فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از زیباترین نماهنگ هایی که درباره #نماز دیدم
بسم الله الرحمن الرحیم
🔥 #نه 🔥
✍️نویسنده: محمدرضا حدادپور جهرمی
💥 قسمت دوم 💥
🔺گاهی دوست نداری بیدار باشی، امّا دقیقاً خواب هم گران می¬شود!
➖ روز اوّل
چشم¬هایم هیچ جا را نمی¬دید. حتّی متوجّه شب و روز هم نبودم؛ همین حالا هم از روی تخمین و احتمال می¬گویم یک هفته، شاید هم بیشتر بوده است وگرنه اصلاً اطّلاعی از وضعیّت روز و شب نداشتم. هر کاری می¬کردم نمی-توانستم خودم را با شرایط وفق دهم. روز اوّل فقط درد داشتم و همه بدنم کوفته بود. متوجّه نبودم کجا هستم و در چه شرایطی به سر می¬برم. گیج بودم و تا کمی تکان می¬خوردم، سرم محکم به یک چیزی می¬خورد! چیزی که بالای سرم بود، اینقدر محکم و سفت بود که وقتی سرم به آن می¬خورد، تکّه¬هایی از آن در سرم فرو می¬رفت.
➖ روز دوّم
بهخاطر درد و کوفتگی بدنم، هر چه می¬خوابیدم تمام نمی¬شد؛ خستگی، درد، تنهایی و جای تنگ دست به دست هم داده بودند. تا چشم¬هایم را باز می¬کردم، می¬دیدم تاریک است و قدرت حرکت ندارم. دوباره خودم را به خواب می¬زدم، بلکه خوابم ببرد و متوجّه زمان نشوم، امّا از یک جایی به بعد، دیگر خستگی¬ام تمام شد و خوابم نبرد. تازه بدبختی¬ام شروع شد؛ چون دیگر خوابم نمی¬آمد و مجبور بودم بیداری را تحمّل کنم. با چشم¬های خیلیخیلی باز، امّا در یک جای تاریک و بدون ذرّه¬ای نور، هر چه دنبال خودم می¬گشتم پیدا نمی¬کردم. نمی-دانستم کجا هستم و قرار است چه بر سرم بیاید.
➖ روز سوّم
بیداری¬ام تمام نمی¬شد، خیلی بد است تلاش کنی خوابت ببرد تا متوجّه خیلی از چیزها نشوی، امّا خوابت نبرد. نمی¬توانستم با شرایطم کنار بیایم، مخصوصاً اینکه هیچ صدایی هم نمی¬شنیدم.
همهجا ساکت بود و فقط صدای ناله¬های خودم در آن فضا وجود داشت. ناگهان صدای کنار رفتن خاک کنار صورتم... صدایی شبیه به کشیده شدن بدن یک چیزی... یک چیزی شبیه مار را روی خاک¬ها شنیدم! اینقدر ترسیدم و هول کرده بودم که دوست داشتم همانجا یک نفر سَرم را گوش تا گوش ببرد و روی سینه¬ام بگذارد تا راحت بشوم، امّا نه من می¬مُردم و نه آن جانورها را می-توانستم ببینم. فقط ترس، دلهره و تنهایی!
احساس می¬کردم چیزهای ریز و یا حتّی بعضـی وقت¬ها درشت از روی بدنم رد می¬شدند. به علّت ترس زیاد، قدرت تحرّک نداشتم، امّا بعداز کمی حرکت از سرم رفع می¬شدند و می¬رفتند؛ جان، عمر و نفس من هم با آنها می¬رفت و تا مرگ پیش می¬رفتم.
➖ روز چهارم
پاها و پهلوهایم داشت زخم می¬شد از بس خودم را روی زمین کشیده بودم؛ چون نمی¬توانستم این طرف و آن طرف بشوم زخم بستر گرفتم؛ کسانی که زخم بستر می¬گیرند، روی تخت، پتو، زیرانداز و تشک نرم زخم بستر می¬گیرند، ولی من روی زمین، خاک نمور و این چیزها زخم پهلو گرفتم. خیلی جایم تنگ بود، فکر می¬کردم در سردخانه هستم و قرار بوده بمیرم، امّا زنده شده¬ام! ولی علی¬القاعده سردخانه¬ها خیلی سردتر از این حرفها هستند، امّا آنجا گرم بود. خیلی هم گرم بود. بهخاطر همین نمی¬دانستم کجا هستم و چه غلطی می¬کنم.
➖ روز پنجم
دلم درد می¬کرد و هر چقدر دستم را در دل و شکمم فرو می¬کردم تأثیری نداشت. نمی¬دانستم در آن وضعیّت چه خاکی باید توی سرم بریزم. معجون عجیبی شده بود! احساس کسی را داشتم که در جایی شبیه چاه دستشویی افتاده باشد. شرایط آنجا برایم غیرقابل تحمّل شده بود.
رمان #نه
ادامه دارد...
@Mohamadrezahadadpour
دستبوس استاد رحیمپور ازغدی بوده و هستم. خداوند به ایشان طول عمر بابرکت و باعزت توأم با سلامتی کامل عنایت فرماید.
اما
با صحبتهای مفصلی که با یکی از مدیرکلهای محترم شورای نگهبان داشتم، گفتند که چون پروندههای حسن روحانی منتج به صدور حکم و محکومیتش در دادگاه نشده، احتمال ردصلاحیت او تقریبا نزدیک به صفر است!
با این حساب، این توئیت استاد ازغدی، میتواند در حکم کوبیدن آخرین میخ بر دیوار بیاعتمادی بخشی از مردم و نتیجتا خدایی نکرده قهر با صندوق رأی باشد.
و این خیلی بد است.
چرا که تجربه ثابت کرده بدنه حزبالهی اگر به هر دلیلی از صندوق رأی فاصله بگیرد، بدون تعارف، ديگر حتی نمیتوان آنگونه که باید در فتنهها و اغتشاشات از ظرفیت معنوی و مردمی آن استفاده کرد.
این در حالی است که رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در سخنرانی اخیرشان تاکید کردند که هر کس مخاطب دارد مردم را به شرکت در انتخابات تشویق کند.
امیدوارم سایر تریبوندارها در ایام باقیمانده تا انتخابات، هزینه_فایده کلام و مواضعشان را محاسبه کنند.
چه روحانی تایید صلاحیت شود و چه نشود، به هر حال ما در انتخابات باید شرکت کنیم.
#انتخابات
#انتخابات_مجلس
✍ کانال #حدادپور_جهرمی
@Mohamadrezahadadpour
میدونم حضور حسن روحانی تلخه و تایید صلاحیتش از اونم تلختر است اما...
تلخترتر از آن این است که او لیست ۱۶ نفره نوشته و هر ۱۶ نفر را قرار است با خود به خبرگان ببرد
و باز از آن تلخترترترتر آن است که این طرف، #تاکنون لیستی در خصوص خبرگان ننوشته
و از همه غمانگیزتر آن که #تاکنون اغلب کسانی که در دوره قبل مجلس شورای اسلامی، در یک لیست بودند و رأی آوردند، الان حداقل به پنج شش تا لیست مجزا تقسیم شده اند و هیچ کدام، یگدیگر را قبول ندارند!
چرا اینقدر تفرقه؟
چرا اینقدر بیبرنامگی؟
#انتخابات
#مجلس
#خبرگان
✍ کانال #حدادپور_جهرمی
@Mohamadrezahadadpour
اتفاقا از عدم تایید یا عدم احراز صلاحیت روحانی و امثال او نباید استقبال کنیم. چرا که همچنان توهم میکنند که بدنه مردمی دارند.
بلکه باید تمام تلاشمان را بکنیم که با رأی ندادن مردم به آنها کنار گذاشته بشوند.
میدانم کار سختی است اما کار اساسی، رأی نیاوردن آنها در انتخابات و پایان سپهر سیاسی آنان است.
#انتخابات
#مجلس
#خبرگان
✍ کانال #حدادپور_جهرمی
@Mohamadrezahadadpour
https://virasty.com/Jahromi/1703481710141727102
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به خدا بگو: من آمدم...
آیت الله جوادی آملی
@Mohamadrezahadadpour
#نویسندگی
#روزمره_نگاری
چرا نمینویسد؟!
شما باید هر روز حداقل یک ساعت وقت بذارید و ریز به ریز آن روز را بنویسید.
تأکید میکنم؛ ریز به ریز
با همه جزئیات
خیر و شر
وقت بذارید
بنویسید
خیلی خوبه
خیلی لازمه
شاید بعدا به صورت تخصصی در #کلاس_نویسندگی توضیح دادم.
✍ کانال #حدادپور_جهرمی
@Mohamadrezahadadpour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 حقایق تحسین برانگیز از عملکرد دولت دکتر رئیسی به روایت رهبر معظم انقلاب
✅ این حقایق و واقعیت ها را نشر دهیم. زیرا خیلی از انقلابی ها هم متاسفانه تحت تاثیر هجمه منفی علیه این دولت قرار گرفته اند.
#اعلام_حمایت_از_دولت_انقلابی
#اعلام_دستاوردهای_دولت_انقلابی
@Mohamadrezahadadpour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از زیباترین کلیپها از مرحوم صفائی حائری(عص) این کلیپه.
شما ببینید در دهه هفتاد این صحبتها رو کرده.
چه دید عمیقی داشته واقعا.
الان که وضعیت بدتر هم شده و باید با نوجوانها و جوانها انس گرفت وگرنه....
#ارسالی_مخاطبین
@Mohamadrezahadadpour
امام جماعتهای دو مسجد حضرت بقیةاللهالاعظم (ع) شهرک شهید زینلی و مسجد حضرت باقرالعلوم (ع) شهرک فرهنگیان با برگزاری جام فوتبال pes 4، قبل از امتحانات ترم بچههای محل ضمن ایجاد نشاط برای ورود به ایام امتحانات، زمینه جذب نوجوانان دیگر به مسجد را نیز فراهم نمودند.
با حضور طلاب جوان، خلاق و پرانگیزه در منصب امامت مساجد و ادغام جوانان در هیأت امناها، شهرستان رفسنجان شاهد رشد روزافزون شرکت کودکان، نوجوانان و جوانان است در مساجد خود است.
#ارسالی_مخاطبین
👈 آفرین
البته اینا همش از برکات رمان #یکی_مثل_همه۱ هست☺️😉
یادتونه دیوید؟
یادتونه الهاااام؟!
دلم میخواد برای شبهای ماه مبارک، جلد سومش بنویسم. تا ببینیم خدا چه مقدر فرماید.
@Mohamadrezahadadpour
بسم الله الرحمن الرحیم
🔥 #نه 🔥
✍️نویسنده: محمدرضا حدادپور جهرمی
💥 قسمت سوم 💥
🔺گاهی مردن، لذّت بخش¬ترین آرزوست ، به شرطی که بگذارند!
➖ روز ششم
هر چقدر برای مرگ خودم دعا می¬کردم، دعاهایم مستجاب نمی-شد. تمام بدنم درد می¬کرد؛ درد کتک چند روز پیش، درد شکنجه-های گذشته، درد شکمم و ... اینقدر جیغ کشیدم و ناله کرده بودم که حتّی صدای خودم را نمی¬شنیدم. فقط دعا می¬کردم بدنم کرم نزند؛ چون زخم بدن، خاک مرطوب و خلاصه همهچیز برای کرم زدن و گندیده شدن مهیّا بود.
➖ روز هفتم
تا یک هفته هیچ جا را نمی¬دیدم، هفت شب و هفت روز طاقت-فرسا! بعداً یک نفر برایم گفت که آنها اعتقاد داشتند اگر زندانی را به مدّت یک هفته در یک جای نمور و تاریک مثل«قبر» نگه دارند و خوراک مار و عقرب نشود و بالاخره زنده بماند، تقدیرش این است که حدّاقل تا دو سه ماه دیگر زنده باشد تا بعداً براش تصمیم بگیرند که با او چهکار کنند.
اینقدر آن یک هفته سخت و دشوار بود که فقط ناله می¬کردم و دست و پا می¬زدم. هم درد داشتم و هم زخم و زیلی بودم. نمی¬توانستم بنشینم یا چهار دست و پا راه بروم؛ چون فاصله کف و سقفش، کمتر از 60 سانتی¬متر بود و تمام آن محیط هم بیشتر از یک در دو نبود؛ یعنی مرا دفن کرده بودند، جوری هم دفن شده بودم که باید با تمام عوامل و جانوران زیرزمینی دست و پنجه نرم می¬کردم.
اغراق نمی¬کنم، چرا که جایی هم برای اغراق نمی¬ماند. امّا برای زنده ماندن مجبور بودم به هر چه می¬توانستم چنگ بزنم. مثلاً فکر کن دختر باشی اما همان سوسک و حشرات را شکار کنی و بعد از اینکه له و نابود شدند، با کلّی تهوّع و چندش توی دهانت بیندازی تا حدّاقل زنده بمانی!
دیگر حالم از خودم به هم می¬خورد و نمی¬دانستم چرا خدا مرا نمی-کُشد تا راحت بشوم.
تا اینکه... من مُردم! امّا، وسط¬های مُردنم بود که احساس ضربه کردم؛ ضربه اوّل، ضربه دوّم، یک چیزی مثل کلنگ و بیل!
یک نفر با قدرت هر چه تمام¬تر، بالای سرم کلنگ می¬کوبید. صدایم بیرون نمی¬آمد، فقط می¬فهمیدم که صدا کمکم پایین می¬آید و به من نزدیکتر می¬شود. وقتی ضربه می¬زد، تمام فضایی که در آن بودم می-لرزید.
تا اینکه به سنگ لحد رسیدند! هنگامی که می¬خواستند سنگ¬ها را بردارند، مقدار زیادی خاک روی صورتم و داخل دهانم ریخت. چشمانم باز نمی¬شد. همانطوری که سرفه می¬کردم و چشمم را می¬مالیدم، نور خورشید به شدّت بهصورتم خورد. دستم را جلوی صورتم گرفته بودم و نمی¬توانستم سرم را بالا بیاورم. ناگهان دست دو نفر را احساس کردم، قوی پنجه و بزرگ بودند. مرا مثل یک مرغ گرفتند، داخل ماشینی انداختند و حرکت کردند. تا اینکه کمکم توانستم خاک¬ها را از چشمانم بیرون بیاورم، صورتم را کمی تمیز کنم و یک ذرّه چشمم را باز کنم. هنوز چشمم را باز نکرده بودم که یک نفرشان متوجّه شد، فوراً یک کیسه روی سر و صورتم کشید و نگذاشت جایی را ببینم.
رمان #نه
ادامه دارد...
@Mohamadrezahadadpour
✔️ ما به اندازه ی عزیز بودن طرف مقابلمون ازش دلخور میشیم،
نه به اندازه اشتباهش.
چرا واقعا؟
✔️ یه تنبلی ئی هست که ربطی به تحرک نداره؛
تنبلی معنویه!
آدمایی که دچارشن حال ندارن فضولی کنن، حال ندارن بدونن.
حال ندارن پیگیری کنن،
حال ندارن نقشه بکشن که حالتو بگیرن،
اصلا هیچی اینارو به نقطه جوش نمیرسونه، خیر آنچنانی ندارن ولی عوضش شَر و گَر هم ندارن.
با این آدما معاشرت کنید!
✔️ خداوند با ما (علاوه بر آخرت) در همین دنیا نقدِ نقد حساب میکند، اگر...!
💠 رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله:
✅ لا يَقْدِرُ رَجُلٌ على حَرامٍ ثُمَّ يَدَعُهُ، لَيس بهِ إلاّ مَخافَةُ اللّهِ،
إلاّ أبْدَلَهُ اللّهُ في عاجِلِ الدُّنيا
قَبْلَ الآخِرَةِ
ما هُو خَيرٌ لَهُ مِن ذلك.
⬅️ هر کسى بتواند كار حرامى انجام دهد
ولی آن را فقط به خاطر ترس از خدا فرو گذارد،
خداوند قبل از آخرت،
در همين دنيا
بهتر از آن را به وى عوض دهد.
📚 كنز العمّال (متقی هندی): ج۱۵، ص۷۸۷
#ارسالی_مخاطبین