امروز داشتم یه مصاحبه کاری را ردیف میکردم. دو سه نفر را دیدم و باهاشون گفتگو کردم. خب حالا بگذریم که بعضیا خیلی ساده و در دسترس بودن و بعضیا هم پیچیده و کلاف اندر کلاف ...
اما ...
اون چیزی که تقریبا بین همه مشترک هست اینه که:
👈 آدما از خوبیاشون زیاد واست میگن
ولی بدیاشون رو میذارن خودت تجربه کنی!
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@mohamadrezahadadpour
یه نفر میگفت: یه مرد قوی خودشو آروم میکنه اما یه مرد قوی تر ، اونی که دوسش داره رو ..
ولی من میگم: گاهی انسان ها فقط نیاز دارن بگن
حتی براشون مهم نیست که کیه و کی داره میشنوه
فقط دوس دارن یکی بشنوه
بنظرم حرفاتون را در لا به لای کاغذها فریاد بزنید.
اینقدر عالیه
حتی احتمال سواستفادش هم کمتره
چون معمولا مردم اهل مطالعه نیستن
اوناییم که اهل مطالعه هستن، یا دوستت دارن و در این دوس داشتن غرق میشن و حواسشون به داد و بیدادت وسط سطر به سطر کتابت نیست
اونایی هم که منتقدت هستن و علاقه ای بهت ندارن، کینه ها و خشمشون مانع شنفتن حرفای تو میشه
و
در نتیجه
همه حرفاتو میخونن
اما #کسی_نمیشنوه !!
نگفتم کسی نمیشنوه؟
اینا
حتی تو هم نشنیدی چی گفتم!
فقط دیدی و خوندی و گذشتی!
یه مدتی هست عاشقش شدم
قبلن اینقدر دوسش نداشتم
اما دیدم خیلی پام صبر کرده و تحملم کرده
از اولشم رو صورت و پیشونیش و لپاش و حتی لباش خط خطی بود
اما برا من نه
ینی خطهای چهرشو نمیدیم و فقط بهش زل میزدم
یه جور خاصیه
میدونی
اصلن نمیشه ازش بگذرم
سفید
نرم و نازک
چه بوی خوشی
از اولش که دیدمش، فقط دوس داشتم بهش دست بزنم و بگیرمش تو بغلم
فقط به اون میتونستم بگم
حتی وقتایی هم که دلم خدا میخواست، وقتی به اون میگفتم، حس میکردم و حس میکنم زودتر به گوش خدا میرسه
وقتی تو فاصله نزدیک و جلوی صورتم بغلشو برام باز میکنه، فقط باید یه دستمو اینجوری بزنم زیر چونم و با اون یکی دستم خودمو بریزم تو آغوشش
حس امشب و دیروزمم نیست
کلا همه هم میدونن... هرچند به روم نمیارن ... اما میدونم که دیگه همه از این رابطه خبر دارن
حتی خانمم هم میدونه
الهی دور خانمم بگردم که وقتی میدونه میرم سراغ اون، همه جا باید خلوتتر بشه و بچه ها هم توجیه میشن که بابا داره بدون کلام، پیش معشوقش حرف میزنه و نباید بپریم وسط حرفاش!
آره
میدونم
دیوونم کلا
راستی بعد از اینی که تو راه داریم، بازم داریم بچه دار میشیم.
دو سه ماه دیگه مونده
الان من و اون ... اجازه بدید بشمارم ... دو تا... چهار تا ... اونم شد هشت تا و ... بعله ... دوازده تا با هم بچه داریم
قد و نیم قد
کف خیابون ۱
کف خیابون ۲
حیفا
تب مژگان
حجره پریا
همه نوکرها
دفترچه نیم سوخته
چرا شیعه
چرا سنی
گناهشناسی
الان هم پشت در اطاق عملیم
دکترش گفته تا فرداشب دنیا میاد
اسمشو گذاشتیم #نه
ممنونم
زنده باشین
ایشالله خدا روزی خودتون کنه
#کاغذ
#قلم
#دفتر
#کتاب
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@mohamadrezahadadpour
دلنوشته های یک طلبه
💠متن مصاحبه با خبرگزاری تسنیم http://tn.ai/1879366
لطفا حتما این مصاحبه را مطالعه کنید تا از حالا به بعد، اگر توفیق دیدار و جلسات درباره کتب بنده پیش اومد، دیگه لازم به تکرار این کلیات نباشه و موضوعات اساسی تر دیگه مطرح کنیم.