eitaa logo
محامین
922 دنبال‌کننده
1هزار عکس
601 ویدیو
44 فایل
نهایت آرزویمان؛ حمایت حضرت حجّت عجل الله فرجه🌱 اللهم اجعلنا من أنصاره و أعوانه و المُحامين عنه...اهداف: ایجاد تشکیلات مهدوی_انقلابی تربیت نیروی متخصص و متعهد انقلابی ارتباط با ادمین: @mohamminn آدرس اینستاگرام ما:instagram.com/mohameen.center
مشاهده در ایتا
دانلود
محامین
فرد نیم خیز: جانباز شهید علی خوش لفظ 🌹
📌 (۲۷) خنده‌های حلال دور، دور دعا بود و گریہ در مصائب اهل بیت. شب‌ها هم بعد از نیمه‌شب پالگدکن‌ها آهسته برمےخاستند و بہ گوشہ‌ای مےرفتند. در همان نیمه‌شب‌هاے سرشار از خودسازی و عبادت، عده‌ای هم چند بعدے بودند. هم اهل دعا و انابه و هم اهل شوخی و مطایبہ. یا صورت کسی را زغال یا دوده سیاه مےکردند یا پارچ آب زیر کسی مےریختند، یا مثل من قیچی برمےداشتند تا موهاے سر ڪسی را چاله بیندازند. و همہ این‌ها در نیمہ شب اتفاق مےافتاد. جوانے خوش سیما به نام امیرحسین فضل الهی به جمع ما ملحق شده بود. خیلی زود با او صمیمے شدیم و همین دوستی زود هنگام، بہ من جسارت داد ڪہ قیچی را بردارم و در هنگام خواب وسط کله‌اش یڪ معبر بزنم. آخر کار بود ڪہ بیدار شد و بہ دنبالم دوید. بیرون زدم. علی آقا و عده‌اے دیگر شاهد کار بودند. علی آقا دمپایی برایم پرتاب ڪرد و گفت:"اگر دستم به تو برسد مےدانم چه کارت بکنم." فردایش بعد از نماز صبح سرم را پایین انداختم و قیچۍ به دست پیش فضل الهی رفتم. امیر دست وسط سرش مےکشید و مےخندید. علی آقا گفت: "بیا درستش ڪن وگرنہ نمےگذارم به گشت بروے." گفتم ای به چشم و با قیچی تمام سرش را چَره ڪردم. بدتر شد. بچه‌هاے واحد به اشاره‌ی علی آقا چند نفری افتادند بہ جانم. علی آقا هم مثل داور نشسته بود و گاهے صداے دو رگه‌اش را می‌شنیدم ڪہ: "هنوز جان دارد، بزنید. تا جا دارد بزنیدش." الحق من هم ڪم نے‎‌آوردم و مےزدم تا اینڪہ علی آقا مثل داورها گفت: "فکر ڪنم سر عقل آمده. دیگر بس است." این شیطنت، رفاقت من و فضل اللهی را بیشتر کرد. 📚کتاب ، خاطرات جانباز شهید ، صفحات ۳۲۳-۳۲۴ @mohameen