🔰درگذشت #آیت_الله_شیخ_هاشم_قزوینی از فقهای شیعه در مشهد (۱۳۳۹ش)
#شیخ_هاشم_قزوینی (۱۲۷۰-۱۳۳۹ش) از فقیهان شیعه و از عالمان حوزه علمیه مشهد بود.
🔸وی در سال ۱۲۷۰ش در روستای «قلعه هاشمخان» قزوین (شناختهشده به شهرک مدرس) متولد شد و از نوجوانی به دروس حوزه مشغول شد و ادبیات، فقه و اصول و فلسفه را در قزوین آموخت. سپس به مدت ۶ سال به اصفهان رفت و بعد از آن عازم نجف شد و در سال ۱۳۴۰ به ایران بازگشت و در مشهد ساکن شد و در آنجا هم به تحصیل و تدریس ادامه داد.
☄از اساتید ایشان می توان به حضرت آیات #حاج_سید_علی_سیستانی(جدمرجع تقلید معاصر)، #میرزا_محمد_آقازاده_خراسانی، #حاجآقا_حسین_قمی، #شیخ_موسی_خوانساری #میرزا_مهدی_اصفهانی اشاره کرد.
🌀ایشان از حضرات آیات #سید_ابوالحسن_اصفهانی و #میرزا_محمد_آقازاده و #میرزا_مهدی_اصفهانی اجازه اجتهاد دریافت کرد.
⚡️درس وی در مشهد بسیار پر مشتری بود و شاگردانش را تا هزار نفر شمرده اند که از جمله آنها حضرات آیات سید علی خامنهای،سیدعلی سیستانی، وحید خراسانی، سید جعفر سیدان،ابوالقاسم خزعلی، شهید سیدمحمدرضا سعیدی و سید حسین شمس می باشند.
🍁وی از مخالفان حکومت رضاخان در شهادت شهید نواب صفوی و ماجرای کشف حجاب بود و در ماجرای قیام مسجد گوهر شاد، دستگیر و به مدت هفت سال به قزوین تبعید شد.
◾️وی سرانجام در ۲۲ مهر ۱۳۳۹ش (۲۲ ربیع الثانی ۱۳۸۰ ق) وفات کرد و در حرم امام رضا(ع) بهخاک سپرده شد.
#زندگی_نامه
مستند زندگی نامه ایشان را در آدرس زیر ببینیدhttps://www.doctv.ir/program/158002
https://eitaa.com/mohammadarabshahe
26.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شیخ_هاشم_قزوینی
در بیان مقام معظم رهبری ، آیت الله واعظ طبسی، حجتالاسلام والمسلمین سید مهدی طباطبایی
مستند زندگی نامه ایشان را در آدرس زیر ببینیدhttps://www.doctv.ir/program/158002
https://eitaa.com/mohammadarabshahe
🔻کمک به زن ارمنی!
▫️خود حاج #شیخ_هاشم_قزوینی می فرمود:
🔹در ایام تحصیل در اصفهان از نظر اقتصادی در وضع بسیار نامناسبی قرار داشتیم و گرسنگی ضعیف مان کرده بود. روزی گفتند که در بیرون شهر گوشت شتر تقسیم می کنند، ما هم رفتیم و بعد از معطلی زیاد، پنج سیر قسمتت ما شد. از این که گوشتی گیرم آمده بود، خوشحال بودم.
🔸در مسیر بازگشت، دیدم یک زن ارمنی کنار پیاده رو نشسته و دو دخترش را کنارش خوابانده بود. بچه ها از شدت ضعف،نای نفس کشیدن نداشتند و عن قریب روح از تنشان در می آمد. زن با زبان خودش به من فهماند که این دو بچه از شدت گرسنگی در حال مرگ هستند. گاهی هم سر به آسمان می کرد و دعایی می خواند. من خیلی ناراحت شدم، خود را فراموش کردم و به آن زن فهماندم که این جا باشید من می آیم.
🌀گوشت ها را در مدرسه کباب کرده و سریع پیش آنها آمدم. زن آن گوشت ها را کم کم به دخترانش می داد و آنها به حال حیات برگشتند. زن رو به آسمان برایم دعا می کرد.
🔺از آنها خداحافظی کردم و به مدرسه آمدم در حالی که از شدت ضعف و گرما نای ایستادم نداشتم.
🔅دراز کشیدم که بخوابم، ناگاه در حجره باز شد و پیرمردی نورانی، بقچه به دست وارد شد و حال و احوال کرد و گفت: این بقچه از ان شماست.
⚡️گفتم: چه کسی فرستاده؟ اشاره ای کرد که مپرس! کسی که چرخ و پر به دست اوست، به یاد شماهاست و از اتاق خارج شد! دنبالش روان شدم، ولی او را نیافتم!
🔷آمدم به حجره و آن بسته را باز کردم. دیدم که نانهای تافتون معطر و روغنی است که تا آن زمان از آنها ندیده و نخورده بودم. بعضی از دوستان خود را صدا زدم و جریان را نقل کردم و از آن تافتونها همه سیر خوردند و من از حالت ضعف و سستی بیرون آمدم.»
📚مدرس وارسته و بینادل، صفحه ۳۸ تا ۴۰.
در ۲۲ مهر (۲۲ ربیع الثانی ۱۳۸۰ ق) سالگرد این عالم ربانی است جهت شادی روح ایشان صلواتی قرائت فرمایید
#زندگی_نامه
#سیره_علما
#درس_اخلاق
#اخلاقی
https://eitaa.com/mohammadarabshahe
ما شما را فراموش نمیکنیم!
#آیت_الله_رضازاده:
مرحوم استاد آیت الله حاج #شیخ_هاشم_قزوینی عائلۀ بسیار کمی داشتند. فقط یک دختر و یک همسر داشتند و یک خانۀ خیلی محقر و خانۀ ایشان ظاهراً دو اتاق بیشتر نداشت. ولی زندگی بسیار منظم و مرتب و تمیزی داشتند. یک وقتی احساس میکنند که برای همین عائلۀ کوچک، پولی برای خرج کردن ندارند.
آن وقتها متداول بود که در اطراف مسجد گوهرشاد و حرم حضرت رضا(ع)، افرادی مینشستند که کاغذهای مخصوصی داشتند و به اینها، عریضه نویس میگفتند. چون افراد با سواد کم بود، زائرینی که از حضرت رضا(ع) خواستهای داشتند، نزد این عریضه نویس میآمدند. او خواستههایشان را مینوشت و آن عریضه را داخل ضریح مقدس میانداختند و پولی هم به عریضهنویس میدادند.
مرحوم حاج شیخ هاشم، تصمیم میگیرد که از فردا صبح، روزی یکی دو ساعت برود آنجا بنشیند و عریضه برای زائران بنویسد و از این راه اجرتی تهیه کند و زندگی اش را تأمین کند و مشغول درسش شود. همانطور که عرض کردم، یکی از ابعاد شخصیت ایشان، آزادی ایشان بود. چقدر باید انسان آزاد باشد و به تعبیر من چقدر باید توحیدش کامل، و خالی از شرک به تمام معنا باشد، تا کار به مردم نداشته باشد که چه میگویند. وظیفهام این است که عریضه نویسی کنم و پول تهیه کنم، برای ادامۀ زندگی. و اینکه به طلبهها درس بدهد؛ و این دو مطلب را میرساند، اول آزادی ایشان و دوم اهمیت دادن ایشان به درس.
ممکن است کسی بگوید حالا که من نان ندارم بخورم، درس را رها کنم و بروم دنبال تأمین زندگی. ولی ایشان این تصمیم را میگیرند و به هیچکس نمیگوید. شب میخوابد. صبح زود در منزل کسی در میزند. وقتی در را باز میکند، یکی از علمای آن زمان مشهد که شاید خیلی هم مشهور نبودند، دستمالی حاوی مبلغی پول به ایشان میدهد و میگوید: این پولها را بگیر و خرج کن. عریضه نویسی برای شما حرام است و مشغول درست باش. ایشان به احدی آنچه را در ذهن داشته بود، نگفته بود. دستمال را میگیرد؛ میبیند داخل دستمال، بیست ریال و به تعبیر آن زمان، بیست قران پول است. پول را مصرف و به تدریس ادامه میدهند. آری حجت خدا، امام زمان(عج) در توقیع شریف فرمودهاند: «...و لا ناسین لذکرکم ...»
#سیره_علما
#خاطرات_علما
#درس_اخلاق
#تهذیب
#آیت_الله_شیخ_هاشم_قزوینی
👇👇👇 https://eitaa.com/mohammadarabshahe