📌#پنجشنبه_ها_در_محضر_شهدا
(۲۸) ادب حضور
در یکی از روزهای ماه محرم همراه #عباس_بابایی و چند تن از خلبانان، پس از انجام یک ماموریت حساس و مشکل، به پایگاه برگشتیم. جلوی ساختمان عملیات ماشین آماده بود تا ما را به مقصد برساند. عباس به راننده گفت: ما پیاده میرویم؛ شما بقیه ی بچه ها را به مقصد برسانید. من هم به تبعیت از عباس سوار نشدم و هر دو به راه افتادیم. پس از دقایقی به یکی از خیابان های اصلی پایگاه رسیدیم. صدای جمعیت عزادار از دور به گوش می رسید. کم کم صدا بیشتر شد و پرچهای دسته ی عزادار از دور پیدا شد. هر چه به جمعیت نزدیک تر میشدیم چهره ی عباس برافروخنه تر میشد. ناگهان متوجه شدم عباس کنارم نیست. وقتی برگشتم دیدم مشغول درآوردن پوتینهایش است. پوتین و جوراب را از پا در آورد و بند پوتین ها را به هم گره زد و ان را به گردن آویخت و به حرکت ادامه داد.
با دیدن این صحنه بی اختیار به یاد حر بن یزید ریاحی افتادم، هنگامی که به حضور امام شرفیاب شد. دسته ی عزادار که نزدیک تر شد، با گامهای تندی به سوی دسته رفت و چند لحظه بعد در میان انبود جمعیت عزاداران قرار گرفت. عباس با صدای زیبایش نوحه میخواند و با جمعیت سینه زنان و زنجیرزنان به طرف مسجد پایگاه میرفتند.
📚کتاب "هنر اهل بیت علیهم السلام"، ص ۳۰۲.
@mohameen