eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
89.6هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
655 ویدیو
125 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
من، میز قهوه خانه و چایی که مدتی ست... هی فکر می کنم به شمایی که مدتی ست... "یک لنگه کفش" مانده به جا از من و تویی در جستجوی "سیندرلایی" که مدتی ست... با هر صدای قلب، تو تکرار می شود ها! گوش کن به این اُپرایی که مدتی ست... هر روز سرفه می کنم اندوه شعر را آلوده است بی تو هوایی که مدتی ست... دیگر کلافه می شوم و دست می کشم از این ردیف و قافیه هایی که مدتی ست... کاغذ مچاله می شود و داد می زنم: آقا! چه شد سفارش چایی که مدتی ست...
در تعطیلات عید چرخ دنده های بی رحم روزمرگی ها از حرکت باز می ایستد. خلوتی خیابان‌ها بهترین گواه است . روزمرگیِ پول در آوردن برای خوردن . پول در آوردن برای لباس پوشیدن پول درآوردن برای خوابیدن برای حمام رفتن برای دیده شدن برای راه رفتن برای لذت خریدن برای لبخند خریدن برای توجه خریدن برای عشق خریدن برای فراموشی خریدن برای زمان خریدن برای اسباب بازی خریدن برای مهمان خریدن و برای ... من خیابان‌های خلوت تهران را در تعطیلات عید دوست دارم . چون از همه آین خریدن ها به آنها پناه میبرم ، تا دقیق دقیق عمرم را تماشا کنم و ارزش ها و بی ارزشی ها را آرام آرام ورق بزنم . عید برای من اصلا شیرین نیست فقط خلوتی و تنهاییش را دوست دارم چون به مشق های ننوشته ام نگاه میکنم چون هدر رفتن هایم را بازخوانی میکنم و قدم میزنم و قدم میزنم ، فارغ از همه چیز و همه کس ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در لحظات آخر سال و اولین دقایق سال نو، لطفا حلالم کنید و برای همدیگر دعای خیر و عاقبت بخیری و برکات و موفقیت های روزافزون کنیم❤️
مثل اینکه می‌شود هم تلوزیون بود و هم برنامه های جذاب سال تحویل برگزار کرد و مخاطب میلیونی داشت اما قیافه یه مشت آدمِ لوس و خودشیفته و فتنه‌گر و خودفروخته را ندید. آب از آب تکان نخورد. به همین سادگی می‌توان صنعت سینما را از لوث یک مشت عقب‌مانده پاک کرد. https://virasty.com/Jahromi/1679358589919672090
بیداری؟
بهار یا پاییز؟! 🪴در دنيايى كه شب و روز و بهار و پاييز و زمستان و تابستان با هم است، نمى ‏توان از شب رنجيد، كه روز در راه است. 🪴نمى ‏توان به روز دل‏خوش بود، كه گرفتار شب است. نمى ‏توان در بهار غزل ‏خوان شد، كه پاييز در راه است. نمى ‏توان در پاييز غصه ‏دار ماند، كه بهار مى ‏آيد. 🪴پس در اين دنياى بى ‏آرام، نمى ‏توان نشست. نمى ‏توان مغرور و مأيوس بود. 🪴آن‏ها كه شب و روز را و بهار و پاييز را مقصد گرفته ‏اند، هر دو به پوچى مى ‏رسند. 🪴 آن‏ها كه حركت را و كوچ را و رحيل را فهيمده ‏اند و بانگ رحيل را شنيده ‏اند، آماده ‏اند و بهره ‏بردار. 🪴اين‏ها در رنج، راحت هستند و ديگر به انتظار موقعيت ‏هاى خوب نيستند؛ كه فهميده ‏اند بايد در هر موقعيت، كارى كرد و بهره ‏اى برداشت. به ‏جاى موقعيت و امكانات، به موضع ‏گيرى ‏هاى مناسب روى آوردند. عین‌صاد 📚 نامه‌های‌بلوغ | ص ۸۰ بریده کتاب سیر و سلوک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیت الله شب زنده دار .mp3
6.12M
لذت و عظمت ماه مبارک رمضان در کلام مرحوم آیت الله شب‌زنده‌دار جهرمی(پدر آیت الله شب‌زنده‌دار که در شورای نگهبان هستند) روحشون شاد
بیداری؟
گاهی خاموش کردن نت؛ گاهی جواب ندادن به یک تماس؛ گاهی بیرون اومدن از یک رابطه؛ گاهی ترک کردن یک شغل؛ گاهی خارج شدن از یک گروه؛ و مخصوصا ترک یک گناه، میتونه مهربونی با خودت باشه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تعمیم پنداری وقتی است که شما ماجرای یک شخص را می‌شنوید و می‌گویید چرا این کار را نمی‌کند و اگر من به جایش بودم... اصولاً تفاوت زندگی آدما بر اساس همین تفاوت شرایط و شخصیت است. اگر همه‌ی آدما شرایط و شخصیت یکسانی داشتند که قاعدتاً جهان را سکون و مرگ فرا می‌گرفت.
سر و صداش درنیارید اما حواستون به دعوتِ افطاری بعضیا باشه. انتخاباتِ مجلسِ امسال، از آن چه که فکرش میکنید به شما نزدیک‌تر است‌. https://virasty.com/Jahromi/1679735459789667988
برای خواهرم خواهرش خواهرامون برای مادرم مادرش مادرامون
دست شما درد نکنه
سلطانِ وفا ؛ نماوا ! مجریش فرار کرده اما برنامش با پوسترِ لپ‌های گل انداخته به راحتی تبلیغ و پخش میشه.
نکنید تورو حضرت عباس دس بردارید از این کارا مسخرشو درآوردن بعضیا این مدل کارها نه تنها اثرگذار نیست بلکه اسباب خندیدن به ریش و ریشه همه فراهم میشه مخالفِ رفتار چکشی با مقوله بی‌حجابی هستم اما معتقدم نمیشه بی‌‌حجابی را با این اداها بزک کرد و لعابِ مذهبی بهش زد.
علیکم السلام درسته‌. آزار دهنده شده. ولی من بیشتر از این وضعیت، میترسم مردم به جان هم بیفتند. چون صریحا گفتند که مسئله حجاب از اولویت‌های کشور نیست و برای جماعت مذهبی و حزب‌الهی هم این مسئله بسیار مهمه. اگر احساس کنند قانون ورود نمیکنه، امکان حرکت های خودسرانه(به بهانه آتش به اختیار بودن) وجود داره و آن وقت است که دیگر اتفاق خوبی نخواهد افتاد. سالهای گذشته، از اول سال ذهنمون درگیر و نگران فتنه نبود‌. اما امسال متفاوته. چرا که از الان با حدود سه ماهِ خیلی حساس روبرو هستیم. و رفته رفته اوضاع بدتر میشه. بنظرم تکلیف ما صبوری و امر به معروف در حدِ مقدور و میسور هست. هی سوال نپرسید چی میشه؟ چیکار کنیم؟ و البته و صد البته که دستگاه های قانونی نباید از وظایفشان غافل بشوند. اما تکلیف ما همینه که عرض کردم. نمیشه و نباید با مردم درافتاد.
بیداری؟
چنین مخاطبانی که از این دست شعرها بفرستند هم داریم👇😉
من سال ها با عشق جنگیدم یک روز تنهایی شکستم داد می خواستم‌ مال خودم باشم چشمانت اما کار دستم داد دلخوش به زانوی خودم بودم آغوشت این سر را بد عادت کرد آرام بودم مثل چشمانت عشقت مرا اهل حسادت کرد جوری حسودم کرده ای دیگر از کوه و دارآباد بیزارم از هر کسی که دوستش داری از "حامد بهداد" بیزارم لعنت به هر چیزی که می خواهی لعنت به چتر و روز بارانی لعنت به هر کس دوستش داری لعنت به چشمان "علیخانی" ای کاش میشد ساعتی جای ان سینه ریز لعنتی باشم اصلا برای دیدن ذوقت گاهی "جواد عزتی" باشم روزی به من هم گوش خواهی کرد اندازه "باران پاییزی" روزی که از من شعر خواهی خواند روزی که مثل من غم انگیزی..
و این 👇😂
خوردم.... گرچه آرام و بی‌صدا خوردم هرچه در سفره بود را خوردم هرچه را بود بی‌ادا و اصول ساده، بی‌چون و بی‌چرا خوردم قبل از اینکه اذان شود آغاز لقمه‌ای بعدِ رَبنا خوردم بعد از آن طبق آنچه مرسوم است چند خرما و زولبیا خوردم لقمه‌های نخست را آرام موقع گفتنِ دعا خوردم آش و سوپی که بود را بعدش بهر ایجاد اشتها خوردم بعد از آنکه تمام شد عدسی دو سه تا کاسه لوبیا خوردم پدرم گفت شیر تازه دواست شیر با نیت دوا خوردم توی بشقاب نه فقط با دیس پلویِ توی سفره را خوردم از خورش هم فقط سه ظرف بزرگ تا پلو را دهد صفا خوردم چشم من بود در پیِ سالاد چون به من کم رسید جا خوردم درهم و برهم و قر و قاطی نه مرتب ، جدا جدا خوردم بی‌خیال از زیانِ نوشابه جای یک قوطی‌اش دوتا خوردم بگذر از مابقی که یادم نیست که چه‌ها دیدم و چه‌ها خوردم رد شدم از حریم انسانی قدرِ حیوانِ چارپا خوردم پر شدم از صفای ماه صیام همه را از سرِ صفا خوردم چون‌که با نیت عبادت بود سخت محجوب و بی‌ریا خوردم بهرِ خود نه، که روزه دارم من همه را در رهِ خدا خوردم ✍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😍مژده😍 کتاب رمان امنیتی مجوز گرفت و ان‌شاءالله در نمایشگاه کتاب تهران(اردیبهشت) رونمایی خواهد شد. این کتاب، همان رمان شوربه است که تصمیم گرفتیم حداقل در سه جلد(زیتون۱و۲و۳) ، ادامه بدیم و ابعاد تازه ای را برای مخاطبان عزیز روشن کنیم. منتظر شگفتانه‌های دیگر باشید😉
ضمنا احتمالا شاید اگر خدا بخواد تا ببینیم چی پیش میاد حالا خیلی هم منتظر نباشین تاکید میکنم شاید اگر حال دلم خوب بود حوصلم شد ضعف و روزه منو نبُرد به امید الهی و عنایات امام عصر ی صلوات ختم کنین لطفا بعله میگفتم حالا امکان داره ممکنه از یکی دو شب آینده ی رمان همچین لطیف و ماه رمضونی تقدیم کنم سلامتی گل باغا صلوات😌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از امشب، یک داستان خاص میذارم که نمیدونم از بعد از اون، واکنش رفقا چی باشه؟ کلا خودم را برای هر گونه ترکشی آماده کردم اما خواهشم اینه که لطفا بدون عینک تعصب به این داستان نگاه کنید.👇👇
ضمنا ارسالش به دوستانتون به شرط حفظ لینک کانالم اشکال نداره. ولی خواهشا اگر کسی با شما مخالفت‌ کرد و یا برخورد تندی در خصوص محتوای داستان با شما داشت، با کسی بحث نکنید. از هرگونه تنش جلوگیری کنید. اینطوری برای هممون بهتره.