eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
89.1هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
666 ویدیو
125 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
✔️ حماسه‌ای دیگر از یمنی‌ها👇☺️ تداوم هدف قرار گرفتن حامیان رژیم صهیونیستی در دریا؛ موشک یمنی‌ها نفتکش انگلیسی را به گِل نشاند. مقام‌های آمریکایی به سی‌بی‌اس گفته‌اند که نفتکش «مارلین لواندا» در پی اصابت یک موشک ضدکشتی به آن دچار آتش‌سوزی شده است. شرکت مالک این کشتی گفت که اصابت این موشک باعث آتش‌سوزی در یکی از مخزن‌های باری این کشتی شده است. گفته‌شده این نفتکش همچنان در آتش می‌سوزد. @Mohamadrezahadadpour
علیکم السلام دختر کلاس ششمی که قاعدتا به سن تکلیف رسیده، باید بداند که رضایت پدر حرف اول را می‌زند. و اگر قرار بر نزدیک شدن به خدا و ائمه اطهار باشد، نرفتن به اعتکاف و گوش به حرف پدر دادن، عین نزدیکی به خدا و ائمه اطهار است. لطفا این نکته را به فرزند عزیزتون یادآوری کنید. نه این که خودتون هم لی‌لی به لالاش بذارید و از پدر بزرگوارشان، یک غولِ همیشه مخالف بسازید. ضمنا خودم پدر هستم و دقیقا حس و حال و هوای دخترا را میفهمم و جوابی که عرض کردم، را حمل بر بی‌رحمی و اطلاع نداشتن از روحیه نوجوانان نکنید. باید بچه‌ها را با هندمندی و روش‌های مختلف، تکلیف‌محور بار آورد. ✍ کانال @Mohamadrezahadadpour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✔️از همه عزیزانی که در اعمال ام‌داود شرکت کردند، التماس دعا داریم🌷 دعا برای سلامتی امام عصر دعا برای طول عمر بابرکت رهبر انقلاب امنیت و آرامش و آسایش و برکت روزافزون ایران عزیز شفای همه بیماران ادای دین مقروضین حسن عاقبت همه مسلمین حاجت روا شدن همه مسلمین و از همه مهم‌تر : شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
scary-music-instrumental 006.mp3
1.7M
موسیقی متن رمان
بسم الله الرحمن الرحیم 🔥 🔥 ✍️نویسنده: محمدرضا حدادپور جهرمی 💥 «قسمت سی‌ و نهم» 🔺 فقط یک زن میتواند همه این دعواها را با هم اداره کند و نشود به راحتی حذفش کرد! بعداز اینکه همه دور هم جمع شدیم، ژیلا گفت: «دیشب من و جلوه داشتیم درباره یه چیزی صحبت میکردیم که به نتایج خوبی هم رسیدیم. میخوام مطرح کنم ببینم نظر شماها چیه؟!» همه‌مان استقبال کردیم. ژیلا گفت: «ببینین! ما بالاخره از اینجا میریم. یا باید به کشورامون برگردیم و یا یه جایی تو یکی از کشورهای اروپایی مشغول به فعّالیّت بشیم! ما برای موندن اینجا نیومدیم و از اوّلشم به همه‌مون گفتن که اسرائیل جای موندن نیست. حالا سؤال من و جلوه اینه: بعدش از کجا باید شروع کنیم؟ ینی اگه برگشتیم کشورمون و ما رو تحویل نگرفتن، باید چیکار کنیم؟» خب هم سؤال خوبی بود و هم یک جورهایی دغدغه من و بقیّه هم بود. همه شروع کردیم به نظر دادن و اوّل پرسیدیم ببینیم نظر خود ژیلا چه هست؟ ژیلا گفت: «من ترجیح میدم به مطبوعات و نشریات بپردازم. نه دولتی میشم و نه آقا بالا سر میخوام. اگه هم توقیف یا مسدودم کردن، تازه برام میشه برند! چون تو کشور ما قانون مطبوعاتش خیلی خلاء داره و خیلی میشه کار کرد. فقط کافیه دم بعضیا رو ببینی! تو مطبوعات و روزنامه‌نگاری تا تقی به توقی بخوره، میشه از دادگاه‌های بین‌المللی و قوانین حمایت از اهالی مطبوعات استفاده کرد.» جلوه گفت: «به نظرم مطبوعات دنگ و فنگ داره! نقد نیست. بازار بگیر ببندش که قربونش برم همیشه داغه! دیگه دعوای روزنامه‌نگار با حکومت از دهن افتاده. حتّی اگه اعتصاب غذا هم بکنی، کسـی نگاهت هم نمیکنه، حدّاکثرش دو سه تا هشتک، توییتر، پیام فیس‌بوکی و الفاتحه! نه، موافق نیستم. میدونین به نظر من راهش چیه؟ به نظرم راهش فیلم و سینماست. من باشم کاری میکنم که کلاسای موسیقی و بازیگری پر بشه از انواع زن و دختر آماتور و جویای نام! ما باید دیده بشیم و بهترین راه دیده شدن زن تو کشورهای جهان سوّم، سینماست. جسارت نباشه‌ها، امّا بقیّه‌ش حَرفه و به درد کشورای در حال توسعه نمیخوره و یا لااقل دیر بازده هست. فقط سینما...» این دو تا نظر، جالب بود و بدک به نظر نمی‌رسید. به من نگاه کردند. من چندان جدّی تا آن موقع به این سؤال فکر نکرده بودم. چیزی که آن لحظه به نظرم رسید این بود که: «تو کشور من، فقط باید نفوذ کرد، به مراکز سیاسی رفت و جا خوش کرد. اگه زنی بتونه یا ازدواج سیاسی بکنه و یا یه‌جوری مقبولیّت ملّتش رو بخره، بقیّه‌ش حلّه! کار دشواری نیست. فقط کافیه به پارلمان یا دادگاه سراسری نفوذ کنی و میخ خودتو محکم بکوبی. اون‌وقت می‌بینی که یواش‌یواش، همه‌چیز اتّفاق میفته، امین حکومت میشی و میتونی چراغ خاموش، اهدافت رو دنبال کنی.» همه تأیید کردند و خوششان آمد. نوبت شیرین رسید. شیرین گفت: «تا بخواین روزنامه‌نگار و صاحب سبک سینمایی بشین و یا به مراکز سیاسی نفوذ کنین، باید همه‌ش نگران باشین که یهو حذفتون نکنن! درسته یا نه؟ باید همه‌ش از سایه خودتونم بترسین که کسـی بهتون نزدیک نشه و در طی یه صحنه‌سازی، حذفتون نکنن! قبول دارین؟» با حالت تعجّب و سکوت مطلق، فقط نگاهش کردیم. ادامـه داد و گـفـت: «ایـن راهــش نیســت. اوّل بـایـد یـه کـاری کـنـیـن کـه حـکـومـتـتـون خودشو موظّف به حفظ جان شما کنه! ینی رژیم خودشو موظّف کنه که از رقیب یا دشمن فرضیش نگهداری کنه که یه تار مو ازش کم نشه وگرنه برای خودش شر می¬شه و دردسرش بزرگ و بزرگتر میشه!» جلوه با تعجّب پرسید: «چطوری؟ دشمنمون مگه از ما حفاظت و حراست می‌کنه؟! می¬خواد سر رو تنمون نباشه.» ادامه...👇
شیرین ادامه داد و گفت: «راه داره! راهش اینه که اوّل تبدیل بشی به یه شخصیّت جهانی. یه کاری کنی که برات لابی کنن و یه جایزه جهانی به تور بزنی. از همه‌ش هم بی‌سر‌و‌صاحبتر و راحتتر، جایزه صلح نوبله. باید یه کاری کنی که اونو به دست بیاری؛ چون ملّت ما خیلی شیفته این جایزه هستن!» ژیلا با خنده گفت: «تو دیگه کی هستی شیطان رجیم؟! خب؟ ادامه‌ش؟ داره جالبتر میشه!» شیرین ادامه داد: «وقتی تبدیل به چهره جهانی بشی، هیچ حکومتی خودشو برای حذف تو بدنام نمیکنه و حتّی جلوی عناصر تندرو هم میگیره که بهت آسیب نزنن تا جلوی چشم هفت هشت میلیارد آدم زشت نشن و نگن که مثلاً ایران نمیتونه از چهره‌های جهانیش مراقبت کنه. این از مصونیّت! به همین راحتی! کاری داشت؟» جلوه گفت: «خب بعدش چیکار میکنی؟! چطور حرفتو میزنی؟» شیرین گفت: «بذار اوّل بهت بگن استاد! بهت بگن صاحب جایزه جهانی! بعدش دیگه حتّی نحوه آب خوردنت هم برند میشه و خطر برای رقبا و حکومت! میدونین چرا؟ چون میگن: «یه روز خریدار برای خرید طوطی به پرنده‌فروشی رفت. قیمت طوطی رو سؤال کرد. فروشنده گفت 5 میلیون تومن. خریدار گفت چه خبره، چقدر گران، مگه این طوطی چه میکنه؟ جواب شنید که او دیوان حافظ رو از حفظ داره. خریدار گفت: خوب اون طوطی دیگه چقدر می‌ارزه؟ پاسخ شنید: اون هم ده میلیون قیمت داره؛ چون دیوان مولوی رو حفظ کرده. خریدار که دیگه مأیوس شده بود از قیمت طوطی سوّم سؤال کرد و پاسخ شنید 20 میلیون تومن. ســؤال کرد: این یکی دیگه چه هنری داره؟ پاسخ شنید این طوطی هیچ هنری نداره! فقط دو طوطی دیگه به او می‌گن: استاد!!» اوّل یه کاری کن بشی گل سر سبد مجالس و بهت بگن استاد. بعدش باید رِند باشی و خودتو درگیر خورده پاها نکنی! باید با حکومت کشورت، وارد یه بازی جهانی بشی. بازی که چه باهات ادامه بدن و چه ندن، همچنان تو حرف برای گفتن و مظلوم‌نمایی و اینا داشته باشی. فکر نکنم بتونین حدس بزنین الان تو کشور ما سر چی میشه خیلی شلوغ کرد و جهانیش کرد. شما چی حدس میزنین؟!» همه فکر میکردند. ژیلا گفت: «انرژی هسته‌ای؟!» شیرین گفت: «نه! چون ایران ماهی خودشو از تحریم¬ها گرفت و خیلی به نفعش شد. ضمناً خیلیا دنبالش هستن و نوبت من و تو نمیرسه!» جلوه گفت: «حقوق زنان و کودکان؟!» شیرین گفت: «حالا باز این بهتره و میشه یه کارایی کرد. هرچند خیلی نمیشه روی همینم حساب کرد؛ چون قانون مکتوب و متن دادسراها رو عوض کردن و حدّاقل پنجاه سال طول میکشه! خیلی راه دوریه.» من که چیزی به ذهنم نرسید. نوبت ماهدخت شد. ماهدخت گفت: «فقط یه دعوا هست که همیشه هم برای اسرائیل، هم برای سازمان ملل و هم برای خود ایران، تا حدّ قابل توجّهی مهمّه و اونم چیزی نیست مگر «بهائیّت!»» شیرین گفت: «آفرین! دقیقاً ... دعوای زندانیان بهائی و خانواده‌های بهائی رو همیشه میشه تازه نگه داشت مخصوصاً اگه مستقیماً از خود اسرائیل و بیت‌العدل حمایت بشی. فقط کافیه وکالت سه چهار تا پرونده کلفتشون رو برداری، بقیّه‌ش حلّه! پسراشون تو فیس‌بوک ازت یه قهرمان میسازن! دختراشون تو خیابون برات رو سینه‌هاشون جمله «فدایت شوم» حک میکنن! میشی نقل مجالس پیرمردا و پیرزناشون ... خلاصه یه هفته نشده، میشی محبوب دلها و منجی اسرای در بند. اون‌وقته که میتونی از زن بگی، از اسلام بگی، از سیاست و زندانیان سیاسی بگی، از هر چی دلت میخواد بگی! و اونا هم بشن پامنبریت و سینه‌زنت! چرا؟ چون هم داری حرف دلشون رو میزنی و هم این‌قدر اسم‌و‌آوازهت پیچیده که کسـی نمیتونه بگه بالای چشمت ابرو هست!» با اینکه تحلیل جالب و قابل توجّهی بود، امّا یک چیزی در درونم میگفت که این‌قدر که شیرین میگوید، اوضاع گل و بلبل نیست و بالاخره برای خاموش کردنت میشود برنامه‌های زیادی ریخت. امّا اینکه اوّل چهره بین‌المللی بشوی و بعد هم دایه دلسوزتر از مادر برای اقلّیّت‌ها و بعدش هم از آن‌ها به نفع خودت و اهدافت سواری بگیری، این را خوب آمد. اما جمله آخر شیرین خیلی در ذهنم ماند. جمله آخرش این بود: «فقط یک «زن» هست که میتونه همه این دعواها رو با هم اداره کنه و نشه به راحتی حذفش کرد!» رمان ادامه دارد... @Mohamadrezahadadpour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت امشب خیلی مهم بودا👆
دلنوشته های یک طلبه
#اعتکاف_دانش_آموزی #سه_روز_تا_بی_نهایت #گزارش_لحظه‌ای 🔰گفتگوی صمیمانه حجت‌الاسلام حدادپور جهرمی 📥
بسیار بچه‌های آماده و تشنه‌ای بودند خدا حفظشون کنه فکر کنم جلسه ما حدودا یک ساعت و نیم شد. با این که فقط افطار کرده بودند و هنوز شام نخورده بودند، اما اینقدر سوال داشتند و مشارکت خوبی در بحث داشتند، حتی برای شام نگهم داشتند و تا بعد از شام حرف میزدیم. این موضوع را به همراه جزوه براشون انتخاب کرده بودم: *فعالیت‌های ضد امنیتی نوجوانان* از همه دست‌اندرکاران ممنونم از آستانه امامزاده قاسم تشکر میکنم اجر همگی با امیرالمومنین علی علیه السلام 🌷