دوباره به احسن تقویم برگردد، توفیق بزرگی است و خوشا به سعادتش. اربعین یعنی این! اربعین یعنی برگشتن به حقیقت ولایت و حقیقت توحید! ▪️حقیقت اربعین بسیار بزرگ است. سایۀ این حقیقت است که چنین موجی در عالم خاک ایجاد کرده و چنین شوری در جان‌ها افکنده است! چه اتّفاقاتی در عالم بالا افتاده که سایه‌اش میلیون‌ها نفر را این‌طور به کربلای معلاّ راهی کرده است! امیدوارم خداوند به ما راه دهد و بتوانیم عبور کنیم و آن حقیقتی را ببینیم که سایه و نازله‌اش این‌چنین است. به‌هرحال توفیق تشرّف را به همۀ عزیزانی که موفّق شدند، تبریک می‌گویم و ما هم ان‌‌شاءالله در رفتنشان شریک بوده‌ایم. بی‌شک همۀ دوستانی که در ظاهر موفّق به رفتن نشدند، شریکند. چون این شوق و میل و علاقه در وجودشان بود و از توفیق دوستانشان خوشحال بودند، بی‌شک همراه آنها بودند. بارها گفته‌ام که اگر یک نفر از این جمع موفّق به عملی شود، دیگرانی که خشنود و راضی هستند، در آن عمل شریکند. لذا همۀ ما در این موفّقیّتی که نصیب دوستانمان شد ان‌شاءالله شریک هستیم. ◾️( بخش دوم و پايانی گزارش جلسه ٢٩ شهريور ١٤٠١) استاد مهدی طیب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
✔️برشی از یک کتاب ▪️احمد کسروی در رشته مقالاتی که در سال ۱۳۲۱ منتشر شد دیدگاه متغیر نسل معاصر خود را نسبت به رضا شاه بیان میکند وی اقدامات شاه در تمرکز دولت ، آرام کردن قبایل ، محدود کردن روحانیون ، کشف حجاب ، لغو القاب اشرافی ، اجرای نظام سربازگیری ، تضعیف قدرت های فئودال ، تلاش برای همگون ساختن جمعیت ، تأسیس مدارس ، شهرها و صنایع جدید بسیار ارج می نهد ولی او را به دلیل پایمال کردن قانون اساسی مشروطه ، ترجیح ارتش بر سایر نهاد های دولتی ، گرد آوری ثروت شخصی ، غارت اموال مردم ، کشتار روشنفکران مترقی و افزودن بر شکاف میان داراها و ندارها سرزنش می کند . ◾️ایران بین دو انقلاب ، یرواند آبراهامیان ، ص ۱۹۱◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
‍ 🍀میلاد پیامبر‌اکرم و امام صادق عليهماالسلام را به محضر حضرت بقیة‌الله‌الاعظم ارواحنا‌فداه و همه‌ی ارادتمندان ، پیروان، شیعیان و دلدادگان خاندان رسالت، تبریک و تهنیت عرض می‌کنیم. 🍀امیدوارم خدای‌متعال توفیق بهره‌بردن از انوار این بزرگواران و راه یافتن به نوری که فضای تاریک ذهن، دل و جان انسان‌ها را روشن می‌کند و جامعه‌ی بشریت را هم از ظلمت ظلم رها می‌سازد، به همه‌ی ما عنایت بفرماید. @mohamad_hosein_tabatabaei
‍ ▪️امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «اِنَّ اللهَ‏ عَزَّ وَ جَلَّ اَدَّبَ‏ نَبِيَّهُ‏ عَلىٰ‏ مَحَبَّتِهِ‏» خدای عزّوجل پیامبرش را براساس و محبّت خود تأدیب کرد، ادب آموخت، تربیت کرد و پرورش داد. اشرف و افضل انبیا و گل سر سبد بوستان خلقت و آفرینش پیغمبراکرم(صلی الله علیه واله) است. حالا ببینیم خداوند چطور پیامبر را تربیت کرد؟ بر اساس و محبّت. ▪️در مسیر سلوک الی الله روش های مختلفی وجود دارد؛ ولی راه میانبر، راهی که زودتر از همه راه ها انسان را به مقصد می رساند، راه و محبّت است. خداوندمتعال هم از این راه پیغمبراکرم(صلی الله علیه واله) را به اوج قلّه ی «ثُمَّ دَنیٰ فَتَدَلّیٰ؛ فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ اَوْ اَدْنیٰ» رساند. «اِنَّ اللهَ‏ عَزَّ وَ جَلَّ اَدَّبَ‏ نَبِيَّهُ‏ عَلىٰ‏ مَحَبَّتِهِ‏» ▪️پیامبراکرم (صلی الله علیه واله) فرمودند: «اَدَّبَنِی رَبّی‏ فَاَحْسَنَ‏ تَاْدِيبِی» پروردگارم مرا ادب آموخت، تربیت کرد و چه نیکو تربیت کرد. معنای نیکو تربیت کردن در حدیث امام صادق(علیه السلام) معلوم می شود؛ نیکو تربیت کردن خدا این است که بر اساس عشق و محبّت پیامبر را پرورش داد. او را در جاذبه ی عشق الهی قرار داد و مغناطیس عشق الهی او را تا اوج قلّه ی کمال، جایی که هیچ احدی و هیچ اندیشه ای راه نمی برد که بفهمد چه خبر است، رساند. در کتاب "ره توشه‌ی دیدار" در فصل به زیارت چه کسی می رویم، پیغمبر و امام چه کسانی هستند، این بحث را گفته ام که حقیقت وجود پیغمبر و امام نه تنها قابل وصول و رسیدن نیست، شناخت آن هم قابل دستیابی نیست. ▪️امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «اَيْنَ‏ الْعُقُولُ‏» اصلاً عقل ها کجا و این کجا؟ «وَ هُوَ بِحَيْثُ النَّجْمُ‏» مثل ستاره می-ماند که از « اَيدِی الْمُتَناوِلِينَ» خارج است؛ از دسترس کسانی که می خواهند دستشان را دراز کنند و ستاره را بگیرند بیرون است. نه اینکه نمی¬شود به حقیقت وجودی پیغمبراکرم (صلی الله علیه واله) و ائمّه علیهم السلام رسید، نه، به شناخت آن حقیقت هم نمی شود رسید. همان طور که پیغمبراکرم(صلی الله علیه واله) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: یا علی نشناخت خدا را مگر من، نشناخت مرا مگر خدا و تو، نشناخت تو را مگر خدا و من. دیگر حساب بقیه روشن است؛ یعنی این حقیقت قابل شناخت نیست. ▪️عظمتی که در وجود رسول خدا(صلی الله علیه واله) ناشناخته است، محصول سیر حبّی و سیر عاشقانه ی رسول الله به سوی خدا است. جذبه ی عشق، پیغمبراکرم(صلی الله علیه واله) را تا اوج قلّه ی کمال رساند؛ لذا در بین انبیا پیامبر است که لقب را دارد. حبیب الله یعنی چه؟ یعنی معشوق خدا، کسی که خدا عاشق اوست. راجع به حضرت ابراهیم(علیه السلام) خلیل الله داریم؛ یعنی کسی‌که دوستی خالصانه ای نسبت به خدا دارد. این از این طرف است، ابراهیم خلیل الله است، دوستدار صادق خداست؛ امّا پیغمبراکرم(صلی الله علیه واله) است، معشوق تمام عیار خداست، خدا عاشق اوست. ▪️لذا خدا در قرآن به پیغمبراکرم(صلی الله علیه واله) امر کرد که به مردم بگو: «اِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونی‏ يُحْبِبْكُمُ اللهُ» اگر شما به‌راستی خدا را دوست دارید «فَاتَّبِعُونی» از من تبعیّت کنید. پیغمبر چطور سِیر کرده است؟ سِیر حبّی و سِیر عشقی داشته است. فرمود از من در سلوک تبعیّت کنید تا به ‏«يُحْبِبْكُمُ اللهُ» برسید؛ جایی که خدا عاشق، محبّ و دوستدار شما شود. آنجا جایی است که در حدیث قدسی داریم: «كُنْتُ‏ سَمْعَهُ‏ الَّذِی يَسْمَعُ‏ بِهِ‏» من خدا گوش این بنده می شوم که می شنود، چشم این بنده می شوم که می بیند، دست این بنده می شوم که کار انجام می دهد، زبان این بنده می‌شوم که می گوید؛ فرد از آن جاها سر در می¬آورد. ▪️همان طور که راجع به امیرالمؤمنین(علیه السلام) داریم: «السَّلَامُ‏ عَلَيْكَ‏ يا عَيْنَ‏ اللهِ‏ النّاظِرَةَ» سلام بر تو ای دیدگان بینای خدا «السَّلَامُ عَلیک یا اُذُنِ‏ اللهِ‏ الْواعِيَةِ» سلام بر تو ای گوش¬های شنوای خدا «اَلسّلامُ عَلیکَ یا لِسانَ اللهِ الناطِقَة» سلام بر تو ای زبان گویای خدا «اَلسّلامُ عَلیک یا یَدَاللهِ الباسِطَة» سلام بر تو ای دستان گشاده¬ی خدا. این میوه ی دنبال پیغمبر رفتن است. ▪️ گفت: ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز. اگر کسی می خواهد این سِیر را برود، مقتدایش رسول‌الله(صلی الله علیه واله) است؛ رسول الله ای که در مکتب عشق الهی به این قلّه رسید. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «اِنَّ اللهَ‏ عَزَّ وَ جَلَّ اَدَّبَ‏ نَبِيَّهُ‏ عَلىٰ‏ مَحَبَّتِهِ‏»، فرمود: «اِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونی» از من تبعیّت کنید ‏«يُحْبِبْكُمُ اللهُ» می‌رسید به نقطه ای که محبوب خدا می‌شوید، خدا دوستدار شما می‌شود. …. ◾️استاد مهدی طیب- ۱۷ اردیبهشت ۸۳ صلی الله علیه واله▪️
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
‍ ▪️امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «اِنَّ اللهَ‏ عَزَّ وَ جَلَّ اَدَّبَ‏ نَبِيَّهُ‏ عَلىٰ‏ مَحَب
‍ ◾️حدیثی در مورد پیامبراکرم (صلی الله علیه واله) - قسمت دوم◾️ ▪️اینکه انسان عاشق خدا شود مقام بزرگی است؛ ابراهیم(ع) به اینجا رسید؛ امّا اینکه انسان معشوق و محبوب خدا شود، از این بزرگتر است و آن در اقتدای به رسول¬الله و در مکتب عشق و محبّت الهی قابل وصول است. به هرحال فرمود: ▪️اِنَّ اللهَ‏ عَزَّ وَ جَلَّ اَدَّبَ‏ نَبِيَّهُ‏ عَلىٰ‏ مَحَبَّتِهِ فَقالَ‏ وَ اِنَّكَ لَعَلىٰ‏ خُلُقٍ‏ عَظِيمٍ خدا پیغمبر را بر اساس عشق خودش تربیت کرد و به او فرمود: « اِنَّكَ لَعَلىٰ‏ خُلُقٍ‏ عَظِيمٍ» ای پیامبر تو صاحب خُلق عظیمی، صاحب اخلاق بسیار بزرگی هستی، در اوج قلّه¬ی کمالات اخلاقی هستی؛ لذا محور اصلی رسالت پیغمبر هم اخلاق است. فرمود: «اِنَّما بُعِثْتُ‏ لِاُتَمِّمَ‏ مَكارِمَ‏ الْاَخْلاقِ‏» محور بعثت من مکارم و کرامت¬های اخلاقی است، می¬خواهم آن را به نهایت درجه¬ی خودش برسانم. ▪️« فَقالَ‏ وَ اِنَّكَ لَعَلىٰ‏ خُلُقٍ‏ عَظِيمٍ» بعد از اینکه خداوند پیغمبر را بر اساس عشق و محبّت الهی پرورش داد و ادب آموخت، گفت: که از آن دست که می¬پروردم می‌رویم. خدای متعال با دست خودش او را پرورش داد و رویاند و تأدیب کرد فرمود: «اِنَّكَ لَعَلىٰ‏ خُلُقٍ‏ عَظِيمٍ» ▪️بعد امام صادق(ع) فرمودند: «ثُمَّ فَوَّضَ اِلَيْهِ» بعد که پیغمبر به این مرتبت رسید خدا همه چیز را به او کرد و همه کاره¬ی دستگاه خدا شد، چه در تکوین و دستگاه آفرینش و چه در تشریع و پرورش و تربیت و مدیریت و هدایت بشر؛ همه چیز را به او سپرد. ▪️«فَقالَ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ‏ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ‏ فَانْتَهُوا» و خدای عزّوجل فرمود: هرچه که پیامبر برای شما آورد را از او بگیرید و از هرچه شما را باز داشت و نهی کرد، پرهیز کنید؛ یعنی محور مطلق در تربیت بشر امر و نهی رسول¬الله(ص) است «وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ اللهَ‏» و خدای عزّوجل فرمود: هرکس از رسول اطاعت کند، از خدا اطاعت کرده است. وقتی عبد در خدا فانی می¬شود دیگر هیچ تعیّن شخصی ندارد. تحقّق اوج قلّه¬ی فنا در رسول¬الله(ص) است. او فانی فی¬الله در همه¬ی مراتب فنا است، چه فنای افعالی، چه فنای صفاتی، چه فنای اسمایی، چه فنای ذاتی؛ فانی در همه‌ی این مراتب و باقی¬بالله در همه¬ی این مراتب است. او هیچ از خودش ندارد، کسی که زبانش لسان¬الله، چشمش عین¬الله، گوشش اذن¬الله، دستش یدالله است، هرچه بکند خدا می¬کند، هرچه می¬گوید خدا می¬گوید، گفت: ▪️در پس آینه طوطی صفتم داشته¬اند ▪️آنچه استاد ازل گفت بگو می¬گویم ▪️هرچه از دهان او بیرون می¬آید، کلام¬الله است. غیر از این است؟ گفت: گرچه قرآن از لب پیغمبر است هر که گوید حق نگفته کافر است. ▪️ببینید! پس این لسان¬الله نیست؟ پس خدا دارد حرف می¬زند؛ لذا «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ اللهَ‏» امام صادق(ع) فرمودند: خدای عزّوجل در قرآن فرمود: هرکس از رسول اطاعت کند، از خدا اطاعت کرده است و چنین کسی شایسته‌ی مطاع بودن است. ▪️« ثُمَّ قالَ وَ اِنَّ نَبِیَّ اللهِ فَوَّضَ اِلىٰ عَلِیٍّ وَ ائْتَمَنَهُ» بعد امام صادق(ع) فرمودند: پیامبراکرم(ص) هم همه¬ی اموری که از جانب خدا به او شده بود را به علی‌ّبن‌ابیطالب(ع) تفویض کرد و او را امین خود و امانت¬دار همه‌ی‌ ودایع الهی که به او سپرده شده بود قرار داد. همه¬ی آنچه که خدا از کمالات، کرامات، قدرت¬ها و عظمت¬ها در وجود او قرار داده بود و همه¬ی این الگو بودن و مطاع بودن مطلق او را به امیرالمؤمنین، علی(ع) تفویض کرد. ▪️بعد امام صادق(ع) به شیعیان و دوستان امیرالمؤمنین(ع) می¬فرمایند: «فَسَلَّمْتُمْ وَ جَحَدَ النّاسُ» بعد که پیغمبراکرم(ص) همه چیز را به امیرالمؤمنین(ع) تفویض کرد، شما دوستان و شیعیان امیرالمؤمنین(ع) خودتان را امیرالمؤمنین(ع) قرار دادید و دیگر مردمان انکار ورزیدند، جحد ورزیدند. ◾️استاد مهدی طیب- ۱۷ اردیبهشت ۸۳ صلی الله علیه واله◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
‍ ◾️حدیثی در مورد پیامبراکرم (صلی الله علیه واله) - قسمت دوم◾️ ▪️اینکه انسان عاشق خدا شود مقام بزرگ
‍ ◾️حدیثی در مورد پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) - قسمت پایانی◾️ ▪️بعد امام صادق(ع) قسم جلاله خوردند: «فَوَ اللهِ لَنُحِبُّكُمْ اَنْ تَقُولُوا اِذا قُلْنا وَ اَنْ تَصْمُتُوا اِذا صَمَتْنا» به خدا سوگند ما اهل‌بیت عاشق شماییم، شما را دوست داریم؛ چرا؟ چه چیزی سبب شده که اهل‌بیت(ع) شما را دوست داشته باشند؟ فرمودند: چون هر وقت ما اهل‌بیت حرف می‌زنیم شما هم عین آن حرف را می‌گویید؛ هر وقت ما ساکت می‌شویم، شما هم ساکتید و این محض و تبعیّت مطلق از اهل‌بیت(ع) است، اینکه فرد برای خودش نظریه، فکر، سلیقه و پسند علی‌حدّه نداشته باشد. فرد سلیقه‌ی علی‌حدّه‌ای نداشته باشد که بگوید بله خدا گفته این قشنگ است؛ ولی به نظر من این قشنگ‌تر است و تشخیص علی‌حدّه‌ای هم نداشته باشد که بگوید خدا گفته این درست است؛ ولی به نظر من این درست است؛ یعنی تشخیص و سلیقه‌ای برایش نمانده است، گفت: ▪️من از درمان و درد و وصل و هجران ▪️پسندم آنچه را جانان پسندد ▪️این در رضایتش و در تشخیصش هم همین‌طور است. نکته‌های متعدّدی در کتاب "ره توشه دیدار" وجود دارد و چون اسم مرا روی آن نوشته‌اند، من ابا می‌کنم راجع به این کتاب صحبت کنم؛ البتّه حرف مال من نیست. در این کتاب روی این نکته تأکید کرده‌ام که در زیارت جامعه کبیره شما می‌گویید: «رَاْیِی لَکُمْ تَبَعٌ» اندیشه‌ی من تابع شماست. اندیشه یک عنصر خودمحور است. می‌گویند باید آزادی فکر و آزادی اندیشه داشته باشیم؛ امّا در زیارت جامعه‌ی کبیره شما آزادی اندیشه نمی‌بینید. می‌گویید: «وَ رَاْیِی لَکُمْ تَبَعٌ» اندیشه‌ی من، فکر من، تابع شماست. هرجا شما بروید فکر من دنبال شما می‌آید؛ خودسر و خودمحور نیست. حضرت فرمودند: به خدا سوگند! ما اهل‌بیت شما را دوست داریم، عاشق شما هستیم؛ چرا؟ چون وقتی ما چیزی می‌گوییم شما هم همان حرف را می‌زنید، هر وقت ما سکوت می‌کنیم، شما هم می‌کنید. ▪️لذا اگر کسی می‌خواهد واقعاً محبوب اهل‌بیت(ع) باشد، راهش را این حدیث معرّفی می‌کند. بعد فرمود: «وَ نَحْنُ فِيما بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ» و ما اهل‌بیت بین شما و خدای عزّوجل هستیم. هر چیزی بین شما و خدا هست ما این وسط هستیم. شما را تنها نمی‌گذاریم، شما را به خدا گره می‌زنیم. شما را به خدا راه می‌دهیم. باب‌الله هستیم؛ باب و درِ خدا هستیم. «اَيْنَ‏ بابُ‏ اللهِ‏ الَّذِی مِنْهُ يُؤْتىٰ» از در وجودی ماست که می‌توانید راه به خدا پیدا کنید. اگر گناهی دارید ما این وسط هستیم؛ اگر عشقی دارید و طالب وصالید ما این وسط هستیم؛ در واقع ما رابط شما و خدا هستیم، همه‌ی آنچه می‌خواهید را ما حل می‌کنیم، نگران نباشید. ▪️بعد حضرت فرمودند: «ما جَعَلَ اللهُ لِاَحَدٍ خَيْراً فِی خِلافِ اَمْرِنا» خدای متعال برای احدی خیری در عمل کردن بر خلاف امر ما و تخلّف از امر ما قرار نداده است. گمان نکنیم با مصلحت اندیشی‌ها و چرتکه انداختن‌های خودمان به راه حل می‌رسیم. گاهی‌ اوقات خلاف راه اهل‌بیت(ع) راه حل‌هایی پیدا می‌کنیم و بعد می‌گوییم این راه حل جواب می‌دهد، به نتیجه هم رسیدیم؛ نه، ضرر کرده‌ایم. حضرت قسم جلاله می‌خورند؛ هرکس در آموختن، و علم آموزیش جز از مکتب اهل‌بیت(ع) راه دیگری رفت، اشتباه است. ▪️امام باقر(ع) به چند تن از فقهای غیر شیعی عصر خود فرمودند که «شَرِّقا او غَرِّبا» به شرق عالم بروید، به غرب عالم بروید، به خدا سوگند معارف حقیقی را جز در خانه‌ی ما اهل‌بیت(ع) پیدا نمی‌کنید، هیچ جای دیگری نیست، هیچ خبری جای دیگر نیست. چه در سیر نظری و کمالات علمی و چه در سیر عملی و کمالات وجودی در خلاف امر اهل‌بیت(ع) عمل کردن هیچ چیز گیر هیچ کس نمی‌آید. ممکن است گمان کند چیزی گیرش آمده؛ امّا همان گمان‌هایی که گفتم رویایی است، از خواب بیدار می‌شود و می‌بیند دستش خالی است. ▪️ان‌شاءلله خدای‌ متعال به همه‌ی ما توفیق دهد، همان گونه که امام صادق(ع) در قالب این حدیث فرمودند، همه‌ی وجود ما تابع مطلق اهل‌بیت(ع) باشد، همه چیز ما، فکر، ذهن، اندیشه، دل، عشق، محبّت، سلیقه، خواست، آرزو و آرمانمان تابع اهل‌بیت(ع) باشد. ▪️امیدواریم همین اندک بهانه‌ای که برای پرداختن به شخصیت رسول خدا(ص) به روایت امام صادق(ع) و راهنمایی که برای دوستداران پیامبر و اهل‌بیت(ع) در این حدیث وجود داشت را خودشان بپذیرند و الگوی راه ما در و و به خدا باشد. ◾️استاد مهدی طیب- ۱۷ اردیبهشت ۸۳ صلی الله علیه وآله◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️چرا رسول خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم گاهی هنگام وحی از حال می رفتند؟ ▪️فسُئِلَ الصَّادِقُ عَلَیهِ السَّلَامُ عَنِ الْغَشْيَةِ الَّتِي كَانَتْ تَأْخُذُ النَّبِيَّ صَلَّی اللَهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ أَ كَانَتْ تَكُونُ عِنْدَ هُبُوطِ جَبْرَئِيلَ عَلَیهِ السَّلَامُ فَقَالَ لَا إِنَّ جَبْرَئِيلَ كَانَ إِذَا أَتَى النَّبِيَّ صَلَّی اللَهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ لَمْ يَدْخُلْ عَلَيْهِ حَتَّى يَسْتَأْذِنَهُ وَ إِذَا دَخَلَ عَلَيْهِ قَعَدَ بَيْنَ يَدَيْهِ قِعْدَةَ الْعَبْدِ وَ إِنَّمَا ذَلِكَ عِنْدَ مُخَاطَبَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِيَّاهُ بِغَيْرِ تَرْجُمَانٍ وَ وَاسِطَةٍ ▪️از حضرت امام صادق علیه السلام پرسیدند: آیا آن حالت غشّ که (در هنگام وحی) برای رسول خدا صلّی الله علیه و آله حاصل می شد، به جهت هبوط جبرائیل بود؟ ▪️حضرت فرمودند: نه! جبرائیل وقتی خدمت پیامبر صلّی الله علیه و آله می رسید، تا اجازه نمی گرفت وارد نمی شد. و وقتی وارد می شد، در برابر آن حضرت مثل بنده می نشست. ▪️آن حالت مربوط به زمانی بود که خود خداوند بدون واسطه و مفسّر، آن حضرت را مخاطب قرار می داد. ◾️«کمال الدین و تمام النعمة» شیخ صدوق؛ ج ۱ ص ۸۵◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ▪️به یکی از علمای عامه گفته شد: اختلاف ما با شما بر سر صحابۀ‌ پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است؛ ولی لزوم مودّت و محبت و دوستی اهل‌بیت علیهم‌السلام مورد توافق فریقین(شیعه و سنی) است. ▪️بنابراین، ما می‌گوییم: اگر صحابه درواقع، مودّت و دوستی اهل‌بیت علیهم‌السلام را دارا باشند، ما با شما در احترام به آن‌ها موافقیم و اگر درواقع، مخالف با اهل‌بیت علیهم‌السلام باشند و مودّت آن‌ها را نداشته باشند، شما نیز باید مثل ما مخالف هرکس باشید که مودّت ذوی‌القربی[١] را ندارد. : [١]. اشاره است به آیۀ ۲۳ سورۀ شوری: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‌؛ بگو: برای رسالت خود از شما اجر و پاداشی نمی‌خواهم، جز آنکه به نزدیکانم مودت و مهربانی کنید». ☑️در محضر بهجت، ج٢، ص٣٦٦ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم بخش ششم ● بعثت حضرت عيسى (علیه السلام ) عموميت داشته ، هر چند رسال
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم بخش هفتم ● معجزات عيسى (علیه السلام ) مستند به اذن خدا بوده است و عيسى (علیه السلام ) در صدور آن آيات استقلالى نداشته است و همچنين سياق جمله ((باذن اللّه )) مى فهماند كه صدور اين آيات معجره آسا از عيسى (عليه السلام ) مستند به خداى تعالى و اذن او است . و خود آن جناب مستقل در آن و در مقدمات آن نبوده و اين جمله را در آيه شريفه تكرار كرد تا اشاره كند به اينكه نسبت به تذكر آن اصرار دارد، چون جاى اين توهم بوده كه مردم آن جناب را در زنده كردن مردگان مستقل بپندارند و در نتيجه به الوهيت آن جناب معتقد گشته و گمراه شوند و براى اعتقاد خود استدلال كنند به آيات معجزه آسائى كه از آن جناب صادر شده ، و لذا عيسى (عليه السلام ) بعد از هر معجره اى كه از آن خبر ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 313 مى دهد كلام خود را مقيد مى كند به مشيت و اذن خداى تعالى ، از خلقت خود خبر مى دهد خبر خود را مقيد مى كند به اذن خدا، از مرده زنده كردنش خبر مى دهد مقيدش مى كند به اذن خدا. و در آخر، كلام خود را با اين جمله ختم مى كند كه : ((ان اللّه ربى و ربكم فاعبدوه هذا صراط مستقيم ). 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
◾️عارف بالله ◾️ ▪️کسانی که سال‎ها «عَجِّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزَّمان» می‎گفتند، چرا از ظهور و کلافه‎اند و تاب تحمّل آن را ندارند؟ این‌ها مقدّمه‎ی است. پس یا دعای بر تعجیل ظهور حضرت را پس بگیرند یا دست از بی‌‎تابی و بی‌‎قراری بردارند و به آنچه هست تن بدهند. ▪️بعد از هر شلوغی، خلوتی متناسب با آن خواهد بود و هر چه شلوغی بیشتر باشد، خلوت بعد از آن بزرگ‌تر است. در شلوغی خیلی زیاد است، به نحوی که «یکفُرُ بَعضُهُم بِبَعضٍ وَ یَلعَنُ بَعضُهُم بَعضا»ً؛ گروهی گروه دیگر را تکفیر می‎کند و جمعی جمع دیگر را لعنت می‎کند. ☑️از کتاب @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️همين که تصمیم به آدم شدن گرفته‌ای "آدمی مَشرب" می‌شوی. قرآن را بگشا. داستان پدرت را بخوان او تا به مقام آدمیت قدم گذاشت آزمایشات به استقبالش آمد. تو هم آدمی مشربی. داستان های قرآن بیان سرگذشت توست. ▪️شیطان نفست دشمن قسم خورده‌ای است امروز که تصمیم بر ترک گناه گرفتی فردا موقعیت‌های فراوان گناه به استقبالت می‌آید و چون همیشه با نفس خویش در مبارزه‌ای و درگیری درونی داری کم‌طاقت می‌شوی و زود رنج می‌گردی. ▪️اگر دیدی افرادی که تصمیم به ترک گناه می‌گیرند کم‌طاقت‌تر می‌شوند و زود رنج می‌گردند بدان این ناشی از درگیری درونی آن‌هاست که آن‌ها را خسته می‌کند و کسی که خسته شود زود رنج می‌گردد. ▪️همت کن. همت کن که راه برایت باز است و عالم مسخر توست بدان آزمایش‌ها هم به نفع توست و تمام عالم هدایت‌گر توست. فقط همت کن و پس آن استقامت بورز؛ ▪️غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ▪️ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است ◾️ ( پندهای حکیمانه، ج۳)◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم بخش هفتم ● معجزات عيسى (علیه السلام ) مستند به اذن خدا بوده است و
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم بخش هشتم1⃣ ● معجزات حضرت عيسى (علیه السلام ) در خارج ، از آن جناب صادر مى شده است و ظاهر اينكه فرمود: ((انى اخلق لكم ...)) اين است كه اين معجزات در خارج از آن جناب صادر مى شده ، نه اينكه از باب صرف تحدى و احتجاج خواسته است بفرمايد: من چنين و چنان مى كنم ، چون اگر منظور صرف حرف بوده و خواسته عذر خصم را قطع و حجت را تمام كند، جا داشت كلام خود را به قيدى كه اين معنا را افاده كند مقيد سازد، مثلا بفرمايد: اگر از من بخواهيد مرده را زنده مى كنم و امثال اين عبارات . علاوه بر اينكه آيات زير كه حكايت خطاب خداى تعالى به عيسى (عليه السلام ) در روز قيامت است ، بطور كامل دلالت مى كند بر اينكه اين معجزات از آن جناب سرزده ، مى فرمايد: ((اذ قال اللّه يا عيسى بن مريم ، اذكر نعمتى عليك و على والدتك - تا آنجا كه مى فرمايد - و اذ تخلق من الطين كهيئه الطير باذنى ، فتنفخ فيها فتكون طيرا باذنى و تبرى الاكمه و الابرص باذنى ، و اذ تخرج الموتى ...)). اين را گفتيم كه تا بطلان گفتار بعضى از مفسرين روشن شود كه گفته اند: نهايت چيزى كه از آيه شريفه استفاده مى شود اين است كه خداى سبحان چنين سرى به عيسى بن مريم داده بود، و او هم در مقام احتجاج و به منظور اتمام حجت فرموده كه دليل نبوت من اين است كه اگر از من اين معجزات را بخواهيد انجام مى دهم و اما اينكه همه اين معجزات و يا بعضى از آنها را انجام داده ، آيه شريفه دلالتى بر آن ندارد. وَ أُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فى بُيُوتِكمْ ... اين جمله اخبار به غيبى است كه مختص به خدا و رسولانى است كه خداى تعالى آگهى بدان را به وسيله وحى به آنان داده و اين خود معجره اى ديگر است و اخبار به غيبى است كه صريح در تحقق است ، يعنى هركس آن را بشنود شكى در معجزه بودنش نمى كند، براى ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 314 اينكه هركسى و هر انسانى عادتا مى داند چه خورده و در خانه خود چه چيزى را ذخيره كرده است . و اگر اين يك معجزه را مقيد به اذن خدا نكرد، با اينكه مى دانيم هيچ معجزه اى (بلكه هيچ عملى ) بدون اذن خدا تحقق نمى يابد، همچنان كه فرمود: ((و ما كان لرسول ان ياتى بايه الا باذن اللّه ))، براى اين بوده كه از اين معجزه كرده بود به خبر دادن . و خبر دادن ، غير از خلق نمودن و زنده كردن است كه حقيقتا فعل خدا است و اگر به عيسى منسوب شود با اذن او خواهد بود. و خبر دادن فعل خداى تعالى و لايق به ساحت قدس ‍ او نيست ، بدين جهت فقط اين معجزه را مقيد به اذن خدا نكرد. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم بخش هشتم1⃣ ● معجزات حضرت عيسى (علیه السلام ) در خارج ، از آن جناب صا
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم بخش هشتم2⃣ ● معجزات حضرت عيسى (علیه السلام ) در خارج ، از آن جناب صادر مى شده است علاوه بر اينكه مسأله خلق و احياء اين تفاوت را هم با اخبار به غيب دارد كه در دو معجزه اولى خطر گمراه شدن مردم بيشتر است ، مردم وقتى ببينند كسى مرده را زنده مى كند و بدون شكافتن قبر با بيل و كلنگ از قبر در مى آورد و يا از گل مرغى درست مى كند و آن را زنده در مى كند و پرواز مى دهد، با مختصر وسوسه و مغلطه اى به ذهنشان مى رسد كه اين شخص خدا است ، به خلاف از غيب خبر دادن كه در نظر مردم ساده ، امرى مبتذل و پيش پا افتاده است و آن را براى هركسى كه رياضت بكشد و براى هر كاهن و شعبده بازى ممكن مى داند، لذا لازم بود در آن دو معجزه اول اذن خدا را قيد كند تا بيننده در مورد آن جناب ، قائل به الوهيت نشود. و در سومى يعنى اخبار به غيب ، لزومى نداشت و همچنين در شفا دادن اكمه و ابرص كه در اين سه معجزه كافى بود كه تنها بفهماند اين اعمال شعبده بازان نيست ، بلكه آيتى است از ناحيه خداى تعالى ، آن هم در برابر مردمى كه ادعاى ايمان مى كنند و به همين جهت در آخر كلامش فرمود: ((ان فى ذلك لاية لكم ان كنتم مؤمنين ))، يعنى اگر شما در ادعايتان (كه ايمان داريم ) راست بگوئيد اين معجزات براى شما كافى است . وَ مُصدِّقاً لِّمَا بَينَ يَدَى مِنَ التَّوْرَاةِ وَ لاُحِلَّ لَكم بَعْض الَّذِى حُرِّمَ عَلَيْكمْ اين آيه شريفه عطف است به جمله : ((و رسولا الى بنى اسرائيل ))، خواهيد پرسيد: جمله معطوف عليه يعنى ((رسولا...)) در سياقى قرار گرفته كه عيسى (عليه السلام ) در آن غايب فرض شده و مى فرمايد: ((خدا به او كتاب و حكمت و تورات و انجيل آموخته در حالى كه او را به سوى بنى اسرائيل گسيل داشته )) و جمله معطوف يعنى ((و مصدقا...)) در سياقى است كه خود عيسى متكلم است ، مى گويد: من چنين و چنانم بااين حال چگونه ممكن است اين دو سياق به هم عطف شود؟ ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 315 در پاسخ مى گوئيم : اين اختلاف سياق ، عيبى ندارد، براى اينكه قبل از آيه مورد بحث : يعنى (جمله معطوف )، سياق قبلى با جمله : ((انى قد جئتكم )) تفسير شده و وجهه كلام را از غيبت متكلم برگردانده بود، پس در حقيقت عطف آيه مورد بحث به جمله : ((و رسولا)) عطف سياق متكلم است به سياق متكلم . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
☑️کفر متحرک به اسلام می‌رسد ولی... ❞ عین‌صاد(علی صفائی حائری) ▪️﮺ هر كدام از ما در جايگاهى نشسته ‏ايم و برايمان چه در خانه و اداره و چه در محراب و منبر، اشتغال و فعاليتى است. گاه به آنچه امروز داريم، قانع ‏ايم و خيال مى ‏كنيم همان نهايت و غايتى است كه مى‏ توانيم تأمين كنيم. اين در صورتى است كه به محدوديت در انسان معتقد باشيم و او را در محدوده‏اى متوقف كنيم. اما اگر معتقد باشيم، انسان گرچه استعدادهايش محدود است، ولى با تركيب آنها نامحدود و بى ‏نهايت مى ‏شود، هيچ گاه جايگاهى را كه داريم نقطه آخر نخواهيم دانست؛ كه حروف الفبا در تركيب با هم بى ‏نهايت كلمه و بى‏ نهايت جمله به وجود مى ‏آورند؛ استعدادهاى انسان هم در تركيب با يكديگر، بى ‏نهايت استعداد مى ‏آفرينند. ▪️آدمى كه به ماهى چند هزار تومان حقوق و يك زن و بچه و برو بيايى و احيانا يك عنوان روشن‏فكرى و چند جلسه سخنرانى قانع است، ديگر چه مى‏ خواهد؟! اگر به اين حد قانع باشد، طبيعى است كه حركتى نكند، طبيعى‏ است كه در ركودش بگندد. اگر به طهارت آب پاك چشمه ‏ها و اشك پاك ابرها هم كه باشد، مى‏ گندد؛ كه گنديدن ضرورت است. کفر متحرك به اسلام مى ‏رسد، ولى اسلام راكد، پدر بزرگ كفر است. ▪️سلمان‏ ها در حالى كه كافر بودند، حركتشان آنها را به رسول منتهى كرد و زبيرها در حالى كه با رسول بودند، ركودشان آنها را به كفر پيوند زد. كفرى كه با حركت ما همراه باشد، وحشتى ندارد. وحشت آنجايى است كه با ركودها پيوند خورده باشيم. ﮺ ☑️حركت | ص ۱۲ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️عبادت مغرور کننده ▪️غرور قدرت ‏ها و عزت ها كم نيست بايد به خضوع و خشوعى رسيد كه عنايت‏ هاى عظيم ما را به سركشى و غرور نكشاند؛ كه در روايت است يكى دو شب بنده‏ ام را بيدار مى‏ كنم با من به مناجات مى‏ نشيند و در عشق من شور بر مى‏ دارد تا آن‏جا كه خيال مى‏ كند به جايى رسيده و به قرب من راه يافته در اينجا با خواب او را مى‏ نوازم و او صبح از خواب بلند مى‏ شود در حالى كه از خودش ناراحت است و بر خودش غضبناك است او حالا كه از خودش فاصله گرفته به من نزديك شده است و من به درمان بنده هاى عاشقم آگاه‏ترم. ▪️آن‏جا كه حساب ما صفر شد و فهميديم كه هيچ نداريم آن وقت بر ما مى ‏ريزند و حساب ما را سرشار مى ‏كنند. اين گونه با خضوع و انكسار، صعود مى‏ كنيم. در حقيقت روح طاعت همين انكسار و ذلت است آن جا كه با اطاعت مغرور شوى محرومت مى ‏كنند و آنجا كه در گناه، دل شكسته و شرمنده شوى، و ذليل و منكسر، سر در گريبان كنى، بر تو مى ‏بخشند و پاداش هم برايت مى‏ گذارند؛ كه: «سيئة تسوءك خيرٌ من حسنة تسرُّك» ▪️گناهى كه تو را دل‏ زده و خسته كند بهتر است از اطاعتى كه خوشحال و مغرور نمايد. مزدها به اندازه انكسارها و شكسته دلى‏ هاست. به اندازه ذلت باطنى و فقر و خضوع توست. ❛❛ عین‌صاد(علی صفائی حائری) ◾️شرحی بر دعای مکارم الاخلاق | ص ۸۷◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم بخش هشتم2⃣ ● معجزات حضرت عيسى (علیه السلام ) در خارج ، از آن جناب صا
آیات 60-42 آل عمران ، قسمت سوم بخش اول1⃣ ● جمله ((مصدقا لما بين يدى من التورية ...)) براى اينكه عيسى (علیه السلام ) تورات موجود درزندگى خود را قبول داشته است دلالت نمى كند سؤال ديگرى كه ممكن است در اينجا به ذهن خواننده برسد اين است كه آيه مورد بحث صريحا مى گويد: عيسى (عليه السلام ) تورات را تصديق داشته ، معلوم مى شود تورات تا زمان آن جناب تحريف نشده بود، (با اينكه تقريبا شش قرن قبل از ميلاد، بنى اسرائيل و توراتش به دست بخت نصر منقرض شد، و به گفته تاريخ خود يهود يك قرن قبل از ميلاد نيز مورد حمله ((طوطوز)) وزير اسپيانوس قرار گرفت و در اين دو حادثه اثرى از تورات نماند و آنچه فعلا در دست است يادداشت هائى است كه افراد از تورات به خاطر داشته و نوشته اند ((مترجم ))). در پاسخ مى گوئيم : آيه مورد بحث آن توراتى را مى گويد كه در دو آيه قبل در خطاب به مريم مى فرمود: به عيسى تعليم مى دهد، نه آن توراتى كه در عصر بعثت آن جناب در بين يهوديان بوده ، پس آيه مورد بحث هيچ دلالتى ندارد بر اينكه عيسى (عليه السلام ) تورات متداول در بين مردم آن روز را قبول داشته و تا آن روز تورات تحريف نشده ، تا با جريان بخت نصر و طوطوز منافات داشته باشد، همچنان كه آياتى كه مى گويد: پيامبر اسلام تورات و انجيل را قبول دارد، منظورش تورات و انجيل متداول در عصر نزول قرآن نيست ، بلكه تورات و انجيلى است كه وحى به آن جناب تعليم داده . وَ لاُحِلَّ لَكم بَعْض الَّذِى حُرِّمَ عَلَيْكمْ اين جمله مى رساند كه خداى تعالى بعضى از طيبات را بر بنى اسرائيل تحريم كرده بود و عيسى بن مريم آن را دوباره حلال كرده است ، آيه زير هم اين معنا را صريحا مى رساند: ((فبظلم من الذين هادواحرمنا عليهم طيبات احلت لهم ...)). و گفتار در آيه ، خالى از يك دلالت نيست و آن دلالت بر اين است كه عيسى (عليه السلام ) همه احكام تورات را امضا كرده ، مگر چند حكمى را كه خداى تعالى به دست وى نسخ نموده و آن چند حكم عبارت بوده از احكامى كه بر يهود شاق و گران مى آمده است . و لذا ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 316 بعضى گفته اند: انجيل كتاب شريعت و احكام نيست ، چون حكمى در آن نيامده و جمله : ((و لاحل ...)) عطف است بر جمله ((باية من ربكم )) و لام در لاحل لام نتيجه است و آيه را چنين معنا مى دهد: من آيتى از ناحيه پروردگارتان آورده ام و آن فلان و فلان و فلان است و نيز آورده ام تا در نتيجه بعضى از چيزهائى كه بر شما حرام شده و يا بعضى از محرماتى كه رعايتش بر شما واجب گشته نسخ كنم . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
از حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره ❓: ردّ مظالم چيست؟ آيامى‌توان آن را به حساب کميته امداد، هلال احمر يا خزانه‌ى دولت واريز نمود؟ : ▪️آن‌چه در ذمّه‌ى انسان، از اموالى باشد که نمى‌تواند به صاحبانش برساند، صدقه آن‌ها با تشخيص مکلّف و مسؤوليّت او انجام داده مى‌شود. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استفتاء از حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره ❓#سؤال: ردّ مظالم چيست؟ آيامى‌توان آن را به حساب کميته امدا
☑️آیت الله بهجت رحمت الله علیه: ▪️برای برکت یافتن زندگی، با اعتقاد کامل و التزام صادقانه نسبت به لوازمش، دائماً استغفار کنید. خسته نشوید و به‌طور مکرر غیر ضروریات و غیر واجبات اوقات خود را به آن اختصاص دهید. @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️آیت الله شاه آبادی(ره) : ▪️اذکار رابه گونه ای بگویید که گویا دارید کلمه ای رابه یاد میدهید ، تا آرام آرام ، قلب به سخن بیاید. @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علیکم همراهان فهیم کیش مهری در ماه ربیع الاول پرداخت رد مظالم جایز ست
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 60-42 آل عمران ، قسمت سوم بخش اول1⃣ ● جمله ((مصدقا لما بين يدى من التورية ...)) براى اينكه عي
آیات 60-42 آل عمران، قسمت سوم بخش اول2⃣ ● جمله ((مصدقا لما بين يدى من التورية ...)) براى اينكه عيسى (علیه السلام ) تورات موجود درزندگى خود را قبول داشته است دلالت نمى كند وَ جِئْتُكم بِئَايَةٍ مِّن رَّبِّكمْ... از ظاهر عبارت بر مى آيد كه مى خواهد بيان كند جمله : ((فاتقوا اللّه و اطيعون )) فرع بر آوردن معجزه است ، نه بر حلال كردن محرمات ، خلاصه لزوم تقوا و اطاعت عيسى (عليه السلام ) به خاطر آوردن معجزه است ، نه به خاطر اينكه محرماتى را براى شما حلال كرده و شايد منظور آن كسى هم كه گفته : اگر جمله : ((و جئتكم بايه ...)) را دوباره تكرار كرد، براى اين بود كه مطالب بعد را از مطالب قبل جدا كند، پس جمله : ((فاتقوا اللّه و اطيعون )) ربطى به مطالب قبل از ((جئتكم بايه ...)) ندارد تا متفرع بر تحليل محرمات باشد، نه ، بلكه بريده از آن است و متفرع بر خود ((جئتكم ...)) همين معنا بوده است وگرنه اگر منظور مفسر نام برده ، اين نباشد صرف جداسازى ، جزء مزاياى گفتار و نكات ادبى شمرده نمى شود. إِنَّ اللَّهَ رَبى وَ رَبُّكمْ فَاعْبُدُوهُ... در اين جمله عذر و بهانه آن كسى را كه به الوهيت عيسى (عليه السلام ) معتقد شده باطل مى كند، چون عيسى (عليه السلام ) به هوشيارى خود دريافته بود و يا به وسيله وحى آگاه شده بود كه بعضى به خاطر ديدن آن معجزات چنين اعتقادى را پيدا خواهند كرد، و در سابق هم گفتيم كه به خاطر همين پيشگيرى بود كه جمله هاى : ((فيكون طيرا)) و ((و احيى الموتى )) را مقيد كرد به قيد ((باذن اللّه )). گفتيم يا به هوشيارى خود دريافته بود و يا به وحى الهى ، ولى از آيه ديگر مى فهميم كه به وحى الهى بوده و آن آيه زير است كه مى فرمايد: ((ما قلت لهم الا ما امرتنى به ، ان اعبدوا اللّه ربى و ربكم )). فَلَمَّا أَحَس عِيسى مِنهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصارِى إِلى اللَّهِ ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 317 از آنجائى كه زمينه آيات مورد بحث صرفا، حكايت بشارتى بود كه به مريم دادند و در دادن اين بشارت كافى بود نكات برجسته اى از سرگذشت زندگى آن جناب يعنى عيسى (عليه السلام ) از روزى كه مريم به وى حامله مى شود تا روزى كه به رسالت و دعوت مى پردازد را خاطرنشان كند و به مريم اطلاع دهد كه قرار است خداوند چنين فرزندى به تو بدهد و به همين جهت در اين زمينه غير اين مقدار را ذكر نكرد، تنها در آيه مورد بحث به عنوان نتيجه گيرى از مطالب قبل مسأله انتخاب حواريون و توطئه مردم عليه وى و مكر خداى تعالى عليه مردم و نجات عيسى از آنان را و در آخر به آسمان بردنش را آورد تا تتمه آن داستانها باشد اما ساير جزئياتى كه از سرگذشت آن جناب در ساير سوره هاى قرآنى از قبيل سوره نساء و مائده و انبياء و زخرف و صف آمده بود را ذكر ننمود. و اين بدان جهت بود كه خواست در سرودن اين قصه آن مقدارى كه مهم بود به رخ نصاراى نجران بكشد، چون در روزهائى كه اين آيات نازل مى شد، نصاراى نجران به مدينه آمده بودند تا با رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) بحث و احتجاج كنند و لذا به اين مقدار از سرگذشت عيسى (عليه السلام ) اكتفا شده است . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
▪️یا حمید و بحق محمد ▪️یا عالی بحق علی ▪️یا فاطر بحق فاطمه ▪️یا محسن و بحق حسن ▪️و یا قدیم الحسان بحق حسین ☑️سوره بقره،آیه ۳۷ فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ : آدم از پروردگارش کلمه ای چند فراگرفت پس خدا توبه او را بپذیرفت، زیرا توبه پذیر و مهربان است. : ▪️در تفسیر این آیه روایت زیادی وجود دارد که مجال مطرح کردن تمامی آنها در این زمان فراهم نیست هم اکنون توجه شما را به یک روایت از کتب شیعه و یک روایت از کتب برادران اهل سنت جلب مینمایم ▪️آدم(علیه السلام)ساق عرش و نام های پیامبر و ائمه رادید،پس جبرئیل به او تلقین کرد و او گفت: ای ستوده به حق محمد،ای بلند مرتبه به حق علی،ای آفریننده به حق فاطمه،ای نیکوکار به حق حسن وحسین و تمام نیکویی ها از توست. پس چون امام حسین را یاد کرد اشک هایش جاری و قلبش شکست و گفت: ای برادرم جبرئیل چه میشود که با یاد پنجمین نفر قلبم میشکند و اشکم جاری میشود؟ ▪️جبرئیل گفت:این فرزند تو به مصیبتی دچار میشود که تمام مصیبت ها در مقابل آن کوچک است. آدم پرسید:برادرم آن مصیبت چیست؟ جبرئیل:گفت تشنه، دور از وطن و تنها کشته میشود و اورا یار و یاوری نیست. ای آدم کاش او را میدیدی وقتی که میگوید: آه از تشنگی! آه از کمی یار و یاور تا اینکه عطش بین او و آسمان چون دود جدایی می اندازد درآن هنگام هیچ کس پاسخی به وی نمیدهد جز اینکه شمشیر به روی او میکشند و میخواهند شرنگ مرگ به کام او بریزند بعد از آن همچون گوسفندی از قفا سربریده شود،سراز پیکرش جدا میکنند و دشمنانش به چپاول زاد و راحله او میپردازند و سرانجام سر او و یارانش را در شهرها میگردانند درحالی که بانوان را نیز با خود به اسارت دارند،این چنین در علم خدای یگانه گذشته است پس آدم و جبرئیل همچون مادر فرزند مرده بر این مصیبت بزرگ گریستند. ▪️و همچنین توجه شما را به یک روایت از کتاب درالمنثور جلال الدین سیوطی که از علمای اهل سنت است جلب مینمایم وی در ذیل همین آیه مبارکه روایتی را به شرح زیر می آورد: ازابن عباس روایت شده است که از رسول خدا(صلی الله علیه واله)پرسیدم از کلماتی که حضرت آدم از پروردگار آموخت و به وسیله آن توبه اش پذیرفته شد. رسول خدا فرمود: حضرت آدم از خدا خواست به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین که توبه اش پذیرفته شود و اینچنین شد. @mohamad_hosein_tabatabaei