فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدر رفقای خوبتون رو بدونید...
.
دوستى حدودى دارد و این حدود در هر کس نباشد، او را دوست کامل نشمار و در هرکه نباشد، او را به دوستى نسبت نده:
اول اینکه آشکار و نهانش با تو یکى باشد
دوم اینکه زینت تو را زینت خود و عیب تو را عیب خود بداند (احتمالاً یعنی فضیلتهای دوست برایش پررنگ جلوه کند و از عیبهای او چشمپوشی کند و به روی او نیاورد)
سوم اینکه مال و مقام، حال او را تغییر ندهد
و چهارم اینکه آنچه در توان دارد از تو مضایقه نکند
و پنجم اینکه تو را به هنگام مصیبتها رها نکند
امام صادق علیه السلام
هدایت شده از Fchadi.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ *پرسپولیسیها عازم مکه شدند*
🔹اعضای کاروان پرسپولیس صبح امروز عازم فرودگاه شدند تا به شهر جده سفر کنند.
🔹پرسپولیسیها پس از حضور در جده به صورت زمینی عازم مکه مکرمه میشوند تا به زیارت خانه خدا بروند.
🔹کاروان پرسپولیس پس از زیارت خانه خدا، بامداد فردا به تهران بازمیگردد.
@farakhab,
بیش از ده بار با تیم های عربستانی بازی کردیم ولی یک بار قسمت نشد به زیارت خانه خدا مشرف بشیم😅
شهادت،سهمِ کسانی مےشود
که عالم را ، محضر خدا مےدانند
و کسانی که عالم را محضر خدا بدانند
گناه نمےکنند
و شهدا ، اینگونه اند..
.《 هیچ قطره ای در نزد خداوند دوست داشتنی تر از قطره خونی که در راه خدا ریخته می شود نیست.》
امام سجاد(ع)
📚 وسائل الشیعه، ج11، ص8، حدیث11
چه کریم است اگرحر بشوی می بردت
تا که همپای حبیب بن مظاهر باشی
شهدا را یاد کنیم حتی باذکر یک صلوات
🌿 محمد حسین یوسف الهی
🌷شهیدی که قاسم سلیمانی وصیت کرده بود کنار او دفن شود....
🌴 همسایه همیشگی حاج قاسم عزیز
🔸خاطره ای کوتاه:
به واسطه بارندگی زیاد، ماشین لندکروز وسط یک متر آب و گل گیر کرده بود هر چه هل می دادند،نمی توانستند آن را بیرون بیاورند . شاید حدود۱۰ نفر از بچه هابا هم تلاش کردند اما موفق نشدند، حسین از راه رسید و گفت: این کار من است ،زحمت نکشید همه ایستادند و نگاه کردند حسین با آرامی ماشین را از آن همه آب و گل بیرون کشید. گفتم: تو دعا خواندی ! وگرنه امکان نداشت که ماشین بیرون بیاید. گفت: نه ،من فقط به ماشین گفتم برو بیرون.
شهید حسین یوسف الهی مسلط به خیلی چیزها بود که بروز نمی داد و فقط گاهی اوقات چشمه ای از آن اقیانوس عظیم را جلوه می کرد ، آن هم جهت قوی شدن ایمان بچه ها . هر مشکلی به نظر می رسید، آن را حل می نمود، چهره بسیار باصفا،نورانی و زیبایی داشت.
🌱▫️🌱▫️🌱▫️
🔵 کارهایی که باعث شد شهید یوسف الهی، در سن کم به درجه عرفانی والا برسد.
از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را روزه بود
نماز شب خوان بود و
دائما ذکر خدا می گفت
قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود
هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود
چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمی گفت
خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها می گفت
روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود
🔹یوسف الهی، کادر واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان در دوران دفاع مقدس
🔅 💌گالری لباس عروس عطیه؛ اجاره لباس عروس رایگان در راستای ترویج فرهنگ ازدواج آسان جوانان عزیز
🖥سایت گالری لباس عروس با لباسهای جدید به روز شد
https://atiyegallery.ir/
اطلاعات بیشتر در کانال زیر :
✅ @atiyegallery_ir
محمد انصاری
🔅 💌گالری لباس عروس عطیه؛ اجاره لباس عروس رایگان در راستای ترویج فرهنگ ازدواج آسان جوانان عزیز 🖥سایت
این هم یک مدل از کار خیر
خدا قوت به گالری عطیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یار خوب تمام ماجراست...
محمد انصاری
سلام
الحمدلله به واسطه قدم های پر برکت تان و قرعه کشی بین خیّرین عزیز
ایشان که از دست به خیر های کانال هستند مشرف شدند👇
17.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیارتت قبول🌷 خوشا به سعادتت که از بین ۴۰۰ نفر ، سیدالشهداء علیه السلام نام شما را از قرعه کشی بیرون آوردند...
فقط ای کاش انقدر هندوانه زیر بغل ما نمیذاشتی برادر🥴❤️🩹
مادر شب جمعه نیا !!
سال های اول جنگ بود. من می رفتم و در تاریکی شب جمعه بر می گشتم.دل خوشی من مادر به این بود که شب جمعه کنار فرزندم باشم. تا اینکه یک شب جمعه وقتی به خانه برگشتم و خوابیدم بلافاصله پسرم، علی اکبر را دیدم!
بسیار زیباتر از قبل شده بود. با خوشحالی به استقبالش رفتم
علی اکبر کنارم نشست و با ادب سلام و احوالپرسی کرد. بعد از کمی صحبت به من گفت: مادر، خواهشی از شما دارم! می شود شما شبهای جمعه سر مزار من نیایید؟!
با تعجب گفتم: برای چی؟ من خیلی سختی میکشم تا خودم رو به بهشت زهرا برسونم. وقتی هوا تاریک میشه با هزار بدبختی بر می گردم. بی مقدمه گفت
مادر، شب جمعه که میشه، من با همه ی شهدا میریم خدمت آقا اباعبدالله ع در کربلا. نمی دونی چه حالیه! همه دور آقا حلقه می زنن و... اما همین که می خوام کنار آقا در میان جمع شهدا بنشینم، مولای ما به من می فرماید: برگرد، شما مهمان داری. برو پیش مادرت
تا پسرم این حرف را زد از خواب پریدم
از هفته ی بعد یا صبح های جمعه می رفتم، یا ظهر پنجشنبه. تا اینکه مدتی بعد به خواب یکی از دوستان آمد و گفت: از مادرم تشکر کن و بگو پسرت ملازم رکاب امام حسین ع است.
شهید علی اکبر الوندی، قطعه ۲۸ بهشت زهرا
تا کربلا، چاپ گروه فرهنگی ابراهیم هادی
17.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَعْصُومَةُ الْمَظْلُومَةُ