24.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ویدیو_کلیپ
🎥💢 مرحوم امام میفرمایند که : شما طبق هر مرحله ای که قرار دارید باید یک ادب خاصی را در نمازتان رعایت کنید . مثلا اگر هیچ آشنایی با زبان عربی ندارید و وقتی اذکار یا آیات قرآن که در نماز هست را ادا میکنید هیچ آشنایی با معانیش ندارید وقتی که مثلا الله اکبر را میگویید در همین حد باید به قلب خودتان ، به این کودک درون خودتان این را بفهمانیم که مقابل یک موجود بزرگی که این همه نعمت به من داده و این امکان را به داده است که حمد و ستایشش را بکنم ، این را به قلب خودتان بفهمانید . اگر بالاتر رفتید ، اگر اهل معانی ظاهری اوراد و اذکار نماز شدید مثلا وقتی که میگویید بسم الله الرحمن الرحیم ، الحمد الله رب العالمین این ترجمه ی ظاهری بسم الله الرحمن الرحیم را از قلب خودمان بگذرانیم و بهش بفهمانیم به نام خداوندی که رحمتش اولا گسترده است ، رحمان است و رحیم است. یعنی چی ؟ یعنی یک عنایت ویژه ای به من دارد به منِ مومن ، شیعه ای که الحمدالله الان در محضرش ایستاده ام و دارم نماز میخوانم.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#جلسه_سوم
#سیری_در_آداب_نماز
#محمد_حسین_فیاض_بخش
@mohameen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فلسطین کلید راز آلود فرج است.💥💥💥💥
🤚 القدس لنا
🌎 روزی فرا خواهد رسید که می آیی و مسیحیت صهیونیزم را نابود خواهی کرد و پرچم اسلام ناب محمدی را بر فراز مسجد الاقصی به اهتزاز در می آوری.🚩
🌕 در قدس شریف نماز خواهی خواند و تمام آزادی خواهان عالم پشت سرت به نماز خواهند ایستاد.
اللهم عجل لولیک الفرج
24.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#در_محضر_استاد
❗در احادیث حضور قلب داریم که:
خداوند متعال به صورت های شما نظر نمی کند بلکه به قلب های شما نظر می کند و انها رو مورد توجه قرار میده پس ما هم باید همه ی تلاشمون برای تصحیح قلبمون باشه و این کودک درونمون باشه که زبانش باز بشه و گرنه همین صورت ظاهری نماز اهمیت نداره و اگر هم اهمیت داره برای این هست که ما قلبمون در نهایت باز بشه
❗در روایات امام صادق (ع) به یکی از صحابه شون خطاب می کنند که <مواظب قلب هاتون باشید به وسیله ی یاد خداوند عزوجل >*
مخاطب اصلی قرآن خواندن ما باید قلب ما باشد.
#سیری_در_آداب_نماز
#استاد_فیاضبخش
☘️استاد محمد حسین فیاض بخش☘️
@mohameen
📌 #پنجشنبهها_در_محضر_شهدا
(۳۰) شهادت آمدنی نیست!
سر و صداے شڪم جفتمان بلند شده بود. صبحانہ نخورده بیرون زده بودیم. حالا خورشید داشت پشت سر عراقۍها پایین مےلغزید. صبر ڪردیم تا سیاهے فرشش را همهجا پهن ڪند. بار و بندیلمان را کہ یڪ دنیا اطلاعات به آن اضافہ شده بود جمع ڪردیم و برگشتیم. هراتیان راضی از شناساییاش مزه مےپراند. من هم مثل همیشہ دمغ. شناسایی کہ تمام مےشد و مےدیدم هنوز زندهام، لب و لوچهام آویزان مےشد. دیر آمده بودم، زود هم مےخواستم بروم. مانده بود تا بفہمم شناسایۍ کہ هیچ، عملیاتها پیش رو دارم برای شہید نشدن. آن شب از دهان شیر سالم بیرون برگشتہ بودم و بیشتر از همه پکر بودم. نشستم گوشہی سنگر به غر زدن. نمےدانستم شہادت آمدنۍ نیست، رسیدنۍ است. باید آنقدر بدوے تا به آن برسے. اگر بنشینی تا بیاید، همہ السابقون مےشوند، مےروند و تو جا مےمانی. [شہید] سماوی وسط غرغرهایم داخل سنگر آمد. به حرفهایم ڪمی گوش داد و چیزے نگفت. آستینهایش را پایین داد و دستۍ به صورت خیسش ڪشید. یڪ دستہ موی سیاهش روے پیشانیاش افتاده بود. رو بہ قبلہ ایستاد. آرام اقامہ مےگفت و لبش مےجنبید. دستش را تا ڪنار گوشش بالا آورد. مکثی ڪرد. نگاهش از بالاے شانہ سمتم چرخید:
-شہادت کہ گفتنی نیست. چقدر مےگی؟ عمل ڪردنیه. الله اکبر...
📚 مربعهای قرمز، خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا، ص ۱۵۱ و ۱۵۲.