نظرات:
سلام
همین دیروز بود ک منفی دادم
دلیلشم اختلاف سنی بود
من ۲۲ و اون آقا پسر ۲۰ و خوردِای هستن
اصلا نمیتونم تحمل کنم که همسرم کوچیکتر از خودم باشه
فککنم اعتقاداتمون ۸۰٪خوب و مناسب
ولی روحیات ۱۵٪
واینکه دلم پیش یکی دیگس هم دومین دلیل😓
دعامون کنید لطفا
نظرات:
سلام وقتتون بخیر
من آخرین باری که جواب منفی دادم دو هفته پیش بود که علتش هم به خاطر به دل ننشستن و تفاوت زیاد بین خانواده ها بود ولی چیزی که خیلی باعث شد تو ذوقم بخوره این بود که آقا پسر تا نشستن شروع کردن سریع حرف زدن و سوال پرسیدن و هی من فلانم و اینا. بدون اینکه اصلا اجازه بدن منم سوالی بپرسم و حس بازجویی قشنگ بهم دست داد.
نظرات :
آخرین باری که جواب منفی دادم پریشب
دلیل: اختلاف طبقاتی بسیار زیاد و اختلاف عقیدتی مضافا اختلاف سنی ۱۰ سال و جهان بینی های متفاوت؛ طوری که تو جلسه اول و دوم کاملا مبرهن بود.
ناگفته نماند همکلاسی بودیم مقطع ارشد جلسه اول خیلی چیزهارو پنهان کرده بودن و بنده تو جلسه دوم متوجه شدم و این واقعا باعث ناراحتیه
لطفا مسائل خیلی مهم رو تو جلسه اول بیان کنید.
یه دختر تو همین فاصله جلسه اول و دوم ممکنه کلی خیال پردازی کنه واسه آینده ش😂 مخصوص اونایی ک تیپ شخصیتشون این قضیه رو تشدید میکنه
نظرات:
سلام. آخرین بار که جواب منفی دادم، یه خانومی بود که شرایط خانوادشون طوری بود که نیاز داشت حجم عظیمی تحقیقات و مشاوره انجام بدم. شخصا وقت و حوصله ی همچین کاری رو نداشتم.😅
کلا اگه احساس کنم خانم یا خانوادشون دارن کار رو زیادی کش میدن یا باید تحقیقات سخت و زیادی انجام بدم، احتمالا بگم نه.
نظرات:
سلام
هفته ی قبل دو تا خواستگار داشتم که هردو رد شدند.
اولی 7 سال اختلاف سنی داشتیم و با این وجود یک فرصت گفت و گو دادم ولی تو تمام رفتار و حرف ها این اختلاف سنی بی نهایت تو چشم میزد و کاملا حس از بالا به پایین به من میداد. جوری ک انگار با بچه طرفه و قصد تغییر منو داره.
دومی هم بخاطر نپسندیدن ظاهر. با شخیصت و با ایمان بود ولی از لحاظ ظاهری تناسبی نداشتیم و من حتی با ظاهرشون و سبک حرف زدنشون دشواری داشتم
نظرات:
سلام دیروز بود
آقاپسر سابقه عقد ناموفق یک ماهه داشت با مشورت خانواده رد کردیم
و بیشتر چیزی که آزارم داد این بود میخواست طرفش سابقه عقد ناموفق نداشته باشه.
از این مدل طرز فکرش اصلا خوشم نیومد.
نظرات:
سلام
آخرین بار بخاطر فرهنگ پایینشون بود بجای اینکه درخواست کنن بریم تو اتاق( من و پسرشون) حرف بزنیم مادرشون و آقا پسر یکی درمیون سوال میکردن انگار مجرم گرفتن 😐
نظرات:
سلام
دیروز بود متاسفانه چون من یک تجربه ناموفق داشتم موردهایی که جلو میان خیلی درخواست های عجیب و غریب دارند مورد دیروزی گفت که باید ۶ ماه صیغه کنیم🥴🥴🥴 و جلسه اول منو با اسم کوچیک جان صدا میکرد . و گیر داده بود استخدام رسمی هستی یا ...🤨🤨🤨
تازه حدود شش دفعه ببخشید البته راجع به طبعم پرسیدم 😡😡😡
نظرات::
سلام وقتتون بخیر
اخرین باری که جواب منفی دادم همین دیروز بود....
ما شرایط خانواده اقا پسر رو طور دیگه فهمیده بودیم
و از قبل قرار گذاشتیم مامانم ردشون کنه
وقتی اومدن و یکم حرف زدیم
و بعد ابنکه مامانم جواب متفی رو اعلام کرد
تازه فهمیدیم شرایطش اونی نبود که ما شنیده بودیم😕
بنده خداها آدمای مودب و خاکی بودن
فقط چون ما فکرمیکردیم به علت مشکل مالی توی مدرسه زندگی میکنن
بابام اجازه نداد
و اینکه من خیلی ظاهر آقاپسر و ندیده بودم
فقط یه عکس از زاویه دور
که اونم دوستم که خواهرشه نشونم داد
ولی خانواده میگفتن خاک تو سرت اگه به این قیافه شوهر کنی😂😂
چون من خودم همه جا معروفم به جمال و به قول یکی از اعضا(بیبی فیس بودن)....
نه شوخی کردم:///
میگن شوهرت حداقل باید در سطح خودت باشه
نظرات::
آخرین موردی که بود یک آقای مذهبی با تفاوت سن مناسب و خانوادهی خوب بودن. کلا در حد تماس بود و من ندیدمشون اما مادرشون از این خانم های با شخصیت بنظر میومدن. خودشون مهندس بودن و پدرشون پزشک. تنها چیزی که باعث شد اول ازطرف خانواده و بعد هم از طرف من جوابمون منفی باشه سپاهی بودن خودشون و پدرشون بود...
با این حال شرایط اولیهی خیلی خوبی داشتن و اگر خانواده اجازه میدادن دلم میخواست به گفتگو بکشه.
نظرات::
سلام وقت بخیر ، آخرینش تقریبا دو هفته پیش بود که چون پرستار بودن و درسشون کمی باقی مونده بود خانواده قبول نکردن ، در صورتی که من مایل بودم از گفتگو تلفنی فراتر بره و صحبت حضوری انجام بشه ...
نظرات:
سلام
باپاسخ بعضی ها به سوال اخیرتون یاد این جمله دکتر شریعتی افتادم
من تو را دوست دارم،تو ديگري را و ديگري ديگري را...واينگونه است كه همه تنهاييم!