✨﷽✨
✅«ادب دعا»
یکی از آداب دعا آن است که انسان دعا کند تا دیگر دعایی نداشته باشد. دعای فنا و بی دعایی داشته باشد. از شرّ خودش و خواست خودش رها شود. دعا نیامده تا باعث تثبیت أنانیّت و نفسانیّت انسان و پرداختن به امیالش بشود! دعا آمده تا به رها شدن انسان سرعت بدهد.
لذا خوب است خواست خودمان را در خواست خدا ذوب کنیم! دعای خیرات و کمالات و توفیقات داشته باشیم! اموری که یقین داریم واقعا خواست خداوندند! در دعا خود دعا و ابراز فقر و نیاز و تهی بودنمان برایمان موضوعیت داشته باشد.
حالا فرض کنیم میخواهیم برای ازدواج یا فرزند داشتن یا خانه خریدن یا صحّت و ثروت دعا کنیم. چیزی که به خودمان برمیگردد. اینجا ادب دعا کردن چگونه است؟! چطور دعا کنیم که وبالمان نشده و باعث رشد أنانیّت و نفسانیّتمان نشود؟!
ادبش این است که همه اینها را برای خدا و سعادتهای واقعی بخواهیم لذا همیشه با این قید درونی باشد که اگر مصلحت است بده! در چنین دعایی نا امیدی یا عجله داشتن نشانه ی جهل و نفسانیت است.
حالا فرض کنیم یک چیز خاصی را برای خودمان میخواهیم! نفسانیّتمان گل کرده! اینجا چه کنیم؟! پاسخ آن است که چون خیر و کمال واقعی نیست خدا گاهی میدهد و گاهی نمیدهد. ولی اگر خواستیم درصد اجابت بالاتر برود دعا کنیم و دعایمان را رها کنیم! بخواهیم و ولش کنیم! درخواست کنیم و تسلیم شویم!
در بند درخواستمان نمانیم! از درخواستمان رها باشیم. بگوییم بده ولی اگر ندادی هم ندادی! این حالت در اجابت دعا هم تأثیر دارد! گویا میگویند به این بنده بدهید تا زودتر بفهمد تهش چیزی نیست و همین خواست جزئی را هم رها کند!
هدایت شده از راضیه طاهری
4.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقای دکتر اکبر اعتماد، بنیانگذار و نخستین رئیس سازمان انرژی اتمی ایران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، امروز درگذشت. روحش شاد.
برای حمایت از برنامه هستهای کشور لازم نیست حزباللهی باشید، کمی علاقه به ایران کافی است.
✍ دکتر فواد ایزدی
📌 چهارشنبه
☀️ ۲۷ فروردین ۱۴۰۴ هجری شمسی
🌙 ۱۷ شوال ۱۴۴۶ هجری قمری
🎄 16 آوریل 2025 میلادی
📎 #تقویم
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
🔸شخصی را قرض بسیار آمده بود
تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند
که احسان میکند
🔹تاجر سخاوتمند را در بازار یافت
و دید که به معامله مشغول است
و بر سر ریالی چانه میزند
🔸آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت
تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که
برای حاجت کاری آمده است
🔹پس بهدنبال او رفت و گفت:
با من کاری داشتی؟
🔸شخص گفت:
برای هرچه آمده بودم بی فایده بود
🔹تاجر فهمید که برای پول آمده است
به غلامش اشاره کرد
و کیسهای سکه زر به او داد
🔸آن شخص تعجب کرد و گفت:
آن چانه زدن با آن تاجر چه بود
و این بذل و بخششت چه؟
🔹تاجر گفت:
آن معامله با یک تاجر بود
ولی این معامله با خداست
در کار خیر طرف حسابم با خداست
او خیلی خوش حساب است