eitaa logo
🌿هیئت محمدرسول الله (ص) 🌿
91 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
392 ویدیو
40 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
26.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺پخش برای نخستین بار تبیین آیت‌الله رئیسی از چرایی ورود به عرصه انتخابات: 🔹از جایگاه مطالبه‌گری قوه قضائیه، خودم را در جایگاه پاسخگویی قوه مجریه قرار دادم تا مشکلات را شخصا حل کنم!
✨﷽✨ 🔰 حسادت حاصل جمع کدام دو ویژگی در انسان است؟ ✍به طور کلی حسد از اجتماعِ دو صفت است در انسان: یکی «نقص» و دیگری «ضعف». شخص حسود اگر فرض شود فاقد آن چیزی که به آن [حسد] دارد نباشد، حسد نمی‌ورزد و لهذا اگر خودش فکر کند و عقل خود را به کار اندازد و خودش را ده درجه بالاتر و دارنده‌تر از شخص محسود فرض کند می‌بیند در آن صورت اهمیتی به محسود نمی‌دهد و این دلیل بر این است که «نقص» او سبب حسد او شده؛ و چون ضعیف است در خود آن قدرت را نمی‌بیند که او هم از راهش وارد شود و کام خود را از روزگار بگیرد و پله‌های زندگی را یک به یک بالا رود، آرزو می‌کند پس دگری از پله بیفتد و پایش بشکند، و بالاخره در خود آن همت را نمی‌بیند که از طرف، جلوتر و بالاتر رود، آرزو می‌کند پس او به عقب برگردد و به زمین بیفتد. از این جهت اشخاص قوی وقتی می‌شنوند که فلان شخص به فلان مقام رسید شادمان می‌شوند و می‌فهمند پس می‌شود به آن مقام رسید. 📒 استاد مطهری، حکمت‌ها و اندرزها، ج۲، ص۱۴۱
🍀🍀🍀بسم رب الشهداء والصدیقین🍀🍀🍀 🌹من المؤمنین رجال صدقوا ماعاهدوا الله علیه🌹 🖤 خستگی نمیشناخت.برای او صلاح و رضایت مردم که حاکی از است بر همه چیز ترجیح داشت، از این رو از ناسپاسی و طعن برخی بدخواهان، مانع اش برای و اصلاح امور نمیشد. () 🏴 جلسه بزرگداشت حضرت حجت الاسلام شهید و همراهان گرامی شان با عنوان🔻 🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀 🌹🌹 شهید 🌹🌹 🎙 : سیدامیربهادر 🎤 : کربلایی مجید صادقی 👈 ۳ خرداد 👈 (همراه با نماز جماعت) ✅ گرگان نبش ✅ مسجد ملاابوالحسن فلسفی 🙏 خواهران و برادران 😔🤔 به گذشته می نشینیم 🤝💪 😍🤲🏻 تا را مشق کنیم. 🙏 قدمهاتون بر چشم 🚩 هیئت 🚩 هیئت 🖤 😔 سیدامیربهادر 🍀 @TanhaMasirZendegi_b110d ╚═════.🌷.══════╝
✨﷽✨ ✍پیرمرد محتضری که احساس می کرد مردنش نزدیک است، به پسرش گفت: مرا به حمام ببر. پسر، پدرش را به حمام برد. پدر تشنه اش شد. آب خواست. پسر قنداب خنکی سفارش داد برایش آوردند و آن را به آرامی در دهان پدر ریخت و پس از شست وشو پدر را به خانه برد. پس از چندی پدر از دنیا رفت و روزگار گذشت و پسر هم به سن کهولت رسید روزی به پسرش گفت: فرزندم مرگ من نزدیک است مرا به حمام ببر و شست وشو بده. پسر نااهل بود و با غر و لند پدر را به حمام برد و کف حمام رهایش کرد و با خشونت به شستن پدر پرداخت. پیرمرد رفتار خود با پدرش را به یاد آورد. آهی کشید و به پسر گفت: پسرم تشنه هستم. پسر با تندی گفت: این جا آب کجا بود و طاس را از گنداب حمام پر کرد و به حلقوم پدر ریخت. پدر اشک از دیده اش سرازیر شد و گفت: من قنداب دادم، گنداب خوردم. تو که گنداب می دهی ببین چه می خوری؟
مراسم هیئت مورخ ۳ ۳ ۱۴۰۳