سلام خدمت همه رفقای گرامی🌹
امروز پنجم دی ماه، سالروز تشکیل #سپاه_حفاظت_هواپیمایی هست. خدمت همه عزیزان امنیت پروازی و سپاه فرودگاهی با هر رنگ لباس، در زمین و هوا، تبریک میگم❤️🌹
مخصوصا خانواده های محترمشون
امیدوارم خدا سایه عزیزان رزمندتون را از سر شما و انقلاب کم نکنه🌷
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@mohamadrezahadadpour
بنده حقیقتا از مسئولین دفتر تبلیغات استان #اصفهان بابت جلسه امروز تشکر میکنم.
مخصوصا از عزیزان زیادی که جا گیرشون نیومد و روی زمین نشستند.
و همچنین از مردم عزیز اصفهان که ذره پروری کردند و قدم روی چشمام گذاشتند.
ببخشید اگه زیاد طول کشید و خیلی حرف زدم. اینقدر شما سکوتتون قشنگ بود و مینوشتین و ضبط میکردین که آدم دوس داشت هیچوقت توجهتون را از دست نده.
عصر خیلی زیبایی برای من بود.
امیدوارم شما هم لذت برده باشین🌹
🔸 دلنوشته یکی از اعضای محترم اصفهانی کانال👇
۱۳۹۷/۱۰/۵
ساعت دوازده و چهل و پنج دقیقه مدرسه تعطیل میشد و چهل پنج دقیقه طول میکشید که من به خونه برسم یعنی در حالت عادی ساعت یک و نیم به خونه میرسیدم .
اما امروز ،یه روز عادی نبود !من باید قبل از ساعت یک و ربع خونه می بودم.
پنج دقیقه قبل از زنگ پشت در مدرسه بودم.وقتی زنگ خورد با سرعت نور دویدم و خودم رو به ایستگاه اتوبوس رسوندم.در کمتر از یک دقیقه اتوبوس رسید و من سوارش شدم .
سه ایستگاه بعد پیاده شدم . باید خودم رو توی کمتر از پنج دقیقه به ایستگاه اتوبوسی میرسوندم که من رو سر کوچمون پیاده میکرد.تازه اگه شانس میاوردم و اتوبوس گیرم میومد و گرنه باید میدویدم تا به خونه برسم.
دویدم ! خیلی سریع دویدم ؛وقتی رسیدم به ایستگاه ،اتوبوس داشت میرفت.تنها چیزی که از اون لحظه یادم میاد این بود که با تمام وجود دویدم ، میلهی اتوبوس رو گرفتم و پریدم بالا.
بدون توجه به اطرافم،مثل یک خانم متشخص کارت زدم و نشستم روی یکی از صندلی ها.
سر کوچمون که رسیدم، پریدم پایین و تا دم در خونمون دویدم .زنگ زدم،مادرم در رو باز کرد و من سی و دو تا پله رو سه تا یکی کردم و رفتم بالا .کفشامو کندم و قبل از اینکه سلام بکنم نگاهی به ساعت انداختم.ساعت یک و ده دقیقه بود .
نفهمیدم نهار چی خوردم . فقط یادمه کتابام رو ریختم توی کیفم ، اسنپ گرفتم ،از مادرم خداحافظی کردم ،دوباره پله ها رو سه تا یکی کردم و سوار ماشین شدم...
سی دقیقه بعد...
از ماشین پیاده شدم و با اشتیاق فراوان وارد دفتر تبلیغات اسلامی شدم ...
داخل سالن همایش شدم .دنبال جایی برای نشستن میگشتم که یکی گفت:خواهرا جلو جا هست.
ردیف اول،یه جای دنج پیدا کردم و نشستم.
بعد از تلاوت چند آیه و پخش سرود ملی حدادپور جهرمی وارد شد و من سعی کردم تا جایی که میتونم گوش بدم.انصافا حرفای درستی زد و انصافا خوب گوش کردم.
در کل خدا خیرتون بده حسابی انرژی گرفتم و کلی شاد شدم. حالا میتونم با انگیزهی بیشتری برای امتحان ریاضی بخونم و خیلی از بدبختیام رو نادیده بگیرم.
با تشکر
از طرف:233آینده
السلام علیک یا اباصالح المهدی ( عج) ادرکنی🍃🌸🍃
جمعه زیباست اگر کینه زدل پاک شود
مرغ دل همســــفر طائر افـــلاک شود
جمعه زیباست اگر پنجره ها وا گردد
چشم ها منتظر یوسف زهرا گــــردد
جمعه زیباست اگر دوست کنارم باشد
جان نا قابل من هــدیه بـــــیارم باشد
جمعه زیباست اگر باب گنه بسته شود۰
عالم از بند شیاطین زمان رسته شود
جمعه زیباست اگر عشق فراهم گردد
آخرین حجت حق هادی راهم گردد
@mohamadrezahadadpour